یه کتاب دارک و واقعی درباره کسی که تنها پاک مونده، وسط جهانی که بوی گند گرفته. نه شعار، نه فانتزی — فقط حرف واقعی از کسی که هنوز وایساده.
خیلیا فکر می کنن اونی که دیده نمی شه، وجود نداره. بعضیا هم یادشون رفته که فراموش کردن، همیشه امن نیست. این کتاب، نه افسانه ست، نه موعظه. یه اعترافه. از زبان چیزی که دیگه اسم نداره، نیازی هم بهش نداره. «فرشته پنجم» نه سقوط کرده، نه منتظره. فقط... تماشا می کنه.