خرید ارزان ماکزیمیلین دو روبسپیر رهبر انقلاب کبیر فرانسه 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه

قسمتی از متن Word (..docx) :

ماکزیمیلین دو روبسپیر رهبر انقلاب کبیر فرانسه  مقدمه «ربسپیر، به سبب قیافه عجیب و لهجه دهاتی و پشتکار خارق العاده ای که داشت، تا مدتی مورد استهزاء و تحقیر نمایندگان قرار داشت. این متفکر انقلابی دارای مرام واضح و مشخصی بود و به خودش اجازه نمی داد که ذره ای از آن منحرف شود و بدین جهت، نطق های او عمیق و دقیق بود، ولی چون فاقد حرارت بیان بود، نمی توانست مثل میرابو و بارانف شنوندگان را تحت تاثیر قرار درآورد، با اینکه تفکر عمیق و ژرف بینی او را نداشتند. نطق های لوشابلیه و لامیت و بیتیون و سییس، همه وقت نطق های او را تحت الشعاع می گرفتند، زیرا ربسپیر از ظاهرسازی و اغفال و بازی با احساسات نمایندگان و شنوندگان متنفر بود و حتی برای یک مرتبه هم سعی نکرد تا شنوندگان خود را، با ذکر لطیفه ای بخنداند.»اینطور که در این کتاب و در یکی، دو متن دیگر آمده است، برخی اوقات، فرانسوی ها، او را «فساد ناپذیر» می نامند. سابقه این لقب، به یکی از سخنرانی های «مارا» (یکی از شخصیت های انقلاب فرانسه) بر می گردد که در آن ربسپیر را «فساد ناپذیر» خوانده بود و با استقبال اغلب فرانسویان روبرو شد. تا جایی که به گفته رومن رولان، «لابیل گویار»، تک چهره ای که در سال 1791 از ربسپیر نقاشی کرده بود را با عنوان «فساد ناپذیر» نامگذاری کرد. اغلب مبارزات سیاسی ربسپیر، در کسوت یک حقوقدان و یا نماینده پارلمانی انجام گرفته است. انگار او می خواسته با استفاده از قوانین حقوقی، زندگی فرانسویان را بهبود ببخشد. او ایده های خود را در غالب لوایح قانونی به مجلس نمایندگان می برد، بیشتر مخالفانش را با محاکمه حقوقی مغلوب می کرد، برای تحت فشار گذاشتن نجبا و فئودال ها، لوایح قانونی متعددی پیشنهاد می داد و حتی در دوره هایی که در میان سیاستمداران فرانسوی، منزوی بود، به پشتوانه قوانین، هفته ها موقعیت سیاسی خود را حفظ می کرد. ربسپیر در زمانه ای زندگی می کرد که نظام سیاسی فرانسه از یک وضعیت سلطه سلطنتی به یک وضعیت حقوقی-بوروکراتیک تغییر می کرد. هدف اصلی سیاستمداران انقلابی فرانسه، در این دوره، اصلاح قوانین موجود و یا وضع قوانین جدید به منظور بهبود زندگی فرانسویان بود. آنها حتی برای برخی از مفاهیم انتزاعی (مانند آزادی) قوانین مشخص و مدونی تصویب کردند. اما ویژگی بارز ربسپیر در این است که او برخلاف مرام و مسلک بیشتر چهره های انقلابی دنیا، کمتر در کارناوال های خیابانی شرکت می کرد. رومن رولان این ویژگی او را اینطور توصیف می کند: «[ربسپیر] حتی الامکان از خیابان دوری می جست و کمتر برای ملاقات خلق انبوهی که به افتخار او هورا می کشیدند، عرض اندام می کرد... ربسپیر فقط یک مرتبه به خیابان رفت و آن هم روز نهم ترمیدور بود، برای جان سپردن» (ترمیدور یکی از ماههای تقویم سنتی فرانسه است که به گمانم از شانزدهم ژولای آغازمی شود و در نیمه ژوئن تمام می شود) روبسپیر و انقلاب  انتشارات ورسو، سری جدیدی را با عنوان «انقلابات» راه انداخته است. این سری جدید، آثار کلاسیک شخصیت های کلیدی را ارائه می دهد که هریک در دوره قیام های کبیر، عرصه اصلی را اشغال کردند. هریک از این کتاب ها را یک نویسنده رادیکال معاصر معرفی می کند و نشان می دهد که چگونه این کلمات آشوب گرانه، هنوز توانایی آن را دارند که الهام بخش و برانگیزنده باشند. تاکنون دو کتاب از این سری اسلاوی ژیژک، آماده کرده است. «روبسپیر: فضیلت و ترور» و «مائو: درباره پراتیک و تضاد». در واقع، می توان گفت که این سری با اثر دیگر ژیژک، «و.ا.