خرید ارزان ادبیات نظری تحقیق نفت خام به عنوان یک کالای سیاسی راهبردی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه

قسمتی از متن Word (..docx) :

گفتار اول- نفت خام به عنوان یک کالای سیاسی راهبردی مساله ای که در رابطه با حوزه نفت بد فهمیده شده است و یا سعی بر بد فهمیدن آن می شود؛ آن است که در دنیای تجارت، نفت خام هم کالایی است نظیر کالاهای تجاری دیگر. در حالی که آن به عنوان یک ماده اولیه که در رشد و توسعه اقتصادی و تولید کالاهای دیگر نظیر کالاهای صنعتی نقش کلیدی دارد کالایی سیاسی حیاتی و راهبردی محسوب می شود که برای رشد پایدار اقتصاد جهانی حیاتی و حائز اهمیت است. همین طور، تفاوت مهمی بین مواد خام ناشی از منابع طبیعی تجدید ناپذیر نظیر نفت خام و کالاهای صنعتی وجود دارد که مهمترین آن، تجدید پذیر بودن کالاهای صنعتی یا تولیدات کارخانه ای و تجدید ناپذیر بودن نفت خام است. همین طور، در حالی که نفت یک کالای راهبردی استثنایی محسوب می شود؛ لیکن تعدادی از بازیگران اصلی نفت خیز در صحنه بین المللی خارج از نظام حقوقی گات/ سازمان جهانی تجارت قرار دارند. مهمتر از آن، حقوق بین الملل از حاکمیت دائم کشورها بر منابع طبیعی(مثل حوزه نفت) حمایت می نماید. علاوه بر این، نفت در عین سیاسی راهبردی بودن کالایی کمیاب نیز هست. بند اوّل- مساله معضل در اولویت امنیتی بودن نفت خام برای کشورهای وارد کننده و صادر کننده به درستی قابل درک است که نفت به دلیل نقشی که در سایر بخش های اقتصادی دارد و به علت کمیابی آن یک موضوع بین المللی خطر ناک محسوب می شود؛ چرا که نقش این کالای راهبردی در رشد و توسعه پایدار کشورها و به ویژه رشد و توسعه پایدار قدرت های بزرگ، آن را به یک مقوله امنیتی برای آن ها تبدیل نموده است. این حالت امنیتی شدن برای یک کالای تجاری زمانی اتفاق می افتد که آن کالا برای رشد و توسعه پایدار کشورهای بزرگ مهم و حیاتی تلقی شود و در تامین آن اخلال صورت گیرد. این قضیه در رابطه با نفت دقیقاً هنگامی که عرضه جهانی آن با مشکل مواجه گردد به منصه ظهور می رسد. در نتیجه، در چنین شرایطی استقلال اقتصادی در حوزه نفت برای قدرت های بزرگ بی معنی می شود و ممکن است هر گونه تهدید امنیتی نسبت به تامین نفت برای آنان از طریق اخلال در عرضه جهانی آن قدرت های بزرگ را و در نتیجه جهان را به سمت جنگ سوق دهد؛ چرا که چنان چه امنیت نفتی قدرت های بزرگ با خطر مواجه گردد آنان با هر ابزاری و جمله از طریق ابزار جنگی سعی در تامین نفت خام برای رشد و توسعه پایدار خود خواهند نمود. ایالات متحده امریکا دارای بزرگترین قدرت نظامی جهان است و چنان چه شرایط ایجاب نماید برای تامین نفت مورد نیاز خود در کاربرد این قدرت نظامی تردید نخواهد نمود.  هم چنین، برخی از کارشناسان حوزه نفت سیاسی، عقیده دارند که اغلب جنگ های معاصر به منظور کنترل منابع نفت جهان صورت گرفته است و معمای جنگ های اخیر به این حقیقت باز می گردد که تامین نفت برای قدرت های بزرگِ اقتصادی از اولویت امنیتی بالایی برخوردار شده است. بر این اساس، برخی از کشورهای نفت خیز یا از طریق دیپلماتیک(عربستان سعودی) با بهای اندک از قبل متعهدِ به تامین نفت قدرت های بزرگ سلطه گر شده اند، و یا نظیر لیبی و عراق با بهانه های مضحک به سمت اضمحلال سوق داده شده اند. بنا بر این، اخلال در تامین نفت مورد نیاز این کشور می تواند بهانه لازم مناسبی را برای کار برد قدرت نظامی در اختیار این کشور قرار دهد. به علاوه هدف اصلی اولیه دیگرِ تهدید به کار برد قدرت نظامی و یا کاربرد آن توسط ایالات متحده امریکا می تواند جلب همکاری کشورهای نفت خیز و سایر دارندگان منابع طبیعی در راستای تامین منافع حیاتی امریکا نیز باشد. بر این اساس، تهدید جمهوری اسلامی ایران به کاربرد قدرت نظامی توسط امریکا به بهانه این که ایران به دنبال ساخت سلاح است؛ مبنی بر این که این کشور با دارا بودن دانش هسته ای قابلیت ساخت سلاح هسته ای را دارد- در حالی که عهدنامه عدم تکثیر سلاح های هسته ای این کسب دانش هسته ای را تهدید نمی داند- بیشتر بهانه ای برای مذاکره با ایران به منظور تامین نفت مورد نیاز ایالات متحده امریکا از طریق کنترل منابع نفت ایران است.  