لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
رویکرد قرآن به جایگاه سیاست خارجی طرح اصول سیاست خارجی اسلام از منظر قرآن، مستلزم آن است که رابطه ی دین و سیاست مفروض انگاشته شود. در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست، زمینهای برای طرح این بحث نخواهد ماند. سیاست خارجی، یکی از بخشهای اساسی سیاست در معنای کلان آن است؛ بنابراین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده، طبیعتا در مسائل سیاست خارجی نیز اندیشیده است. سیاست خارجی، مجموعهای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه ی خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار میباشد. قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست گذاری خارجی است که خط مشیها و استراتژیهای سیاست خارجی در درون آن تنظیم میگردد; این بخش، عمدتا مبتنی بر آموزههای نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است. عناصر متغیر سیاست خارجی ناظر به خط مشیهایی است که متناسب با اوضاع تنظیم و تدوین میگردند. اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابت آن ناظر به اصول کلی رفتار دینداران است و در طول زمان ماندگاری دارد؛ اما جنبه ی متغیر آن از عرف و ضرورتهای زمانه تاثیر میگیرد. بخش متغیر سیاست خارجی به این جنبه برمیگردد؛ زیرا در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی میدهد; بنابراین، اندیشه ی دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی، در حیطه ی طرح کلیات و اصول محدود میگردد. مسائل روابط بین الملل و سیاست خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم آکادمیک و منسجم، محصول قرون اخیر به خصوص دوره ی پس از جنگ جهانی دوم است; ولی برخی مسائل آن، نظیر روابط خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد. چنین نگرشی، طرح بحث سیاستخارجی اسلامی را تبیین میکند؛ زیرا به گفته ی «هالستی» اگر یکی از مهمترین مسائل روابط بین الملل را مطالعه ی دو پدیده ی جنگ و صلح بدانیم، مطالعه ی مسائل جهانی به دورههای پیش از میلاد باز میگردد و اثر تاریخی «توسیدید» پیرامون جنگهای «پلوپونز» از قدیمیترین متون این رشته محسوب میگردد. با توجه به نکات مذکور، میتوان از اصول سیاست خارجی اسلام در قرآن یاد کرد. این اصول ناظر به چارچوب کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم میکند. قرآن کریم دارای مسائل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن میتوان اصول سیاست خارجی اسلام را استخراج کرد. اصول سیاست خارجی اسلام همانگونه که اشاره شد، مقصود از اصول سیاست خارجی، مجموعهای از آموزههای دینی است که چارچوب کلان سیاست خارجی دولت اسلامی را شکل میدهد. این مجموعه از خصلت ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست خارجی حکومت دارد. یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست خارجی میگوید: «مقصود از اصول سیاستخارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی، آنها را به عنوان چارچوب تنظیم روابط خارجی مطرح میکند.» با عنایت به تعریف مزبور، میتوان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد: 1ـ اصل توحید؛ 2ـ اصل ولاء؛ 3ـ اصل دعوت و جهاد; 4ـ اصل عدالت؛ 5ـ اصل ظلم ستیزی و نفی سلطه ی کافران; 6ـ اصل عزت اسلامی و سیادت دینی; 7ـ اصل پایبندی به پیمان های سیاسی. البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مزبور، عناوین دیگری مانند: تولی و تبری، تالیف قلوب و امر به معروف را نیز مطرح کردهاند؛ اما به نظرمی رسد اصول هفت گانه ی فوق، این عناوین را نیز دربر میگیرد و به ذکر مجزای آنها نیازی نیست. درباره ی تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست خارجی اسلام بحث کردهاند، اما از فلسفه ی تشریع این حکم و موارد اعمال آن میتوان استظهار نمود که تالیف قلوب، بیش تر با ابزارهای سیاست خارجی همخوانی دارد تا اصول؛ چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست خارجی و کمکهای بشر دوستانه مطرح میگردد، شباهتبیش تری دارد. در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومتها، از سهم مولفه القلوب استفاده میکند. برای مثال پیامبر اسلام در جنگ طائف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به وی یاری رسانیده بودند، از سهم مولفه القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایل شان را به اسلام جلب کند. 1ـ اصل توحید محور آنچه قرآن مردمان را بدان خوانده، یک اصل بیش نیست؛ اصل ایمان به خدا ـ رب العالمین ـ و اینکه هیچ کس و هیچ چیز را جز او، خدای خود نخوانید. رب العالمین اوست و هر کس خدا را پروردگار جهان بداند، در او بیمی نیست. ایمان به رب العالمین، اعتقادی براساس فطرت است؛ لذا تا جهان باقی است، این اصل دگرگون نخواهد شد. پس دین، نژادی، محلی یا فصلی نیست؛ از این رو، اسلام نه از آنِ عرب است و نه از آن عجم. توحید، سنگ بنای ساختمانی است که پیامبران و پیامبر اسلام در کار ساختنش بوده اند. آنگاه که پیامبر دعوت را به عنوان استراتژی انتخاب می نمود، از توحید شروع کرد. همچنین در ابتدای اکثر نامه های پیامبر که دعوت سران کشورها نوشته شده، این معنا به روشنی دیده می شود. جملاتی مانند: سلام علی من اتبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له لم یتخذ صاحبه و لا ولداً. (درود بر کسی که از هدایت پیروی کند و به خدا و رسول او بگرود و گواهی دهد خدایی جز پروردگار یکتا وجود ندارد خدایی که نه او را شریک است و نه همسر و نه فرزند.) همچنین پیامبر در اکثر نامه هایی که به سران مسیحی می نویسد، به این آیه شریفه اشاره می فرماید: «یَا اَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ اِلی کَلِمَهٍ سَوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمُْ اَلَّا نَعْبُدَ اِلَّا اللَّهَ وَ لانُشرِْکَ بِهِ شَیًْئا وَ لایَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا اَرْبَابًا مِّن دُونِ الله... ای اهل کتاب! بیایید از آن موضوعی که پذیرفته ی ما و شماست پیروی کنیم: آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجز خدا به پرستش نگیرد...» (آل عمران/64) از آن جایی که وظیفه ی اصلی پیامبر، دعوت به یکتاپرستی بود، از این رو توحید از مهم ترین مبانی سیاست خارجی قرآن به شمار می رود. 2ـ اصل ولاء مسلمان همواره باید بداند که عضو جامعه ی اسلامی است. غیر مسلمان نیز عضو یک پیکر دیگر است. عضو پیکر اسلامی، روابطش با اعضای پیکر غیر اسلامی باید به نحوی باشد که به وحدت و استقلال پیکر اسلامی آسیبی نرساند. پس خواه ناخواه نمی تواند روابط مسلمان و غیر مسلمان با روابط مسلمان و مسلمان یکسان و احیاناً از آن نزدیک تر باشد؛ و معنای اینکه مسلمان نباید با غیر مسلمان رابطه ی ولاء داشته باشد، این است که مسلمان نباید عملاً عضو پیکر غیر اسلامی قرار گیرد. همه ی اینها ایجاب می کند که روابط مسلم با غیر مسلم محتاطانه باشد. قرآن کریم ضمن اینکه از امت اسلامی می خواهد تا همواره مجهز به انواع وسایل دفاعی در برابر کفار باشند، علاوه بر آن شدیداً مسلمانان را از داشتن مناسبات دوستانه با کفار به نحوی که آنان را دوست صمیمی خود بگیرند، تا جایی که کفار از اسرار مسلمانان مطلع باشند، نهی فرموده است. 3ـ اصل دعوت و جهاد از میان اصول سیاست خارجی اسلام، شاید این اصل بیش از همه حائز اهمیت بوده و بیش تر از دیگر محورها مورد بحث و مناظره قرار گرفته