لنین: انقلاب پشت دروازه ها»، شروع شد که در سال 2002 منتشر شده بود. مقدمه ژیژک بر این کتاب را امید مهرگان در کتاب اول رخداد (مجموعه مقالات ژیژک) ترجمه کرده است. در اینجا اشاره ای خواهیم داشت به آرای ژیژک درباره روبسپیر از رهبران تندرو انقلاب فرانسه. نام روبسپیر با تلاش برای تعمیق انقلاب بورژوادموکراتیک 1789 فرانسه عجین است، آن هم با قهر انقلابی. «تحلیل انقلاب فرانسه» از آغاز، عرصه مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک بوده است. ژیژک ابتدا به برخورد محافظه کاران می پردازد که این انقلاب را با قاطعیت رد کرده اند و فاجعه ای بزرگ به حساب اش می آوردند. اما فرمول تحلیل لیبرال ها این است: «1789 بدون 1793». خلاصه آنچه لیبرال های حساس می خواهند، انقلابی بدون کافئین است. انقلابی که از آن بوی انقلاب برنمی خیزد. به این ترتیب، آنها می خواهند انقلاب فرانسه را از مقام رخداد برسازنده دموکراسی مدرن محروم کنند و آن را بی نظمی ای تاریخی جا بزنند: این یک ضرورت تاریخی بود که اصول مدرن آزادی تامین شود، اما همان طور که مثال انگلستان نشان می دهد، همین ها را می شد، بسیار موثرتر و مسالمت آمیزیزتر به دست آورد. برعکس، رادیکال ها معتقدند، اگر «الف»، یعنی برابری، حقوق بشر و آزادی را وسط می کشی از پیامدهای آن نباید روی برگردانی. باید شجاعت اش را داشته باشی که «ب» را هم به میان بکشی، یعنی بگویی: تروری که برای تامین واقعی «الف» ضروری است، واجب است. اما گفتن این که چپ امروز باید این راه را دنبال کند، راحت نیست. در 1990 شکاف خاصی شکل گرفت؛ همه، از جمله «چپ رادیکال»، به نحوی از میراث ترور انقلابی ژاکوبنی با تمرکز دولتی آن شرمسارند، به طوری که این شعار عموما پذیرفته شد که «چپ، اگر قرار است، تاثیرگذاری سیاسی اش را بازیابد، باید کاملا خود را بپیراید، و بالاخره، باید پارادایم ژاکوبنی را کنار بگذارد». اما قهر انقلابی ژاکوبن ها، از همان آغاز، تحلیل های گوناگونی را طرح کرده است. ژیژک به نقد نظرات مخالف ژاکوبن ها می پردازد. از جمله به تحلیل والتر بنیامین، که قهر انقلابی آنها را «خشونت بنیانگذار دولت» نامیده است. ژیژک، برخلاف بنیامین، می گوید، قهر انقلابی ژاکوبن ها «خشونت بنیانگذار دولت» یا «جنایت بنیانگذار» نظام بورژوایی نیست بلکه نوعی «خشونت الهی» است. ژیژک می گوید، برای درک خشونت الهی باید حرف های انگلس درباره این همانی دیکتاتوری پرولتاریا و کمون پاریس را، با تغییرات لازم، تکرار کرد: «بسیار خوب، حضراتِ مکتبِ تئوری انتقادی، می خواهید بدانید که این خشونت الهی چگونه است؟ به ترور انقلابی 1792-1794 نگاه کنید. این خشونت الهی بود. (و می توان اضافه کرد: ترور سرخ 1919...)». به تعبیر ژیژک، باید خشونت الهی را با یک پدیده تاریخی که به طور مثبت وجود دارد، ربط دهیم و از هر نوع گیج کردن تاریک اندیشانه دوری کنیم. «خشونت الهی» مدام روی می دهد: «آنان که از خارج از نظام ساختارمند اجتماعی کورکورانه ضربه می زنند و عدالت می طلبند یا انتقام می گیرند؛ برای مثال 10 سال پیش هنگامی که جمعیت فقرزده ریودوژانیرو به منطقه ثروتمندنشین شهر سرازیر شدند و به غارت و آتش زدن سوپرمارکت ها پرداختند، خشونت الهی بود. این خشونت، مانند حمله ملخ های انجیل که مجازاتی الهی بود برای رفتار گنه بار انسان، معلوم نیست از کجا شروع می شود، وسیله ای است که هدف ندارد. این عدالت است، نقطه نامتمایز بین عدالت و انتقام، که در طی آن «مردم» ترور خود را اعمال می کنند و دیگران را مجبور می کنند که بهای اش را بپردازند. یعنی روز محشر برای تاریخ طولانی ستم». یا آنطور که روبسپیر می گوید: «شما که آرزو می کنید حقیقت روی لبان نمایندگان مردم فرانسه بی قدرت باشد، چه می خواهید؟ بدون شک، حقیقت، قدرت خود، خشم خود و استبداد خود را دارد». ژیژک می گوید، براساس همین درک است که روبسپیر میانه روها را متهم می کند که آنچه واقعا دنبال اش هستند، انقلاب بدون انقلاب است؛ آنها انقلابی می خواهند که از افراطی که دموکراسی و ترور را به هم برساند، دور باشد. آنها انقلابی می خواهند که به قوانین اجتماعی قبلی احترام بگذارد. ژیژک اشاره می کند که در پایان قرن بیستم، گذاری از «اومانیسم و ترور» به «اومانیسم یا ترور». امروز، نظریه لیبرالی رایج، «یا» را به جای «و» می گذارد اما ترکیب اومانیسم و ترور را، «می توان در انقلاب فرانسه مشاهده کرد، در قالب پیوستگی فضیلت و ترور...». ژاکوبن ها برای تامین عدالت، اعمال خشونت را جایز می دانستند. ژیژک ضمن توضیح چهار نظر مختلف درباره رابطه اومانیسم و ترور به این نتیجه می رسد که امروز چاره ای نیست جز انتخاب «اومانیسم یا ترور»؛ البته به این معنا که ترور مفهوم مثبت باشد نه اومانیسم. او تاکید می کند، «این موضعی رادیکال است که دفاع از آن مشکل است، هرچند شاید تنها امید ما باشد. این اما با دیوانگی وقیحانه تعقیب «سیاست تروریستی و ضدبشری» آشکار مترادف نیست، بلکه چیزی است که دریافتن آن به مراتب مشکل تر است». بالاخره ژیژک هشدار می دهد که سیاست امروز، زیست سیاست پساسیاسی ای که سیاست غالب غربی است، چیزی جز سیاست ترس نیست. سیاستی است که خودش عنصر تشکیل دهنده سیاست را محکوم می کند، زیرا ترس، مهم ترین اصل بسیج کننده اش است: ترس از مهاجران، ترس از جرم، ترس از فاجعه محیط زیستی. ژیژک سوال می کند: «چگونه می توان از این پساسیاست ترس درآییم؟ اداره کردن زیست سیاست، محتوای واقعی دموکراسی لیبرالی به شمار می رود و به تنش میان فرم دموکراسی و محتوای اداری اش منجر می شود. پس بدیل اش چیست؟ چه می شود اگر ما ریسک بکنیم و «دیکتاتوری پرولتاریای» خوب و قدیمی را به عنوان تنها راه کنارزدن زیست سیاست احیا کنیم؟ امروزه این نظر مسخره می نماید؛ اما، تنها انتخاب واقعی امروز است.» ژیژک در توضیح دیکتاتوری پرولتاریا می گوید: «دیکتاتوری نقطه متقابل دموکراسی نیست بلکه شیوه اعمال آن است. از همان آغاز، تز دیکتاتوری پرولتاریا این فرض را دربرمی گرفت که در تقابل با سایر فرم های دیکتاتوری (دیکتاتوری فئودالی، بورژوایی...) قرار می گیرد، زیرا سراسر عرصه قدرت دولتی، دیکتاتوری است. هنگامی که لنین، دموکراسی لیبرال را شکلی از دیکتاتوری بورژوایی به حساب آورد، منظورش این مفهوم ساده انگارانه نبود که دموکراسی ظاهرسازی است، از آن سوءاستفاده نمی شود، توسط دارودسته ای، مخفیانه کنترل می شود که در مواقع خطر، چهره واقعی خود را نشان می دهد. بلکه منظور لنین این بود که همانا فرم دولت بورژوادموکراتیک، حاکمیت بنابر مفروضات ایدئولوژیک- سیاسی اش، متضمن یک «منطق بورژایی» است... اصطلاح دیکتاتوری را باید به معنی دقیق آن به کار برد- به این معنی که دموکراسی همیشه شکلی از دیکتاتوری است. اگر دموکراسی می خواهد خشونت را از بین برد، خودش باید به خشونت متوسل شود». ژیژک در پایان این کتاب می گوید: «سرمایه داری جهانی به عنوان سرنوشتی به ما عرضه می شود که نمی توان علیه آن مبارزه کرد؛ یا باید خود را با آن وفق داد یا از مسیر تاریخ کژ شد و درهم شکست. تنها کاری که مجازیم، انجام دهیم این است که سرمایه داری جهانی را تا جایی که ممکن است انسانی کنیم و برای «سرمایه داری با چهره ای انسانی» مبارزه کنیم. در اینجا، باید دیوار صوتی شکست؛ باید ریسک کرد و تصمیم های دسته جمعی در سطح بزرگ را دوباره پیش گرفت - این، شاید، میراث اصلی روبسپیر برای ما در شرایط امروزی است». محاکمه لویی شانزدهم،پادشاه فرانسه 216 سال پیش در روز 11 دسامبر سال 1792 میلادی محاکمه لویی شانزدهم ، پادشاه فرانسه که پس از خلع شدن از سلطنت توسط انقلابیون فرانسه لویی کاپه (نام جد اعلای سلسله بوربون) نامیده می شد در مجلس کنوانسیون که به دادگاه تبدیل شده بود ، آغاز شد.
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

ایردراپ12
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
کسب درآمد 2 میلیون تومان روزانه (تضمین شده با گارانتی بازگشت وجه)
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
اد ممبر بینهایت کانال،ربات و گروه تلگرام

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید