لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
مقايسه دکترين منجيگرايي در اسلام و مسيح
سيدمحمدعلي آلعلي
تشکيل جامعهاي که معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاکم باشد، رسيدن به جهاني که در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستمگر و ستمديدهاي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
تشکيل جامعهاي که معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاکم باشد، رسيدن به جهاني که در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستمگر و ستمديدهاي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
از زماني که افلاطون، مدينه فاضله را بيان نمود، تا قرنها بعد که اين انديشه به صورت «آرمانشهر» در آثار فيلسوفان تجلي ميکند، تصويرهاي گوناگوني از اين انديشه مشهود است. تصوير شهرهاي آرماني در آثار انديشمندان، بازتابي از انديشههاي بشر محروم و ستمکشيدهاي است که با پروراندن چنان انديشههايي در ذهن خويش، خود را تسلّي ميدهد و تلخيهاي حال را به اميد رسيدن به خوشيهاي آينده پذيرا ميشود.[1]
جامعه شناسي جديد، اين انديشه را در مفهوم مذهبي آن، يکي از مکتبهاي اجتماعي ميداند که بر مبناي نصوص ديني، معتقد است در پايان جهان، نجاتدهندهاي ظهور خواهد کرد و جهاني بياندوه و خالي از ستم را خواهد ساخت.
چون قديميترين اسناد طرح اين مسئله، کتابهاي آسماني است، بايد تجليهاي اين انديشه را در مکتبهاي فلسفي و اجتماعي، پوششهاي ثانوي و مادي اين انديشه ديني و الهي دانست.[2] دل بستن به جهاني روشن و تصوير دورنمايي از مدينه فاضله در اديان، نه جنبه خيالي دارد (آنگونه که در آرمان شهرهاي فيلسوفان ديده ميشود) و نه جنبه فردي (چنانکه نزد عارفان و زاهدان تجلي مييابد). در اينجا سخن از شهري محدود با دروازههاي بسته و برجهاي بلند و ديوارهاي خاردار نيست، بلکه گفتوگو از جهاني پهناور است که سراسر گيتي را فرا ميگيرد؛ با افقي گسترده و بيانتها که در رأس آن، گردانندهاي پاکسيرت و به دور از بديها و سستيهاي اخلاقي حاکم است.[3]
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
مقايسه دکترين منجيگرايي در اسلام و مسيح
سيدمحمدعلي آلعلي
تشکيل جامعهاي که معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاکم باشد، رسيدن به جهاني که در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستمگر و ستمديدهاي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
تشکيل جامعهاي که معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاکم باشد، رسيدن به جهاني که در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستمگر و ستمديدهاي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
از زماني که افلاطون، مدينه فاضله را بيان نمود، تا قرنها بعد که اين انديشه به صورت «آرمانشهر» در آثار فيلسوفان تجلي ميکند، تصويرهاي گوناگوني از اين انديشه مشهود است. تصوير شهرهاي آرماني در آثار انديشمندان، بازتابي از انديشههاي بشر محروم و ستمکشيدهاي است که با پروراندن چنان انديشههايي در ذهن خويش، خود را تسلّي ميدهد و تلخيهاي حال را به اميد رسيدن به خوشيهاي آينده پذيرا ميشود.[1]
جامعه شناسي جديد، اين انديشه را در مفهوم مذهبي آن، يکي از مکتبهاي اجتماعي ميداند که بر مبناي نصوص ديني، معتقد است در پايان جهان، نجاتدهندهاي ظهور خواهد کرد و جهاني بياندوه و خالي از ستم را خواهد ساخت.
چون قديميترين اسناد طرح اين مسئله، کتابهاي آسماني است، بايد تجليهاي اين انديشه را در مکتبهاي فلسفي و اجتماعي، پوششهاي ثانوي و مادي اين انديشه ديني و الهي دانست.[2] دل بستن به جهاني روشن و تصوير دورنمايي از مدينه فاضله در اديان، نه جنبه خيالي دارد (آنگونه که در آرمان شهرهاي فيلسوفان ديده ميشود) و نه جنبه فردي (چنانکه نزد عارفان و زاهدان تجلي مييابد). در اينجا سخن از شهري محدود با دروازههاي بسته و برجهاي بلند و ديوارهاي خاردار نيست، بلکه گفتوگو از جهاني پهناور است که سراسر گيتي را فرا ميگيرد؛ با افقي گسترده و بيانتها که در رأس آن، گردانندهاي پاکسيرت و به دور از بديها و سستيهاي اخلاقي حاکم است.[3]