باشد. احتمالا یکی از جهات اهمیت این اصل، آن است که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین میکند. مناظرات دامنهدار درباره ی اصل دعوت و جهاد سبب شد از هر دو اصل تحت یک عنوان یاد کنیم؛ زیرا اگر تنها به ذکر عنوان دعوت اکتفا گردد، دیدگاههای موجود درباره ی اصل جنگ یا صلح در روابط خارجی اسلام نادیده انگاشته میشود؛ و اگر اصل را بر جهاد و جنگ مشروع بگذاریم، طرح عنوان اصل دعوت ناتمام خواهد ماند. تفصیل این بحث را با یک پرسش اساسی ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی میگیریم که آیا اسلام در روابط خود با جوامع غیراسلامی، اصل را بر جنگ میگذارد یا صلح؟ به عبارت دیگر، آیا صلح یک قاعده است و جنگ، ضرورت یا بالعکس؟ اگر اصل جهاد را به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی اسلام مورد تاکید قرار دهیم، به زعم برخی اندیشمندان مسلمان و عموم خاورشناسان، اصل در روابط خارجی اسلام، جنگ است و صلح ناظر به حالات خاص و استثنا از قاعده میباشد؛ اما اگر اصل را بر دعوت بگذاریم، قضیه فرق خواهد کرد. دقیقا با عنایت به همین مساله است که با دو نوع روش رو به رو میگردیم: الف ـ روش خاورشناسان که در قالب «گسترش اسلام با شمشیر» مطرح میگردد و بر مفاهیمی چون تروریسم، بنیادگرایی، اسلام مسلح و...تاکید میشود. در این رویکرد، آیات جهاد به خصوص آیه سیف، به عنوان مستند مورد توجه قرار میگیرد. ب ـ روشنفکران مسلمان که در قالب «پیراستن چهره ی اسلام از خشونت» به تحلیل میپردازند و بر مفاهیمی چون: اسلام و تسامح و زندگی مسالمت آمیز تاکید میکنند. در حالیکه دسته ی نخست فقط به تحلیل آیات جهاد میپردازند و آیات صلح را از نظر دور میدارد، دسته ی دوم با تاکید بر آیات صلح، به آیات جهاد بیتوجهی میکنند. روش اعتدال، روشی است که بتواند میان هر دو دسته آیات جمع زند. اکثر مفسران و فقهای اسلام در اینباره اندیشیدهاند که از مجموع این گفتهها و اظهارات میتوان به جمعبندی و نتیجه نهایی نایل آمد. بدون تردید یکی از مهمترین و احتمالا هدف اصلی فرستادن انبیا، دعوت است. آیات متعدد قرآن کریم، پیامبران را دعوتگران دینی معرفی میکند. بر ایناساس، نخستین وظیفه ی پیامبر، دعوت بشر به تعالیم و ارزشهای وحیانی است. از سوی دیگر، جنگ با مشرکان و طغیانگران، بیتردید یکی از وظایف اساسی مسلمانان محسوب میگردد. آنچه در مورد جنگ حایز اهمیت است، فلسفه ی تشریع این پدیده است که جهاد برای چیست و چه زمانی انجام میپذیرد. با تحلیل و موشکافی این نکته، می توان رابطه ی دعوت و جهاد و اصل در روابط خارجی دولت اسلامی را به دست آورد. اگر جهاد برای کشور گشایی باشد، احتمالا بر دیدگاه خاورشناسان مبنی بر جنگ محوری اسلام صحه میگذارد؛ ولی اگر فلسفه ی تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم وحیانی و ارزشهای اسلامی باشد نه سلطه جویی و کشور گشایی، ادعای مذکور ناتمام و غرض آلود خواهد بود. غربی ها جنگ را چنین تعریف می کنند: جنگ عبارت است از ادامه ی سیاست به روش خشونت آمیز. یعنی هرگاه کشوری موفق نمی شود عقیده ی خود را از راه دیپلماسی به کشور دیگری تحمیل کند، به جنگ متوسل می شود؛ ولی اسلام هرگز به دنبال تحمیل عقیده ی خود بر دیگران نیست؛ زیرا قرآن کریم فرموده که در دین اجبار نیست (بقره/256). پس جنگی که در اسلام مطرح است، جنبه ی دیگری دارد. این نوشتار ادعا دارد که اصل در روابط خارجی اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی است که بنابر ضرورت تجویز میگردد. عصاره ی استدلال ما بر این فرضیه آن است که جهاد اسلامی یکی از مراحل دعوت به شمار میرود و برای ترویج ارزشهای دینی صورت میگیرد؛ و در واقع، توحید اساس جهاد و جهاد برای توحید است.
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
رویکرد قرآن به جایگاه سیاست خارجی طرح اصول سیاست خارجی اسلام از منظر قرآن، مستلزم آن است که رابطه ی دین و سیاست مفروض انگاشته شود. در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست، زمینهای برای طرح این بحث نخواهد ماند. سیاست خارجی، یکی از بخشهای اساسی سیاست در معنای کلان آن است؛ بنابراین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده، طبیعتا در مسائل سیاست خارجی نیز اندیشیده است. سیاست خارجی، مجموعهای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه ی خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار میباشد. قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست گذاری خارجی است که خط مشیها و استراتژیهای سیاست خارجی در درون آن تنظیم میگردد; این بخش، عمدتا مبتنی بر آموزههای نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است. عناصر متغیر سیاست خارجی ناظر به خط مشیهایی است که متناسب با اوضاع تنظیم و تدوین میگردند. اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابت آن ناظر به اصول کلی رفتار دینداران است و در طول زمان ماندگاری دارد؛ اما جنبه ی متغیر آن از عرف و ضرورتهای زمانه تاثیر میگیرد. بخش متغیر سیاست خارجی به این جنبه برمیگردد؛ زیرا در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی میدهد; بنابراین، اندیشه ی دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی، در حیطه ی طرح کلیات و اصول محدود میگردد. مسائل روابط بین الملل و سیاست خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم آکادمیک و منسجم، محصول قرون اخیر به خصوص دوره ی پس از جنگ جهانی دوم است; ولی برخی مسائل آن، نظیر روابط خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد. چنین نگرشی، طرح بحث سیاستخارجی اسلامی را تبیین میکند؛ زیرا به گفته ی «هالستی» اگر یکی از مهمترین مسائل روابط بین الملل را مطالعه ی دو پدیده ی جنگ و صلح بدانیم، مطالعه ی مسائل جهانی به دورههای پیش از میلاد باز میگردد و اثر تاریخی «توسیدید» پیرامون جنگهای «پلوپونز» از قدیمیترین متون این رشته محسوب میگردد. با توجه به نکات مذکور، میتوان از اصول سیاست خارجی اسلام در قرآن یاد کرد. این اصول ناظر به چارچوب کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم میکند. قرآن کریم دارای مسائل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن میتوان اصول سیاست خارجی اسلام را استخراج کرد. اصول سیاست خارجی اسلام همانگونه که اشاره شد، مقصود از اصول سیاست خارجی، مجموعهای از آموزههای دینی است که چارچوب کلان سیاست خارجی دولت اسلامی را شکل میدهد. این مجموعه از خصلت ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست خارجی حکومت دارد. یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست خارجی میگوید: «مقصود از اصول سیاستخارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی، آنها را به عنوان چارچوب تنظیم روابط خارجی مطرح میکند.» با عنایت به تعریف مزبور، میتوان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد: 1ـ اصل توحید؛ 2ـ اصل ولاء؛ 3ـ اصل دعوت و جهاد; 4ـ اصل عدالت؛ 5ـ اصل ظلم ستیزی و نفی سلطه ی کافران; 6ـ اصل عزت اسلامی و سیادت دینی; 7ـ اصل پایبندی به پیمان های سیاسی. البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مزبور، عناوین دیگری مانند: تولی و تبری، تالیف قلوب و امر به معروف را نیز مطرح کردهاند؛ اما به نظرمی رسد اصول هفت گانه ی فوق، این عناوین را نیز دربر میگیرد و به ذکر مجزای آنها نیازی نیست. درباره ی تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست خارجی اسلام بحث کردهاند، اما از فلسفه ی تشریع این حکم و موارد اعمال آن میتوان استظهار نمود که تالیف قلوب، بیش تر با ابزارهای سیاست خارجی همخوانی دارد تا اصول؛ چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست خارجی و کمکهای بشر دوستانه مطرح میگردد، شباهتبیش تری دارد. در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومتها، از سهم مولفه القلوب استفاده میکند. برای مثال پیامبر اسلام در جنگ طائف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به وی یاری رسانیده بودند، از سهم مولفه القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایل شان را به اسلام جلب کند. 1ـ اصل توحید محور آنچه قرآن مردمان را بدان خوانده، یک اصل بیش نیست؛ اصل ایمان به خدا ـ رب العالمین ـ و اینکه هیچ کس و هیچ چیز را جز او، خدای خود نخوانید. رب العالمین اوست و هر کس خدا را پروردگار جهان بداند، در او بیمی نیست. ایمان به رب العالمین، اعتقادی براساس فطرت است؛ لذا تا جهان باقی است، این اصل دگرگون نخواهد شد. پس دین، نژادی، محلی یا فصلی نیست؛ از این رو، اسلام نه از آنِ عرب است و نه از آن عجم. توحید، سنگ بنای ساختمانی است که پیامبران و پیامبر اسلام در کار ساختنش بوده اند. آنگاه که پیامبر دعوت را به عنوان استراتژی انتخاب می نمود، از توحید شروع کرد. همچنین در ابتدای اکثر نامه های پیامبر که دعوت سران کشورها نوشته شده، این معنا به روشنی دیده می شود. جملاتی مانند: سلام علی من اتبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له لم یتخذ صاحبه و لا ولداً. (درود بر کسی که از هدایت پیروی کند و به خدا و رسول او بگرود و گواهی دهد خدایی جز پروردگار یکتا وجود ندارد خدایی که نه او را شریک است و نه همسر و نه فرزند.) همچنین پیامبر در اکثر نامه هایی که به سران مسیحی می نویسد، به این آیه شریفه اشاره می فرماید: «یَا اَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ اِلی کَلِمَهٍ سَوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمُْ اَلَّا نَعْبُدَ اِلَّا اللَّهَ وَ لانُشرِْکَ بِهِ شَیًْئا وَ لایَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا اَرْبَابًا مِّن دُونِ الله... ای اهل کتاب! بیایید از آن موضوعی که پذیرفته ی ما و شماست پیروی کنیم: آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجز خدا به پرستش نگیرد...» (آل عمران/64) از آن جایی که وظیفه ی اصلی پیامبر، دعوت به یکتاپرستی بود، از این رو توحید از مهم ترین مبانی سیاست خارجی قرآن به شمار می رود. 2ـ اصل ولاء مسلمان همواره باید بداند که عضو جامعه ی اسلامی است. غیر مسلمان نیز عضو یک پیکر دیگر است. عضو پیکر اسلامی، روابطش با اعضای پیکر غیر اسلامی باید به نحوی باشد که به وحدت و استقلال پیکر اسلامی آسیبی نرساند. پس خواه ناخواه نمی تواند روابط مسلمان و غیر مسلمان با روابط مسلمان و مسلمان یکسان و احیاناً از آن نزدیک تر باشد؛ و معنای اینکه مسلمان نباید با غیر مسلمان رابطه ی ولاء داشته باشد، این است که مسلمان نباید عملاً عضو پیکر غیر اسلامی قرار گیرد. همه ی اینها ایجاب می کند که روابط مسلم با غیر مسلم محتاطانه باشد. قرآن کریم ضمن اینکه از امت اسلامی می خواهد تا همواره مجهز به انواع وسایل دفاعی در برابر کفار باشند، علاوه بر آن شدیداً مسلمانان را از داشتن مناسبات دوستانه با کفار به نحوی که آنان را دوست صمیمی خود بگیرند، تا جایی که کفار از اسرار مسلمانان مطلع باشند، نهی فرموده است. 3ـ اصل دعوت و جهاد از میان اصول سیاست خارجی اسلام، شاید این اصل بیش از همه حائز اهمیت بوده و بیش تر از دیگر محورها مورد بحث و مناظره قرار گرفته باشد. احتمالا یکی از جهات اهمیت این اصل، آن است که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین میکند. مناظرات دامنهدار درباره ی اصل دعوت و جهاد سبب شد از هر دو اصل تحت یک عنوان یاد کنیم؛ زیرا اگر تنها به ذکر عنوان دعوت اکتفا گردد، دیدگاههای موجود درباره ی اصل جنگ یا صلح در روابط خارجی اسلام نادیده انگاشته میشود؛ و اگر اصل را بر جهاد و جنگ مشروع بگذاریم، طرح عنوان اصل دعوت ناتمام خواهد ماند. تفصیل این بحث را با یک پرسش اساسی ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی میگیریم که آیا اسلام در روابط خود با جوامع غیراسلامی، اصل را بر جنگ میگذارد یا صلح؟ به عبارت دیگر، آیا صلح یک قاعده است و جنگ، ضرورت یا بالعکس؟ اگر اصل جهاد را به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی اسلام مورد تاکید قرار دهیم، به زعم برخی اندیشمندان مسلمان و عموم خاورشناسان، اصل در روابط خارجی اسلام، جنگ است و صلح ناظر به حالات خاص و استثنا از قاعده میباشد؛ اما اگر اصل را بر دعوت بگذاریم، قضیه فرق خواهد کرد. دقیقا با عنایت به همین مساله است که با دو نوع روش رو به رو میگردیم: الف ـ روش خاورشناسان که در قالب «گسترش اسلام با شمشیر» مطرح میگردد و بر مفاهیمی چون تروریسم، بنیادگرایی، اسلام مسلح و...تاکید میشود. در این رویکرد، آیات جهاد به خصوص آیه سیف، به عنوان مستند مورد توجه قرار میگیرد. ب ـ روشنفکران مسلمان که در قالب «پیراستن چهره ی اسلام از خشونت» به تحلیل میپردازند و بر مفاهیمی چون: اسلام و تسامح و زندگی مسالمت آمیز تاکید میکنند. در حالیکه دسته ی نخست فقط به تحلیل آیات جهاد میپردازند و آیات صلح را از نظر دور میدارد، دسته ی دوم با تاکید بر آیات صلح، به آیات جهاد بیتوجهی میکنند. روش اعتدال، روشی است که بتواند میان هر دو دسته آیات جمع زند. اکثر مفسران و فقهای اسلام در اینباره اندیشیدهاند که از مجموع این گفتهها و اظهارات میتوان به جمعبندی و نتیجه نهایی نایل آمد. بدون تردید یکی از مهمترین و احتمالا هدف اصلی فرستادن انبیا، دعوت است. آیات متعدد قرآن کریم، پیامبران را دعوتگران دینی معرفی میکند. بر ایناساس، نخستین وظیفه ی پیامبر، دعوت بشر به تعالیم و ارزشهای وحیانی است. از سوی دیگر، جنگ با مشرکان و طغیانگران، بیتردید یکی از وظایف اساسی مسلمانان محسوب میگردد. آنچه در مورد جنگ حایز اهمیت است، فلسفه ی تشریع این پدیده است که جهاد برای چیست و چه زمانی انجام میپذیرد. با تحلیل و موشکافی این نکته، می توان رابطه ی دعوت و جهاد و اصل در روابط خارجی دولت اسلامی را به دست آورد. اگر جهاد برای کشور گشایی باشد، احتمالا بر دیدگاه خاورشناسان مبنی بر جنگ محوری اسلام صحه میگذارد؛ ولی اگر فلسفه ی تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم وحیانی و ارزشهای اسلامی باشد نه سلطه جویی و کشور گشایی، ادعای مذکور ناتمام و غرض آلود خواهد بود. غربی ها جنگ را چنین تعریف می کنند: جنگ عبارت است از ادامه ی سیاست به روش خشونت آمیز. یعنی هرگاه کشوری موفق نمی شود عقیده ی خود را از راه دیپلماسی به کشور دیگری تحمیل کند، به جنگ متوسل می شود؛ ولی اسلام هرگز به دنبال تحمیل عقیده ی خود بر دیگران نیست؛ زیرا قرآن کریم فرموده که در دین اجبار نیست (بقره/256). پس جنگی که در اسلام مطرح است، جنبه ی دیگری دارد. این نوشتار ادعا دارد که اصل در روابط خارجی اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی است که بنابر ضرورت تجویز میگردد. عصاره ی استدلال ما بر این فرضیه آن است که جهاد اسلامی یکی از مراحل دعوت به شمار میرود و برای ترویج ارزشهای دینی صورت میگیرد؛ و در واقع، توحید اساس جهاد و جهاد برای توحید است.
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد