7 صفحه word | قابل اجرا در آفيس 2010 و نسخه هاي جديدتر|قابل ويرايش و آماده چاپ
بخشی از تحقیق
حضرت ابراهيم عليه السلام خروس، كبوتر، طاووس و كلاغ را گرفت و ذبح نمود و گوشتشان را كوبيده و در هم مخلوط كرد و بر سر ده كوه نهاد، سپس هر يك از آن پرندهها را صدا زد، تمام ذرّات گوشت آنها كه بر سر هر قله كوهى بود، به هم متّصل شد و در برابر چشمان او به صورت همان چهار پرنده كامل در آمدند. (115)
آرى، خداوند براى امثال حضرت ابراهيم كه در كلاسهاى ابتدايى و متوسطه قبول شدهاند، مرحلهى بالاترى دارد و آنان را به آزمايشگاههاى مخصوص خود در نظام هستى مىبرد، ولى براى كسانى امثال ما كه از پلّههاى اوّل هم بالا نرفتهايم، از مقام شهود، حضور، معراج، ملكوت (باطن عالم) و يقين خبرى نيست.
بنابراين وسوسهى منكران معاد در دو چيز است:
اوّل اينكه آيا مىشود استخوان پوسيده زنده شود؟ «وقالوا ءاِذا كنّا عِظاماً و رُفاتاً ءانّا لَمبعوثون خَلقاً جَديدا» (116) مىگويند: آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده و پراكندهاى شديم، دگر بار آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!
دوّم اينكه بر فرض زنده شدن استخوانهاىِ پوسيده ممكن باشد، اين كار توسّط چه كسى انجام خواهد گرفت؟ «فسيَقولونَ مَن يُعيدُنا قُلِ الّذى فَطَركم اوّلَ مَرّة» (117) مىپرسند چه كسى دوباره ما را برمىگرداند؟ به آنها بگو: همان خدايى كه بار اوّل شما را آفريد.
كسانى كه اينقدر بهم پيوستن اجزاى متلاشى مردگان و زنده شدن آنها را بعيد مىدانند، چرا در اصل آفرينش شكى ندارند؟ اصل آفرينش كه از دوباره آفريدن مشكلتر است! اگر يك كارگر ساده خشتمال بگويد كه من خشت خودم را خرد مىكنم و دوباره از نو از همان خاك، خشت تازهاى مىسازم، آيا اينقدر تعجّب مىكنند؟! اگر كسى كه هواپيما مىسازد بگويد: من اين هواپيما را باز مىكنم و درهم مىريزم و دوباره مىسازم، آيا بايد در سخن او شك كرد؟ هرگز، زيرا بازكردن و بستن به مراتب از ساخت اوّل آسانتر است و كسى كه كار مشكلى انجام داد، كار آسانتر را هم مىتواند انجام دهد. (گرچه نزد خدا و قدرت بىنهايت او هيچ چيز مشكل نيست.)