همین طور، ایالات متحده امریکا به طور یک جانبه ایرانیان را از تجارت در صحنه بین المللی محروم نموده است؛ هدف از این تحریم تضعیف قدرت ایران پیش حمله به این کشور به منظور کنترل چاه های نفت آن می باشد، همان طور که پیش از حمله نظامی به عراق نیز امریکا از یک چنین راهبردی استفاده نمود. در نتیجه، تحریم نفتی ایران که اخیراً صورت گرفته است سال ها قبل توسط قدرت های بزرگ طراحی شده است؛ چرا که خارج نمودن حدود 4 میلیون بشکه نفت ایران(برای مصرف داخل و خارج) از بازار جهانی به سادگی امکان پذیر نیست، مگر این که جبران کمبود آن با عرضه بیشتر از سایر کشورهای نفت خیز از پیش پیش بینی و طراحی شده باشد، در غیر این صورت تحریم نفتی یک کشور نفت خیز نظیر جمهوری اسلامی ایران می تواند جهان را با پرتگاه اقتصادی مواجه نماید. بر این اساس، طراحی اشغال لیبی که به چین نفت می فروخت به منظور تامین نفت اروپا- که به نفت ایران وابسته است- سال ها قبل از اشغال این کشور طراحی شده است. در واقع طرح اشغال لیبی به منظور تضعیف ایران طراحی و اجرا گردید. علاوه بر این، در این طرح تدارک بقیه نفت از دست رفته از طریق تحریم نفتی ایران نیز طبق روال گذشته به عربستان سعودی واگذار گردید. با همه این اوصاف، این طرح به خوبی اجرا نشد؛ چرا که از یک سو، معمر قذافی رهبر لیبی آن گونه که وزیر امور خارجه انگلستان "ولیام هیگ" پیش بینی کرده بود با شروع جنگ اقدام به فرار نکرد و ماند و جنگید. در نتیجه، جنگ لیبی 1.3 میلیون بشکه نفت خام تولیدی قبل از جنگ این کشور را از بازار جهانی خارج نمود. ناتو نیز برای مدت 10 ماه لیبی را بمباران نمود؛ اما به جای تامین نفت مورد نیاز کشورهای اروپایی از طریق لیبی، با هزینه میلیاردها دلار تنها بر نابسامانی های اقتصادی اروپایی ها افزود؛ تا جایی که تا حال حاضر نیز در عرضه نفت لیبیِ بعد از قذافی نیز اخلال وجود دارد و این کشور روزانه تنها 500000 هزار بشکه نفت صادر می کند. از سوی دیگر، عربستان سعودی نیز که قول داده بود با افزایش عرضه نفت، کمبود نفت لیبی را در بازار جهانی جبران نماید نتوانست به قول خود جامعه عمل بپوشاند. در این راستا، در یک اجلاس بین المللی در رابطه با نفت، مهندسین حوزه نفت عربستان سعودی تلاش کردند به دول صنعتی غربی ثابت نمایند که این کشور به روش های بسیار پیشرفته ای در استخراج از چاه های نفت دست یافته است که شاهکار علمی عربستان سعودی در حوزه نفت به شمار می رود. با این وجود، ناتوانی اخیر این کشور در جبران کاهش عرضه نفت لیبی در بازار جهانی، موجب انعطاف پذیری سیاسی بیشتر ایالات متحده امریکا در قبال مذاکره با ایرانیان گردیده است؛ چرا که نا توانی عربستان سعودی در جبران کمبود عرضه نفت لیبی به خودی خود به مفهوم آن است که در صورت وقوع جنگی دیگر به منظور کنترل منابع نفت ایران، عربستان سعودی به هیچ عنوان قادر به جبران کمبود نفت ایران در خلال جنگ با این کشور نخواهد بود. البته همین طور باید دانست که مذاکره با ایران و نهایتاً همکاری این کشور در تامین نفت مورد نیاز ایالات متحده امریکا به تنهایی نمی تواند تضمین کننده صلح برای ایران باشد؛ چرا که قدرت های بزرگ انگیزه های دیگری نیز برای جنگ علیه این کشور دارند. هم چنین، برخی از کارشناسان حوزه نفت سیاسی عقیده دارند که اغلب جنگ های معاصر به منظور کنترل منابع نفت جهان صورت گرفته است و معمای جنگ های اخیر به این حقیقت باز می گردد که تامین نفت برای قدرت های بزرگِ اقتصادی از اولویت امنیتی بالایی برخوردار شده است. بر این اساس، برخی از کشورهای نفت خیز یا از طریق دیپلماتیک(عربستان سعودی) با بهای اندک از قبل متعهدِ به تامین نفت قدرت های بزرگ سلطه گر شده اند، و یا نظیر لیبی و عراق با بهانه های مضحک به سمت اضمحلال سوق داده شده اند. در این رابطه، "کیسینجر" وزیر خارجه اسبقِ ایالات متحده امریکا یاد آور می شود؛ نفت مهم تر از آن است که کنترل آن به اعراب واگذار شود و چنان چه در این رابطه شما صدای پای جنگ را نشنوید، بایستی کر باشید... او سپس ادامه می دهد؛ کنترل "نفت" مساوی با کنترل دولت هاست، همان گونه که کنترل "غذا" برابر با کنترل ملتها می باشد. همین طور، تجاوز به افغانستان نیز بی ارتباط با قضیه نفت نیست. برخی کارشناسان عقیده دارند که تجاوز به این کشور نیز صرفاً به دلیل مجاورت این کشور با کشورهای نفت خیز ترکمنستان، تاجیکستان و ایران صورت گرفته است که هر سه این کشورها به کشور چین نفت می فروشند و تامین کننده نفت هژمون در حال شکل گیری چین هستند. هم چنین، برخی کارشناسان نفت بر این باور هستند که جنگ داخلی دارفور واقع در جنوب سودان که نهایتاً منجر به تقسیم این کشور به دو کشور سودان شمالی و سودان جنوبی گردید، قضیه دیگری است که به منظور جلوگیری از سلطه چین بر منابع نفت منطقه جنوب سودان اجرا گردید.
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید