پیشینه ومبانی نظری معنای زندگی

پیشینه ومبانی نظری معنای زندگی (docx) 23 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 23 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

فهرست: معنای زندگی 2-3-1.رابطه معنای زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی سوابق مربوطه و تحقیقات خارج و داخل کشور 2-7-1. تحقیقات داخلی 2-7-2. تحقیقات خارجی بررسی سطح تحول من و گرایش به جراحی های زیبایی منابع فارسی منابع لاتین معنای زندگی در تعریف معنای زندگی باید گفت زندگی برای مردم زمانی معنادار است که آنها بتوانند الگو یا هدفی را در رویدادهای زندگی برای خود در نظر بگیرند. در نقطه مقابل زندگی زمانی بی معنا است که به نظر برسد همه چیز فرو ریخته است و نمی توان هیچ احساسی را در ماورای آنچه انجام می شود یا رویدادهای که در زندگی اتفاق می افتد، پیدا کرد . معنای زندگی به محتوایی اشاره می کند که مردم زندگی خود را از آن آکنده می کنند و به زندگی خود شکل و جهت می دهند و در ارتباط با هدف ها و ارزش های زندگی است (جیکابسون ، 2008). معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی است . توجه به ادراکات افراد درباره عوامل شخصی زندگی آنها نقش مهمی را در کیفیت زندگی آنها ایفا می کند (لواسور تریبل، 2009). همچنین مطالعات نشان می دهد که افرادی با نمره هدف بالاتر در زندگی ( یعنی معنایی بالاتر )، همراه با خودپذیری بیشتر ( کرامبو و ماهولیک، 1969) ، رضایت بیشتر در زندگی (رکروکازین، 1979) مسئولیت پذیری و خودکنترلی بالاتر (سیمون، 1980) و خوب بودن ( لازوراس و دیلونگیس، 1983) می باشد که همگی از مؤلفه های کیفیت زندگی می باشد. بائسگی برای زن زمانی است که او توقف می کند و باورهای خود را نسبت به خود و دنیای اطرافش مرور می کند و ممکن است یک زن به سویی گام بردارد که تا کنون خواستار آن بوده ولی عملی نشده است (کینگ، هانتر، هریس، 2005). درنتیجه یکی از تغییراتی که هم زمان با شروع یائسگی و ورود به میانسالی در زنان ایجاد می شود، ابهام و تغییر در معنای زندگی و گاه رسیدن به هدف های خاص و گاهی نیز به پوچی و بی هدفی است که تاکید بر مفهوم معنا را برای این گروه از زنان مفید می سازد. تصویر بدن که به معنای احساسات، نگرش ها و ارزش های یک فرد درباره بدن و کارکرد آن باشد (هابلب و کوئین لان، 2003) نیز ( که در این تحقیق شامل سه متغییر رضایت از نواحی بدن، ارزیابی ظاهری و ارزیابی سلامتی می باشد ) که یکی از عناصر اصلی کیفیت زندگی نگرش فرد است که شامل نگرش درباره خود از جمله تصویر ذهنی از تن و نگرش درباره درمان و علایم بیماری می باشد ( بلاندر، 1994). تصویر بدنی مهم ترین بخش تصور فرد از خود است ؛ زیرا ظاهر فیزیکی فرد، اولین ویژگی است که در برخورد افراد با فرد دیگر، مورد قضاوت قرار می گیرد (دلامتر، 2003). نگرانی درباره ی معنا و هدف زندگی یکی از ویژگی های بشر به عنوان یک موجود متفکر و کاوشگر است. دیگر موجودات عالم، مسیر طبیعی زندگی خود را از ابتدا تا انتها بدون پرسش و سوال و چون و چرا طی می کنند. این از شکوه یا شوربختی بشر است که در طول تاریخ، دم به دم این پرسش را برای خود و دیگران مطرح ساخته است و چرایی هستی را زیر سوال برده است. انسان همواره یک میل قوی برای درک خود و دنیای اطراف خود داشته و به منظور حمایت از این میل، فعالیتهای رفتاری وشناختی متعدد ومتنوعی انجام داده است (اپستین، 1985؛هین، پرولکس و ووهس، 1006؛ هگینس ، 2000؛ جانوف- بولمن ، 1992؛ ریف و ساینگر ، 1998). استیگر، کاشمن، سالیوان و لورنتز (2008)، بیان می کنند افراد زمانی که حضور معنا را در زندگی تجربه می کنند خود و جهان بیرونی را یگانه و منحصر به فرد یافته وهر آنچه را که سعی دارند در زندگی انجام دهند به خوبی میشناسند. به همین دلیل، انسانها در پی یافتن معنی زندگی خویش هستند ؛ اما این معنا را با درجات و میزان متفاوتی از فعالیت جست وجو میکنند. در واقع، تلاش برای یافتن معنایی در زندگی، نیرویی اولیه است نه نمودی ثانوی که از تحریک غرایز سرچشمه گرفته باشد . این معنا برای هر فرد ویژه و یکتا است و فقط اوست که باید و شاید آن را انجام می دهد؛ فقط در آن صورت است که این نیروی معناجویی یا معناخواهی وی را راضی خواهد کرد (فرانکل، 1386). بین سان، معناجویی را نه تنها میتوان تجلی واقعی انسان بودن بشر دانست، بلکه یک معیار برای بهداشت و سلامت روان نیز هست (فرانکل ،1375). تحقیقات گونان نشان می دهد که هدف و جهت در زندگی به طور مثبت با کارکرد های روانشناختی و سلامت روان مرتبط است (فرانسیس و هیلز 2008). دیدگاه های مختلف در زمینه ی چگونگی دستیابی به معنای زندگی ، تفاوتهای زیادی با هم دارند و به همین دلیل نمی توان یک معنای جامع و جهان شمول را یافت و زندگی اشخاص را با آن هماهنگ کرد. اما موضوع مسلم این است که همه ی دیدگاه ها علی رغم تفاوت ها ، بر ضرورت وجود معنا در زندگی تاکید می کنند (استیگر، فرایزر، ایشی و کالر،2006). از این رو مسئله ی معنای زندگی به خودی خود قابل درک نیست ؛ این مسئله در دوران هایی طرح می شود که انسان دیگر به وضوح مضمون زندگی راکه محیط براو عرضه میدارد، تمیز نمی دهد و این عدم اطمینان و تزلزل خاطر، حکایت از آن دارد که مناسبات سنتی ، قدرت برابری با مقتضیات و نیازهایی را که حاصل ترقی زندگی است ، را ندارد (اوکن ،1353). همان طور که می یالوم (1989) می گویند ، انسان ها به معنادار بودن زندگی نیاز دارند . معنادار بودن به اشخاص اجازه می دهد رویداد ها را تفسیر کنند و با توجه به نحوه زندگی و خواسته های انساندر زندگی ، برای خویشتن ارزش هایی تدارک ببینند. معناداری یعنی ارزش داری و ارزش گذاری و آنگاه که با زندگی همراه باشد، به ارزش داری و ارزش گذاری زندگی معنا میشود و اگرزندگی انسان برخوردار از ارزش واقعی مثبتی بود و یه خیر و صلاح او باشد ، معنادار است . می توان گفت معناجویی در زندگی با سلامت روان رابطه مستقیم دارد و این دو در تعامل با هم میتواند از عواملی باشد که شخصیت فرد را شکل داده و راهبرد های زندگی بشر را تعیین میکنند. بنابراین دانستن و پی بردن به معنای زندگی و آماده نمودن افراد جهت دست یابی به معنا و مفهوم زندگی یکی از دغدغه های بشر امروزی می باشد که ریشه های آنرا می توان در نوع و سبک تربیت والدین دانست. 2-3-1.رابطه معنای زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی یکی از سازه هایی که در سال های اخیر توسعه پیدا کرد و به عنوان شاخص بهزیستی مورد توجه قرار گرفت «معنای زندگی» است. تعریف معنای زندگی در حوزه های مختلف متفاوت است به دلیل این که تعریف جهانی از معنا که بتواند مناسب زندگی هر کس باشد وجود ندارد و هر کس باید خودش در زندگی معنایی داشته باشد. بامستیر (1991) بیان کرد احساس معنا از طریق برآورده شدن نیازهای اولیه به هدفمندی کارآمدی و خودارزشمندی تحقق می یابد و دیگر پژوهشگران اشاره کردند که تحقق معنا بااهمیت عملی وتصمیم گیری روزانه ارتباط دارد. ویکتور فرانکل (1385) بر معناجویی افراد در زندگی باور داشت. او بیان کرد که رفتار انسان ها نه بر پایه نظریه فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است بلکه انسان ها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی نا امید می شود و ملامت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمی شود بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به اختلاف ها است بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم زندگی می داند. در دوره نوجوانی بیشتر از دوره کودکی کشمکش و تعارض وجود دارد. نوجوانان در تکاپو برای یافتن معنای خود هستند. بنابراین هدف داشتن یا معناداری زندگی می تواند بحران هویتی که یک شخص در این سن با آن روبرو می شود را حل کند. ونگ (1998) معنا را به عنوان شناختی تعریف می کند که دارای مبانی فرهنگی بوده و به صورت فردی تشکیل می شود. این نظام شناختی بر انتخاب فعالیت ها و اهداف تأثیر می گذارد و به زندگی نوعی احساس هدفمندی ارزش شخصی و کمال اعطا می کند یک نوجوان ممکن است این معنا را از منابع متعددی کسب نماید. بر اساس نیم رخ معنای شخصی ونگ این منابع ممکن است شامل پیشرفت روابط دوستانه مذهب پذیرش خود صمیمیت و رفتار منصفانه باشد. بنابراین معناداری زندگی یک نوجوان می تواند نقطه عطفی برای انتقال موقعیت های آن به دوره بزرگسالی باشد. پژوهشگران متعددی نشان داده اند معنای زندگی یا جست وجو برای معنای زندگی با سلامت روانی رضایت از زندگی بهزیستی ذهنی و امید در نمونه های مختلف اعم از جوان بزرگسال و سالمند رابطه معناداری دارد. یعنی با افزایش معناداری شاهد افزایش سلامت روانی و امید و کاهش نشانه های مرضی و اختلاف های روانی هستیم (ماسکار و روزن 2005). افرادی که اهداف معناداری در زندگی دارند و درگیر در فعالیت های ایجاد معنا هستند خود هماهنگی بیشتری را تجربه می کنند (یعنی شناخت و با علاقه انجام دادن این فعالیت ها). هر چه افراد بیشتر در این فعالیت ها یا دستیابی به اهداف درگیر یاشند انتظارات وثبت بیشتری خواهند داشت (یعنی خوش بین تر هستند). در نهایت و شاید مهم تر از همه این که هر چه افراد انتظارات مثبت بیشتری داشته باشند از بهزیستی بیشتری برخوردار خواهند بود. به نظر می رسد که انتظارات مثبت (یعنی خوش بینی) نقش واسطه ای میان اهداف معنی دار و پیامد های مرتبط با آن را ایفا می کند (یهو، چونگ و چونگ 2010). افرادی که معنای زندگی بیشتری را تجربه می کنند از لحاظ بهزیستی ذهنی در سطح بالاتری هستند و عواطف مثبت(شادی سرزندگی واراده) بیشتر وعواطف منفی (افسردگی و اضطراب) کمتری راتجربه می کنند. به عبارتی دیگر افرادی که زندگیشان از معناداری بیشتری برخوردار است توانایی بیشتری در تحمل شرایط ناگوار دارند که این باعث بهزیستی افراد می شود. در سال های اخیر اسنایدر به عنوان یک عامل مهار خود می نگرد که به کمک آن انسان می تواند از حرمت خودش مراقبت نماید. اسنایدر تعریف ویژه ای از مهار دارد و آن را سازه ای روان شناختی می داند که افراد برای درک و فهم بهتر نتایج اعمال خود ورسیدن به پیامد های مطلوب و پرهیز از پیامدهای نامطلوب از آن بهره می برند. به این ترتیب زندگی هنگامی معنادار است که فرد امکان مهار زندگیش را داشته باشد و برای رسیدن به اهدافش تلاش نماید. به اعتقاد اسنایدر برگزیدن هدف های مناسب و تلاش برای رسیدن به آنها همان چیزی است که می توان به آن تفکر هدف مدار یا امید گفت (فلدمن و اسنایدر). بر اساس نظریه امید اسنایدر این یافته ها را می توان این گونه تبیین کرد که برخورداربودن از یک تفکر امیدوارانه و داشتن منابع کافی برای تفکر مدار و آشنایی با مسیرهای لازم برای رسیدن به اهداف سبب معناداری زندگی می شود. به عبارت دیگر یعنی افزایش امید منجر به افزایش معنا می گردد و افزایش معنا هم سبب افزایش امید یا تفکر هدف مدار می گردد که بر اساس یافته های این پژوهش و پژوهش های اسنایدر و فلدمن (2005) و باور و همکاران (1998) افزایش معناداری منجر به افزایش شادی و عواطف مثبت (گینگ و همکاران2006) و رضایت از زندگی و کاهش هر دو یا یکی از این دو منجر به افزایش میزان اضطراب و افسردگی می گردند. هنگامی که افراد قادربه یافتن معنایی درزندگی خود نیستند در بحران وجودی خویش غوطه ور می شوند. زندگی آنها در واقع بهای تنش میان وجود و نیاز است برای همین در موقعیت های نامناسب قربانی بی معنایی می شوند. آنها از ملال و غم زدگی مزمن و فقدان جهت گزینی هدفمند رنج می برند. زندگی آنها بی هدف است و دائم خطر می کنند و آسیب می بینند. دستاوردهای مادی خلأ درونی آنها را پر نمی کند. در نتیجه در جست وجوی هیجان و ماجرا در زندگی هستند تا شاید از یکنواختی خارج شوند. آنها بیشتر با چیزی زندگی می کنند تا برای چیزی حال آنکه زندگی برای چیزی پر ارزش است. برخی از آنها در یک ساز و کار خود درمانگرانه به مواد یا الکل روی می آورند و یک هیجان زندگی روان آزرده تازه را تجربه می کنند. برخی دیگر هم ممکن است افسرده شده و پوچ گرایی بی تفاوتی و یا بدگمانی را از خود نشان دهند. روی بامستر(1991) معتقد است معناداری زندگی باعث می شود فرد احساس کار آمدی و مهار خودارزشمندی و هدفمندی در زندگی کند و وقتی افراد در زندگی هدفمند باشند و دارای احساس کارآمدی و مهار باشند دراین در این صورت قادرند دررویارویی باناکامی ها، مصیبت ها و تعارض های زندگی و حتی رویدادهای مثبت پیشرفت ها و مسئولیت بیشتر به تلاش ادامه دهند و برای دست یابی به موفقیت تلاش کنند. هر چه فرد معنای زندگی بیشتری را تجربه کند در زندگی هدفمندتر عمل می کند. هدفمندی و احساس جهت داشتن و رفتارهای هدفمند از طریق ثبات در رفتار و اصرار بر هدف تقویت می شوند. این عوامل باعث ایجاد شادکامی و همچنین عواطف مثبت شده و بهزیستی فرد را به دنبال دارد. افرادی که از احساس مهار فردی قوی برخوردارند از تنیدگی زای فشار آور زندگی کمترفرسوده می شوند. از سوی دیگر قرارگرفتن در موقعیت هایی که به شکست مکرر می انجامد و افراد مهاری در موقعیت ندارند موجب می شود آنها احساس درماندگی را بیاموزند. در نتیجه زمانی که مردم مهار فردی ندارند احتمالاً ابتلا به افسردگی در آنها بیشتر است. فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تاکید دارد. او معتقد است که رفتار انسان ها نه بر پایه لذت گرایی نظریه روان تحلیلی و نه بر پایه قدرت طلبی آدلر است بلکه انسان ها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. فرانکل (1995) اگ فردی نتواند مبنایی در زندگی خود بیابد احساس پوچی به او دست می دهد و راز زندگی ناامید می شود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمی شود بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به اختلاف ها است بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم زندگی می داند. معناداری زندگی و جایگاه اهمیت آن برای برخورداربودن از یک زندگی خوب و شاد امری انکار ناپذیر وغیرقابل کتمان است(ریف وسینگر 1998 به نقل از کینگ و همکاران 2006). برخی از مؤلفان با توجه به یافته های موجود ادعا نموده اند که وجود معنا در زندگی مانند کلیدی است که می تواند قفل و گره مشکلات زندگی را باز نماید و باعث شود تا افراد کنش های مثبتی انجام دهند (فرانکل، 1984). یافته های پژوهشی نشان داده افرادی که سطوح بالای خوش بینی و معنای زندگی را دارا می باشند به صورت معنادار از بهزیستی بالاتری برخوردار بودند. نکته قابل توجهی که می توان از نتایج فهمید آن است که افراد خوش بین در واقع فعال، طراح و پر تلاش هستند. آنها دست به برنامه ریزی می زنند فعالانه عمل می کنند و تلاش می کنند به بهترین شکل ممکن موقعیت تنیدگی زا را تغییر دهند و این امر موجب می شود که افراد خوش بین کمتر در معرض خطرهای بعدی قرار گیرند و فشار ناشی از حوادث تنیدگی زا نیز برای آنها کمتر باشد. «معناداری زندگی» افراد ممکن است ناشی از ارزش های فرهنگی هنجاری و مذهبی آنان باشد که این افراد را به سمت خوش بین بودن می کشاند. در جامعه ما که یک جامعه مذهبی است مذهب و ایمان به احتمال قوی از عناصر اصلی معناداری و خوش بینی به حساب می آیند. این گونه افراد ایمان دارند که زندگی پر معناست. این باور معمولاً به وسیله ارزش های آن ها حمایت می شود که این معناداری زندگی و خوش بین بودن با افزایش حالات عاطفی مثبت و کاهش عواطف منفی موجب ارتقا بهزیستی می شود. در ارتباط با نقش تفاوت های جنس در معنای زندگی خوش بینی و بهزیستی ذهنی افراد مورد مطالعه نتایج بدین صورت بود که پسران و دختران در معنای زندگی و خوش بینی تفاوتی وجود نداشت که این نتایج با نتایج یهو چونگ و چانگ (2010) همخوانی داشت. سوابق مربوطه و تحقیقات خارج و داخل کشور موضوع پژوهش در این تحقیق مقایسه کیفیت زندگی، معنای زندگی، تصویر بدنی و سلامت روان در دو گروه زنان یائسه و غیر یائسه با تأکید بر میزان تحصیلات آنان در شهر تهران است. بر این اساس تلاش می‌شود در حد امکان تحقیقاتی را که تا حدی به موضوع پژوهش ما مربوط می‌باشد؛ مورد مطالعه وبازبینی قرارگیردو هدف آن است تابازمینه‌های موجود پژوهشی دربعد علمی وکاربردی نسبت با مسئله مورد تحقیق تجربه اولیه حاصل گردد. 2-7-1. تحقیقات داخلی مقایسه تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی، سلامت عمومی و خودپنداره بین افرادی که جراحی زیبایی انجام دادند، افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد عادی شهرستان بهبهان نتایج یافته ها نشان داد که گروه متقاضی جراحی زیبایی تصویر بدنی نامطلوب تری نسبت به افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند برخوردارند و همچنین افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند از تصویر بدنی نامطلوب تری نسبت به افراد عادی برخوردارند. کسانی که برای جراحی زیبایی مراجعه می کنند از اندام یا عضو منظور عمل جراحی ناراضی هستند و درصد بالایی از این افراد نه به دلیل نارضایتی از عملکرد پزشکی عضو تحت عمل جراحی، بلکه بدلیل نارضایتی از شکل ظاهری عضو مذکور به جراحان زیبایی مراجعه کنند و شاید این خود دلیلی باشد مبنی بر اینکه از شکل ظاهری آن ناراضی هستند. حال در صورتی که جراحی زیبایی بتواند حداقل رضایت آنها از عضو مربوطه را فراهم آورد طبیعتاً از تصویر بدنی خود رضایت خواهند داشت. یافته های پژوهش های بالا موید این موضوع است که افراد با شاخص حجم بدنی بالا، تصویر بدنی ضعیف تری از خود داشته و علاقمندی بیشتری به جراحی زیبایی بخصوص لیپوساکشن نشان می دهند. تبیین احتمالی در مورد این یافته ها این است که افراد با شاخص حجم بدنی بالا بعد از ناامید شدن و ناتوانی در رسیدن به وزن ایده آل از راه هایی چون رژیم های غذایی سخت و تمرینات ورزشی به جراحی را یکی از راه هایی می دانند که رسیدن به تصویر بدنی مطلوب را برای آنها امکان پذیر می کند. همچنین یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین افراد متقاضی جراحی زیبایی، افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند و افراد عادی از نظر سلامت عمومی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین ثابت شد افراد متقاضی جراحی زیبایی نسبت به افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند از سلامت عمومی بیشتری برخوردارند. همچنین یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند، افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد عادی از نظر خودپنداره تفاوت معنی دار وجود دارد وهمچنین افراد متقاضی جراحی زیبایی نسبت به افراد عادی از خودپنداره (منفی) بالاتری برخوردارند. ارزیابی گرایش و انگیزه های بیماران زن در جراحی های زیبایی در این مطالعه، 41% بیماران در گروه نوجوانان و جوانان بودند ( زیر 25 سال ) و 65% بیماران، سن زیر 35 سال داشتند. این نتایج، در مقایسه با آمار پژوهش های موجود که بیماران زیر 34 سال را 27% معرفی کرده است و یا پژوهشی دیگر که در آن، 64% بیماران در گروه سنی 50 - 31 سال گزارش شدند، نشان می دهد که جمعیت متقاضی جراحی زیبایی در جامعه ما بسیار جوانتر از جوامع غربی است. %7/30 از جمعیت مورد بررسی، قبلاً کسی را می‌شناختند که در این مرکز تحت عمل جراحی بوده است اما در %3/69 از نتیجه نهایی عمل افراد عمل شده اطلاعی نداشتند. یعنی بدون اطلاع از نتیجه نهایی عمل افراد قبلاً عمل شده، تصمیم برای جراحی گرفته اند که می تواند ناشی از علل زیر باشد: 1 ـ مدت زمان کافی برای مشخص شدن نتیجه نهایی طی نشده است. 2 ـ انجام عمل جراحی زیبایی توسط دیگران بدون توجه نتیجه آن باعث تحریک و ایجاد انگیزش برای این کار می شود. تأثیر تبلیغات برای اعمال جراحی زیبایی قوی تر از استدلال و تحقیق در این زمینه است. لذا بیماران قبل از این که در مورد نتایج عمل دیگران مطمئن شوند، خود اقدام به انجام این اعمال می نمایند. در این مطالعه، منابع ایجاد انگیزه با نوع عمل جراحی یا سطح تحصیلات بیماران وابستگی نداشت اما به شغل بیماران، وضعیت تأهل و نظر بیمار در مورد عضو هدف وابسته می باشند. بیمارانی که اطلاعات خود را از طریق ماهواره، تلویزیون و مجلات و ژورنال ها کسب کرده بودند. اکثراً خانه دار یا دانشجو بودند. محرک اصلی ایجاد انگیزه با نظر بیمار در مورد عضو هدف وابسته بود. اما باید بهتر شود این رقم نزد بیمارانی که محرک اصلی شان تلویزیون، سینما، مجلات و ژورنال ها بود. خالدیان (1380) مطالعه ای توصیفی تحلیلی با هدف تعیین و مقایسه کیفیت زندگی بر حسب مراحل مختلف یائسگی و ارتباط آن با پاره ای عوامل دموگرافیک و طبی در زنان ساکن شهر تهران، روی 210 زن 60-40 ساله انجام داد . ابزار او پرسشنامه ی کیفیت زندگی خاص دوران یائسگی بود. نتایج، با آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین کیفیت زندگی و مراحل مختلف یائسگی ارتباط وجود دارد. بدین ترتیب که بالا ترین کیفیتی زندگی متعلق به زنان در مرحله قبل از یائسگی و پایین ترین کیفیت زندگی مربوط به زنان واقع در دوران حوالی یائسگی و زنان یائسه با طول مدت بیش از پنج سال بوده است (0.0001>p ). این ارتباط تحت تأثیر شدت علائم یائسگی، وضعیت تاهل و سن واحدهای پژوهش بوده و با سایر فاکتورها شامل طول مدت یائسگی، شغل، تحصیلات، وضعیت اقتصادی، سن منارک و تعداد فرزندان همراه خانواده ارتباط معناداری را نشان نداد. بدین ترتیب نمونه های گروه آزمون و شاهد دراین پژوهش ازنظر سن و مراحل یائسگی همسان گردیدند. تحلیلی بر کیفیت زندگی زنان دچار طلاق عاطفی ( مطالعه موردی : شهر کرد ) نتايج به دست آمده، حاصل تجزيه وتحليل 340پرسشنامه، مربوط به دو نمونه عادي با 171نفر و نمونه طلاق عاطفي با 169 نفر است. از بررسي هاي كيفيت زندگي زنان دچار طلاق عاطفي بايد گفت كه رتبه هاي شش بعد كيفيت زندگي به ترتيب عبارتند از: كيفيت احساس فردي كيفيت روابط خانوادگي كيفيت روابط اجتماعي كيفيت سلامت كيفيت شرايط محيطي كيفيت شرايط اقتصادي بنابراين مي توان گفت كه كيفيت زندگي زنان دچار طلاق عاطفي در سطح پايين (ضعيف) و در مقابل کیفیت زندگي زنان عادي در سطح بالاخوب) قرار دارد. درایران نوابی نژاد و فروغان (1387)، به بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد معنا درمانی بر سلامت روان زنان سالمند پرداختند . نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بود که کاربرد مشاوره ی گروهی با رویکرد معنا درمانی موجب افزایش سطح سلامت روان ، کاهش میزان اضطراب و فشار روانی ونیز کاهش اختلال در کنش اجتماعی زنان سالمند گردیده است اما در کاهش میزان شکایات جسمانی تاثیر چشمگیری نداشته است. 2-7-2. تحقیقات خارجی رابطه ی تنظیم هیجانی، فشارزاهای روانی زندگی و تصویر از بدن با اختلالات خوردن در زنان نتایج به دست آمده در این پژوهش، نشاندهنده ی رابطه ی معنی دار بین تنظیم هیجانی و اختلالات تغذیه ای زنان است که با نتایج پژوهش های ویچیانسون و همکاران ( 2008 ) مک کنزی ( 2008 ) کزجا، ریف و هیلبرت ( 2009 ) الیور، واردل و گیبسون (2008 ) و پیرهامبورت و همکاران (2004) همسویی دارد. در تبیین این یافته می توان گفت که توانایی فهم و مدیریت و تنظیم هیجان ها، یکی از اصول موفقیت در زندگی تلقی می شود و عدم موفقیت در تنظیم هیجان ها می تواند پیامدهای منفی از جمله اختلالات در خوردن را به دنبال داشته باشد. یافته های این پژوهش نشان داد که رابطه ی معنی داری بین نتایج هیجانی و بی اشتهایی زنان وجود دارد. این یافته با پژوهش های جاروس و همکاران ( 2007 ) ویچیانسون و همکاران ( 2008 ) کزجا ریف و هیلبرت ( 2009 ) و پیرهامبورت و همکاران ( 2002 ) هماهنگی دارد. در تبیین این یافته می توان گفت مدیریت هیجان های خود و دیگران سبب قدرت سازمان دهی و سازگاری فرد در موقعیت های تحریک کننده می شود، فردی که توانایی مدیریت هیجانی رشد یافته ای دارد، آزاد از هر گونه اجبار بیرونی و درونی می تواند هیجان ها را تجربه کند و یا از بروز آن ها جلوگیری نماید. در واقع عدم توانایی تنظیم هیجانات، باعث می شود که احساسات فرد بر عقل و منطقش غلبه داشته باشد و فرد در موقعیت های مختلف تنها با تکیه بر جو احساسی محیط و بدون توجه به راه حل های منطقی ممکن تصمیم گیری کند. اگر شخصی از لحاظ هیجانی، ناهشیار باشد و در تنظیم و تعدیل عواطف و هیجان های خود به نحوی اشکال داشته باشد، در کنترل میزان خوردن غذا نیز دچار مشکل شده و عواملی از جمله تحریک پذیری شدید نسبت به غذا، تمایل به فربه بودن و فرار از مشکلات باعث پرخوری در او می شود. به نظر می رسد استرس، چالشی در مسیر سلامتی هر فرد است و جزیی لاینفک و تأثیرگذار در چرخه ی زندگی است. موضوعی که در یافته ی دیگر پژوهش مبنی بر رابطه ی معنی دار بین فشار روانی (استرس) و بی اشتهایی زنان و رابطه ی معنی دار بین فشار روانی (استرس) و پراشتهایی زنان نیز مشاهده می شود. تصویر بدنی و نگرشی که هر فرد نسبت به جسم خود دارد، بخشی از خودپنداره ی او را تشکیل می دهد. تأکید بر لاغر بودن یکی از حوزه های پزشکی است و تبلیغات گسترده بر درمان چاقی و لاغری در بیشتر رسانه ها گواه این مطلب است. از طرفی دیگر تصویر بدنی، یک تصویر یکسان یا مشخص نیست؛ گاهی اوقات به دلیل ساخت جسمانی یا بعضی از بیماری ها، زنان دچار لاغری می شوند و ممکن است برای حل این مسئله، به پرخوری متوسل شوند. در پی به دست آمدن این یافته ها می توان گفت که استرس از عوامل تأثیرگذار و اجتناب ناپذیر زندگی است و بسیاری از موضوعات کوچک و بزرگ به درجات مختلف در زندگی با منبع استرس به شمار می روند. شایدبتوان گفت که در اکثر اختلالات روانی، ردپایی از استرس وجود دارد. بنابراین استرس باعث برانگیخته شدن آن دسته از هیجانات مثبت و منفی می شود که نیاز به مدیریت دارند. مقایسه اضطراب اجتماعی و نگرانی از تصویر بدنی دانشجویان زن و مرد نتایج نشان داد بین دانشجویان زن و مرد از لحاظ اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج حاصل از تحقیق با تحقیقات گراوند و همکاران ( 1389 ) و فینگولد ( 1994 ) هماهنگ می باشد و باسایر تحقیقات ناهماهنگ است. درتبیین می توان گفت: هنگامی که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در موقعیت های جمعی وعملکردی قرارمی گیرند نسبت به اطرافیان ومحیط حساس می شوند و دریافت هرگونه بازخوردی باپردازش شناختی همراه می شود. دراین حالت احساس ذهنی اضطراب بر آن ها چیره می شود. همچنین نتایج نشان دادبین دانشجویان زن ومرد ازلحاظ نگرانی ازتصویربدنی تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج حاصل از تحقیق با تحقیقات سیرا و پارک روایت ( 2010 )، گروسبارد، نیبورز و لاریمر ( 2009 ) و بفورت و ریکارد ( 2003) هماهنگ می باشد و با سایر تحقیقات ناهماهنگ است. در خصوص تبیین این یافته می توان گفت: زنان بیش از مردان به بدن خود توجه می کنند و بیشتر از مردها زیر سلطه بدن خود هستند. البته همین توجه مفرط آنان به بدن خود، تأثیر منفی و پایداری در نگرش آنان نسبت به بدن یا ارزش بدن می گذارد. زن های تابع نقش جنسیتی سنتی زنانه بیشتر احتمال دارد در «دام زیبایی» بیفتند. دوری زن از نقش های جدی تری اجتماعی و محدود بودن در محیط خانه سبب می گردد که به مسائل جزئی در حوزه خانه بسنده کند و همین مسئله سبب توجه بیش از حد به زیبایی های ظاهری در زن می گردد. علاوه بر این امروزه با تبلیغات وسیع رسانه ای روبرو هستیم که مجدداً بر جنبه های دیگر از زیبایی زنان تأکید می ورزند. پس می توان گفت، زمانی که بافت فرهنگی جامعه بر ارزشمندی جذابیت ظاهری به ویژه برای زنان تأکید نماید، به تدریج زمینه نگرانی راجع به تصویر بدن فراهم می شود. همچنین تحقیقات نشان داده اند که نگرش های فرهنگی به بدن در مردان نیز دستخوش تغییراتی شده است. قبل از به وجود آمدن تلویزیون و سایر رسانه های جمعی این که افراد از نظر سایرین چگونه به نظر می آیند، کمتر مورد توجه بود. ولی امروزه رسانه ها به دلیل ارائه فیزیک غیرواقعی مورد انتقاد واقع می شوند امروزه شاهد هستیم که مردانی با ظاهر مناسب روز به روز عضلانی تر می شوند. رسانه ها با تبلیغاتی که درباره شکل بدن ارائه می دهند، می توانند روی احساس فرد از خود تأثیر گذارند. البته امروزه در کشور ما بیشتر هنرپیشه ها و نیز کانال های مد در ماهواره و اینترنت به عنوان الگو انتخاب می شوند و به این موضوع دامن می زنند. همچنین دیدن اغلب ویدیو موزیک ها می تواند عاملی خطرناک برای تأیید و قبول نگرانی های مرتبط با وزن و شکل بدن در مردان باشند. سافیر، فلیشر کلنر و روزنمان ( 2005 ) در پژوهشی تحت عنوان « زمانی که تفاوت های جنسی نسبت به تفاوت های فرهنگی تأثیر بیشتری بر رضایت افراد از تصویر بدن دارد » پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد زنان در مقایسه با مردان نارضایتی بیشتری از تصویر بدنی خود دارند. نتیجه تحقیق باوکر، گادبویس و کرنک ( 2003 ) نشان داد که پسران نسبت به دختران رضایت بیشتری از وزن و ظاهر بدنی خود دارند. در پژوهشی که بفورت و ریکارد ( 2003 ) به منظور بررسی « شباهت های جنسی در پاسخ به پسخوراند تصویر بدنی در جمعیت غیربالینی» انجام داده اند، نتایج نشان از عدم تفاوت تصویر بدنی در زنان و مردان دارد و نگرانی های مرتبط با تصویر بدنی در هر دو جنس وجود دارد. تحقیق میلر، گلیاوس، هیرش، گرین، اسنو و کوریت ( 2000 ) به منظور « مقایسه ابعاد مختلف تصویر بدنی با توجه به ویژگی های قومی- نژادی و جنسیت در دانشجویان » نشان داده است که بین زنان و مردان در مقیاس کلی تصویر بدنی، نگرانی های مرتبط با وزن، تناسب اندام و سلامتی تفاوت وجود دارد. اوبرگ و تورنستام ( 1999 ) در تحقیقی به بررسی تصویر بدنی در مردان و زنان در سنین مختلف پرداختند، نتایج نشان داد که با افزایش سن زنان تصویر بدنی مثبت تری به دست می آورند. تصویر بدنی در همه رده های سنی در زنان نسبت به مردان، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و با افزایش سن از اهمیت آن کاسته نمی شود. علی رغم تحقیقات قبلی با بالا رفتن سن رضایت از تصویر بدنی در زنان بیشتر می شود. بررسی سطح تحول من و گرایش به جراحی های زیبایی نتیجه حاصل از بررسی تفاوت بین دو گروه متقاضی جراحی زیبایی و گروه غیرمتقاضی در زمینه سطح تحول من نشان داد که سطح تحول من در متقاضیان جراحی زیبایی نسبت تصور از خود به جای تکیه بر قضاوت های خود، ارزش های دیگران را در مورد خوبی و بدنی درونی سازی کنند؛ بدین ترتیب قضاوت های ارزشی خود را حتی اگر شایسته و صحیح باشند، از تصور از خود کنار می زنند. تکیه بر قضاوت های دیگران، مانعی اساسی در حرکت به سوی خودپیروی و فردیت است که از ارکان اساسی تحول من می باشد. همچنین قرار گرفتن در سطح پایین تر تحول من باعث می شود افراد برای مبارزه با احساس شرم و نارضایتی از ظاهر جسمانی به جای تغییر در عقاید خود، درصدد تغییر در ظاهر خودبرآیند. تأثیر یائسگی بر کیفیت مرتبط با سلامت زندگی: نتایج از مطالعه طولی استرید هدف ما تأثیر وضعیت یائسگی، فراتر از نشانگان یائسگی، بر کیفیت مرتبط با سلامت زندگی بررسی می کنیم. مواد و روش ها هفتصد و سی و دو زن 40-65 ساله، بدون در نظرگرفتن وضعیت سلامت یا وضعیت یائسگی، به طور کلی در واحد طب داخلی ثبت نام کرده اند .زنان پرسشنامه سالانه شامل HRQoL و وضعیت یائسگی و نشانگان آن را تکمیل کردند. نتایج: مخلوط سلامت جسمی RAND -36 در نزدیک به پایان (45.6 ، P <0.05)، در اوایل پس از شروع یائسگی(45.4 ، P < 0.05 ،) و زنان در اواخر دوره پس از یائسگی (44.6، P < 0.01) و کسانی که یک هیسترکتومی گزارش (44.2 ،P < 0.01 ) در مقایسه با زنان قبل از یائسگی (47.1)، با اندازه اثر کوهن 0.12-0.23d= پایین تر است. ترکیب سلامت روان از -36 RAND - نزدیک به پایان ( 44.7 ، P < 0.01)، در اوایل پس از شروع یائسگی (44.9 ، P <0.01 ،) و زنان در اواخر دوره پس از یائسگی( 45.0 ، p < 0.05 ،) و کسانی که یک هیسترکتومی گزارش ( 44.2 ، P < 0.01 ) در مقایسه با زنان قبل از یائسگی ( 46.8 ) ، با اندازه اثر کوهن d= 0.15-0.20 پایین تر است. یافته ها قابل مقایسه برای فرکانس علائم یائسگی و رنجش تنظیم شده اند. نتیجه گیری طی یک دوره پیگیری 5 ساله، ماتأثیرمنفی یائسگی در برخی ازحوزه های HRQoL، بدون در نظرگرفتن علائم یائسگی را دریافتیم. پزشکان باید از این رابطه آگاه شوند و به منظور بهبود HRQoL کار کنند، ونه هنگامیکه علائم یائسگی راحل کنیم، انتظار برای بهبود خودبه خودی داشته باشند. بلومل و همکاران (2000) در اسپانیا با هدف بررسی تأثیر یائسگی و متغیرهای اجتماعی جمعیتی بر کیفیت زندگی 181 زن در سنین 51-40 سال، به وسیله پرسشنامهMEN.Qol ، مطالعه ای را انجام دادند. آنالیز تک متغیری داده ها نشان داد که زنان یائسه نمره کیفیت زندگی کمتری در مقایسه با سایر زنان داشته(0.0001>p) مشکلات زنان خانه‌دار نسبت به زنان شاغل بیشتر بود (بعد وازوموتور: 0.003>p، روانی اجتماعی 0.0007>p( و جنسی 0.0001>p.) نتیجه نشان داد یائسگی موجب کاهش کیفیت زندگی می‌شود که مستقل از سن و دیگر متغییرهای اجتماعی جمعیتی (وضعیت ازدواج، تحصیلات، شغل ، تعداد فرزندان،... ) می باشد [18]. آمور و همکاران (2004) در ایتالیا جهت ارائه داده هایی در مورد نشانه های روانشناختی و کشف ارتباط بین عوامل روانی اجتماعی در یائسگی به پژوهش مقطعی دست زدند. به این منظور برای 4073 زن پرسشنامه سلامت زنان فرستاده شد. در میان نشانه های روانشناختی سه عامل مهم شناخته شدند. آنالیز چند متغیری نشان داد نمره نشانه های افسردگی در زنان پست منوپوز 32.01 (0.0001>p)، خلق افسرده بانشانه های یائسگی 22.45 (0.0001>p) واضطراب 23.28 (0.0001>p) بود. عوامل مربوط به نشانه های افسردگی شامل تعداد حوادث زندگی، وضعیت منوپوز و محل اقامت در مکانهای با سطح فرهنگی پایین تر بود. برزیسکی و همکارن (2001) در انگلستان با هدف بررسی کیفیت زندگی و وضعیت سلامتی گروه زنان مطالعه ای مقطعی روی زنان 60-45 ساله که پنج سال از آخرین پریودشان گذشته بود، انجام دادند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه MEN.QoL و SF36 بود . در این مطالعه با آزمون آماری من ویتنی زنان با حقوق بیشتر نشانه های جسمی (0.05>p) و نشانه های روانی اجتماعی (0.01>p) کمتری را تجربه کردند. همچنین زنان با تحصیلات پس از دبیرستان از زنان فاقد این تحصیلات از نشانه های جسمی کمتری رنج می برند(0.001>p) زنان غیرشاغل (0.021>p) و زنان متاهل (0.003>p) نشانه های وازوموتور بیشتری را گزارش کردند. نتایج نشان داد زنان شاغل، دارای سطح تحصیلات بالاتر یا حقوق بیشتر، سلامت بیشتر و نشانه های کمتری از یائسگی را نشان دادند و در مجموع حقوق پایین و سطح پایین آموزش با نشانه های بیشتر یائسگی را ارتباط داشتند. با توجه به اینکه سطح پایین آموزش با بروز نشانه های بیشتری از یائسگی همراه است پس با آموزش می توان در نشانه های یائسگی تخفیف ایجاد کرد. در ارتباط با فهم و معناداری زندگی باسلامت جسمی و روانی نیز پژوهش هایی انجام شده است که همگی ازارتباط قوی ومعناداری بین درک معنای زندگی با متغیرهای سلامت پرده برداشتهاند از جمله آنها پژوهشی است که باهدف بررسی معنا و مفهوم زندگی در بیماران نیازمند آرام بخش، توسط ژوهانس و برندستاتر و کرامر (2010) ،پرداخته شد ، تعداد 100 بیمار به تکمیل معیار برنامه زمان بندی شده برای ارزشیابی معنا و مفهوم در زندگی پرداختند. طبق این تحقیق، بیماران نیازمند به درمان از طریق مسکن تمایل بیشتری دارند تا شریک یا همسر یا دوستان و اوقات فراغت، معنویت، سلامت، طبیعت و لذت و شادی را به عنوان زمینه های معنادار لیست کنند. همچنین با بررسی ارزیابی های مبنی بر رضایت و توافق، باید اشاره کرد که نمرات رضایت از خانواده، شریک یا همسر، معنویت ، و امور مالی در این بیماران نسبتا بالا بوده است . استایگر و فرایزر (2006) معنای زندگی را در احساس سازنده بودن انسان موثر دانسته و حتی ادعا کرده اندکه ماهیت انسان ووجودوی منوط به دارا بودن چنین مفهومی است. برخی از روانشناسان (مانند آلپورت، 1945؛فرانکل، 1386 و مازلو، 1963) وجد وعنا در زندگی ، را به عنوان مهمترین عامل موثر بر کنش های روانشناختی میدانند. فرانسیس، هیلز (2008) معتقدند که بدون داشتن معنا درزندگی، افرادخلاء وجودی را احساس کرده و به بیماری های و اختلالات روانی دچار می شوند. پن، ونگ، چان و ژوبرت (2008) معنای زندگی را کلیدی برای عاطفه مثبت میدانند که باعث افزایش میزان رضایت از زندگی و شادی می شود. همچنین کلرک، بوشف و وانویک (2008)، مهنای زندگی را پیشبینی کننده قوی برای عاطفه مثبت ذکر کرده اند . کینگ ، هیگز (2007) به شواهدی آزمایشی و همبستگی در زمینه ارتباط قوی بین عاطفه مثبت و معنای زندگی دست یافتند و بیان کردند که انسان ها غالبا در کنار دیگر کیفیات زندگی شان از عواطف به عنوان اطلاعات در دسترس خود برای قضاوت درباره معنای زندگی استفاده و به آن ها اعتماد می کنند. منابع فارسی احمدی، بتول (1376).اهمیت بهداشت و سلامت روان ؛ بهداشت خانواده ، شماره هفتم. اوکن، رودلف (1356).معنا و اوج زندگی.سید ضیاء الدین دهشیری. تهران :دانشگاه تهران. البرزی، محبوبه و مزیدی ، محمد (1388). بررسی رابطه ی بین خود پنداری کودکان و شیوه فرزند پروری والدین. اندیشه های نوین تربیتی، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا، دوره 5، شماره 2، ص 24-9. افقری،افسانه؛ گنجی، ژیلا واحمد شیروانی، مرجان. (1391).تبیین چالش های روانی–عاطفی دوران یائسگی: یک مطالعه کیفی؛ مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران، دوره بیست و سوم، شماره 93. افضلان، فاطمه.(1381). بررسی کیفیت زندگی خانواده های بیماران روانی. پایان نامه کارشناسی ارشد مدد کاری .دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. امینی خو، معصومه. (1387) بررسی و مقایسه اثر بخشی روایت درمانی. درمان شناختی– رفتاری بر تصویر بدن و عزت نفس زنان مبتلا به سرطان سینه .پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی. دانشگاه علامه طباطبایی. آبرام سون، متالس کی، والوی 1989 ؛هیدی ویرینگ 1992؛ کلارک و یک 1999؛(به نقل از مرادی و همکاران) بارلو 2002؛ سیندرو لوپز 2002؛ دنیر و همکاران 2003 ؛همه برگرفته ازفریش 2006). برک جاناتان اس،( 1996).بیماریهای زنان نواک.گروه مترجمین؛ تهران :نشر اشتیاق.1375. بشارت، محمد علی؛ عزیزی، کوروش و حسینی، اسماء. (1386). رابطه ی کمال گرایی والدین با سبک های فرزند پروری .پزوهش در نظام آموزشی، دوره 4، شماره 8، ص 130-118. بهرام، عباس و شفیع زاده، محسن. (1383).بررسی اعتبار و پایانی پرسشنامه تصویر بدنی در افراد نوجوان و بزرگسالان. پژوهشکده تربیت بدنی وزرت علوم. پور آقایی، نسرین. (1384) .بررسی تأثیری یک برنامه تمرینی ویژه بر روی کیفیت زندگی زنان یائسه غیر ورزشکار و مقایسه آن با زنان یائسه ورزشکار. پایان نامه کارشناسی ارشد تربیت بدنی، دانشگاه همدان . تبریزی، مصطفی؛ شفیع آبادی، عبدالله و افخم رضایی، زهرا.(1387).اثر بخشی معنا درمانی گروهی بر ارتقاء سلامت زنان .مجله اندیشه رفتار، دوره ی سوم، شماره 9، ص 41-33. رایان، کنت جی.(1375).اصول بیماری های زنان کیستنر. بهرام، قاضی جهانی؛ تهران:نشر اشارت. ثنایی، محمد؛ زردشتیان، شیرین و نوروزی سید حسینی ، رسول .(1392). اثر فعالیت های بدنی بر کیفیت زندگی و امید به زندگی در سالمندان استان مازندران؛ مطالعات مدیریت ورزشی؛ شماره 17؛ صص137-158 جوکار، بهرام و نصیری،حبیب الله.(1387). معنا داری زندگی، امید، رضایت از زندگی و سلامت روان در زنان. پژوهش زنان، دوره 6، شماره 2،ص 176-157. چاری، حسین مسعود و اسد پور، کبری .(1389). بررسی های مؤلفه های معنای زندگی از منظر اسلام در کتاب های درسی دین و زندگی دوره متوسطه. مجله مطالعات آموزش و یادگیری، دوره دوم، شماره اول، پیاپی: 2/85، مجله علوم اجتماعی و انسانی سابق. خسروی، زهره؛آقاجانی، مریم. (1382). بررسی رابطه بین سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابله ای دانش آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهر تهران؛ مجله ی علمی و پژوهشی مطالعات زنان دانشگاه الزهرا، سال اول، شماره یک. خالدیان ، بررسی کیفیت زندگی بر حسب مراحل مختلف یائسگی در زنان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، 1380. خسروی، زهره وعلیزاده، ام هانی.(1388).کمال گرایی سلامت یا بیماری.چاپ اول، تهران: نشر علم. رایگان، نیلوفر؛ شعیري، محمدرضا؛ اضغري مقدم، محمد علی.(1385). بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاري مبتنی بر الگوي 8 مرحله اي کش بر تصویر بدنی منفی دختران دانشجو. دو ماهنامه علمی پژوهشی دانشگاه شاهد11 ، سال سیزدهم، دوره جدید شماره 19. سازمان بهداشت جهانی، ادغام بهداشت روان در مراقبت های اولیه ، ترجمه : دکتر داوود شاه محمدی، سید عباس باقری یزدی و حسن پلاهنگ، تهران:انتشارات مجمع علمی و فرهنگی مجد ، 1373، چاپ اول ، ص 12. شمشیری میلانی، حوریه (1375). زن و تنظیم خانواده در کشور های در حال توسعه؛ مجله بهداشت خانواده، شماره سوم، سال اول. صفائی، آزاده؛ ضیغمی، بهرام؛ طباطبائی، حمیدرضا و مقیمی دهکردی ، بیژن (1386) مجله تخصصی اپیدمولوژی ایران؛ دوره 3، شماره 3و4، ص 61-66. طالب زاده شوشتري، لیلا؛ پورشافعی، هادي.(1390).رابطه معناي زندگی با سلامت عمومی کارکنان دانشگاه 55 تا61 ، (1) بیرجند. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند ، 18. عفتی دیوشلی، مرضیه؛ کافی موسله، موسی وئل آذر، ربابه.(1391).رابطه سلامت روان و کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد؛ فصلنامه اعتیاد پژوهشی سوء مواد، سال ششم، شماره بیست و دوم، ص 7001-697 عابد زاده کلهرودی، معصومه؛ تائبی،محبوبه، صابری و سادات، زهره.(1391).مقایسه کیفیت زندگی در دو گروه زنان یائسه و غیر یائسه ؛ فصنامه پایش؛ سال یازدهم ؛ شماره یازدهم. فروهري،صدیقه؛ صفري راد، مژگان؛ معطري، مرضیه؛ محطی، میترا؛ قائم، هاله.(1388).تأثیر آموزش بر کیفیت زندگی زنان سنین یائسگی مراجعه کننده به درمانگاه مطهري شیراز. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، دوره 16 ، شماره 1، ص 45. فرانکل، ویکتور.(1386). انسان درجستجوی معنا.ترجمه نهضت صالحیان، مهین میلانی.تهران: نشر درسا. فرانکل ،ویکتور. (1386) . انسان در جستجوی معنا .ترجمه نهضت صالحیان ، مهین میلانی . تهران :نشر درسا. قاسمی ، عبدالله و مومنی، مریم .(1388).مجله سالمندی ایران ؛ سال چهارم ، سیزدهم. قاسمی، نظام الدین؛ کجباف، محمد باقر و ربیعی، مهدی (1390).اثر بخشی گروه درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهزستی ذهنی و سلامت روان ، مجله روان شناسی بالینی؛ سال سوم؛ شماره 2. گردی، فلور. (1382) .ارتباط نوع و میزان تفکرات غیر منطقی با سلامت روانی دانشجویان دوره کارشناسی ارشد، گروه های مختلف تحصیلی دانشگاه شهید بهشتی، پایان نامه تحصیلی کارشناس ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی. گواهی جهان ، فاطمه .(1387). رابطه بین داشتن معنا در زندگی و رضایت از زندگی زنا شویی. فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی، ص 33-24.گردی ، فلور. (1382). ارتباط نوع میزان تفکرات غیر منطقی با سلامت روانی دانشجویان دوره کارشناسی ارشد گروه های مختلف تحصیلی دانشگاه شهید بهشتی، پایان نامه تحصیلی کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی ، دانشگاه شهید بهشتی. گواهی جهان ، فاطمه (1387).رابطه ی بین داشتن معنا در زندگی و رضایت از زندگی زناشویی .فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی، ص 33-24. لواسانی ،غلامعلی ، مسعود؛ ارژه ای؛ جواد و محمدی مصیری ، فرهاد. (1392). رابطه و معنا زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی. سال هفدهم، شماره 1. مکوندی، سمیه؛ بسطامی، آراسته؛ زرگر شوشتری، شیرین؛ یزدی زاده، حمیده ؛اعتماد پور، یاسمین و تقوی فر ، سیده انیس. (1392).کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در زنان یائسه مراجعه کننده به مرکز بهداشتی شرق اهواز در سال 1391؛ دوره شانزدهم ، شماره پنجاه و نهم ، ص 6-13. مختاری، فاطمه و قاسمی، نوشاد.(1389) .مقایسه کیفیت زندگی و سلامت روان در سالمندان ساکن / غیر ساکن سرای سالمندان ؛ مجله سالمندان ایران ؛ سال پنجم ؛ شماره هجدهم. نوابی نژاد،شکوه؛ فروغان، مهشید و فخار، فرشاد.(1387).تأثیر مشاوره گروهی با رویکرد معنا درمانی بر سطح سلامت روان زنان سالمند. مجله سالمندی ایران ، سال سوم، شماره 7، ص 9-21. نوروزی، انسیه؛ میری، محمدرضا ومحمدی، شهلا گل.(1391) بکار گیری مرحله تحلیل رفتاری الگو پرسیدجهت بررسی کیفیت زندگی زنان یائسه بیرجند؛ مجله دانشگاه علوم پزشکی بیرجند. نوابی نژاد، شکوه؛ فروغان ، مهشید و فخار ،فرشاد(1387).تأثیر مشاوره ی گروهی با رویکرد معنا درمانی برسطح سلامت روان زنان سالمند. مجله سالمندی ایران، سال سوم، شماره 7، ص 21-9. واعظ موسوی، محمد کاظم. (1380).کیفیت زندگی ورزشکاران از غیر ورزشکاران بهتر است؛ مقاله ارائه شده دردومین کنگره علمی ورزشی دانشگاههای آسیا، تهران: دانشگاه تربیت مدرس. هنری ماسن، پاول؛ کیگان،جروم؛ هوستون، آلتاکارول؛ و کانجر، جان جین وی .(1380) رشد و شخصیت کودک. ترجمه مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز. منابع لاتین Abernety K.(1998). the menopause:preparing women for what to expect,prof care mother child , 8:30 ,67-70. Apolon, Giovanni,. & Mosconi, paola. (1998). Review of the concept of Quality of Life assessment and discussion of the present trend in clinical research. Nephrol Dial Transplant, 13: 65-69. Aaron, R,. mulil, Abraham, S.(2002). medicososical dimensions of menopause :A cross sectional study from rural south india . 15(1) :14-7. Achieving health across the life span, Reported by R. Bonita for the third meeting of the global commission on women’s health 1996. World health organization publication 1991-1998. Allport, G. W. (1954). The Individual and His Religion. New York: Macmilan. Allport, G.(1961). Basic Considrations for a Psychology of Personality. New Haven: Yale University Press. Allport, G. W.(1964). Pattern and Growth in Personality. New York; Holt, Rinehart Winston. Aretia A, Creatsaa M, Lambrinoudaki, I. (2002). Determinants of quality of life in Greek middleage. Abdolmaleki, z. Salehsedghpour, B. Bahram, A. Abdolmaleki, F. (2011)(1390). Validity and releibility of the Physical self description auestionnaire among adolescent girls. J A pplied psychol4(16): 42-55. Authoritative and authoritarian mother’s parenting goals, attributions, and emotions across different childrearing contexts. Parenting, Science and Practice, 2, 1-26. Bahram, A. Shafigzadeh, M. (2004).(1383). Validity and releliability of boody image among adolescents and adults in Tehran.Institute for physical science department. Ballantaine, J. (2001). Reising competent Kids: The authoritative parenting style. Childhood Education, 78, 1, 46-48. Blumel, JE. Castelo-Branco, C. Binfa, L. Gramegna, G. Tacla, X. Aracena, B. et al.(2000). Quality of life after menopause; a population study. Maturitas; 34: 17-23 Brzyski, RG. MA,Hatt-Santos IM,et al.(2002). Quality of life in Low Income menopausal women attending primary care clinics. Fertil steril; 70:44-50. Baheiraei, A. Ghazizadeh, S.(2001). Menopause and hormone replacement therapy . Boshra Tehran,. Cifcili, SY. Akman, MX .(2009). I should live and finish it: A qualitative inquiry into tukish menopause experience . BMC family practice .10:2. Chiu, YW. Moore, RW. Hsu, C E. et al.(2008). factors influencing womens quality of life in the later half of life. Climacteric ; 11: 201. Coplan, R. J. Hastings, P. D. Lagace-Seguin, D. G. & Moulton, C. E.(2002). Annis, N.M.; Cash, T.F. & Hrabosky, J.I. (2004) Body image and psychosocial differences among stable average weight, currently overweight, and formerly overweight women:the role of stigmatizing experiences. Body Image. Vol. 1 ; No.1; p.p. 155–167. Conboy Lisa,O’connwll E,Domar A.(2000). Women at midife: Symptoms,Attitudes and choices. Women’s health interactive. Cynthia, R. King, Pamela, S. (1998). Hinds Quality of life from nursing and patient perspective. Canada: Jones and Bartlett. Conference Report, 5th European Congress on. Menopause, European . Menopause Deanos, v, plummer, D. (1995). sexuality and older people: Revisiting the assumptions educational Gerontology . 21:209-215. Dennerstein L,Lehert P , Guthri, J. (2002). The effects of the menopausal factors on well- being.Arch women ment Health . 5 (1)15-22. Domm, J.A,Parker-EE et al. (2000). Factors affecting access to . Menopause information. Menopause, 7(1): 62-7. Daly, E, Gray, A. et al. (1993). Measuring the impact of menopausal sympotoms on quality of life. BMJ,2; 307 (6908): 836-40. Douaihy, A.,sing, N.(2001).factorz affecting quality of lif in patient with HIV infection .Aids reader.11(9).622-90. Engel Nancy sharts. (1984). Menopausal stage, current life change, Attitude toward women’s roles, and perceived health status in middle – Aged women. New York University. Ph.D. Fox Young, S, Sheehan-M etal. (1995). Women’s perception and experience of menopause: a focus group study. J Psychosom Obstet Gynaecol, 16(4): 215-21. function of changes in religious affiliation Personality and Individual Differences. (2004) : 37: 861 -70 Frankle, V. (2010). The Unconscious God. Translated by: Yazdi E. 2nd ed. Tehran: Rasa Cultural Institution. [Persian] Fallahzadeh, H. (2010). Quality of life after the menopause in Iran: a population study. Quality of Life Research; 19:813-19[Persian] Golian Tehrani, SH., Mirmohammad, ali M, Mahmoodi., M, Khaledian, Z. (2003). Quality of life during different stage of menopause in tehranian women. Hayat Journal; 8:33-41[Persian] Giannouli, P., Zervas, I., Armeni, E,. Koundi, K,. Spyropoulou, A,. Alexandrou, A, Kazania, A. (2012). women: A population survey. Maturitas, 71(2):154–161. Gary, T.(2005). Meaning in life of young, age , and gener invariance of the personal Meaning Indx(PMI). Personality and Individual Differences, 38, 71-85. Holm. Chamberlin. (1994). Relation of exercise to body image and sexual desirability. journal of psychological report , vol74(3),pp.930-32. Hilditch John, R,lewis J et al. (1996). A menopaus – Specific quality of life questionnaire: development and psychometric and properties. Maturitas, 24:161-175. Hunter, MS,liao, K LM . (1995). Problem-solving groups for mid-aged women in general practice: A Pilot .J Reprod infant Psyc. 13(2):147-51. Hunter, M. (1996). Menopaus the psychology of reproduction. VOL.1: Reproductive potential and Fertility control. London: Butterworth –Heinemann. Jiang, J, Luo, N, He Y, Qian Q, Cai P, Zhang M. (2003). Factors associated with the age of natural. Jones NL, Judd HL. Menopause.(2003). In: Dechrney AH, Nathan L. Current obstetrics & gynecology. North American McGraw Hill Company. pp: 1018-41. Kennet J Ryan.(1999). Kistner’s gynaecology and women health. 7th ed. Kolander Cheryl. A.(1999). Contemporary women’s health. Ist edit,New York: MC Graw – Hill. Kim, Y, Seidlits L, Ro Y, Evinger JS, Duberstein PR.(2002). Spirituality and effect: a Rossouw JE, Anderson GL, Prentice RL. Risks and benefits of estrogen plus progestin in healthy postmenopausal women: principal results from the women's health initiative randomized controlled trial. J Am Med Assoc; 288:321–333. Lennon Mary clare.(1998). Psychological reactions to menopause: A sociological study. Columbia university. Ph.D. Li L, Wu J, Pu D, Zhao Y, Wan C, Sun L, Shen CE, Sun W, Yuan Z, Shen Q, He X. (2012). menopause and menopausal symptoms in Chinese women. Maturitas, 73(4):354–360. MC Kinlay S.M, Avis N.E.(1991). A Iongitudinal analysis of women’s attitudes toward the Menopause. Maturitas, 13(1): 65-79. MC Allister M. (1998). Menopause:Providing Comprehensive care for women in transitation. Lippincotts prim Care pract, 2(3): 256-70. Mishra GD brown WJ,Dobson AJ. (2003). Physical and metal health : changes during menpause transition .Qual life res. 12(4):405-12. Metcalf MG. (1991). Pituitary function in normal women during the menopause transitional. Clinical endocrinology, 14:245-255. Olaolorun FM. Lawogyin TO.(2000). Experience of menopausal symptoms by woman in an urban community in badan, Nigeria. Menopause,24:146-152. Osteoporosis: (1999). Both health organizations and individuals must act now to avoid an impending epidemic, press release WHO, 58(11). O’Conor Rod. (1993).(2005). Issues in the measurement of health of health related quality of life, working paper . National center for health program evalution. Melbourne. Of life: results from a EuroQol study in Beijing, China. Qual Life Res, 14(1):119–132. Quality of life Compendium. Center for Quality of life Research in Nursing Science. University of Bergen, http://www.Bergen.Ca. Rozenbaum H. (1998). Why has menopause become a public health problem. Therapie, 53(1): 49-59. Results of the fifth census data in China 2008. Symonds E, Symonds Ian M.(1998). Essential obstetrics and gynaecology . Third edition, London: Churcbill Livingstone. Search for meaning in life. Journal of Counseling Psychology, 53:80-93. Simon JA. Reape KZ.(2009). Understanding the menopausal experiences of professionals menopause . 16(1):73-9. Shaw RW, Soutte WP, Stanton SL. (2005). Gynaecology, 3rd ed. London, UK: Churchill Livingstone. Satoh T, Ohashi K. (2005). Quality of life assessment in community - dwelling, middle- age, healthy women in Japan. Climacteric; 8: 146-53 Thompson, J.K. (1990). Body image disturbance, assessment and treatment. University of South Florida- Pergamon press Thackre, HL.(1997). Menopause, Prime care, 24(1): 205-21. Vagnon, A. (1999). The experience of the menopause . Review francais Gynecology and obstetrics . j health syst res,80 :191-94. [http://www.stats.gov.cn/tjsj/ndsj/renkoupucha/2000pucha/pucha.htm]. Wang, H, Kindig DA, Mullahy J: Variation in Chinese population health related quality Wu, Ch.(2009). Enhancing quality of life by shifting importance perception among life domains. Journal of Happiness Studies:10( 1): 37-47. Williams, R, Levine, K, Kalilani, L, et al.(2009). Menopause-Specific questionnaire assessment in US population based study shows negative impact on health-related quality of life. Maturitas; 62:153-9.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
کسب درآمد 2 میلیون تومان روزانه (تضمین شده با گارانتی بازگشت وجه)
اد ممبر بینهایت کانال،ربات و گروه تلگرام
ایردراپ12

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید