مبانی نظری اهداف و تاثیر حضور آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق

مبانی نظری اهداف و تاثیر حضور آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده حقوق و علوم سیاسی پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای خاورمیانه موضوع: نقش آمریکا و اسرائیل در تحولات سیاسی و امنیتی کردستان عراق (1990-2010) استاد راهنما: دکتر مجید عباسی استاد مشاور: دکتر مرتضی نورمحمدی نگارنده: عبدالسلام جوانمردی سال تحصیلی: تقدیر و تشکر: بدون شک این کار با وجود نواقص متعددی که ناشی از ضعف آگاهی من می باشد، بدون همراهی، مساعدت و پشتیبانی استادان گرامی ای که حضور گرم نورانی شان مشوق ادامه راه و تلاش افزونتر است، امکان پذیر نبود. بر خود واجب می دانم سپاس همیشگی خود را از استاد گرامی جناب آقای دکتر عباسی که با راهنمایی های ارزشمندشان الگویی والا را عرضه نموده اند، اعلام کنم. از استاد ارجمند جناب آقای دکتر نورمحمدی نیز که زحمت مشاوره این کار را متقبل شدند، بی نهایت سپاسگزارم. "تقدیم" پروردگارا: نه می توانم موهایشان که در راه غربت من سفید شدند، سیاه کنم و نه برای دست های پینه پسته شان که ثمره ی تلاش برای افتخار من است، مرهمی دارم، پس توفیقم ده که هر لحظه شکرگزارشان باشم و ثانیه های عمرم را در عصای دست بودنشان بگذرانم. و تقدیم به سه وجود مقدس آنان که ناتوان شدند تا به توانایی برسم... موهایشان سفید شد تا رو سفید شوم... و عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجودم و رو شنگر راهم باشند... پدرم مادرم برادر و خواهرم چكيده پژوهش حاضر دربرگيرنده اوضاع سياسي و فرهنگي كردها به خصوص كردهاي عراق در دهه‌هاي (1990-2010) ميلادي مي باشد در پرتو چنين امري اختلاف‌هاي قومي موجود و تلاش‌هاي كردها در جهت تعيين سرنوشت سياسي خود و نيز اهداف آمريكا و اسرائيل در اين منطقه و تحولات آن توضيح داده مي‌شود در اوايل قرن بيستم كردستان جزء قلمرو عثماني به شمار مي‌رفت كردها چه در زمان حكومت عثماني‌ها و چه بعد از آن خواهان تشكيل حكومت بودند. بعد از فروپاشي عثماني كردستان با نقشه انگليسي‌ها به سه قسمت تقسيم شد كه با اين كار بذر نفاق و درگيري در منطقه كاشته شد با تشكيل كشور عراق تحت سلطه بريتانيا كردها سر به شورش برداشتند چون مفاد قرارداد «سِور» عملي نشده و سرزمين كردها تقسيم شد مسئله كرد همواره از نقاط ضعف حاكميت‌هاي سياسي عراق به شمار آمده و ذهن تمام رژيم‌هاي حاكم بر آن كشور را به خود مشغول ساخته است اين مسئله زمينه‌ساز دخالت كشورهاي بيگانه و قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در اين كشور بوده است و در نتيجه قدرت‌هايي كه منافع و اهدافي را در منطقه دنبال مي‌كنند بنابر مقتضيات و شرايط حاكم براي دستيابي به مقاصد خود از وضعيت كردها سود جسته‌اند آمريكا و اسرائيل از جمله كشورهايي بوده و هستند كه مي خواهند از وضعيت كردها به نفع منافع سياسي خود و اهداف خود سود ببرند. بنابراين حمايت يا عدم حمايت آنها با توجه به مقاصد و برنامه‌هاي كوتاه مدت و بلند مدت خود در خاورميانه است. كليد واژه‌ها: كردستان عراق، اسرائيل در كردستان، آمريكا در كردستان، تحولات سياسي و امنيتي كردستان، خاورميانه فهرست مطالب عنوانصفحه TOC \h \z \t "فهرست مطالب;1" فصل اول: کلیات تحقیق مقدمه PAGEREF _Toc354729231 \h 2 1.2 طرح مسأله PAGEREF _Toc354729232 \h 3 1.3 انگیزه و اهمیت تحقیق PAGEREF _Toc354729233 \h 3 1.4 سئوال اصلی PAGEREF _Toc354729234 \h 5 1.5 فرضیه ی تحقیق PAGEREF _Toc354729235 \h 5 1.6 تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی PAGEREF _Toc354729236 \h 5 1.7 روش گردآوری داده ها PAGEREF _Toc354729237 \h 8 1.8 محدودیت تحقیق PAGEREF _Toc354729238 \h 8 1.9 سازماندهی تحقیق PAGEREF _Toc354729239 \h 8 فصل دوم: چارچوب نظری و مفهومی پژوهش 2.1 واقع گرایی، چارچوبی نظری برای فهم عملکرد قدرت‌ها PAGEREF _Toc354729242 \h 11 فصل سوم: شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کرد 3.1 اعقاب کرد از دید افسانه PAGEREF _Toc354729245 \h 28 3.2 منشأ کُرد از دید واقعیت PAGEREF _Toc354729246 \h 30 3.3 زبان PAGEREF _Toc354729247 \h 33 3.4 خط PAGEREF _Toc354729248 \h 36 3.5 مذهب PAGEREF _Toc354729249 \h 37 3.6 جمعیت کردها PAGEREF _Toc354729250 \h 41 3.7 اوضاع اجتماعی و سیاسی کردها PAGEREF _Toc354729251 \h 47 3.8 سرزمین و جغرافیایی کوهستان PAGEREF _Toc354729252 \h 50 3.9 رابطه ی کردها با ایرانیان PAGEREF _Toc354729253 \h 52 3.10 انشقاق و جدایی مناطق کرد نشین از مام وطن (ایران) PAGEREF _Toc354729254 \h 53 3.11 ظهور ناسیونالیسم PAGEREF _Toc354729255 \h 55 3.12 مضار و منافع ناسیونالیسم PAGEREF _Toc354729256 \h 61 3.13 تولد دولت منطقه ای در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729257 \h 65 3.13 تأثیرات اقلیم کردستان بر پیرامون PAGEREF _Toc354729258 \h 67 فصل چهارم: حضور آمریکا در کردستان عراق 4.1 بعد از جنگ دوم خلیج فارس PAGEREF _Toc354729261 \h 78 4.2 بعد از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729262 \h 83 4.4 سیاست خاورمیانه ای آمریکا پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729263 \h 88 4.5 جایگاه نفت در سیاست خاورمیانه ای آمریکا PAGEREF _Toc354729264 \h 89 فصل پنجم: استراتژی اسرائیل در خاورمیانه 5.1 نزدیکی اهداف آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه PAGEREF _Toc354729267 \h 96 5.2 پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729268 \h 99 4.3 ایران خطری برای مواضع آمریکا و اسرائیل PAGEREF _Toc354729269 \h 100 5.4 اهداف اسرائیل در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729270 \h 103 5.6 اسرائیل و کردهای شمال عراق پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729271 \h 108 5.7 اقدامات اسرائیل برای تثبیت جایگاه در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729272 \h 108 5.8 اهداف اقلیم کردستان عراق در گردش بسوی اسرائیل PAGEREF _Toc354729273 \h 113 5.9 اهداف اسرائیل در اتحاد یا همگرایی با اقلیم کردستان عراق. PAGEREF _Toc354729274 \h 115 فصل ششم: حضور آمریکا و اسرائیل در اقلیم کردستان و تأثیر بر امنیت جمهوری اسلامی ایران نتیجه گیری PAGEREF _Toc354729277 \h 124 منابع PAGEREF _Toc354729278 \h 130 فصل اول کلیات تحقیق مقدمه تمدن در هر ملت مجموعه ای از دست آوردهای مادی و معنوی است که ثمرۀ تلاش فکری و علمی، فردی و اجتماعی آن جامعه می باشد. در میان ملت ها فراز و نشیبهائی وجود دارد که برآیند کنش و واکنشهای داخلی و خارجی است. در سیر تاریخی ملت ها، پیروزی ها و شکست هایی را می توان دید که ناشی از عملکرد آن ملت ها، چگونگی تشخیص مسئولیت های تاریخی و وجود نیروهای بازدارنده می باشد. در هر جامعه ای که جنبش و انقلابی روی داده است، افرادی از همان جامعه این وقایع را ثبت نموده اند تا در دسترس آیندگان همان جامعه و دیگر جوامع قرار گیرد و این واقعیت را دریابند که چه رخدادها و اتفاقاتی در گذشته روی داده، از آن درس بگیرند و بدانند که نیاکانشان در راه نیل به زندگی و افتخار آیندگان خود نموده اند. این وقایع در هر جامعه ای و در میان هر قومی روی داده است و مردمان کرد هم آنها را مطالعه نموده است. ولی ممکن است آگاهی لازم بر جنبشهای مردم خود نداشته باشد. احتمالاً این عدم آگاهی به دلیل نانوشته ماندن این وقایع بوده است که همچون داستانهای حماسی چند صباحی بر سر زبان مردم آن دوره باقی مانده و با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده شده است. در اوایل قرن بیستم کردستان جزء قلمرو عثمانی به شمار می رفت. کردها چه در زمان حکومت عثمانی ها و چه بعد از آن خواهان تشکیل حکومت کرد بودند ظلم و تبعیض که در حکومت عثمانی بر کردها و سایر ملت ها می رفت زمینه ی این امر را فراهم کرده بود. بعد از فروپاشی عثمانی کردستان با نقشه‌ی انگلیسی ها به سه قسمت تقسیم شد که با این کار بذر نفاق و درگیری در منطقه کاشته شد. با تشکیل کشور عراق تحت سلطه ی بریتانیا، کردها سر به شورش برداشتند چرا که نه تنها مفاد قرارداد « سور » عملی نشد بلکه سرزمین آنها نیز ما بین ملت های همسایه تقسیم گردید. انگلستان سرکوب مردان و زنان کرد را قتل عام کودکان معلول معرفی و توجیه می کرد. مسئله‌ی کرد همواره از نقاط ضعف حاکمیت‌های سیاسی عراق به شمار آمده و ذهن تمام رژیمهای حاکم بر آن کشور را به خود مشغول ساخته است. این مسئله زمینه‌ساز دخالت کشورهای بیگانه و قدرت های فرا منطقه ای در این کشور بوده است. در نتیجه قدرت هایی که منافع و اهدافی را در منطقه دنبال می کنند بنا بر مقتضیات و شرایط حاکم برای دست‌یابی به مقاصد خود از وضعیت کردها سود جسته‌اند. در این پژوهش سعی بر آنست که ضمن مطالعه نقش آمریکا و اسرائیل در تحولات سیاسی و امنیتی کردستان عراق، در فصل جداگانه‌ایی نیز تاثیرات حضور منطقه‌ایی آن قدرت‌ها را بر جمهوری اسلامی ایران نیز مورد مطالعه قرار گیرد 1.2 طرح مسأله پژوهش حاضر در برگیرندۀ اوضاع سیاسی و فرهنگی کردها به خصوص کردهای عراق در دهه‌های 1990 تا 2010 میلادی می‌باشد، در پرتو چنین امری، اختلاف‌های قومی موجود و تلاش کردها در جهت تعیین سرنوشت سیاسی خود و نیز اهداف آمریکا و رژیم اسرائیل در این منطقه و تحولات آن توضیح داده می‌شود. اختلافات و درگیری‌های میان بغداد و کردها به عنوان بحران های کردستان عراق در نظر گرفته شده که از ابتدای تشکیل دولت جدید عراق تا هم‌اکنون که دوره فدرالیسم می‌باشد، ادامه دارد. این کشمکش کردها با اعراب و حکومت مرکزی در عراق پای دخالت بیگانگان را در منطقه باز کرد و باعث فراهم آوردن زمینه ای مناسب برای نفوذ بیشتر قدرت های فرامنطقه ای در امور داخلی عراق گردید. در این تحقیق سعی بر این است که به ریشه نزاع و کشمکش کردها با دولت مرکزی پرداخته شود و سپس نقش قدرت های دخالت گر آمریکا و اسرائیل و کارکرد آنها در این دو دهه (2010-1990) مورد بررسی واقع شود و همچنین اهداف این قدرت ها در حمایت یا عدم حمایت از طرفین مورد ارزیابی قرار گیرد. 1.3 انگیزه و اهمیت تحقیق خاورمیانه منطقه ای ژئواکونومیکی مهمی به شمار می رود که از دیرباز مورد توجه قدرت های جهانی واقع شده است. این منطقه به خاطر منابع سرشار نفتی و گازی و همچنین موقعیت استراتژیکی و نیز از جهت آنکه مهد ادیان الهی می‌باشد بسیار حائز اهمیت است. قدرت های بزرگ برای تسلط بر این منطقه از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند چنان که می بینیم این منطقه از زمان ورود اولین استثمارگران غربی پرتغالی ها و . . . تا حال محل درگیری ها و اختلافات و نزاع های قومی و مذهبی قرار گرفته که این کشمکش ها در جهت برآورده کردن منافع قدرتهای بیگانه و در راستای تحقق اهداف آنان بوده و برای مردم و دولت های منطقه جز عقب ماندن از قافله ی پیشرفت جهانی و فلاکت و کشتار و از بین رفتن سرمایه های منطقه چیزی در بر نداشته و نخواهد داشت. قدرت های مداخله گر همیشه به دنبال منافع و اهداف خود در منطقه بوده و با توجه به ترکیب ناهمگون نژادی و قومی منطقه از هیچ کوششی برای تفرقه در منطقه فروگذار نبوده‌اند. خاورمیانه مکان و مأمن نژادها و قوم های متفاوتی است که در کنار هم گاهی در جنگ و گاه در صلح و آرامش به سربرده اند. کرد نیز یکی از اقوامی است که از دیرباز در این منطقه حضور داشته است. چنانچه گذشته و آینده ی آن با همسایگان پیوند خورده است و بالطبع مشکلات و مصایب این ملت بر همسایگان آن و بالعکس تأثیر گذار خواهد بود. ملت کرد در حیات تاریخی خود با مسائل و مشکلات فراوان روبرو بوده است. مطالعه و بررسی تاریخ تحولات کردستان (عراق) ما را قادر می‌سازد تا بیشتر به نقاط قوت و ضعف این تحولات بپردازیم و اکنون در قرن بیست و یک لازم است ملت کرد و ملت های همسایه با نگرش جدید بر گذشته بنگرند و از عملکرد گذشته درس بگیرند و مطمئن باشند که قدرت های خارجی جز برای تحقق مقاصد و اهداف خود چیز دیگری را دنبال نمی‌کنند و در این مورد از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. بنابراین بر ملت کرد و همسایگان آن در منطقه فرض است که از تاریخ گذشته عبرت گیرند تا اسباب تراژدی تاریخی دیگری در منطقه فراهم نگردد. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که از حدود یک قرن پیش جنگی اعلام نشده با ملت کرد در جریان است که صدها هزار کشته و میلیاردها دلار خسارت مادی برای دو طرف به دنبال داشته است. گرچه به ظاهر حکومت ها در این جنگ نابرابر پیروز بوده‌اند اما واقعیت چنین نیست و هیچکدام از طرفین در این جنگ برنده نبوده بلکه برنده اصلی قدرت‌های استعمارگر و امپریالیسی بوده اند که توانسته اند با ایجاد تفرقه و نا امنی بر معادن و منابع منطقه تسلط یافته و حتی آثار تمدن و هویت فرهنگی ملت ها به ویژه مردم کرد را مورد تهاجم قرار داده و به یغما ببرند و عداوت و کینه‌ی بی‌اساس را میان همسایگان چند هزار ساله ی منطقه ی خاورمیانه به وجود آورند. تا هر وقت شرایط و اهداف و منافع آنها ( بیگانگان) اقتضاء نمود از این شرایط به نفع خود استفاده کرده و به مقاصد خود نائل آیند. بنابراین اگر ملت ها و حکومت های منطقه با آگاهی نسبت به اهداف بیگانگان در منطقه، بیداری و آگاهی را پیشه سازند و حقایق را کتمان نکنند؛ چنانچه به جای پاک نمودن صورت مسأله به حل منطقی و منصفانه ی آن بپردازند، صلح، امنیت و رفاه منطقه تضمین خواهد شد. مردمان منطقه با توجه به اشتراکات تاریخی، فرهنگی و مذهبی با رعایت حقوق همدیگر خواهند توانست به جای جنگ و نزاع به سود استعمار و امپریالیست به صلحی پایدار و امنیت و رفاه دست یابند و با اتحادی پایدار با عقب ماندگی و جها لت در منطقه مبارزه کنند تا از قافله ی پیشرفت و تمدن جهانی عقب نمانند. امید است که مردم کرد و به خصوص کردستان عراق با درس از گذشته به جای حرکت در راستای تراژدی های انفال، زمینه فجایع حلبچه و کرکوک و . . . را فراهم نکند و با استفاده از مبانی قانونی به حق مشروع خود دست یابد باشد که صلح و آرامش بر منطقه مستولی شود. و سرمایه های منطقه در جهت پیشرفت و صلح و آرامش به کار گرفته شود. پژوهش حاضر ضمن توصیف شرایط حضور قدرت‌ها در منطقه، رویکردی هنجاری به بیداری کردها در قبال حضور و نفوذ آنان دارد. 1.4 سئوال اصلی حضور مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق از چه طریقی و با چه اهدافی در شکل دادن به تحولات کردستان عراق در دوره ی قبل و پس از سقوط صدام تاثیر داشته است؟ 1.5 فرضیه ی تحقیق آمریکا و اسرائیل از طریق سرمایه گذاری خارجی در حوزه های انرژی و ایجاد شبکه های رسانه ای و ماهواره ای، ایجاد دانشگاهها و آموزش نیروهای نظامی و انتظامی و حمایت سیاسی از حکومت خودمختار کردستان عراق به دنبال تحقق اهداف و منافع ملی خود در نزدیکی به مرزهای امنیتی ج.ا.ا و تشدید جو ناامنی و تفرقه در منطقه هستند. 1.6 تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی کردستان عراق: عبارتست از تمام مناطق کردنشین (شیعه و سنی) بهم پیوسته واقع شده در مرزهاي بین المللی کشور عراق که عمدتاً در برگیرنده شمال و شمال شرق این کشور است.(کرمی،1389: 5) خاورمیانه: از جمله مناطقی است که به دلایلی که مهم ترین آنها موقعیت استراتژیکی و ژئواستراتژیک و منابع عظیم انرژی و بازار ثروتمند آن است مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در نیمه دوم قرن بیستم، مسائل و تحولات این منطقه بیش از تمام نقاط دنیا در رسانه ها و محافل سیاسی، بین المللی و اقتصادی مطرح شده است. به گونه ای که هر تحول و اتفاقی در این منطقه آثار و پی آمدهای زیادی در دیگر مناطق داشته است. اگر چه قرن ها قبل از آن نیز سلطه بر این منطقه به ویژه خلیج فارس در دستور کار تمامی قدرت های بزرگ بود، ولی کشف نفت و تبدیل آن به یک کالای استراتژیک و تعیین کننده در قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی وضعیت جدید را به وجود آورد (منصوری، 1385: 13).خاورمیانه به عنوان یک سیستم منطقه ای از نظام جهانی دارای سه بخش است: الف) بخش مرکزی: عبارت از کشورهای عربی که دارای بیشترین اشتراکات نژادی، قومی، زبانی و مذهبی هستند. ب)بخش حاشیه ای: کشورهای متفاوت از مرکز که در خاورمیانه عبارتند از: ایران، ترکیه و اسرائیل، ج) قدرت های نفوذی: که عبارتند از قدرت های فرامنطقه ای بین المللی همچون فرانسه، انگلیس، شوروی و آمریکا. دو بخش مرکز و پیرامون در خاورمیانه ثابت هستند، ولی قدرت های نفوذی در طول زمان تغییر کرده و با تضعیف موقعیت یک یا چند کشور، جای خود را به قدرت های دیگر داده اند. یکی از مهمترین این قدرتهای نفوذی، امریکا می باشد.(همان:73) سیاست خارجی: منظور از سیاست خارجی مجموعه نگرش و روشهایی اعمال شده در مناسبات خارجی، نگاه و رفتار یک کشور به خارج و نحوه برخورد جهان با آن کشور خاص است. عوامل تاثیر گذار بر شکلدهی به سیاست خارجی یک کشور بسیار متفاوت است، در این میان ویژگیهای ژئوپلیتیکی کشورها همواره به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار بر سیاست خارجی محسوب شدهاند. نکته قابل توجه اینجاست که ژئوپلیتیک درباره زمین و مرز و محدوده به معنای عام است و سیاست خارجی در مورد زمین، مرز و رفتار سیاسی است. لذا طبیعتاً همپوشانی بین این دو حوزه وسیع و گسترده وجود دارد. درکل، سیاست خارجی را نباید از زاویه محدود مناسبات اداری نگریست.(سجادپور،1384 :136) چنانچه کشوری نتواند به صورت مستقل یک طرح یا استراتژی از پیش طراحی شده ای در قبال سایر بازیگران خارجی جهت دستیابی به یک سلسله اهداف معین داشته باشد، نتیجهاش عدم استقلال و پیوستگی سیاست خارجی کشور اولیه به کشورهای دارای نفوذ و قدرت میباشد. تهدید امنیت ملی: امنیت اصطلاحی است مشعر بر فقدان تهدید به ارزشهای نادر. وضعیتی است که در آن ارزش هایی که از دید تصمیمسازان برای بقاء و بهتر زیستن جامعه حیاتی است،مورد حمایت و تقویت قرار می گیرند. مفهوم امنیت، مصادیق خود را از گفتمانهای گوناگون می جوید، از این رو پیوسته مشمول عدم ثبات و سیالیت شکلی و ماهوی است. از چنین منظری است که گفتمان های امنیتی هر جامعه، از درون دادههای تحمیل شده از محیط داخلی و خارجی سیستم تاثیر میپذیرد.(کاویانی راد،1383 :670) لذا تهدید امنیت ملی به معنی وجود تهدید از هر نوعی به ارزشهای کسب شدهای چون: تمامیت ارضی، رفاه اقتصادی، استقلال سیاسی، آزادی عمل در تعیین رفتارهای دیپلماتیک است.همچنین ناتوانی یک دولت و ملتش برای دفاع از ارزشهای داخلی در مقابل تهدیدات خارجی نیز به همین معنا میباشد. 1.7 روش گردآوری داده ها در این پژوهش، روش جمع‌آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی می‌باشد. با عطف به موضوع تحقیق، ضمن بهره از مقالات و کتاب‌های فارسی و انگلیسی از منابع کردی و بروشوهای احزاب کرد نیز استفاده شده است. 1.8 محدودیت تحقیق در رابطه با تحقیقاتی که درباره ی کردها صورت گرفته این نکته حائز اهمیت است که در این رابطه محدودیت‌های زیادی از لحاظ اطلاعات اولیه و اساسی وجود دارد و بسیاری از موضوعات مربوط به کردها به صورت محرمانه بوده و همواره دستیابی به منابع اصلی بسیار دشوار بوده است. این محدودیت به خاطر موقعیتی بوده که کردها با آن روبرو بوده‌اند. به علاوه تحقیقاتی که در این راستا صورت گرفته بیشتر در جهت منافع قدرت های بزرگتر و بنا به مصالح خود این کشورها می باشد که گاهی دیدی غیر واقه بینانه و شاید مغرضانه نسبت به موضوع مورد بحث داشته‌اند. مشکل بعدی به تحقیقات نویسندگان کرد بر می گردد که اکثر نوشته هایی که در این باره صورت گرفته در مقابله با ناسیونالیست ترکی و یا عربی بوده و یا در جهت حمایت از نقش قدرت های بیگانه در مناطق کردنشین بوده اند. همچنین اکثر آثار کردی در این رابطه بیشتر به تاریخ کردها و جنگ های داخلی و حکومت‌های خان و ارباب رعیتی پرداخته شده و کمتر به مسائل خارجی توجه نموده اند. مشکل بعدی نبود اطلاعات سازماندهی شده در مورد مسائل کردهاست . به علت نوپا بودن تحقیقات دربارۀ کردستان در حکومت اقلیم کردستان عراق و همچنین عدم منابع یک دست در این باره و تنوع زوایای دید محققان و نویسندگان دست یابی به اجماع نظر در این باره را با مشکل مواجه می کند. 1.9 سازماندهی تحقیق فصل اول : کلیات فصل دوم : چارچوب نظری و مفهومی پژوهش فصل سوم : شرایظ اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کردستان فصل چهارم: حضور آمریکا در کردستان عراق فصل پنج:استراتژی اسرائیل در خاورمیانه فصل ششم: حضور آمریکا و اسرائیل در اقلیم کردستان و تأثیر بر امنیت جمهوری اسلامی ایران نتیجه گیری فصل دوم چارچوب نظری و مفهومی پژوهش 2.1 واقع گرایی، چارچوبی نظری برای فهم عملکرد قدرت‌ها پس از بیان کلیات و اهداف پژوهش، در این فصل برای علمی کردن و تئوریزه شدن بحث لازم است چارچوبی نظری که مناسب با این پژوهش باشد برگزیده شود که پس از بررسی ها و مطالعه منابع مختلف به نظر می رسد بهترین چهارچوب نظری، نظریه واقع گرایی و منشعبات آن به ويژه واقع گرایی تهاجمی است. با توجه به این که مفروضات و اصول های مختلف واقع گرایی که پارادایم اصلی روابط بین المللی محسوب می شوند برای تبیین این پژوهش انتخاب شده است. در این فصل به تبیین و توضیح واقع گرایی و واقع گرایی تهاجمی پرداخته خواهد شد و در پایان فصل علل انتخاب نظریه واقع گرایی برای تبیین موضوع مورد بررسی ذکر خواهد شد. رئالیسم در روابط بین الملل گرایش به تحلیل اجتماعی مطالعه و تجسم زندگی انسان در جامعه و تجسم روابط اجتماعی روابط میان فرد و جامعه و ساختن خود جامعه به طوری که وجود دارد نه آن گونه که باید باشد( آقا بخشی 327:1375 ) در سیاست نیز به معنی واقع بینی است و به سیاستمدارانی که به دور از تعصب و با توجه به مصالح و مقتضیات روز عمل می کند، رئالیست یا واقع گرایی می گویند.( طلوعی 488:1372) واقع گرایی نیز مانند آرمانگرایی در نظریه روابط بین الملل، ریشه در فلسفه سیاسی کهن غرب و نوشته ی نویسندگان شرق باستان، نظریه مکینوس و قانون گرایان چین، کاتیلیا در هند و توسیدید در یونان باستان دارد. ماکیاولی نیز روابط میان کشور ها در نظام ایتالیای قرن شانزدهم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.( دوئرتی : ترجمه بزرگی 157:1372) شهرت کتاب شهریار از آن جهت است که بی هیچ پرده پوشی و با جسارتی بی مانند جانب واقع گرایی را می گیرد و هیچ میانه ای با آرمانخواهی سیاسی ندارد از این جهت ماکیاولی پیشرو اندیشه ی سیاسی نوین است که می خواهد بداند ساختهای سیاسی قدرت را چگونه به کار می برند و بايستن ها یا حکم های عملی و اندرزهای خویش را نیز از این چشم دوختن به تاریخ و نیز رفتار سیاسی مردان روزگار خود بر می گیرد. در واقع با نگریستن به ماهیت قدرت و چگونگی کارکرد آن در عمل شیوه های دست یابی و حفظ آن را اندرز می دهد و از این جهت وی یکی از پیشروان اندیشه علمی و واقع نگری مدرن است. ( ماکیا ولی، ترجمه آشوری 35:1357 و 31) از لحاظ فلسفی واقع گرایی به نظریه ای گفته می شود که بتوان با آن اصول جهانی را به طور حقیقی و واقعی حس کرد. ( اطاعت 218:1390) از واقع گرایی در روابط بین الملل به عنوان اندیشه ی سیاست قدرت یاد می شود که شکل کلاسیک آن در اثر تو سیدیدد یعنی جنگ پلوپنز در بیست و هفت قرن پیش منعکس شده است( قوام 79:1388) واقع گرایی کلاسیک در شکل نظری در دهه 1930 با نوشته های ادوارد هالت، کار، هانس جی مورگنتا، رونالد و جرج کنان و برخی دیگر از نویسندگان پا به عرصه وجود گذاشت و با توجه به تحولات جنگ جهانی دوم به عنوان پارادیم مسلط روابط بین الملل مطرح شد. این دوران مصادف است با جدال فکری واقع گرایان و ایده آلیست های لیبرال که نخستین مناظره علمی روابط بین الملل است، که با پیروزی واقع گرایان به پایان رسید. ( مضلومیان 66:1387) واقع گرایی یک نظریه فراگیر و کلان روابط بین المللی است که در صدد تبیین کلی سیاست بین الملل و پدیده های گوناگون بین المملی بر اساس ویژگی های ثابت انسان ها و کشورها می باشد. واقع گرایان بر خلاف آرمانگرایان معتقدند جهان آن گونه که هست باید توضیح داده شود نه آن گونه که باید باشد. واقع گرایی برای تحلیل روابط بین الملل از این مفاهیم بنیادی استفاده می کند: قدرت محوری، دولت محوری، منافع ملی، موازنه قوا، وضعیت طبیعی، عقلانیت و بقا ( دهقانی فیروز آبادی 322:1389) واقع گرایان نسبت به اصول اخلاقی جهان به دید تردید نگاه می کنند و به رهبران کشورها هشدار می دهند تا منافع خود را در راه پایبندی به دیدگاه های مبهم اخلاقی قربانی نسازند. ( اسمیت 322:1388) و رهیافت واقع گرایی بر تقدم امنیت نظامی در روابط بین الملل تأکید می نماید، جنگ ها و اتحاد ها همگی در جهت کوشش برای کسب برتری و موازنه با رقیبان هستند و با مطالعه ساختار نظام بین الملل می توان قدرت نسبی رقبا را پیش بینی کرد و از نظر واقع گرایان دولت ها با حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، منافع ملی خود را دنبال می کنند. ( مارتین 34:1389و 35) واقع گرایان بر قدرت و منافع ملی تاکید می ورزند و معتقدند از آنجا که بقا در یک محیط متخاصم پیش شرط حصول کلیه اهداف ملی است بنابراین کسب قدرت یک هدف منطقی و اجتناب ناپذیر است. ( قوام 80:1380) خود یاری قاعده عمل در نظام هرج و مرج آمیز است و هر کشوری مسئول رفاه و بقای خود است.( اسمیت 325:1388) همچنین واقع گرایان هسته ی اولیه و بازیگران روابط بین الملل را دولت- ملت ها می دانند و آنها استدلال می کنند با توجه به ظهور بازیگران جدید مانند سازمان های بین الملل و نهادهای فراملی در عرصه ی بین الملل همچنان دولت ها بازیگران اصلی عرصه روابط بین الملل هستند. (28:1389) یکی از مفاهیم کلیدی واقع گرایان موازنه قوا است، یعنی اگر بقای یک کشور یا مجموعه ای از کشور های ضعیف از سوی کشور هژمونیک یا ائتلافی از کشورهای قوی تر مورد تهدید قرار بگیرند آنها باید ائتلاف رسمی تشکیل دهند و به دنبال آن است که تعادل قدرت را به گونه ای ایجاد کند که هیچ کشور یا ائتلافی در وضعیتی که بتواند بر دیگران تسلط یابد قرار نگیرد. ( اسمیت 326:1388) آنها معتقدند همزیستی بر اساس موازنه قوا خواهد بود. یعنی وقتی دولت ها در جهت کسب منافع هستند احتمال همکاری در تعاملات بین المللی ممکن خواهد بود. ( قوام 81:1388) به گفته ی مورگنتا: " اشتیاق چند کشور برای کسب قدرت که هر یک تلاش می کنند وضع موجود را یا برهم زنند و یا حفظ کنند، ضرورتاً به یک شکل بندی قدرت که موازنه ی قوا خوانده می شود و سیاست هایی جهت حفظ و نگهداری آن می انجامد". به نظر مورگنتا، سیستم موازنه قوا نه تنها اجتناب ناپذیر بوده بلکه اصولاً عاملی ثابت بخش در روابط بین الملل است. ( عسگرخانی 146:1389) بسیاری از صاحب نظران سیاست بین الملل بر این اعتقادند که رفتار دولت ها در محیط بین المللی بر اساس اتخاذ سیاست هایی شکل می گیرد که به بهترین وجه ممکن منافع ملی آنها را تامین می کند. منافع ملی تنها در چارچوب موقعیت قدرت و تعریف و تبیین می شود . تعارضات بین المللی به عنوان بازتاب برخورد و تصادم منافع ملی بازیگران گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد. اتحادها و مناقشات بین المللی، تابعی از منافع ملی به شمار می روند. از نظر آنها قدرت زیر بنای مفاهیم سیاست را تشکیل می دهد البته آنان اذعان می دارند که روابط مبتنی بر قدرت گاه بنا به ضرورت در لفافه اصطلاحات اخلاقی و قانونی جای می گیرد. زیرا آنان تصور می کنند اخلاق و حقوق بین الملل توجیه گر و نه شکل دهنده وقایع بین المللی است. ( سیف زاده 52:1372) نظریه واقع گرایی که بیش از ده دهه بعد از جنگ جهانی دوم بر سیاست بین الملل سایه افکنده بود دارای مفروضاتی است که عبارتند از : دولت های ملی بازیگران اصلی در یک نظام دولت- محور هستند. سیاست داخلی را می توان به وضوح از سیاست خارجی تفکیک کرد. سیاست بین المللی کشمکشی بر سر قدرت در یک محیط فاقد مرجع فائقه مرکزی است. در یک نظام بین المللی غیر متمرکز، مرکب از دولت هایی که از برابری حقوق یا حاکمیت برخوردارند میان دولت های ملی از حیث توانایی هایشان مراتبی به صورت قدرت های بزرگتر و دولت های کوچکتر وجود دارد. ( رنجبر 36:1378) بنابراین معیارهای رفتار در سطح بین المللی متفاوت از معیارهای حاکم بر رفتار در داخل یک واحد ملی است. واقع گرایی دولت ملی را بازیگر اصلی در سیاست بین الملل می داند که مهمترین ابزارش در حفظ امنیت و موجودیت خود، ابزار نظامی است. بنابراین مسأله افزایش قدرت نظامی برای حفظ منافع ملی و امنیت اهمیت می یابد. از دیدگاه بین دولت ها هماهنگی منافع وجود ندارد، تنها چیزی که بین آنها حاکم است قدرت و منافع ملی است. ( سیف زاده 106:1370) نو واقع گرایی در این تحقیق سعی بر آن اساس رویكرد نظری واقع گرایی و به خصوص نو واقع گرایی تهاجمی از دیدگاه مرشایمر بحث می شود. لذا در این جا بعد از توضیح اجمالی نو واقع گرایی به شرح رئالیسم تهاجمی از دیدگاه هرشایمر پرداخته خواهد شد. نو واقع گرایی نسل جدید واقع گرایی كه در اواخر دهه ی 1970 شكل گرفت می توان بیش از هر چیزی تلاشی برای عملی كردن واقع گرایی دانست. اگر سرشت بشر نقطه ی عزیمت و تعیین كننده برای تحلیل واقع گرایی كلاسیك بود كانون واقع گرایی ساختاری یا نو واقع گرایی را سیستم بین المللی تشكیل می دهد. ( نصوحیان 67:1387) نو واقع گرایی را تلاشی برای عملی نمودن واقع گرایی می دانند كه در اواخر دهه ی 1970 توسط كنت والتز در كتاب سیاست بین الملل می توان مشاهده كرد و تلاشی بود برای اینكه رئالیسم كلاسیك كه به سنت گرایی و غیر عملی بودن متهم بود با معیارهای علمی مرسوم منطبق باشد.( مشیرزاده 108:1389) فرضیات نو واقع گرایی نئورئالیسم والتزی مهمترین اصل سازمان دهنده سیاست بین الملل را ساختار نظام بین الملل می داند و دیدگاه رئالیسم سنتی مبتنی بر نقش حداكثری دولت ها را تقلیلگرایانه می داند، اما همچنان بر نقش دولت ها تأكید می كند. از دیدگاه والتز دولت ها مهمترین بازیگران عرصه نظام بین الملل هستند و تا حدودی به همكاری های فراملی و نیروهای غیر دولتی و مؤسسات و نهادهای اقتصادی بین الملل برای تأمین صلح و امنیت بین المللی مفید می دانند. والتز مفاهیم جدیدی مانند وابستگی متقابل را وارد ادبیات واقع گرایی می كند.(نصری 217:1386) دولت ها در تعقیب منافع نسبی اند و نه مطلق ( نصری 222:1386) واقع گرایان كلاسیك ریشه قدرت را در طبیعت انسان جستجو می كنند، اما نو واقع گرایان به نبود اقتدار مركزی در نظام بین الملل اشاره می كند. بدین معنی كه دولت ها برای بقاء خویش به دنبال قدرت اند. ( قوام 87:1388) از منظر نو واقع گرایی آ نارشی در نظام بین الملل به معنای این است كه هر یك از واحدهای تشكیل دهنده نظام مسئول امنیت خود هستند و هر دولت آزاد است برای رسیدن به اهداف داخلی و خارجی بهترین شیوه را برگزیند. ( یزدان فام 730:1386) اراده دولت ها معطوف به تأمین امنیت خویش است و ماهیت آنارشیك و خودیاری دارای ساختار مستلزم پاسخ دولت ها به هر گونه تغییر ساختاری تهدید كننده امنیت آنهاست. ( لیتل 24:1389) هدف نهایی هر دولت تأمین بقا و امنیت خویش است و تحقق این غایت، سلسله ای ترتیبی از اهداف ابزاری را طلب می كند. نخستین این اهداف، ما تحت از شكل گیری هژمونی دولت دیگر است. ( لیتل 24:1389) نو واقع گرایی مرشایمر مر شایمر با فاصله گرفتن از تعریف مضیق مفهوم ساختار، قرائت دیگری از نو واقع گرایی ارائه داده كه " نو واقع گرایی تهاجمی " نام گرفته است. وجه هجومی رویكرد وی، مورگنتا را در ذهن تداعی می كند. اما فهم او از واقع گرایی با فهم كلاسیك و همین طور با نظر والتز تفاوت دارد. ( لیتل 28:1389 و 29) مرشایمر معتقد است كه : ساختار نظام، بازیگران را به تفكرات و سوگیری های تهاجمی سوق می دهد. وی ویژگی ساختار آنارشیك را نا امنی مزمن و ترس می داند. ( لیت‍ل 29:1389) نظریه واقع گرایی تهاجمی معتقد است كشورها در عرصه سیاست خارجی در پی افزایش قدرت نسبی خود در صحنه ی بین المللی هستند و بیان می دارند كه ماهیت آنارشیك نظام بین الملل است كه سبب می شود دولت ها همواره به دنبال بیشینه سازی قدرت نسبی باشد و در این روند سعی می كنند قدرت رقبایشان را كاهش دهند. ( آدمی، جیبی و بخشی 143:1391) آنارشی مد نظر واقع گرایان تهاجمی وضعیتی هابزی دارد كه در آن امنیت امری كمیاب است و معتقدند تفاوت داخلی كشور ها نسبتاً بی اهمیت است. زیرا در زیر فشارهای نظام، دولتهایی كه در وضعیت مشابه هستند رفتار مشابه بروز می دهند پس معتقدند با بررسی توانمندها و محیط بیرونی دولت ها می توان رفتار آنها را فهمید. ( تصوحیان 71:1387) رویكرد مرشایمر به شدت تاریخی و ژنوپولیتیكی است. وی تمایلاتی هژمونیك قدرت های بزرگ را با اهمیت می داند و قدرت های بزرگ را در جستجوی وضعیت هژمونیك یعنی سیطره ی حداكثری بر منافع ثروت جهانی، حصول اطمینان از احراز بیشترین توان نظامی در منطقه ی خود و تضمین هسته ای بر رقبا می داند كه بر تمامی دولت های نظام سیطره دارد. ( لیتل 29:1389) واقع گرایان تهاجمی معتقدند قدرت های بزرگ از یكدیگر می ترسند. آنها نسبت به یكدیگر بد گمان بوده و همواره از قریب الوقوع بودن جنگ نگرانند. آنها خطر را پیش بینی می كنند و در چنین شرایطی فضا برای اطمینان وجود ندارد. معتقدند ترس زمان ها و مكان های متفاوتی دارد اما هرگز اهمیت خود را از دست نمی دهند و از نظر قدرت بزرگ بقیه ی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. ( مرشایمر 36:1389) واقع گرایان تهاجمی بیان می كنند كه هژمونی بهترین استراتژی بزرگ در پاسخ به عدم اطمینان كشورها به نیات و توانایی های دیگران است، هژمونی برای حفظ امنیت خود راضی به حفظ وضع موجود نیست و همیشه دنبال افزایش قدرت خود نسبت به دیگران است. ( امینیان 49:1384) همواره برای دولت ها از منظر واقع گرایی تهاجمی سه دلیل وجود دارد : فقدان یك اقتدار مركزی میان دولت ها كه آنها را در مقابل یكدیگر حمایت كند. اغلب دولت ها دارای توانایی و ظرفیت تهاجمی هستند. این واقعیت كه دولت ها هرگز نمی توانند از نیات هم آگاه باشند.( سلیمی 25:1384) از دید مرشایمر دولت ها در جهانی زندگی می كنند كه سرشار از تهدیدهاست و واحد ها تمایل دارند قدرت خود را به حداكثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. اوتأكید می كند كه هدف اصلی هر دولت آن است كه سهم خود را از قدرت به حداكثر برساند. كه این به معنای كسب قدرت به زیان دیگران است. ( نصوحیان 72:1387) بنابراین در مواردی كه تصمیم گیرندگان دولت ها تصور كنند توانمندی نسبی كشور بیشتر شده است، راهبردهای تهاجمی با هدف افزایش نفوذ و كنترل محیط پیرامون خود را دنبال خواهند كرد. ( نصوحیان 72:1387) مرشایمر مانند سایر واقع گرایان نهادهای بین المللی را مهم تلقی نمی كند. او معتقد است كه دولت های قوی به نهادها شكل می دهند تا بتوانند سهم خود را از قدرت جهانی حفظ كنند یا آن را افزایش دهند. ( نصوحیان 72:1387) جان مرشایمر معتقد است قدرت های بزرگ بر اساس نگاه واقع گرایانه، همیشه در پی فرصتی هستند تا توازن برآمده از تحولات جهانی را بر پایه منافع ملی خود و در زمان مناسب به سود خود برهم بزنند ( اطاعت و رضائی 234:1390) مرشایمر از یک سو احیاگر سنت واقع گرایی در مطالعه سیاست بین الملل است و از سوی دیگر، واقع گرایان كلاسیك و حتی نو واقع گرایان را مورد نقد قرار می دهد. از دیدگاه او مناظره بین واقع گرایی و آرمان گرایی هنوز زنده است. و آنچه آی، اچ، كار در دهه 1930 بیان كرده هنوز به قوت خود باقی است. لذا می بایست با حفظ عناصر اصلی نظریات كار، پس مانده های ایده ئالیسم را كه محصول سنت آكادمی آن روز انگلیس است، از اندیشه ی او زدود و نگرش واقع گرایانه اصلاح كرد. ( سلیمی 29:1384) از نظر مرشایمر : " روح نظریه ی كار كه دولت ها (كشورها) كنشگران اصلی در عرصه ی جهانی هستند و در آینده قابل پیش بینی نیز همچنان خواهند بود به رغم وجود جهانی شدن علی القاعده، هنوز درست است. این دولت ها همچنان مهمترین نگرانی شان قدرت خواهد بود و این امر بیشتر اعمال و رفتار آنها را تشكیل خواهد داد. به طور خلاصه " سیاست قدرت" زنده است و به خوبی جهان پیرامون ما را فراگرفته است" ( سلیمی 30:1384) مرشایمر اصولاً معتقد است كه مهمترین بنیادهای نظامهای بین المللی با نوع عملكرد قدرت های بزرگ شك‍ل می گیرد و قدرت ها نیز برای رسیدن به امنیت مطلق در اندیشه از میان بردن تهدید قدرت های بالقوه دیگری هستند كه امكان دست یابی به هژمونی دارند. بنابراین اصل در رفتار آنها شنا‍سایی خطرات بالقوه و مقابله با آن است. بنابراین سخن گفتن از مباحثی چون صلح دموكراتیك و همكاریهای امنیت ساز تنها پوشش رفتارهای تهاجمی قدرت های بزرگ است. ( سلیمی 40:1384) موازنه قدرت از دید مرشایمر مرشایمر ارزیابی كاملاً متفاوتی از موازنه قدرت دارد كه او را از مورگنتا، بول و والتز متمایز می سازد. تئوری های آنان همگی شرایطی را شناسایی می كنند كه قدرت های بزرگ می توانند از منازعه با حاصل جمع صفر فراتر بروند و وارد فضایی بشوند كه همكاری در آن امكان پذیر باشد. در حاشیه مرشایمر یك تئوری كاملاً بدبینانه ارائه میدهد كه حاكی از فشارهای ساختار نظام بین الملل بر كشورها برای تعقیب سیاست های رقابتی در قبال یكدیگر و تلاش در هر زمان و هر كجا برای بر هم زدن موازنه قدرت رقابتی به نفع خود می باشد. ( لیتل 332:1389) او عقیده دارد كه هیچ موازنه قدرت كلی ای وجود ندارد، و تنها رابطه ی نظام مند میان موازنه های قدرت منطقه ای وجود دارد. با بررسی دقیق تر متوجه می شویم كه این دیدگاه گاهی بی نهایت مهم و خلاقانه بوده و پیامدهای مهمی برای درك ما از تاریخ مدرن جهان دارد. مرشایمر از تئوری خود برای توضیح نظام بین الملل در دویست سال گذشته استفاده می كند و رهیافتش او را قادر می سازد تا ورای توضیحات اروپا محور متعارف از نظام بین الملل مدرن كه ایده موازنه قدرت اروپایی را در كانون توجه خود دارد، حركت كند. ( لیتل 334:1389) با این حال در ظاهر به نظر می رسد كه چارچوب نظری مرشایمر به دلیل تمركز منطقه ای آن، مسیر نوید بخش تری را برای مطالعه نظام های بین المللی در عصر پیش از دوره اروپایی تاریخ جهانی ارائه می دهد. ( لیتل 335:1389) مرشایمر نظام برجسته از جنگ سرد را تك قطبی نمی داند. زیرا به گفته مرشایمر، ساختار نظام بین الملل یك هژمون جهانی را اگر نگوییم غیر ممكن، دست كم بسیار دشوار می سازد. ( لیتل 335:1389) مرشایمر معتقد است قدرت های طرفدار وضع موجود به ندرت پیدا می شوند زیرا سیستم بین المللی، محرك های قدرتمندی را برای دولت هایی كه به دنبال فرصت هایی هستند تا قدرت بیشتری نسبت به سایر رقبای خود كسب كنند فراهم می آورند. اگر سود بدست آمده بیشتر از هزینه باشد. ( جهان بین، پرتو 125:1391- 126) منظور مرشایمر از منطق موازنه قدرت آن است كه قدرت های بزرگ دائماً بر تغییر توزیع نظامی و قدرت پنهان نظارت داشته باشند و هر كجا و هر زمان كه توانستند استراتژی هایی را دنبال كنند كه موازنه قدرت را به نفع آنها تغییر دهد. ( لیتل 346:1389) نظام بین الملل از دیدگاه مرشایمر در نخستین گام مرشایمر می پذیرد كه این قدرت های بزرگ هستند كه به نظام " بین الملل شكل می دهند" و نیز قدرت های بزرگ لزوماً نقطه كانونی تئوری سیاست بین الملل هستند. با این حال، روش عملیات سازی این مفهوم در دیدگاه مرشایمر با دیدگاه والتز كاملاً متفاوت است. والتز می گوید قدرت های بزرگ به كسب امتیاز در تمامی زمینه ها ( اندازه جمعیت، حوزه جغرافیایی، ارتش، اقتصاد و . . .) نیاز دارند. ( لیتل 342:1389) مرشایمر معتقد است در قدرت كارآمد دولت عبارت است از عملكرد نیروهای نظامی آن در مقایسه با نیروهای نظامی كشورهای رقیب. او عقیده دارد قدرت نظامی را می توان جدا كرد، به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داد و برای شناسایی قدرت های بزرگ در نظام بین المللی از آن استفاده كرد. با این حال مرشایمر، می پذیرد كه كشورها در هنگام توجه به موازنه قدرت هر دو چشم انداز كوتاه مدت و بلند مدت را مد نظر قرار می دهند. ( لیتل 342:1389) والتز و مرشایمر همچنین توافق دارند كه قدرت های بزرگ در كل نگران بقای خود هستند زیرا هیچ سازمان یا به گفته مرشایمر هیچ " نگهبان شبی" وجود ندارد كه قدرت های بزرگ بتوانند در هنگام مواجهه با مشكل به آن مراجعه كنند. به عبارت دیگر عرصه ی بین المللی نظام خود یار است. ( لیتل 343:1389) در نظر مرشایمر نظام بین المللی نظامی آنارشیك است. یكی از یامدهای آنارشیك آن است كه دولت ها ذاتاً نسبت به نیات یكدیگر تردید دارند. یك اقتصاد پویا در یك كشور، به منبع نگرانی كشورهای مجاور تبدیل خواهد شد؛ زیرا این احتمال وجود دارد كه این رشد اقتصادی در آینده به قدرت نظامی تبدیل و منجر به تغییر موازنه قدرت شود. بنابراین یكی دیگر از منابع نا امن در نظام بین الملل عبارت است از تردید در مورد نحوه به كارگیری منابع در آینده از سوی كشورها. ( لیتل 334:1389) در محیط آنارشیك نظام بین الملل بنیادی ترین هدف واحدها بقاء است كه تمام موضوعات بعدی را تحت الشاع خود قرار می دهد. پیام اصلی مرشایمر آن است كه ساختار آنارشیك نظام بین الملل كاهش احتمال جنگ بین قدرت های بزرگ در آینده را غیر ممكن می سازد. در نتیجه نادیده گرفتن موازنه قدرت از سوی قدرت های بزرگ بی نهایت خطرناك است. ( لیتل 345:1389) جغرافیا و ساختار نظام بین الملل از منظر مرشایمر آنچه دقیقاً مرشایمر را از والتز جدا می كند ارتباطی است كه وی میان جغرافیا و ساختار نظام بین الملل برقرار می سازد. مرشایمر در تحلیل پدیده های نظام اهمیت خاصی را به جغرافیا می دهد. حداقل یک مزیت بالقوه و به هم پیوسته وجود دارد كه در صورت مقایسه شیوه نگرش والتز و مرشایمر به دو قرن اخیر به وضوح مشاهده خواهند شد: نخست آنكه بعد جغرافیایی این ایده را مطرح می كند كه منطقه گرایی یكی از ویژگی های ذاتی ساختار نظام بین الملل است؛ دوم آنكه مرشایمر در می یابد كه وی هیچ بدیلی جز تحقیق در مورد تأثیر وضعیت تك قطبی بر رفتار دولت ها ندارد، سوم آنكه رهیافت مرشایمر تأثیرات متفاوت ساختار نظام بر جهت گیری سیاست خارجی كشورها را بر اساس مكان جغرافیایی آنها نشان می دهد. ( لیتل 347:1389) با این حال جغرافیا حوزه گسترده ای است و در حقیقت، مرشایمر اساساً تنها بر یك جنبه از آن تمركز می كند: تمایز میان خشكی و دریا. به كلام دیگر، اگر این دو عامل توجهی به دوگانگی خشكی و دریا نداشته باشند، درك پیامدهای ساختاری آنار‍شی و توزیع قدرت در نظام بین الملل ممكن نخواهد بود. هدف مدل وی آن است كه نشان دهد قدرت های بزرگ جزیره ای و قاره ای واكنش های متفاوتی به موازنه قدرت نشان می دهند. ( لیتل 347:1389) از دیدگاه مرشایمر دریاهای بزرگ توانایی فرافك‍نی قدرت یك ارتش را به شدت محدود می سازد. سیاست خارجی از منظر مرشایمر اشاره به بعد سیاست خارجی در مدل مرشایمر رهیافت او را بیش از پیش با رهیافت والتز متفاوت می سازد. مرشایمر احتمال ظهور هژمونی بین المللی را در نظر می گیرد و برای انجام این كار مدلی را طراحی می كند كه می توان آن را برای توضیح سیاست خارجی كشورهای مجزا و آثار بین المللی مورد استفاده قرار داد. وی به دلیل ارتباطی كه بین جغرافیا و ساختار نظام بین الملل برقرار می سازد قادر به انجام چنین كاری است. ( لیتل 357:1389) مرشایمر عقیده دارد كه طیفی از گزینه های استراتژیك پیش روی قدرت های بزرگ وجود دارد و او سعی دارد نشان دهد كه گزینه های كه آنها انتخاب می كنند تحت تأثیر تلافی موقعیت جغرافی شان و توزیع نظام مند قدرت یكدیگر قرار دارد. ( جان 350:1388) به بیان مرشایمر قدرت های بزرگ دو هدف استراتژیك دارند. هدف نخست به تحصیل قدرت و هدف دیگر به خویشتن داری هژمونهای بالقوه مربوط می شود: او می گوید جنگ به لحاظ تاریخیی یكی از مؤثر ترین راه ها برای افزایش قدرت بوده است. مرشایمر در طرح دیدگاه مذكور این ادعا را كه جنگ ارزش ندارد را به شدت رد می كند. ( لیتل 357:1389) به نظر مرشایمر اكثر قدرت های بزرگ كشورهای تجدید نظر طلب هستند. رقابت تسلیحاتی هسته ای نوعی موازنه داخلی است، اما مرشایمر به دو مانور كاملاً متفاوت و تاریخی قدرت های بزرگ جهت بازداشتن هژمون های بالقوه اشاره می كند: یكی موازنه خارجی دیگری احاله مسئولیت. مرشایمر می گوید وقتی یك قدرت بزرگ با یك هژمون بالقوه مواجه می شود، احاله مسئولیت بهترین استراتژی است. ( لیتل 359:1389) در این استراتژی قدرت های بزرگ شخصاً برای مهار عنصر به هم زننده وضع موجود و اصول و قواعد حاكم بر نظام بین الملل اقدام نمی كنند. بلكه برای اجتناب از خشونت، بازیگران دیگر را كه منافع آنها در خطر قرار گرفته را در مقابل عنصر برهم زننده وضع موجود تشویق كرده و یا حتی با پرداخت هزینه هایی این اقدام آنها را به واكنش وادار كنند. ( كاظمی، عزیزی، 252:1390) پس به اعتقاد مرشایمر دولت ها در سیاست خارجی خود باید اقداماتی را اتخاذ نمایند تا به هژمونی برسند و همیشه به دید تردید به قدرت های دیگر بنگرند. و دولت ها باید دو كار انجام دهند: كنترل هژمونی در سطح منطقه كنترل هژمونی در سطح بین الملل هژمون از دیدگاه مرشایمر دولت هژمونی دولتی است كه آنقدر قدرتمند است كه بر دیگر دولت های نظام تسلط دارد و هیچ كدام از دولت های دیگر نظام بین الملل بضاعت نظامی لازم برای برپا كردن یك جنگ جدی با آن را ندارد. در اصل هژمون تنها قدرت بزرگ در نظام است. ( مرشایمر 46:1389) هژمون به معنای سلطه بر نظام بین الملل است كه معمولاً سلطه بر كل جهان تلقی می شود. با این حال ممكن است مفهوم هژمونی به صورت جزئی تر برای یك منطقه جغرافیایی خاص به كار رود مثلاً برای اروپا، شمال شرق آسیا و نیمكره غربی. ( مرشایمر 46:1389) بهترین موقعیتی كه یك قدرت بزرگ می تواند ا‍میدوار به كسب آن باشد تبدیل شدن به هژمون منطقه ای و در صورت امكان كنترل منطقه همجوار و یا قابل دسترس از طریق زمینی است. ( مرشایمر 47:1389) خلاصه، شرایط ایده آل برای هر قدرت بزرگ این است كه تنها هژمون منطقه ای در جهان باشد، چنین دولتی طرفدار وضع موجود بوده و مدت ها نحوه ی توزیع قدرت موجود را حفظ خواهد كرد. ( مرشایمر 48:1389) نظم جهانی مرشایمر قدرت های بزرگ در راستای ارتقای نظم جهانی با هم همكاری نمی كنند. بلكه هریك برای افزایش سهم خود از قدرت جهانی در تكاپو هستند كه به احتمال زیاد در رسیدن به این اهداف و برقراری‍ یك نظم با ثبات بین المللی با هم تعارض پیدا می كنند. این به آن معنا نیست كه قدرت های بزرگ هیچ تلاشی در راستای ممانعت از جنگ و حفظ صلح انجام نمی دهند. بر عكس آنها سخت در تلاشند از جنگ هایی كه ممكن است قربانی آن باشند بپرهیزند. ( مرشایمر 56:1389) نظم بین المللی در هر عصر محصول رفتار قدرت های بزرگ نظام در آن دوره برای تأمین منافع افرادشان است. به عبارت دیگر شكل گیری نظام بین الملل نتیجه ناخواسته رقابت امنیتی قدرت های بزرگ است نه عملكرد آنها در راستای سازمان دهی صلح. ( مرشایمر 56:1389) مطمئناً رقابت قدرت های بزرگ گاهی اوقات منجر به ایجاد یك نظم بین الملل با ثبات می شود مانند آنچه در جنگ سردرخ داد. با وجود این قدرت های بزرگ به تلاش خود برای افزایش سهمشان از قدرت جهانی ادامه می دهند و اگر فرصت مناسبی برای این كار پیدا كنند بیدرنگ نظم بین الملل حاكم را بر هم می زنند. ( مرشایمر 57:1389) به اعتقاد مرشایمر دولت های بزرگ به دو دلیل نمی توانند خود را به ایجاد یك نظم جهانی مبتنی بر صلح متعهد سازند. نخست اینكه دولت ها نمی توانند در مورد یك فرمول كلی برای تحكیم و تقویت صلح به توافق برسند. دوم، قدرت های بزرگ نمی توانند ملاحظات قدرت را به كناری نهاده و برای ارتقای صلح بین المللی تلاش كنند چرا كه نمی توانند مطمئن باشند كه تلاش هایشان به ثمر خواهد نشست. چنان چه كوشش های آنان با شكست مواجه شود احتمالاً باید برای بی توجهی به موازنه قوا بهای گزافی بپردازند. زیرا هیچ اقتدار مركزی در نظام بین الملل وجود ندارد تا به استمداد به آن روی آورند. ( مرشایمر 59:1389) بنابراین از دید مرشایمر تنها راه دست یابی به امنیت و ایجاد نظم دست یابی به هژمونی است. در جست و جو و كندوكاو رویداهای بین المللی ذهن به این نتیجه رهنمون می شود كه این رویدادها را بیشتر در چارچوب نظری واقع گرایی می توان توضیح و بررسی كرد. بنابراین همچنان نظریه غالب برروابط بین الملل و الگوی امنیتی حاكم موازنه قواو واقع گرایی است. از دید واقع گرایان اصول اخلاقی جایگاهی ندارد و به آن به دید تر‍دید نگاه می كنند همچنان كه كیسینجر در رابطه با كردهای عراق بیان می كند: كه هدف ما رسیدن به اهداف مان است نه حمایت از گروه یا ملتی كه بر آنها ظلم شده یا می شود این گفته به خوبی اصول اخلاقی را از دیدگاه واقع نگری بیان می دارد. واقع نگری به رهبران كشورها هشدار می دهد تا منافع خود را در راه پایبندی به دیدگاه های مبهم اخلاقی قربانی نسازد. در رابطه به تحقیق حاضر از چارچوب نظری نو واقع گرایی تهاجمی مرشایمر برای توضیح آن استفاده شده است. به اعتقاد واقع گرایی تهاجمی ساختار نظام آنارشیك است ویژگی ساختار آنارشیك را نا امنی و ترس تشكیل می دهد بنابراین قدرت ها در پی افزایش قدرت نسبی خود سعی بر كاهش قدرت رقبایشان است. همچنین رئالیست تهاجمی تمایلات هژمونیك قدرت های بزرگ را با اهمیت می داند آنها در جستجوی سیطره ی حداكثری بر منابع ثروت جهانی و ... در منطقه خود و تفوق بر رقبا هستند، در این باره میتوان به اهداف آمریكا و همچنین اسرائیل در دست یابی به منابع نفتی و آبی غنی در كردستان عراق اشاره كرده كه در این راستا شركت های آمریكایی با سرمایه گذاری و همچنین سیاست های دو كشور اسرائیل و آمریكا در جهت دست یابی و كنترل منابع این منطقه می باشد. از دیدگاه واقع گرایی تهاجمی ترس زمان و مكان های متفاوتی دارد اما هرگز اهمیت خود را از دست نمی دهند. از نظر قدرت بزرگ بقیه ی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. دولت های بزرگ در پی فرصتی هستند تا توازن و تحول برآمده را به نفع خود بر هم زنند. در نتیجه ی چنین نگرشی با از بین رفتن رژیم بعثی صدام حسین كه مخالف اسرائیل بود و همچنین با توجه به اینكه حكومت اقلیم كردستان در وضعیتی مشابه خود اسرائیل قرار داشت این كشور در صدد نزدیكی به اقلیم كردستان برآمده و در زمینه های گوناگون سیاسی و اقتصادی به دنبال گسترش نفوذ خود می باشد. همچنین اقلیم كردستان با توجه به اینكه در منطقه ای محصور شده كه دسترسی به آبهای آزاد ندارد كاملاً شكننده می باشد علاوه بر آن این اقلیم درصدد دست یابی به اهداف آشكار و پنهان خود درصدد موازنه است كه در این صورت است كه با نزدیكی به اسرائیل و آمریكا درصدد دستیابی به امنیت و بقاء می باشد. در رئالیست تهاجمی مرشایمر اصل در شناسایی خطرات بالقوه و مقابله با آن است. از منابع نا امنی تردید در مورد نحوه ی به كارگیری منابع در آینده از سوی كشورهاست. در این باره قدرت های بزرگ دو مانور كاملاً متفاوت و تاریخی جهت بازداشتن هژمون های بالقوه اتخاذ می كنند كه 1. موازنه خارجی است و 2. احاله مسئولیت در این حالت قدرت بزرگ برای اجتناب از جنگ با قدرت بالقوه وارد جنگ نمی شود بلكه بازیگران دیگر را كه منافع آنها در معرض خطر قرار گرفته را تشویق به این كار می كند و هزینه هایی را نیز می پردازد. بنابراین دولت ها باید دو كار انجام دهند كنترل هژمون در سطح منطقه كنترل هژمون در سطح بین الملل ایران در منطقه خاورمیانه یكی از قدرت هایی است كه از توانایی های لازم ( بالقوه) برای تبدیل شدن به هژمون برخوردار می باشد. دشمنی و تقابل گویی جمهوری اسلامی ایران با آمریكا و اسرائیل ترس این دو قدرت را برانگیخته است. بنابراین برنامه ها و استراتژی های این دو قدرت در راستای كنترل هژمونی ایران در منطقه می باشد. آمریكا در این راستا دو مانور را در مقابل قدرت گیری جمهوری اسلامی اتخاذ نموده است. موازنه ی خارجی : از طریق شورای همكاری خلیج فارس و دشمن قلمداد كردن ایران نسبت به دول عربی منطقه احاله مسئولیت : تقابل گویی كشورهای عربی سنی مذهب منطقه با ایران شیعی و همچنین اقلیم كردستان عراق و تأثیر آن بر كردهای ایران و كمك به گروهك های ضد انقلاب و تجزیه طلب كرد از جمله ( دموكرات، كومله، پژاك). همچنین با توجه به دیدگاه مرشایمر بهترین گزینه برای رژیم صهیونیستی درصدد تحقق هدف بقاء خود رسیدن و دست یابی این رژیم به هژمونی منطقه می باشد. این رژیم درصدد دست یافتن به متحدان در منطقه می باشد تا به موازنه مقابل دول همسایه و دشمن دست یابد. فصل سوم شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کرد کردها از افسانه تا تشکیل دولت اقلیم بی شک تاریخ تمدن انسان، کمتر از تاریخ زندگی وی روی کرۀ زمین است. گرچه هر روزه آثار و مدارک بیشتری کشف می گردد و گویای این واقعیت است که بیش از صد هزار سال است که بشر، این کرۀ خاکی را تسخیر کرده و روی آن زندگی می کند ولی مدراک موجود دال بر وجود فرهنگ و تمدن امروزی در آن زمان نمی باشد. این مدارک تنها وجود انسان را نشان داده و قادر به توضیح تمام زوایای اجتماعی و مدنیت آنان نیست. یکی از نشانه های تمدن وجود سواد و نوشتار می باشد که وجود آن در گذشته ی دور به اثبات نرسیده و مجسمه ای سنگی یا تکه ای سفال، به طور کامل ما را به هدف نمی رساند. برای تشخیص نژاد ملل مختلف نمی توان بیشتر از 3500 سال قبل از میلاد به عقب برگشت، بیش از آن بر اساس حدس و گمان بوده و آنهم ما را به هدف نخواهد رساند. در موضوع نژاد از لحاظ جامعه شناسی و از خلال تصورات جمعی واحد بعد سیاسی است. تمایز نژادها، عامل مهمی در ایجاد و تضاد سیاسی هستند. البته باید در نظر داشت که تضاد، ناشی از طبیعت فیزیولوژیک نژادها نیست، بلکه از تصورات ذهنی جامعه در باب نژادها نشأت می گیرد. این تصورات ذهنی جمعی خود از موقعیت های اجتماعی و روانی به وجود می آیند.» (دوورژه 1349: 24 و 23) دربارۀ اصل و منشأ کردها همانند سایر اقوام و ملل دیگر منطقه اطلاعات دقیقی در دست نیست. در این باره نظرات متفاوت و گوناگونی ابراز شده است. مینو رسکی محقق مشهور در مورد تاریخ کُرد می نویسد؛ «دودمان و اصل کردها و یا به عبارتی دقیق تر، ظهور اولیه ی آنان در کردستان، یکی از موضوعاتی است که همچنان محل بحث و مناقشه بوده است. و آراء و دیدگاه های متناقضی دربارۀ آن ابراز شده است.» (مینو رسکی 1381، 32) 3.1 اعقاب کرد از دید افسانه دربارۀ اصل و منشأ کرد افسانه هایی از طرف اقوام همسایه با کرد آورده شد که هیچ مبانی واقع گرایانه نداشته و اکثراً در خدمت این قوم محصور در کوهستان سخن رانده اند. دراین جا به چند نمونه اشاره می شود؛ امیر شرف الدین خان بتلیسی در کتابش تحت عنوان «شرفنامه» که آن را درسال 1516 تألیف کرد، و اثری درباره تاریخ ملت کرد است به افسانه ای دربارۀ ضحاک اشاره می کند؛ که ضحاک دو تا مار به شانه هایش داشت و این مارها فقط با خوردن مغز سر جوانان آرام می شدند و هر روزه برای آرام کردن آنها باید دو جوان را قربانی می کردند و مغز آنها را به خورد مارها می دادند. که دو بزرگ مرد درباره ضحاک تدبیری می اندیشند و آشپز دربار ضحاک می شوند. یکی از آنها «ارمایل» و دیگری به نام «گرمایل» بود. آنها از دو جوانی که باید قربانی می کردند هر روزه یکی را نجات داده و مغز سر دیگری با مغز گوسفند قاطی کرده و به خورد مارها می دادند. بنا بر این جوانان نجات یافته را به کوه می بردند و بز و میش در اختیارشان می گذاشتند تا امرار معاش کنند. بعدها از نسل این جوانان نجات یافته از چنگ ضحاک کردها به وجود آمدند. (نیکتین 1378؛ 60-51) حکیم ابوالقاسم فردوسی در کتاب مشهور خود شاهنامه نیز به این داستان اشاره کرده است و همین داستان را در قالب شعر روایت کرده است. یک روایت ارمنی دربارۀ منشأ قوم کرد چنین می گوید: «کردها فقط در قرن دهم ظاهر شدند وقتی در قرن دهم بنیان سلطه ی اعراب شروع به تزلزل کرد، و امیران زیادی در کشورهای مختلف ظهور کردند. قوم سیت که در آن سوی دریای خزر سکونت داشتند به ایران و به کشور ماد حمله ور شدند، بسیاری از اماکن را گرفتند و به کیش و آیین فارس ها و مادها در آمدند. و در مذهب و زبان مانند ایشان شدند.» (نیکتین 1363؛ 62) ابن کلبی در کتابش می گوید: الاعرابٌ الکفاد من الااکراد: یعنی عرب ها نوادگان کردها هستند. علاوه بر این موارد افسانه های دیگری که نشأت از نفرت بیگانگان در مورد قوم کرد هستند این چنین بیان می دارند که؛ محمد افندی در کتاب «تاج العروس» درباره نسب کردها می نویسد: «الاکراد طایقه من الجن» ابو معین نسقی در کتاب در بحر الکام می نویسد: کردها از تجاوز جنیان به حرمسرای حضرت سلیمان به وجود آمده اند. مسعودی در کتاب «مروج الذهب» می گوید: چون سلیمان از قدرت افتاد، شیطان بر جلود آدمیان بر کنیزکان سلیمان دست یافت و آنان بار دار شدند و چون سلیمان قدرت یاقت به آن کنیزکان فرمود «کَرَدواهٌنَّ الی الجبال و الاودیه» آنها را طرد کنید و به کوهستان ها و دره ها رها سازید. بچه های به دنیا آمده را کرد نامیدند. (مک داول 1380: 44) بر اساس افسانه ای دیگر: قوم کرد سابق دو تیره بودند، میلان و زیلان، که میلان از عربستان آمده اند و زیلان از شرق که میلانی ها مشهورتر بودند (زکی 1378: 52) همچنین دربارۀ عدم اتحاد کردها افسانه ای ساخته اند که می گوید: وقتی که پیغمبر (ص) ظهور کرد، همه شاهان و شاهزادگان جهان در ابراز اطاعت بر یکدیگر پیشی گرفتند اوغوز خان که بر ترکان سلطنت می کرد یک شاهزاده کرد اهل بغداد را که ضمین نام داشت، نزد پیغمبر (ص ) فرستاد. پیغمبر (ص) به محض دیدن آن غول هیولا که چشمانی گیرا و رنگ و روی کدری داشت وحشت زده شد. ایشان از ملیت او پرسید، وقتی که فهمید او کرد است. دست دعا بر درگاه خدا برداشت و از او خواست که هرگز نگذارد چنین دشمن هولناکی یک روز بدل به یک ملت متحد شود و این است دلیل نفاق های بی پایان که در میان کردان وجود دارد. (کوچرا 1377: 10) در مقابل کردها این افسانه ها را تکذیب کرده و معتقدند که منشأ و پیامبر دین حنیف ایراهیم و همسرش سارا کرد بوده اند. که «مک داول» می گوید: یک افسانه مدعی است که سارا زوجه ابراهیم کرد بوده است. (مک داول 1380: 44) 3.2 منشأ کُرد از دید واقعیت می توان گفت آریاییها 3500 سال پیش از میلاد از جنوب روسیه به سوی شمال و دریای سیاه مهاجرت کردند و بعد از ورود به غرب آسیا به دو گروه تقسیم شدند. گروهی به طرف اروپا رفته و ملتهای اروپایی را تشکیل دادند و گروه دوم از دشتهای جنوب روسیه به سوی غرب میانه و غرب نزدیک رفته تا جنوب هند رسیدند. آن دسته که به سوی آسیا آمدند در ترکستان امروزی روسیه مستقر شدند و حدود 2 هزار سال در آن محل ماندگار شدند سپس به سوی جنوب ایران روی آوردند. آنها نیز مدتی بعد به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه از طریق هیمالیا به طرف هند رفته در پنجاب اقامت گزیدند. و ملت هند را تشکیل دادند. گروه دوم در فلات ایران پراکنده شده و به نام ایرانی شناخته شدند. برخی از محققین این نظریه را مورد تأیید قرار داده و همچنین معتقدند که قوم آریایی در ایران سه گروه شدند ماد، پارس و پارت که مادها در غرب ایران ساکن شدند و کرُدهای امروزی از اعقاب مادها هستند. نیکتین به چند نفر از مؤرخان اشاره می کند که معتقدند قوم کرد آریایی تبار و از نژاد هند و اروپایی است. از جمله: محمد عونی بر عقیدۀ هند و اروپایی بودن کرد است (نیکتین: 1363: 61) و همچنین «سید حسین فرئی «غنچۀ بهار» معتقد به هند و اروپایی بودن کرد است.» (نیکتین 1363: 61) کوچرا در این باره می گوید: این واقعیتی است که کردها با ملل مجاور خود متفاوت می باشند آریایی نژاد و در عین حال از اعراب سامی و ترک های مغول متمایز هستند. (کوچرا 2000 : 22 ) بنا به گفته های محققین و مؤرخین چون «دمرگان» و «مادیسون» مادها شاخه ای از نواده های گوتی و کاسی ها می باشند. (نوری 1361: 66) مؤرخین ایرانی چون مشیرالدوله معتقدند که قوم کرد همان مادها هستند. (مردوخ 1371: 1 -2) بابا مردوخ کردستانی به نقل از پروفسور مینو رسکی می نویسد: خیلی محتمل است گروه کرد از طرف شرق یعنی ایران امروز به طرف غرب یعنی کردستان کنونی آمده و سکونت گزیده باشند، با این حال آمدن این گروه کرد مانع از آن نیست که در هنگام آمدن ایشان یک گروه دیگر کرد و یا چند فرقه ی دیگر مختلط با هم به نام کاردو، مثلاً در کردستان مرکزی، زندگانی کرده و بعد با کرد جدید امتزاج یافته باشند. (مردوخ 1379: 36) بنا به عقیدۀ مردوخ: گروه کرد مردمانی هستند آریانژاد، از جنس هند و اروپایی ، که در یک عصر غیر معمولی، یعنی چند هزار سال پیش از میلاد مسیح به اماکن و اراضی کنونی که در جنوب ارمنستان واقع است و کردستان نام دارد آمده اند. (مردوخ 1379: 35) به هر حال از آثار طبیعی و نشان های سیاسی چنان استنباط می شود که روایات مذکور هر چند بر حسب ظاهر با هم مخالف اند، اما برحسب واقع، گویای اختلافی نداشته باشند یعنی آمدن کرد از شمال و از شرق هر دو درست باشد. به این ترتیب که یک قسمت از طرف شمال به آرارات آمده و از آن جا سرازیر شده، دو دسته شده اند یک دسته از سواحل فرات و امتداد جبال توروس تا سواحل دریای مغرب و سوریه و شامات پراکنده شده و دسته ی دیگر هم در امتداد سلسله جبال زاگرس و حوزه ی دجله تا خلیج فارس و سواحل دریای عمان رفته اند. قسمت دیگر هم از طرف مشرق، یعنی آسیای مرکزی به جانب باختر و جنوب دریای مازنداران و نواحی آذربایجان و منطقه اسپهان و همدان و کرمانشاهان و لرستان تاخته اند. چنان که قسمت اول را گودی یا گوتی گفته اند منسوب به جبل جودی به معنی آرارات. و قسمت دوم را کورتی گفته اند یعنی منسوب به کرد. که بعد پارسیان آنان را سیرتی نامیده اند. و اخیراً در قرن نهم قبل میلاد همان طور که هرودوت می گوید خود را ماد نامیده اند. به طور کلی دربارۀ منشأ و اصل کرد می توان گفت که: قبل از ورود آریایی ها به منطقه بومیهایی چون: لولو، گوتی، کاسی، ماننایی، آئیری کاردو و کارداخی و هوری و عیلامی و آشوری در این منطقه ساکن بودند که بعد از ورود آریایی ها به منطقه در طول زمان با هم مختلط شده و زبان و فرهنگ و نژاد واحدی را به وجود آوردند که بعدها این نژاد به نام کُرد معروف گشت. و کرد فعلی بازمانده همین اختلاط قومی سده های باستان در منطقه است. به طور کلی برای کردهای قبل از ظهور اسلام مردوخ کردستانی در کتاب خود «تاریخ مردوخ» چهار دوره را ذکر می کند که به طور اجمال بدان پرداخته می شود: دوره ی اول: دوره ی پیش از تاریخ، از چند هزار سال پیش از میلاد مسیح تا سال 3600 ق. م. که سلطنت «نارامسین» پسر ساراگون اول به دست عشایر گوتی، یعنی اکراد آراراتی منقرض می شود و سلسله ی سلاطین گوتی شروع می شود. که متجاوز از دو قرن، بر شومیر و آکاد حکومت می راندند. دوره ی دوم: از سال 3600 تا 853 ق. م. یعنی دوره ی روابط اکراد با شومیر و آکاد و کلده و آشور و عیلام، از زمان سلطنت «نارامیسن» تا ظهور کیقباد کرد، یعنی زمان تشکیل دولت ماد، که پارس هم در این دوره جزء ماد است. دوره ی سوم؛ از سال 853 تا 550 ق.م. یعنی دوران سلطنت ماد تا ظهور کیخسرو کبیر (سیروس اعظم) یا کوروش کبیر، که دولت ایران از این زمان آغاز می شود و گروه ماد در این دوران جزء ایران می گردد. دوره ی چهارم: از سال 550 ق. م. تا دوره ی اسلامی، یعنی از زمان کوروش کبیر تا هنگام تفکیک اکراد از غرب ایران، که کرد در این دوره گه گاهی حاکم و گاهی به عنوان نیروی دوم حاکمیت در می آید. بعد از اسلام با ظهور اسلام و در زمان فتوحات مسلمین در دوره ی خلافت، خلیفه ی دوم و سوم و با فروپاشی ساسانیان توسط ارتش مسلمین، مناطق کردنشین بدست سپاهان اسلام می افتد ومردم کرد هم پذیرای آیین جدید محمد (ص) می گردند، در دوران خلافت مسلمانان سرزمین اکراد بخشی از سرزمین اسلام بود. در دوران امویان و عباسیان هر چند مناطق کردنشین دارای امارتهایی محلی بودند ولی در کل تحت نظارت مرکزی خلیفه بودند. با فروپاشی نظام خلیفه هر چند برخی از حکمرانان مثل سلطان صلاح الدین و کریم خان زند کرد بودند اما حکومت آنها صبغۀ ملی نداشت. در کل باید خاطر نشان کرد که مناطق کردنشین نیاز بر موقعیت جغرافیایی کوهستانی از آن برخوردار بود، اکثر مناطق کردنشین دارای حکومت های منطقه ای بودند. 3.3 زبان بر اساس پژوهش های علمی و زبان شناسی و نیز تحقیقات خاور شناسان زبان کردی امروز بازمانده و تطور یافته ی یکی از شاخه های خانواده ی زبان های آریایی است و به دلیل انطباق مناطق کردنشین امروز در خاورمیانه با حوزه ی جغرافیایی محل سکونت مادها، این نظریه قوت می گیرد که زبان کردی دنبالۀ زبان مادی باستان است. «نزدیکترین زبان به زبان کردی، زبان فارسی است و این شاید بزرگترین دلیل برای کسانی است که زبان کردی را بخشی از زبان فارسی می دانند. (رحمانی 1389: 58) اما زبان کردی، زبانی مستقل است که شاخه یا بخشی از زبان دیگر نیست برای اثبات این مدعا می توان به واج شناسی (Phonology) و دستور زبان صرف و نحو و معنی شناسی (Semantic) زبان کردی توجه کرد. که تفاوت زبان ها در این نکات است و زبان کردی در این حیطه تفاوت زیادی با زبان فارسی و سایر زبان ها دارد. بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثه ی زردتشت به زبان مادی است و نیز برخی بر آنند که زبان کردی که یکی از شاخه های زبان ایرانی است از باقیمانده ی زبان ماد است. (بهار 1349: 5) پروفسور سایس می گوید: مادها عشایر کرد بودند که در شرق آشور زندگی می کردند و سرزمینشان تا جنوب دریای خزد ادامه داشت. برخی از مستشرقین و محققین معتقدند که زبان مادها همان زبان کردی امروز است. (زکی 1377: 68) دار مستر ایران شناس معتقد است: «آوستا» در زبان مادها فرود آمده و زبان مادی همان زبانی است که اوستا بدان نوشته شده و زبان کردی را می توان بقایای زبان مادی و پهلوی دانست. (زکی 1377: 60) این نظریه از طرف هوارت و دار مستر و بعضی دیگر از متخصصین تأیید شده و نتیجه این است که زبان اوستای زردتشت، زبان کردی مادی است. (مردوخ کردستانی 1379: 54) مینو رسکی بر این عقیده است که تمام لهجه های بازمانده در زبان کردی امروز از زبان پایه قدیم و نیرومندی نشأت گرفته اند و آن زبان مادی است. (ادموندز 1367: 13) حسن ارفع می گوید: لهجه های زبان کردی به دقت مورد مطالعه قرار گرفت و معلوم شد که این لهجه عموماً شبیه فارسی جدید بوده و یحتمل دارای ریشه ی مشترکی که عبارت از زبان پهلوی ساسانی است می باشد (ارفع 1382: 21) استرابون جغرافی دان یونانی می گوید: پارس و ماد زبان همدیگر را به خوبی می دانستند. پس معلوم می شود که زبان پارس و ماد به هم نزدیک بوده اند مانند زبان فارسی و کردی امروز. (مردوخ کردستانی 1379: 54) اکثر تواریخ هم مصرح اند به این زبان مادها همین زبان کردی بوده است. چنان که زند و اوستا که به زبان مادی نوشته شده خیلی نزدیک به لهجه ی کردی است. (مردوخ کردستانی 1379: 54) بر طبق تحقیقات سپایزار، طوایف اربعه ی منظومه ی زاگرس، اکراد قسمت آرارات که عبارت از لولو، گوتی، کاسی و شوبارو هستند هر یک دارای یک زبان مخصوص بوده اند ولی به همدیگر نزدیک بوده اند مانند طوایف اکراد امروز که هر چند شاخه و به کلمات متفاوتند ولی اصول کلمات در زبان همه یکی است. (مردوخ کردستانی 1379: 53) ادموندز می گوید: به گمان من بنا بر جهات و موجبات جغرافیایی و زبان شناسی می توان گفت: کردهای امروزی نمایندگان مادها و سومین سلطنت بزرگ شرق هستند. (ادموندز 1367: 13) آنچه مسلم است زبان کردی دارای یک مجموعه قواعد و تعریف های صرفی و نحوی برجسته و چشمگیر است که ویژه ی این زبان می باشد و همین ویژگی های خاص صرف و نحوی آن را از سایر زبان ها هم جوار و موازی خود جدا می سازد و اطلاق یک زبان مستقل را بر آن توجیه می نماید و به همین اعتبار، در حوزه ی علم زبان شناسی، کردی را«زبان» می نامند، نه «نیم زبان» یا «لهجه» یا «گویش». طبق آن چه گروهی ناآگاه به علم زبان شناسی می پندارند.» (رخزادی 1386: 16) حسن ارفع می گوید بزرگترین نقطه اشتراک ملیت کرد زبان اوست. (ارفع 1382: 22) زبان کردی امروز با دامنه ی وسیع و متنوع و بالغ بر 40 میلیون نفر گوینده دارای 4 شاخه اصلی و چندین گونه و صدها لهجه است که در همۀ شاخه ها دارای آثار مکتوب غنی در زمینه های گوناگون علمی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ادبی و فرهنگی می باشد و روز به روز بر غنا و توسعه و بالندگی آن افزوده می شود. (رخزادی 1385: 16) اکثر آشنایان به زبان کردی، این زبان را به چهار شاخه تقسیم کرده اند. شاخه ی کرمانجی شمالی یا کردی باکور: این شاخه به لهجه ها یا گونه هایی تقسیم می شود؛ شمدینانی،بادینانی، بوتانی، جزیری، حکاری، روژآوایی، بایزیدی. متکلمان این گویش ها در کردستان ترکیه، سوریه، شمال کردستان عراق، کردستان ایران (ارومیه، ماکو، سلماس) و کردهای ارمنستان و آذربایجان، ترکمنستان، قوچان، شیروان و بجنورد هستند. کرمانجی جنوبی یا ناوه راست (سورانی) شاخه های این گویش عبارتند از: مکریانی، سورانی خاص، سنندجی (اردلانی)، جافی، گرمیانی حوزه ی جغرافیایی این گویش و شاخه های آن در ایران: مهاباد، بوکان، سردشت، اشنویه، پیرانشهر، نقده، سقز، بانه، تکاب، سنندج، دیواندره، کامیاران، لیلاخ، جوانرود، روانسر سرپل و ذهاب، ثلاث باباجانی. در عراق: سلیمانیه، کرکوک، اربیل، موصل، روانذر، چم چمال، شقلاوه، کویه، قلعه دزه، کلار، کفری. کرمانشاهی. یا کردی باشور؛ این شاخه نیز دارای گونه های زیر است؛ کرمانشاهی، کلهری، لری، لکی، فیلی، بختیاری، کهکیلویه ای، مام حسنی. حوزه ی جغرافیایی این شاخه در ایران: کرمانشاه، دالاهو، صحنه، کنگاور، قصر شیرین، هرسین، سنقر، کلیایی، اسلام آباد، قروه، بیجار، ایلام، ایوان، آبدانان، مهران، دهلران، لرستان، پشنکوه، پشیکوه. در عراق خانقین و پیروان ایزدی. گورانی. زازایی یا هورامی. این شاخه نیز دارای گونه های زیر می باشد؛ هورامی یا گورانی و زازایی. حوزه جغرافیایی این گویش در ایران؛ مریوان، پاوه، نوسود، نودشه، اوامان تخت .ژاوه رود، گاوه رود، اهل حق دالاهو، ریژآو، قلعه ی قروه و سر پل ذهاب. در عراق: حلبچه، بیاره، تویله، منطقه زنگنه، وکاکه یی در کرکوک، موصل و زنگیها. در ترکیه: بین گول، درسیم، خارپوت، معدن، ارزنجان، دیاربکر، اورفا، بتلیس، مووش. هورامی یا گورانی قبل از کرمانجی مکتوبات داشته و اکثر شاعران (کرد) به این لهجه دیوان خود را سروده اند در واقع اورامی یا گورانی زبان شعر است. تفوّق کرمانجی با تحول در کردستان عراق همراه بود. که باعث شد این لهجه به صورت رسمی در مدارس و مکتوبات جایگزین شود. (ارفع 1382: 22) می توان گفت که زازا به وسیلۀ کرمانج ها و کرمانجی به وسیلۀ گورانی ها و گورانی به وسیلۀ کل کردها فهمیده می شود. (ارفع 1382: 22) آنچه امروزه به عنوان گویش معیار در زبان کردی شناخته می شود و تمام کرد زبان ها با آن آشنایی دارند. گویش کرمانجی ناوه راست یا سورانی است. که این امر نیز به خاطر موقعیت جغرافیایی است که ما بین سه کشور ترکیه و عراق و ایران قرار گرفته و با تمام کردهای شمالی و جنوب و غرب و شرق ارتباط دارند. 3.4 خط کردها دارای خط مخصوصی نبوده اند. هنگام ایجاد خط میخی کردها و پارس ها هر دو بالاتفاق تحریرات خود را با خط میخی نوشته اند. نولدکه می گوید: اگر کتیبه هایی از کرد بدست بیاید تصوّر می رود که از حیث زبان و خط عین کتیبه های شاهان هخامنشی باشد.(مردوخ کردستانی 1379: 52) در کتاب شوق المستهام فی معرفه رموزالاقلام، تألیف احمد بن ابی بکر بن وحشیه نبطی کلدانی، مذکور است که، در حدود قرن دهم قبل از میلاد یک نفر ماسی سورات نام، حروفی را بر طبق مخارج ابجدی اختراع کرده و با آن افکار خود را رقم کرده است. بعد اکراد هم غالباً با همان حروف کتابت کرده اند. حروف مذکور که مشهور به حروف ماسی سوارتی است، تقریباً شبیه به حروفی است که در قرن ششم میلادی اختراع شده است و آن را حروف اوستایی می گویند. (مردوخ کردستانی 1379 : 52) تا نزدیکی اسلام خط ماسی سوراتی در میان کردها معمول بوده و همچنین از خطوط یونانی، آرامی سریانی، استفاده می کردند که قباله ی اجاره نامه که در سال (22 ـ 21) ق. م اورامان این امر را اثبات نموده اند. که در زمان بهمن سوم از نسل اسفندیار سر سلسله ی سلاطین اورامان نوشته شده است.(مردوخ کردستانی 1379: 23) با ورود اسلام به مناطق کردنشین خط کوفی اسلامی جایگزین خطوط دیگر می شود و بنا بر این این خط، خط زبان و دین مردمان کرد زبان می گردد. از این زمان به بعد نوشته هایی که به زبان کردی بر جای مانده، با این خط نوشته شده اند. بعد از فروپاشی عثمانی و تغیر الفبای عربی به لاتین در کشور تازه تأسیس ترکیه، کردهای شمال مناطق کردنشین در قلمرو ترکیه و ارمنستان نیز بالطبع دول مطبوع خود از الفبای لاتین استفاده کردند. در حال حاضر نوشته های کردی در مناطق کردنشین ایران، عراق سوریه با الفبای عربی نوشته می شود. البته الفبای کردی دارای تمایزاتی با الفبای فارسی و عربی نیز می باشد. که این امر به خاطر تمایز بین حروف ها و مصوت های این زبان است. 3.5 مذهب زند اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان در مورد معتقدات قدیم اقوام آریایی (ماد و پارس و وابستگان آنان) می نویسد: معتقدات این اقوام بر دو پایه وجود داشت، نیکی و نیکوکاری و بدی و تاریکی، آن قسمت از طبیعت مثل روز و روشنایی و باران و ... که به درد انسان می خوردند، جزو خیرات و نیکی ها و آن چیزها که ضرر و زیانی برای انسان داشتند، مثل مرض و مرگ و خشک سالی و کمیابی و گرانی و بلایای مختلف زاییدۀ بدی و تاریکی بودند خیر و نیکی را می پرستیدند و عبادتش می کردند و از بدی و تاریکی می ترسیدند و برای اینکه از آنان ضرری نبینند، به ورد و دعاهایی پناه می بردند که بعدها به سحر و جادو بدل شدند. (زکی ها 1378: 198) برخی از مورخین می نویسند: پرستش خدایانی نظیر رعد و آفتاب در پیش ایرانی ها، اهمیت زیادی داشتند و معتقد بودند که آفتاب، چشم آسمان و رعد و برق هم پسر اوست. خلاصه آریایی های ایرانی هم مثل هندی ها، عناصر مختلفی را پرستش می کرده اند و بعدها توسط زردتشت، به عقیده ی یکتا پرستی رسیده اند. (زکی 1378: 198) مذهب زردتشتی؛ زمان و زندگانی زردتشت که پیامبر و مرشد فوق العاده ای از اقوام آریایی است، به درستی معلوم نیست و نمی دانیم از کجا و از چه قومی بوده است. علما و دانشمندان و مؤرخین، در این مورد نظر یکسانی ندارند و در بین آنان مستر جاکسن که واقعاً متخصص تحقیق در مذهب زردتشت است، معتقد است که زردتشت، در نیمۀ دوم قرن هفتم پیش از میلاد به دنیا آمده و در اواسط قرن ششم پیش از میلاد در گذشته است. که البته این نظریه هم قطعی نیست. اما بنا به روایات، باید در حوالی دریاچه ی ارومیه متولد شده و به ارشاد مردم پرداخته باشد. (زکی 1378: 199) طبق آیین زردتشت، به روایت کتاب اوستا و کتابچه های دیگر پهلوی، جهان بر پایه ی دو نیرو قرار دارد، روشنایی و تاریکی که این دو نیرو همیشه با هم در جنگند و گاه این و گاه آن بر دیگری تفوق پیدا می کنند. بر این اساس دنیا به دو قسمت تقسیم می شود سپاه روشنایی و سپاه تاریکی. فرمانده سپاه اول، هورمز یا آهورامزدا و ریاست سپاه روم با اهریمن یا انگره مینو است. اهورامزدا، شش معاون دارد که آنها را امشاسپندان یا جاودانان مقدس می خوانند. (زکی 1378: 201) در برابر نیروی هرمز که تعبیر دیگری از یزدان است، خداوند تاریکی اهریمن هم سپاهیانی دارد و معاونانش هم دیو یا دئو خوانده می شوند. در مقابل جاودانان مقدس شش دیو قرار دارند که عفریت نامیده می شوند. کار اهریمن و یارانش جلوگیری از خوبی هاست تاریکی و ویرانی و درد و عصیان و تکبر، پدیده های اهریمنند. انسان اگر دارای سه خصلت نیکوی (گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک) باشد، عالمی که بر آن وارد خواهد شد، بهشت ئنهوهیشت است. روح گنهکار به دنیای رنج و درد پای خواهد نهاد. (زکی 1378: 202) دربارۀ آیین قبل میلاد ماد، اطلاعات دقیقی در دست نیست. بعضی از محققین معتقدند که مادها اهورامزدا را می پرستیدند، اما خرافات و افسون زیادی را بر آن افزوده بودند و زردتشت که خود مادی بود، برای اصلاح این آیین قیام کرد. اما مغ ها مانع کارش شده و وی ناچار به مهاجرت به سرزمین باختر شد. ولی پس از موفقیت آیین وی و به رسمیت شناخته شدنش از طرف هخامنشیان، قوم ماد هم با توابعش از جمله کردستان این آیین را پذیرفتند. (زکی 1378: 204) آثار و آتشکده هایی که در اماکن کردنشین موجود و باقی هستند. دلالت دارند بر این که کردها آتش پرست بوده اند. به طور کلی از علایم و آثار و افسانه های کردی می توان حکم کرد که کردها در ابتدا، تنها پرست بوده، بعد آتش پرست شده اند. (مردوخ کردستانی 13798: 63) اخیراً یک پوست پاره در سلیمانیه به خط پهلوی به دست آمده که در آن چند شعری بر سبیل مرثیه و نوحه نوشته شده، آن اشعار هم دلالت دارند بر این که اکراد در آغاز سرایت اسلام به خاک کردستان دارای آیین زردتشت بوده اند و اهورامزدا را پرستش می کردند. در آن اشعار حمله ی اعراب را به خاک کردستان شرح می دهد. که قراءو قصبات را تا نواحی شهر زور خراب کرده اند و آن اشعار از این قرارند. هـورمـزگان رمـان،آتـران گوژان ویـشان شارده وه گوره گوره کـان زور کـار ارب کـرد نــه خـــاپور گنـــا پالــه ی هتـــا شـــاره زوور شنـو کنیــکان دیــل بشینــــامیــــرد آزا تــلی ژ روی هو ینــــا روشت زرد شتــر مانوه بـی کس بزیــکا نیـــکا هـورمز و هـو یچــکس ترجمه: هورمزگان یعنی هور مسجدها خراب شدند. آتش ها خاموش گشتند. بزرگ، بزرگ ها خود را پنهان کردند. عرب ستمکار دهات شهر را تا شهر زور ویران کردند. زنان و دختران به اسیری رفتند. دلیران از روی خون غلتیدند. روش زردتشت بی کس ماند. هورمز به هیچکس رحم نکرد. (مردوخ کردستانی 1379: 63) عقاید علی اللهی یا اهل حق: مردم کردستان شرقی (از غرب فرات به شرق) قبل از ظهور اسلام، دارای عقاید عجیب و غریبی بودند و پس از تسلط اسلام هم پاره ای از این عقاید را کم و بیش حفظ کردند. مثلاً مردم ارنیل ورمال، معتقد به تناسخ بودند و آفتاب را می پرستیدند و پس از گرویدن به اسلام با قبول الوهیت برای حضرت علی (ع) در حقیقت دست به احیاء عقاید قبلی خود دست زدند. اینان معتقدند همچنان که حضرت جبرئیل در شکل دحیه کلبی ظاهر شد، پس حلول روح در جسم دیگری نیز امکان پذیر است. پس خدای تعالی هم ممکن است در یک شکل جسمانی ظاهر شود. بنا بر این خداوند بزرگ برای ابراز لطفی فوق العاده در حق بنی نوع بشر تصمیم گرفت در جسم حضرت علی (ع) حلول کند. بر این باورند که حضرت محمد (ص) نیز از طرف حضرت علی (ع) به این مقام برگزیده شده است. از این طایفه شخصی به نام احمد گفته قرآنی که در دست است قابل اعتماد نیست، زیرا این، آن کتابی نیست که علی (ع) برای پیغمبر (ص) فرستاده است، بلکه آن را سوزانده اند و این قرآن موجود، از طرف ابوبکر و عمر و عثمان (رض) تنظیم شده است. این عقیدۀ نادرست، از علاقه به اهل بیت آغاز و به خدایی حضرت علی (ع) رسیده و به تدریج به عقیده ی قدیمی آفتاب پرستی برگشته است. اینان بر این عقیده اند که حضرت علی (ع) عروج کرده و به داخل آفتاب رفته است و بدین ترتیب آفتاب پرستی را در رنگ اسلام احیاء کردند. اینان مردم را از خوردن گوشت منع کردند و به خوردن گوشت دوستداران ابوبکر و عمر و عثمان تشویق نمودند و این نظر خود را هم از قرآن می دانند. (زکی 1378: 206) یزیدی ها یا ایزدی ها. نویسندۀ تاریخ موصل می نویسد: به نظر می رسد نام این عقیده (یزیدی) از الهه این قوم که (یزد یا یزدان) بود. گرفته شده باشد و دادن رابطه بین این نام و نام (یزید بن سلمی) و یا یزید از خلفای اموی (یزید بن معاویه بن ابی سفیان) چنانکه بعضی از مؤلفین نوشته اند، دور از عقل سالم است. (زکی 1378: 206) اساس دین یزیدی را مذهب مانی تشکیل می دهد و برخی می گویند بر می گردد به آیین زردتشت که معتقد به دو خدا بود. بر این اعتقاد عبادت فقط بر آفتاب و شیطان واجب است و همچنان که در آیین زردتشت عقیده بر الهه ی خیر هرمز و الهه شر اهریمن بوده است. اینان نیز به الهه ی خیر معتقدند که نهایت مرحمت نیست ولی بالاتر از همه است، ضمناً به شیطان نیز معتقدند که عامل شر و زیان است. و برای اینکه ضرر و زیان به آدم نرساند باید عبادتش کرد. (زکی 1378: 207) اینان عادات عجیبی دارند، از رنگ سبز متنفرند و از کاهو بدشان می آید حروف ط. و. ش را تلفظ نمی کنند و بار زدن بر اسب و مادیان را درست نمی دانند و هر کس اینها را رعایت نکند مجازات خواهد شد. (زکی 1378: 208) از کرد ها آنان که پیرو این عقیده اند، در حوالی حلب، وان وار ضروم و قست اعظم آنها در ناحیۀ موصل، سنجار و شیخان ساکنند و جمعیتی در حدود 300 هزار نفر دارند. بعضی ها را عقیده بر این است از این یزیدی ها در قفقاز و اطراف بحر خزر در کوهستان آلتای و کامچاتکا و چین نیز با نامی دیگر، زندگی می کنند. (زکی 1378: 206 و 207) بجز عده ای ایزدی که بر آیین گذشته کردها مانده اند، بقیۀ کردها، همگی مسلمانند. عده ای مسیحی در کردستان زندگی می کنند که آنان نیز خود را کرد می دانند غیر از قسمت هایی از پشتکوه و لرستان که مذهب شیعه دارند، بقیه کردها شافعی مذهب هستند. تا زمانی که اختلاف میان شیعه و سنی وجود داشت، شیوخ طریقت از احترام خاصی برخوردار بودند. اما اکنون کمرنگ تر گشته و حس ناسیونالیستی جایگزین آن شده است. به طور کلی کردها حس ناسیونالیستی را بر هر چیز دیگری برتری می دهند. (سجادی 1387: 17) غیر از حدود 000/50 خانوار یزیدی (یا شیطان پرست) یا طاووس پرست نباشد، تقریباً تمام کردها سنی شافعی مذهب اند. و در نواحی اطراف کرمانشاه نیز عده ای کرد شیعه مدهب وجود دارند. با دسنجاتی از سینهاد علی اللهی که در میان آنها زندگی می نمایند. (این فرقه که افراطی ترین تیره اهل تشیع هستند و علی را داماد و عموزاده ی محمد و خلیفه چهارم مسلمین را، مانند مسیح تجسمی از خدا می دانند.) از این تیره عده ای در عراق نیز سکنا دارند. (ارفع 1387: 23) کردها اسلام را بسیار مخلصانه پذیرفتند و از آن به عنوان ابزاری برای تجاوز به سرزمین دیگران بهره نبردند. نقش سلطان صلاح الدین ایوبی در جنگ های صلیبی، که به باز پس گرفتن قدس شریف (بعد از یک قرن که در دست صلیبیون بود) انجامید، نشان دهندۀ خلوص نیت در خدمت به اسلام است. (ابریشمی 1378: 25) 3.6 جمعیت کردها وجود کردها در اطراف ایران، ترکیه، عراق، سوریه و جمهوری های شوروی سابق موجب طرح یک سلسله ملاحظات سیاسی در روابط همجواری و همسایگی می گردد که بدون تردید از اهمیت خاصی برخوردار است. (کاظمی 1370: 31) مسئله سر شماری کردها، یکی از مهمترین مسائلی است که تاکنون به درستی بدان نپرداخته که آن هم چند علت دارد؛ اولاً: در گذشته در هیچ کشوری آماری درست و صحیح وجود نداشته است و کشورهایی که کردها در آن زیسته اند، در مورد آمار خود دچار سرگردانی بوده اند. پس چگونه می توان انتظار آمار درستی در مورد کردها از آنان داشته باشیم یا اگر هر از گاهی سرشماری کرده باشند، نخواسته اند جمعیت واقعی کردها را مشخص نمایند، پس به درستی سرشماری نکرده یا رقم واقعی را اعلام نکرده اند. ثانیاً: کردها نیز در ندادن آمار صحیح مقصرند، چون به صورت روستایی یا کوچ نشین زندگی کرده اند، علاوه بر آنکه حکومت ها ضوابط صحیحی در آمارگیری نداشته اند، کردها نیز از هر گونه همکاری سرباز زده اند. البته این مقاومت و عدم همکاری از اوائل سده ی بیستم با طرح مسئله سربازی اجباری از سوی حکومت ها، رواج یافت که به خاطر فرار و نرفتن به سربازی، از شرکت در سرشماری خودداری کرده اند. واضح است که قبل از این دوره در هیچ کدام از حکومت هایی که مناطق کردنشین را تحت پوشش دارند، سرشماری وجود نداشته است. (سجادی 1387: 16) علاوه بر این کوچ دادن، غارت کردن، قحطی وجود حکام بیش از پیش موجب نابودی کردها شده و از رشد جمعیت آنان جلوگیری کرده است. همچنین آوارگی و دربدری موجب گردید به اقصی نقاط جهان پراکنده شوند و د ر دیار غربت زبان خود را به فراموشی بسپارند که بیش از هر عامل دیگری موجب کاهش آمار آنان شده است. عواملی که کردها را وادار به مهاجرت و آوارگی می کرد؛ کمی درآمد، تنگدستی، بلایای طبیعی و ستم حکام بود. (سجادی 1387: 11) گهگاه مستشرقین؛ هر کدام به دلایلی خاص از جمعیت کردها صحبت کرده اند. عده ای از نویسندگان کرد نیز در کتاب های خود بدان اشاره نموده اند که بیشتر تابع نظر مستشرقین می باشند. مستشرقین نیز خود پیرو نظر حکومت های دارای مناطق کردنشین بوده اند، هیچ کدام از آن نتوانسته اند جمعیت واقعی کردها را اعلام نمایند. پس جمعیت کردها همچون معمایی باقی مانده است. عده ای آنرا 3 میلیون، عده ای 6 میلیون، عده ای 8 میلیون و برخی نیز 10 میلیون قید کرده اند اعلام این آمارها هر کدام به دلایلی خاص بوده است وگرنه هیچ کدام از یک اساس واقعی پیروی نکرده اند. (سجادی 1387: 11) طی ده ها سال سرشماری قابل اعتمادی از کردها به عمل نیامده است بنا بر این شماره جمعیت آنها را تنها می توان به یاری حدس و گمان دریافت (رندل 1379: 6) نکته ی که در مورد آمار جمعیت کردها باید به آن اشاره شود این است که خیلی از این آمارهای ارائه شده قدیمی هستند و تعداد اندکی از آنها متعلق به سال های اخیر است. (قاضی 1379: 6) به عقیده اندرسون: کردها حداقل در اندازه های جمعیتی مهم هستند هر چند بدست آوردن ترکیب جمعیتی درست آنها به دلیل مسائل سیاسی غیر ممکن است. با این وجود آنها چهارمین گروه قومی خاورمیانه بعد از اعراب، ایرانیان و ترک ها هستند.(Anderson, 2004, 159) خود کردها معتقدند که کل جمعیت آن ها از جمعیت 163 کشور مستقل دنیا بیشتر است. (آمیدی: 2003) بنا بر این با توجه به مشکلات ذکر شده دربارۀ سرشماری واقعی جمعیت ملت کرد باید به نکته ی دیگر اشاره شود و آن هم از نظر ناسیونالیست های کرد می باشد. آمارهایی که آنان ارائه می دهند باز بر گرفته از تعصبات ملی گرایانه می باشد تا واقع نگری، در این صورت است که آمارهای موجود جمعیتی چه از منظر دولت های دارای مناطق کردنشین و چه از نگاه ناسیونالیست های کرد قابل اعتنا نیستند. و زمانی سرشماری واقعی بدست می آید که این کار بدون خلط مباحث سیاسی و تنگ نظری ها صورت گیرد. در این جا به برخی از آمارهای مربوط به جمعیت کردها اشاره می شود. جمعیت کرد در ترکیه سرشماری سال 1970 م. جمعیت کرد ترکیه 8/23 درصد کل جمعیت ترکیه را شامل می شد در آن زمان جمعیت ترکیه 000/700/35 نفر بود.طبق آمارهای آن زمان جمعیت کردها بین 8 تا 12 میلیون نفر برآورده شده بود. مقامات ترکیه ترجیح می دهند جمعیت کردها را کمتر از واقع نشان دهند. این نکته را باید در نظر داشت که شمار قابل ملاحظه ای از کردها حضور متأثر از خشونت ها و سرکوب های نیم قرن پیش در اعلام کرد بودن خود بسیار محتاطند. (شریف وانلی 1372: 89) رشد جمعیت در کردستان سال 1997، 88/2% و در کل کشور 65/2% بود که با افزایش بهداشت رشد جمعیت به 27/3% رسیده است.(شریف وانلی 1372: 89) علاءالدین سجادی معتقداست جمعیت کردهای ساکن در مناطق کردنشین ترکیه در سال 1959 م. 000/500/6 هزار نفر بوده که با توجه به رشد جمعیت در حال حاضر بیشتر از آمارهایی است که دولت ترکیه ارائه می دهد. (سجادی 1387: 14) براساس آمار رسمی دولت ترکیه رشد جمعیت در این سالها چهار درصد بوده است. این بدین معنی است که در حال حاضر، جمعیت کردها از مرز 5/13 میلیون نفر فراتر رفته است البته اگر در ده سال گذشته فرار و کوچی صورت نمی گرفت، با درنظر گرفتن محل تولد و رشد چهار درصدی جمعیت، جمعیت کردهایی که خارج از کردستان زندگی می کنند باید حدود 5/4 میلیون نفر باشد. در مجموع جمعیت کردهایی که خارج از کردستان زندگی می کنند 5 میلیون نفر است. با این دلیل با اعتنا به آمار رسمی سال 1985 می توان تعداد کردها را نسبت به جمعیت کل ترکیه در سال 1997 بالغ بر 18 میلیون نفر ذکر کرد. البته این رقم اطلاعاتی دربارۀ اینکه چه تعدادی از این 18 میلیون نفر در کردستان، غرب ترکیه یا اروپا زندگی می کنند ارائه نمی دهد. سازمان های مختلفی که در بخش گزارش نویسی فعالند دربارۀ اینکه از سال 1991 م. حدود 3 میلیون نفر از مناطق کردنشین مجبور به ترک کردستان شده اند، اتفاق نظر دارند. بر اساس یک تخمین محتاطانه می توان گفت از 18 ملیون کرد که در جمهوری ترکیه زندگی می کنند، حدود 11 میلیون آنها در کردستان و 7 میلیون نفر در داخل آناتولی و شهرهای بزرگ غرب ترکیه اسکان گزیده اند و حدود 300 هزار نفر از سال 1985 به اروپا رفته اند. (گوزیل 2006: 6/8) جمعیت کرد در ایران در کشور ایران کردها پراکنده اند. در زمان شاه اسماعیل (1524-1502) و زمان شاه عباس صفوی (1629 – 1587) و نادر شاه افشار، کردها پراکنده شدند در هر مقطع از زمان پراکندگی کردها دارای اهداف خاص بوده است. برای نمونه شاه عباس صفوی بیش از 000/150 کرد را به خراسان نقل مکان داد تا در مقابل تجاوز بیگانگان از مرزهای ایران دفاع کنند و علت آن نیز این بود که، کردها در جنگیدن با دشمنان متجاوز از شجاعت خاصی برخوردار بودند. (توحیدی 1366: 34) علاوه بر کردهایی خراسان، قبایل و گروهایی از کردها چه به صورت دست جمعی یا ایلی و خانوادگی در استان هایی چون قزوین، گیلان، مازندران و حومه شهرهای تهران و تبریز ساکن اند. در بلوچستان عشایر براخوی کرد هستند. براخوی اساساً به دو شاخه و پنج فرقه تقسیم می شوند. سروان یا براخوی سفلی و فرقه های آن عبارتتد از: کامرانی، مروانی، گورکناری، شومالانی و قلندرانی. (زکی 1378: 39 و 40) دربارۀ جمعیت کرد در ایران نیز آماری دقیق در دسترس قرار ندارد و آمارهای موجود بنا به دلایلی زیر قابل اتکا نیستند: اختلاف نظر دربارۀ حوزۀ مناطق کردنشین آیا جمعیت لر در ذیل مجموعۀ کردها محاسبه شود یا نه؟ این آمارها کردهای غیر از مناطق کردنشین را شامل نمی شوند. ترکیب ناهمگون جمعیتی در برخی از شهرها و مناطق ایران (فارس، کرد، ترک) اختلاف نظر بین آمارهای دولتی و ملی گرایان کرد. در این جا به برخی از آمارها اشاره می شود. رابرت اُلسن در این باره می گوید: جمعیت کردهای ایران را به 6 تا 10 میلیون نفر، به سخن دیگر به حدود 10 درصد جمعیت 60 میلیونی کشور تخمین می زنند. (اُلسن 1384: 13) سجادی معتقد است که: در سال 1959 جمعیت کردهای ایران 000/500/4 نفر بوده است. اما آمارهای فعلی از سوی دولت جمعیت کردها را از 6 تا 8 میلیون نفر بر آورده کرده اند (سجادی 1387: 14) در صورتی که ملی گرایان این رقم را غیر واقعی می دانند و معتقدند که جمعیت کردهای ایران بالغ بر 12 میلیون نفر می باشد. چنان که ملاحظه می شود این آمارهای ارائه شده اختلاف زیادی با هم دارند. اما بر اساس میانگین ما بین دو آمار مذکور به این نتیجه تخمینی دست می یابیم که احتمالاً جمعیت کرد ایران مابین 8 تا 10 میلیون نفر است. جمعیت کرد در سوریه در مورد جمعیت کردهای سوریه، علاوه بر مشکلات یاد شده در سایر کشورهایی که کردها در آنها ساکن اند می توان به سیاست های بعثی، عدم شناسنامه و مدارک شناسایی این قوم در سوریه اشاره کرد که مشکل کار را دو چندان نموده است. با این حال طبق برخی از آمارها و حدسیات جمعیت کرد سوریه این گونه برآورد شده است، براساس سرشماری 1976 جمعیت سوریه 5/7 میلیون نفر بوده که کردها 000/825 نفر و 11 درصد جمعیت سوریه را شامل شده بودند. در سال 1990 جمعیت کردهای سوریه 000/250/1 نفر بوده است. (شریف وانلی 1373: 268) سجادی می گوید: جمعیت کردهای سوریه در سال 1959 بالغ بر 000/800/1 نفر بوده است. (سجادی 1387: 14) برخی دیگر از آمارهای رسمی و غیر رسمی جمعیت کردان سوریه را 000/500/3 هزار نفر بعد از سال 2005 برآورد کرده اند. جمعیت کرد در عراق جمعیت کردها در کشور عراق در طول چند دهه ی اخیر دستخوش دگرگونی های زیادی شده است که این امر با تشدید بحران کردها با عرب ها به وجود آمده است. از این رو در جریان شورش و در گیری کردها با دولت مرکزی، کردها در معرض سخت ترین شرایط وجودی قرار گرفتند. که از جمله می توان به مستعرب کردن مناطق کردنشین (کرکوک، موصل و . . . ) همچنین شیمیایی، انفال، زنده به گور کردن آنها توسط رژیم بعثی و بمباران های هوایی و ویران کردن صدها روستا و شهر و از بین بردن ساکنان آنها و آوراگی و تبعید به سوی کشورهای همسایه وکشورهای دور از منطقه اشاره کرد. علاوه بر موارد ذکر شده جنگ های برادر کشی بین بارزانی ها و طالبانی ها (پارتی و یه کیه تی) اوضاع را دو چندان ناامن کرده بود. با این حال به نسبت جمعیت کشورهای همسایه که کردها در آنها ساکن اند از لحاظ درصد جمعیت نسبت به جمعیت کل کشور، کردهای عراق بیشترین درصد را نسبت به کردهای ایران، ترکیه، سوریه و جمهوری های شوروی سابق در کشور خود دارا می باشند. در عراق صدام حسین بارها از اقدام به سرشماری سرباز زد زیرا نمی خواست عواید نفت را به نسبت جمعیت کشور تقسیم کند، در حالی که بیشتر این نفت از آن خود کردها بود. (رندل 1379: 21 و 22) به گفته ی شریف وانلی، درسال 1975 جمعیت عراق 000/124/11 هزار نفر بود که جمعیت کردهای 000/800/2 نفر و 7/26 درصد کل جمعیت عراق برآورد شده بود. (شریف وانلی 1372: 177) بارزانی جمعیت کردها را در سال 1957 چنین برآورد کرده است که: سرشماری سال 1957 کل جمعیت عراق 5/6 میلیون نفر، عرب ها 5 میلیون و کردها 000/400/1 هزار و سایر اقلیت ها 000/236 هزار نفر بودند. در سرشماری سال 1957 جمعیت کرد 2/27 درصد کل جمعیت عراق را شامل می شدند. (بارزانی 1998: 34 و 35) در حال حاضر جمعیت کردها در کشور عراق 3/1 جمعیت را شامل می شوند که طبق آمارهای رسمی و غیر رسمی جمعیت آنها در حال حاضر بالغ بر 6 میلیون نفر برآورد شده است. جمعیت کردها در سایر کشورها جمعیت کردهایی که غیر از کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه را چنین برآورده کرده اند: ارمنستان 486/47 هزار نفر ـ گرجستان 690/35 هزار نفر ـ آذربایجان 000/150 هزار نفر قزاقستان 313/12 هزار نفر ـ قرقیزستان 972/7 هزار نفر ـ ترکمنستان 000/50 هزار نفر (شریف وانلی 1373: 268) مهاجرت کردها با توجه به اوضاع نابسامان مناطق کردنشین در طی دهه های اخیر در کشورهای منطقه و همچنین عدم امکانات و فقر و توسعه نیافتگی و مشکلات سیاسی گروه های زیادی از کرد زبان ها به کشورهای مختلف جهان مهاجرت کرده اند. این مهاجرت ها گاه برای تأمین معیشت یا پناهندگی سیاسی در قالب احزاب سیاسی غیر رسمی صورت گرفته است. به طور مثال بیش از پانصد هزار کرد فقط در المان زندگی می کنند. علاوه بر آن هزاران نفر از کردها در کشورهای آمریکا، مکزیک، فنلاند، سوئد، دانمارک، بلژیک، اتریش، استرالیا، یونان، ایتالیا، فرانسه، انگلستان و . . . ساکن اند. در حال حاضر کردها در کشور سوئد دارای مدارسی هستند که به فرزندان آنها با زبان کردی تدریس می شود و با این زبان به تحصیل می پردازند. در حالی که در کشورهایی که سرزمین کردها در آن کشورها قرار دارد. زبان کردی در مدارس و آموزشکاه ها حق تدریس و آموزش ندارد. که این امر باعث تشدید ملی گرایی کردها در منطقه شده است. و باعث به وجود آمدن حس درد مشترک در بین کردها گردیده است. 3.7 اوضاع اجتماعی و سیاسی کردها کردها بنا به مقتضیات جغرافیایی که در آن قرار گرفته اند، کوهستان های صعب العبور، زمستان های سخت پر برف و عدم دست یابی آسان به راه های ارتباطی و تجاری انسان های سخت کوش و صبور بار آمده اند. کردها تا این اواخر در قالب طایفه و ایل و قبیله قرار می گرفتند و نسبت به ایل و تعصبات قبیله ای خود سرسختی زیادی نشان می دادند. به طور کلی کردها به دو گروه تقسیم می شوند، کوچ نشین، روستائی و شهرنشین که با گذشت زمان جمعیت شهرنشین بر روستا نشین و کوچ نشین فزونی یافته و این سیر همچنان ادامه دارد. کوچ نشینان به دامپروری در ییلاق و قشلاق مشغول اند و روستائیان به امور کشاورزی و صنایع دستی. در زمینهای آبی و حاصلخیز آن بیگ ها و خوانین بوده و زراعین جز در موارد کمی از خود صاحب زمین نمی باشند. کردها از لحاظ جنگی بسیار دلاور بوده و به اسلحه و شکار علاقه مند می باشند. طبعشان آزادی خواه است. (سجادی 1387: 16) واقع شدن در نقاط مرزی کشورها مجموعاً سبب بروز رفتارهای سیاسی و امنیتی خاصی در این مناطق شده است. موقعیت کوهستانی این مناطق سبب گردیده که ساکنان آن در طول تاریخ در زمینه های مختلف دست به اسلحه ببرند و حکومت های مرکزی را درگیر جنگ های طولانی، نامنظم و چریکی و فرسائیده کنند. و بعد به کوهستان به عنوان مأمن و پناهگاه بر گردند. کوهستان که برای کردها به عنوان پایگاه و مأمنی در طول تاریخ نقش داشته، همیشه یکی از دلایل ناکار آمدی حکومت های مرکزی در سرکوب کامل شورش های این مناطق بوده است. کردها با توجه به زندگی سخت کوهستان متکی به خود و در نتیجه ی این عامل تأثیری بر شخصیت خود رأی بودن آنان گذاشته است. «کردهااز فساد اخلاقی متنفرند، خیلی مغرور، صبور و قانع هستند و به خاطر مطاع مادی خواری نمی پذیرند. . . در فقر و تنگدستی نیز میل به بخشش دارند. . . به شدت میهن پرست بوده تا جایی که در راهش جان می سپارند . . . خویشاوندان را محترم می شمارند، عاشق شعر و شاعری بوده و به موسیقی علاقه مند هستند. . . به مسائل اخلاقی خیلی اهمیت می دهند. به غریبه احترام می گذارند. در میان کردها زن از مقام و منزلت بالایی برخوردار است. در کارهای خانه و امور پا به پای مرد فعالیت می نماید. در کارهای کشاورزی حضور دارد. زن کرد پاکدامن بوده و اگر خطایی از وی سر بزند کشته خواهد شد. زنان کوچ نشین و روستائی اغلب سوارکار و تفنگ چی هستند. جز چند منطقه در دیگر مناطق زن در انتخاب همسر آزادی کامل دارد.» (سجادی 1387: 18) «در بررسی اوضاع آشفته کردها در طی قرون اخیر خاورمیانه، به این نتیجه می رسیم که کردها از دیر زمان در رابطه با سلطه حاکمان بیگانه با دشواری ها و مظلومیت زیادی روبه رو بوده اند . . . نظام های حکومتی در منطقه ، مانع پیشرفت و توسعه به ویژه در امور تولیدی و معیشت مردم بوده اند.» (ابریشمی 1378: 15) علاوه بر این وجود شورش ها و جنگ های پی در پی در منطقه و تحزب گرایی نوعی ناامنی را در منطقه به وجود آورد که برای مدت مدیدی رشد اقتصادی این مناطق را به تعویق انداخت. با وجود اینکه کردها در طول تاریخ به خصوص در حکومت عثمانی و بعد از آن با دولت های تازه تأسیس (عراق، سوریه و ترکیه) به دست انگلیس ها، برای احقاق حقوق خود مدام در کشمکش و جنگ بودند به علت عدم اتحاد و انسجام، نتوانستند عملاً کاری را به پیش ببرند و سرانجام آن مختوم به سرکوب شد. این امر باعث شد که افسانه عدم اتحاد کرد در اذهان به شیوه ای جلوه گر شود، که کردها ذاتاً سرکش بوده و میل به اتحاد ندارند. در گذشته دلایلی چند باعث اتحاد میان قبلایل کرد گردیده بود. که به طور اختصار بحث خواهد شد. به طبع کوهستانی بودن منطقه و عدم راه های ارتباطی آگاهی از سایر نقاط کردنشین امکان پذیر نبود. عدم قشر فئودال و همچنین قشر مرفه در جامعه کردنشین بسیار کم حضور داشت. بی سوادی و ناآگاهی مردم نسبت به احساس هویت و ملیت. وجود مرزهای ساختگی در بین مناطق و نظارت دول مرکزی بر آنها و همچنین سیاست مشترک این دولت هادر امور مناطق کردنشین. تفاوت در ساختار اجتماعی (کوچ نشین و روستانشین) و اختلاف این دو با هم. پایبند بودن به تعصبات قبیله ای و عشیره ای نه هویتی و ناسیونالیستی. وجود حاکمان محلی و خان ها که اکثراً با هم در تضاد و تقابل بودند. اختلافات مذهبی. ضعیف بودن و ناآگاهی رهبران و عدم شناخت کافی نسبت به مسائل داخلی و خارجی. البته باید یاد آور شد که عوامل ذکر شده در قرن 21 با پیشرفت علم و آگاهی و همچنین رشد فزاینده تکنولوژی، ماهواره، اینترنت و . . . کم کم رنگ باخته و حس هویت و ناسیونالیستی از طریق رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و کتب مرزهای ملی را در نوردیده و روز به روز به سمت همگرایی به پیش می رود. دانا شمدت در این باره می گوید: ناسونالیسم کرد، به علت بعد جغرافیایی مناطق کردنشین به کندی نمو و پیشرفت کرد احتیاج به یک بندر بحری دارند در حالی که تقسیم شده و با سلسله جبال های مرتفع و دره های تنگ و تفرعن های قبیله ای و علایق شدید عشایری از هم جدا شده اند. (شمدت 1362: 10) 3.8 سرزمین و جغرافیایی کوهستان نام کردستان که دلالت بر سرزمین ویژه ی کردها دارد، برای اولین بار در قرن دوازدهم میلادی در زمان فرمانروایی سلطان سنجر سلجوقی به کار برده شد. (کینان 1348: 25) در دایره المعارف اسلام آمده است که: «سلطان سنجر به عنوان آخرین پادشاه سلجوقی قلمرویی را به وجود آورد که شهر «بهار» واقع در شمال شرقی همدان پایتخت آن بود. این قلمرو در بین آذربایجان و لرستان قرار داشت. که شامل ولایات همدان، دینور، کرمانشاه و سنه می شد. از شرق به زاگرس و از غرب به شهر زور و خوفتیان در ساحل زاب محدود بود. (دایره المعارف اسلام 1367: 2) « اما آنچه مسلم است این است که کردستان ناحیه ای است در خاورمیانه که در محلی سوق الجیشی واقع شده است. این سرزمین مشتمل است بر بخش های مهمی از ترکیه، عراق، ایران، سوریه و در عین حال در بخش هایی از ترکمنستان، ارمنستان و آذربایجان تعداد قابل توجهی از اکرداد ساکن هستند. ( چویتا شانی 1382:15) منطقه ای که کردها در آن ساکن اند و به نام کردستان مشهور است ما بین چندین کشور منطقه تقسیم شده است. شمال مناطق کردنشین در قلمرو دولت ترکیه و ارمنستان و جنوب در قلمرو دولت عراق، در غرب در کشور سوریه و در شرق بخشی از مناطق کردنشین جزو مرزهای ایران هستند. این مناطق تقسیم شده در اصل با هم، دارای مرز مشترک بوده و تنها با مرزهای قراردادی از هم جدا شده اند. ویژگی مشترک و عمومی مناطق کردنشین در کشورهایی که دارای این اقلیت هستند عموماً کوهستان بوده و البته دشت ها و تپه های کم ارتفاع را نیز شامل می شود. ارتفاع این کوه ها گاهی به 4000 هزار متر می رسد ودر سلسله جبال زاگرس و تاروس قرار دارند. شغل غالب مردم کوهستانی دامپروری و در دشتها کشاورزی است. وجود رودخانه های پر آب در نواحی کوهستانی کردستان که بعضی سرچشمه ها و سرشاخه های رودخانه های اصلی کشورهای این منطقه هستند، اهمیت ویژه ژئوپولتیک را به جغرافیایی این منطقه بخشیده است. در مورد وسعت منطقه ی کردنشین اختلاف مابین دولت های دارای سرزمین کرد و ملی گرایان و ناسیونالیست ها کرد وجود دارد. «رندل» در مورد وسعت و جغرافیای کردستان می گوید. منطقه ی کردستان شامل منطقه ای است بالغ بر دویست هزار میل مربع یعنی تقریباً به وسعت کشور فرانسه و یا مجموع ایالت های کالیفرنیا، پنسلوانیا، آب و هوای آن در مناطق کوهپایه ای و دشت های بین النهرین معتدل و در کوهستان های شرق ترکیه سرد است. مناطق کوهستانی اغلب تا پنج ماه برف گرفته اند. در بیشتر کردستان برخلاف مناطق خشک و کم آب خاورمیانه آب فراوان است. و منطقه روزگاری پوشیده از جنگل های انبوه بوده است، . . . کردها مدعی دو محلی هستند که کشتی حضرت نوح (ع) بر آنها فرود آمده است: یکی کوه جودی واقع در شمال منطقه ی مرزی بلافصل ترکیه با عراق و دیگری بلندتری قله ی آن یعنی آرارات با ارتفاع 16946 پا از سطح دریا، چسبیده به مرزهای ترکیه و ارمنستان.(رندل 1379: 6) بنا به قول دایره المعارف اسلام: 17 ایالت ترکیه کرد می باشند و آنها عبارتند از: در شمال شرقی ایالت ارز زنجان، ارزروم و قارس و در مرکز از غرب به شرق و از شمال به جنوب، ملاطیه، تونجلی، لازیغ، بین گول، موش، آگری، آری یامان، دیاربکر، سیرت، بتلیس و وان و بالأخره ایالت های جنوبی، اورفا، ماردین، هکاری کلیۀ این ایالت ها تماماً کردنشین هستند. (گروهی از متشرقین برجسته 1367: 2) کردهایی که در کشور ایران ساکن اند. در شمال غرب و غرب کشور قرار دارند و استانهای آذربایجان غربی(ماکو، سلماس، خوی، مهاباد، نقده، پیرانشهر، بوکان، تکاب و . . . ) و استان کردستان و کرمانشاه و همچنین استان ایلام جزء مناطق کردنشین به حساب می آیند چون اکثریت ساکنان این استان ها کرد می باشند. در سوریه کردها در سه منطقۀ مشخص ساکن هستند. در شمال کشور، کردها درجنوب بزرگراهی که مرز کشور را تشکیل می دهد مقیم می باشند. منطقه ی دیگر به عرض 40 کیلومتر از کرد داغ شروع گشته و تا شرق فرات، نواحی رأس العین، درباسیه، عامورا، قامشلی، عین دیوار و دیریک و در تمام این مناطق میان دجله و رودخانه خابور، که شاخه ای از فرات است قرار دارد. . . در جمهوری ارمنستان 35 دهکده در نواحی آپاران با سارگسار، هوک تمیری، تالین، اشمیادزین و در جمهوری آذربایجان 25 دهکده در نواحی کاباجان، لاچین و کوباتلی کردنشین می باشند (ابالاس 1377: 7) 3.9 رابطه ی کردها با ایرانیان کردهای در طی تاریخ هیچگاه خود را از ایرانیان جدا ندانسته و در غم و شادی ایشان شریک بوده اند. در جنگ های ایران با یونان و روم باستان، کردها همچون دژی پولادین در برابر مهاجمین ایستادگی نموده و ضربات کاری برایشان وارد نموده اند که از جمله آنها تارومار نمودن ده هزار سپاه یونانی به هنگام بازگشت از ایران است که گزنفون تاریخ نویس یونان از آن به تفصیل یاد نموده است. در دفاع ازحدود و ثغور ایران همواره از کردها بهره برداری شده است، چنانچه در عصر صفویه تنها راه مقاومت در برابر روس ها را کوچ دادن کردهای شمال غرب به خراسان تشخیص دادند که برای اطلاع از جانبازی کردها در دفاع از ایران می توان به کتاب کلیم الله توحیدی (حرکت تاریخی کردهای خراسان) اشاره کرد. به هنگام لشگرکشی نادرشاه به هند، عده ای زیاد از سپاهیان کرد شرکت داشتند. (رستم بابائی 1377: 9) مردوخ کردستانی به نقل از کتاب استیر می گوید: در کتب عهد عتیق همه جا ماد و پارس توأم ذکر شده اند. (مردوخ 1379: 50) مردوخ معتقد است؛ در شدت اتصال بین ماد و پارس یا کرد و فارس امروزه، از همین اساس ماد و پارت (که در اینها منحل شده اند) باید حاصل شده باشد. (مردوخ 1379: 50) «دکتر فریج در کتاب«کردلر» می گوید: جشن کردی که هر ساله کردها به مناسبت نجات ایران از دست ضحاک جشن می گیرند و آن جشن را جشن دماوند هم می گویند، (جشن کردی) دلیل هم دردی و وحدت کرد با پارس است» (مردوخ 1379: 51) مردوخ به نقل از نخبه الازهریه می گوید: کوروش کبیر به اتکای این دو گروه غیور ماد و پارس و پشتیبان این دوملت سلحشور که به منزله ی دو بازوی قوی بودند و خیالات جهان گیرانه ی خود را ادامه داده، غرباً تا رود« هالیس» و شرقاً تا ماورای «سیحون» را به کمک این دو عنصر همنژاد پدری و مادری، یعنی ماد و پارس به تصرف و اقتدار خود در آورده است. (مردوخ 1379: 51) امتزاج این دو گروه چنان بود که بزرگترین حامیان همدیگر در منطقه بودند. «از سوابق کرد کاملاً مکشوف می شود که کرد و پارس همیشه در اوضاع سیاسی و مذهبی همدوش و همقدم و همدرد و هم آواز بوده اند.» (مردوخ 1379: 49) نگاهی به تاریخ ایران باستان خواننده را به این نکته رهنمون می کند که تشکیل و گسترش و قوام ایران و تاریخ آن، مدیون رشادت و اراده این دو قوم هم نژاد می باشد. «هر وقت که کرد اقتدار داشته پارس هم تابع او بوده است. (گوتی، کاسی، کیان، ماد) و هر زمان که پارس مقتدر شده، کرد نیز مطیع او بوده است(پیشدادی، هخامنشی) و هر وقت که از همدیگر منفک شده اند. یعنی یکی از ایشان تحت استیلای غیر درآمده، باز هر دو درصدد بوده اند که دوباره به هم وصل شوند. (تسلط کلده ـ آشور و عمالقه). (مردوخ 1379:49) تمامی کردهای خارج از مرز کنونی ایران، علاوه بر زبان های عربی، ترکی و کردی به فارسی هم آشنایی داشته و آثار منظوم و منثور با ارزشی از خود به یادگار گذاشته اند. «شعرای طراز اول کرد از قبیل احمد خانی. و ملای جزایری در کردستان ترکیه و نالی و مولوی، زیور، محوی، نودهی، فقیه قادر همه وند، طاهر بگ جاف، شیخ رضا، در کردستان عراق به فارسی هم شعر سروده و کتابت نموده اند. حاج کاک احمد از عرفا کردستان عراق 99 مکتوب در فقه به فارسی نوشته است.» (رستم بابائی 1377: 10) 3.10 انشقاق و جدایی مناطق کرد نشین از مام وطن (ایران) چنان که ملاحظه شد، قوم کرد از نژاد آریایی و هم تبار برادر نژآدی خود یعنی پارس می باشد و در طول تاریخ این دو قوم در کنار هم دارای سرزمین و حکومت واحد و مشترکی بوده اند و از لحاظ زبانی و فرهنگی، نزدیکترین اقوام نسبت به همدیگر به شمار می روند. بعد از ورود اسلام به منطقه هر دو با هم در مقابل نیروهای اسلام جنگیدند و بعد از آن باز این دو قوم دین اسلام را پذیرفتند و مذهب قبلی خود زردشتی را کنار گذاردند. اما در اثر تحولاتی که در منطقه به وجود آمد بعضی از مناطق کردنشین ایران زمین از پیکره این مرز و بوم جدا شدند که به آنها اشاره ای خواهیم کرد. اولین تقسیم: با روی کار آمدن حکومت شیعی صفوی در ایران و جبهه گیری مقابل حکومت سنی عثمانی دو ابر قدرت وارد یک سلسله جنگ های مکرر شدند. که این جنگ ها باعث مشغول شدن ممالک اسلامی در برابر تهاجم علیه هم شد و از فشار عثمانی ها بر اروپا کاسته شد. بنا بر این اولین تقسیم و جدا شدن مناطق کردنشین در طی جنگ چالدران و شکست شاه اسماعیل صفوی در مقابل امپراتور عثمانی و با عقد معاهدۀ «قصر شیرین» به وجود آمد. در این معاهده 4/3 از خاک مناطق کردنشین به حکومت عثمانی واگذار گردید. (پارسا: 1370: 33 – 34) دومین تقسیم: جنگ های شوروی با دولت قاجار در قرن 19 که باعث شکست قاجارها شد نتیجه ای این جنگ به نفع شوروی ها و با عقد قرارداد «ترکمانچای» پایان پذیرفت. طبق این قرارداد قسمتی از مناطق شمالی ایران که بخشی از آن کردنشین بود به دولت شوروی واگذار شد. سومین تقسیم: در دو مرحله ی قبل یعنی قراردادهای «قصر شیرین و ترکمانچای» بخشی از مناطق کردنشین از ایران جدا شدند اما تقسیم سوم مختص مناطق جدا شدۀ طی معاهدۀ قصر شیرین در حکومت عثمانی می باشد. در این صورت با شکست عثمانی ها در طی جنگ جهانی اول و عدم پایبندی به معاهدۀ سوِر توسط انگلیسی ها مبنی بر تشکیل کردستان، مناطق کرد نشین عثمانی بین سه کشور تازه تأسیس ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شدند. مردوخ کردستانی در کتاب تاریخ مردوخ دربارۀ انشقاق سرزمین های کردنشین از ایران می نویسد.«متأسفانه با این شدت اتصال کرد و پارس، در نتیجه ی خطاهای شاه اسماعیل که در سال 907 . هـ . از اوج اسلامیت به پرتگاه تسنن و تشیع نزول نمود و برای حفظ سلطنت خود مذهب تشیع را در ایران رسمیت داد. فرصت به دست سلطان سلیم پادشاه عثمانی افتاد. به وسیله ملا ادریس و تشویقات و معاهدات بی اساس دل فریب، قسمت عمدهی اکراد از ایران جدا و به عثمانی پیوستند. (مردوخ 1379: 50) 3.11 ظهور ناسیونالیسم هر چند ناسیونالیسم احتمالاً قدرتمندترین نیروی سیاسی در جهان نوین است، ولی در اصل یک آرمان اروپایی است که در قرون نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای به سایر نقاط انتشار پیدا کرد. ناسیونالیسم مبنای نظام سیاسی درحال ظهور اروپا از اواسط قرن هفدهم شد، هنگامی که مردمانی با خصوصیات مشترک خود را در ارتباط با سرزمین مشخصی می دیدند. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمۀ دوم قرن نوزدهم به خاورمیانه راه یافت، اول، افتتاح مدارس جدید، به ویژه در مصر، لبنان و سوریه، در پخش عقاید جدید مؤثر بوده بسیاری از این مدارس به ویژه در لبنان، مدارس تبشیری مسیحی بودند. دوم، اختراع چاپ آگاهی از امور سیاسی را گسترش داد و مشوق احیای فرهنگی ـ ادبی شد. سوم، به تدریج که امپراتوریهای گذشته رو به تجزیه گذاردند، فکر خودمختاری برای گروه های ملی نضج گرفت. یونانیان اولین اروپائیانی بودند که بعد از یک قیام موفقیت آمیز (1821) خود را از سلطۀ عثمانی ها رها ساختند. سایر گروه های ملی در بالکان تا قبل از جنگ جهانی اول به استقلال دست یافتند. گر چه افکار ناسیونالیستی تا قبل از 1900 فقط در میان یک عدۀ محدودی از روشنفکران خاورمیانه جریان داشت، با شروع قرن بیستم یک قدرت عمدۀ سیاسی به حساب می آمد. و تأثیرات آن زمانی به اوج رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهودی هم زمان ظهور کردند. (درایسدل 1386: 77) ملت کرد در طول تاریخ خود، همیشه برای کسب آزادی تلاش نموده است. ولی بعد از فروپاشی حکومت مقتدر ماد و بعد از فرا رسیدن دورۀ اسلامی، علی رغم تلاش فراوان، آزادی و استقلال به معنای واقعی در تاریخ کرد دیده نمی شود. (سجادی 1387: 18) فکر همگرایی و تشکیل دولتی مستقل، قرن هاست که در میان ملّت کرد پدید آمده و یک گفتمان نوین نیست: از نظر ریشه یابی تاریخی، جنگ های تحمیلی صفویان و عثمانی بر اهالی کردستان، موجب تحول در اندیشه ی سیاسی مردم و نخبگان کرد گردیده است. این اندیشه نو نخست بار موجب تدوین تاریخ کردستان (شرفنامه) شد که در 1005 هـ . ق. توسط شرف الدین خان بتلیسی تدوین شده است. در کتاب مذکور، به موارد میتولوژیک، پیرامون علل تفرق کرد اشاره شده است.» (ابریشمی 1373: 46) برخی از مؤرخین که در باب ناسیونالیسم کردی سخن رانده اند نخستین افکار ناسیونالیستی و جرقه های آن را از احمد خانی شاعر معروف کرد می دانند. بر این اساس ابریشمی می گوید: احمد خانی ابعاد اندیشۀ همگرایی امارات کرد را به سبب وجه اشتراک آنان بر پایه هویت ملی ساکنان، در ابیات جاودانه خود، به نام« مه م و زین» تألیف 1694، با روشنی بی مانندی عرضه نموده است. (ابریشمی؛ 1378: 47) در طی جنگ دوم جهانی به هنگامیکه نیروهای محور و متفقین در جنگ بودند شعله ناسیونالیسم در کردستان مستقل گردید و پس از این جنگ و هم زمان با مبارزات دول غربی با اتحاد شوروی بر سر کسب قدرت در خاورمیانه، آتش ناسونالیسم درکردستان فراوانتر گشت، اوج شکوفائی ناسیونالیسم ملت کرد در قالب یک جمهوری کوچک تبلور یافت که با عقب نشینی نیروهای اتحاد شوروی از ایران آن جمهوری نیز از بین رفت (اُبالاس 1377: 41) دهه های پایانی قرن نوزدهم میلادی مصادف با پیدایش نخستین موج ناسیونالیسم کردی است. چند عامل در پیدایش موج نخست ناسیونالیسم کردی نقش داشتند. رواج ملی گرایی در بین اقوام همسایه ی کرد اعم از فارس، ترک، و عرب ها بود که از اروپا به منطقه ی خاورمیانه سرایت کرده بود. انحلال امارات کرد بود. این امر موجب شد تا امتیازاتی که برخی از طبقات کرد از آن برخوردار بودند سلب شود. در نتیجه قشر پر انرژی و توانمند فئودال هم در کنار دیگر نیروهای مردمی، جهت استیفای حقوق از دست رفته، قرار گرفتند و آنها نیز به سوی درخواست ایجاد دولت ملی سوق داده شدند. پیشرفت تکنولوژی به خصوص صنعت چاپ که منجر به گسترش بیشتر افکار ملی گرایی در سطح منطقه گردید. متعاقب این تحول فکری اجتماعی، قیامهایی با انگیزه های ملی گرایی در مناطق کردنشین عثمانی آغاز شد. که سیاست های روس و انگلیس در شکل گیری و سرنوشت آنها مؤثر بود. «در سده های هفدهم و هجدهم میلادی کم کم روح ناسیونالیستی در ذهن عده ای جوانه زد و اقداماتی هر چند ناچیز شکل گرفت اما روح مذهبی کماکان حاکم مطلق بود. در قرن نوزدهم حس ملی گرایی در بیشتر مناطق کردستان گسترش یافته بود و برای آزادی ملت کرد تلاش می شد. در این دوره طمع ورزی و سودجویی غربی ها مانع دست یابی کردها به هدفشان گردید ولی علی رغم مصائب فراوان، کردها تسلیم نشده اند.» (سجادی 1387: 19) در منطقه ی کردستان مسیر این تحولات سیاسی که شوروی آنرا حمایت می‌کرد، کندتر صورت می گرفت و علت آن این بود که عشایر مسلمان کرد به طور سنتی روسها را جزء دشمنان خود می دانستند. با این وصف عوامل سیاسی شوروی در فعالیت بودند. گروهی از رهبران کرد به شهر باکو واقع در شوروی دعوت شدند اما این دیدار چندان موفقیت آمیز نبود. تا اینکه در 16 سپتامبر سال 1942 یک سازمان سیاسی کرد که عبارت از یک گروه کوچک سری بود به سبک هسته های معمولی کمونیستها به نام «کومله» تحت نظارت شوروی در شهر دور افتادۀ مهاباد واقع در جنوب دریاچه ارومیه تشکیل شد. عنوان کامل این سازمان چنین بود «کومله ژیانی کوردستان» به معنی جمعیت احیاء کردستان، که به طور اختصار کومله نامیده می شد. (اُبالاس 1377: 46) در همین زمان سازمان سیاسی و با سابقه «خوی بودن» فعالیت خود را دوباره آغاز کرد اما به طور کلی دامنه فعالیت آن به میان عشایر که در مناطق کوهستانی زندگی می کردند نمی رسید و نفوذ آن صرفاً محدود به شهرهای عراق بود که در آن جا نیز تحت الشعاع سازمان دیگر کرد به نام «هیوا» قرار داشت. هیوا سازمان سیاسی و عمدۀ کرد به شمار می آمد. (اُبالاس 1377: 46) در عراق هیوا نفوذ و اختیار خود را گسترش داد و عملاً تبدیل به حزب ناسیونالیسم کرد گردید. هیوا در سال 1924 در کرکوک تأسیس شد. هیوا در میان کردهای ایران و ترکیه نیز عضوی داشت. اعضای سازمان هیوا را روشنفکران کارمندان دولت وافسران ارتش تشکیل می دادند و هدف آن کسب خودمختاری برای کردها در چارچوب کشور عراق بود. (اُبالاس 1377: 47) یکی از رهبران ملی گرای کرد که تحول عظیمی را در شکوفایی ناسیونالیسم کردی ایجاد کرد. ملامصطفی بارزانی بود. «ملا مصطفی از سال 1932 پس از اینکه جنبش بارزان به رهبری برادر بزرگش شیخ احمد شکست خورد در منزل خود در سلیمانیه تحت نظر به سر می برد. در بارزان او دربارۀ حقوق ملی کردها صحبت می کرد و نظریات او مورد حمایت و پشتیبانی عموم قرار گرفت. کردها بر علیه حکومت منفور عراق که آنرا ضد خود می دانستند تهیج شدند. (اُبالاس 1377: 50) اُبالاس در مورد بارزانی چنین می گوید: ملا مصطفی با هوش و سریع الانتقال و متکی به خود بود. او تمام خصوصیات و خصلتی را که یک رهبر عشیره باید داشته باشد دارا بود. اگرچه او تحصیلات کاملی را نداشت ولی اهمیت و ارزش بسیاری برای تعلیم و یادگیری قایل بود.(اُبالاس 1377: 50) در سال 1944 حس ملی گرایی در کردستان به طور وسیعی گسترش یافت. در ماه مه در ایران کومله پرچم کردستان را برافراشت و آن پرچم سه رنگ داشت. آرم آن عبارت بود از خورشید با دو خوشه گندم در دو طرف آن و در وسط یک کوه و قلم وجود داشت. در ماه اوت نمایندگان احزاب ملی کرد از کشورهای ترکیه، عراق و ایران در نزدیکی کوه دالانپور واقع در عراق با هم دیدار کردند. در این ملاقات نقشه هایی طرح و تقسیم شد. که در آن مناطق کردنشین مورد ادعای آنان را نشان می داد. این نقشه باریکه ای را نشان می داد که از نزدیک منطقه ای به نام آلیو در سوریه می گذشت و به دریای مدیترانه منتهی می گردید. (اُبالاس 1377: 53) در کردستان ایران حرکت ناسیونالیستی با شخصیت قاضی محمد گسترش پیدا کرد. در نوامبر 1945 قاضی محمد اعلام کرد که کومله که تا آن زمان مخفیانه فعالیت می کرد باید نام خود را به حزب دمکرات کردستان تغییر دهد و فعالیتش را نیز علنی کند. قاضی اگر چه عضو کمیتۀ مرکزی حزب دمکرات نبود و اصولاً در حزب سمت رسمی نداشت اما با اتکا به شخصیت مقتدر و توانای خویش حزب دمکرات را زیر نفوذ خود قرار داد، همان گونه که کومله را نیز تحت تسلط خود داشت. حزب دمکرات اهداف ملی داشت. خواسته های حزب دمکرات عبارت بودند از: استفاده از زبان کردی، اداره امور داخلی، کرد بودن رؤسا و مقامات اداری، صرف تمام درآمد منطقه در محل و همچنین تشکیل شورای کردستان چنین پیدا بود که هدف اولیۀ حزب دمکرات کردستان کسب خودمختاری بود نه استقلال کامل.(اُبالاس 1377: 60) با آمدن ملا مصطفی رهبر حزب آزادی کردستان عراق و قرار گرفتن بارزانی و نیروهای او که بالغ بر 9000 نفر بودند در کنار حزب دمکرات کرد ایران تقاضای ناسیونالیست ها بیشتر شد. «جنبش و تحرکی که در کردستان پدید آمده بود حس جاه طلبی بیشتری را در کردها برانگیخت و آنان را بیشتر به فکر استقلال کامل انداخت تا خود مختاری سادۀ محلی. آنان روزنامه ای به نام کردستان منتشر کردند که آشکارا از استقلال کردستان طرفداری و حمایت می کردند.» (اُبالاس 1377: 60) با تشکیل جمهوری مهاباد در یازدهم فوریه 1946 قاضی محمد به مقام رئیس جمهوری انتخاب شد. او برای اتحاد کردهای ترکیه و عراق، سعی کرد کردهای سایر مناطق کردنشین را وارد کابینه کند که این تلاش نافرجام باقی ماند. «در دوران حکومت جمهوری مهاباد، کردهای عراقی علی الرغم اینکه ترغیب می شدند که برای تشکیل کردستان بزرگ به صف مبارزه بپیوندند اما با این وصف آنان نسبتاً آرام باقی ماندند. (اُبالاس 1377: 73) کردها در ایران به طور مکرر علیه دولت مرکزی شورش کرده اند. جدایی طلبی آنها علت مذهبی ندارد. بعد از جنگ جهانی دوم نیروهای اشغالگر شوروی به تأسیس یک دولت دشت نشاندۀ کرد به نام مهاباد پرداختند. جمهوری مهاباد بلافاصله پس از خروج قوای شوروی از ایران سقوط کرد. برخلاف آذری ها، کردها کلاً از موجودیت این جمهوری طرفداری کردند. ناسیونالیسم کردی و جدایی طلبی آنها همواره با سرکوب روبه رو بوده است. هر زمان که حکومت مرکزی قوی بوده است، کردها را سر جای خود نگاه داشته و هر زمان که ضعیف بوده است، آنها فرصت را غنیمت شمرده و ادعای استقلال کرده اند. (درایسدل 1386: 205) علاوه بر تلاشهای جنبش مهاباد به رهبری قاضی محمد و جنبش بارزان به رهبری ملا مصطفی بارزانی در سایر نقاط کردنشین و در طول چند سده ی اخیر شورش هایی برای تشکیل حکومت محلی و تشکیل حکومت کردی صورت گرفت که در ذیل اجمالاً به آنها اشاره می شود. شورش بدرخانیها: (1802 – 1867) این شورش به رهبری بدر خان پاشا یا امیر بوتان در منطقه کردنشین عثمانی در ولایات جزیره به منظور تأسیس کشوری مستقل برای کردها قیام کرد. او ولایات وان، باشقلا، سیوروک موصل، رواندز، مهاباد و ویران شهر را به تصرف در آورد و به دروازه های دیار بکر رسید. امیر بوتان دو عامل را علت عقب ماندگی می دانست و در رفع آنها تلاش نمود. الف) آنکه همه کردها باید به عقیدۀ ملی و آزادی کردستان بزرگ برسند. ساخت و ایجاد کارخانه اسلحه و مهمات در داخل. شیخ عبیدالله شمدینانی (1881) شورش او به منظور آزادی و استقلال کردستان صورت گرفت مشروط بر اینکه حکومتی خود مختار تحت نظر عثمانی داشته باشد. شورش محمد پاشا (1846 – 1783) م. محمد پاشا امیر رواندز به پاشای بزرگ مشهور است در سن 31 سالگی امیر ولایت شد. و سلسله امیر روانذر و سورانی را در دست گرفت. بعد به خارج از روانذر دست اندازی کرد. او ولایات بلباس، کوی، رانیه، دزی و هولیر را به تصرف خود در آورد و در تمام این مناطق، قلعه و دژهایی بنا نمود و ساخت اسلحه و توپخانه را آغاز کرد. پاشای روانذر از دوران کودکی تا زمان مرگ در فکر رهایی کردستان از جنگ ترک ها بود و می خواست حکومتی مستقل داشته باشد. نهایت کار با سوء استفاده از دین و متهم نمودن او به کافر بودن بر او غالب شدند و حمایت کردها را از او گرفتند. شورش سردار رشید. عباس خان سردار رشید در سال 1917 م. از نوادگان اردلان سنندج، از روانسر جنبش را آغاز کرد. او با کمک خان های منطقه جوانرود، پاوه، اورامانات و بانه وارد شهر سنندج شد و مدتی در این شهر حکومت را در دست داشت. شورش شیخ محمود ( 1956 – 1882) م. او به منظور تأسیس حکومت کردی در نوامبر 1918 وارد سلیمانیه گردید و منطقه سلیمانیه را به طور کامل از کنترل عثمانی ها خارج گرداند. در آن زمان نوئل به دستور «ویلسون» در 1918 در شهر سلیمانیه اجتماعی به پا کرد و تمام معتمدین شهر و سران عشایر را دعوت نمود و در آن گردهمایی شیخ محمود به عنوان حکمران کردستان معرفی گردید. آنچه دربارۀ حکومت شیخ محمود حائز اهمیت است فرستادن نامه ای به کنگره ی ورسای به دفاع از حقوق ملت کرد می باشد. بعدها حکومت شیخ محمود توسط انگلیسی ها متلاشی شد. اسماعیل آقا «سمکو» (1930 – 1875) م. او از تیره های میلانی و از ایل شکاک بود. و بعد از حکمرانی پدر و بردارش جعفر آقا حکمران و رئیس ایل شکاک شد و مناطق غرب و شمال غرب را از دست حکومت وقت ایران خارج کرد. سمکو خوی و ماکو، اشنویه، چهریق، لاجان، ارومیه و شاهین دژ و زوزان تا سقز و بانه را گرفت. همۀ عشایر این مناطق تحت فرمان وی بودند. در دورۀ حکومت شیخ محمود در عراق، سمکو تصمیم گرفت خود را به شیخ محمود برساند و با کمک او کردستان بزرگ را تشکیل دهند. که موفق به این کار نشد. چنان چه ملاحظه می شود تمام این قیام ها البته بجز تا حدودی قیام بارزانی ها، با شکست مواجه می شوند. که علل شکست این قیام ها نشأت گرفته از عوامل مشترکی است که این قیام ها دارا بودند. برخی از این عوامل عبارتند از: عدم رشد ناسیونالیسم و همچنین در هم آمیختگی ملی. فرقه گرایی و عدم تعهد به ملیت و متکی بودن این قیام ها به منطقه و ایل خود. اختلاف ما بین عشایر و رهبران قیام. قدرت برتر دولت های منطقه در برابر قیام های کرد. عدم رهبری قوی سیاسی، که اکثراً رهبران ناآگاه و ضعیف و سست گرا بودن و همچنین استفاده از روشها و جهان بین کوته نظرانه. وابستگی اکثر این قیام ها به کشورهای دیگری که آنها به دنبال مقاصد خود در منطقه بودند نه حمایت واقعی از این جنبش ها. عدم آگاهی به ساختار حاکم بر نظام منطقه و بین الملل. یکی از عوامل دیگر در ناکامی برخی از شورش ها، احزاب کمونیست و سازمان های چپ در منطقه کرد و ممالک خاورمیانه بودند که سیر ناسیونالیسم را تضعیف کرده بود. «در کردستان تاریخ مدام در حال تکرار شدن است.. زیرا رهبری سیاسی کرد هرگز قادر به درک تاریخ و شرایط تاریخی جهان دور و بر خود نبوده و هرگز نتوانسته است خود را با تحولات دنیای متحول و متغیر تطبیق دهد.» (اُبالاس 1377: ح) 3.12 مضار و منافع ناسیونالیسم اما درمورد ناسیونالیسم، تا آن جا که با هدف رهایی یک ملت، از اسارت سلطه جویان، نژاد پرستان، استعمار، استشهاد، نابرابری درون کشوری و دست یابی به حق تعیین سرنوشت، راهنمای پیکار مردم باشد، به سان ایدئولوژی یا راهکاری پیشرو تلقی می شود. ولی هنگامی که ناسیونالیسم توسط دولت ها و گروه هایی برای سلطه گری بر پایه ی تفاوتها و یا برتری نژادی و ملی و ایجاد سروری ملتی بر دیگری مورد بهره برداری قرار می گیرد، چون یک ایدئولوژی سلطه جویانه و نژاد پرستانه مردود است. (ابریشمی 1372: 72) بنا بر این بر این اساس، ناسیونالیسم کردی در مقابل ناسیونالیسم عرب و ترک بر اساس برتری و سلطه گری نبوده بلکه خواهان حق ملی خود و رهایی از تبعیضاتی بوده است که بر ملت کرد در طول حکومت عثمانی و بعد از آن کشورهای نوظهور فاشیستی ترک و بعثی عرب روا داشته اند. و از این رو مظلومیت این قوم در طول تاریخ شورش هایشان در مقابل نایسونالیسم عرب و ترک بر هر خواننده ی جویای حقیقتی آشکار است. تولد اقلیم کردستان عراق کردستان عراق بیش از 83 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. اما اقلیم کردستان عراق به پایتختی هولیر «اربیل»، 40643 کیلومتر مربع وسعت و جعیتی بیش از 5 میلیون نفر دارد بر این اساس حکومت اقلیم کردستان عراق به لحاظ وسعت 4 برابر لبنان و بزرگتر از هلند می باشد. « در عراق کردها در شمال و شمال شرق کشور زندگی می کنند. ایالات کردنشین عبارتند از: دهوک، زاخو، مازوری، جیر، عمادیه، اکرا، سنجار و شیخان که بیشتر ساکنان این دو ایالت ایزدیها هستند. دیگر نواحی کردنشین: کرکوک ، اربیل، سلیمانیه، دیاله و نواحی خانقین و مندلی می باشند. در این نواحی کردهای عراقی با کردهای ایرانی ساکن غرب زاگرس هم مرز هستند و تعداد کردهای مقیم بغداد با جمعیت موصل که کردنشین است برابر است. (نیکتین 1366: 5-4) کردستان عراق به مانند سایر نقاط کردنشین خاورمیانه منطقه ای کوهستانی به شمار می رود. «کوه ها به سوی جنوب و جنوب غربی شیب می یابند وبه دشت های حاصلخیز اربیل و حریر و شاره زوور منتها می شوند. رشته کوه های کم ارتفاع و بی دار و درختی به نام جبل حمرین دشت های فوق را از دشت های بین النهرین سفلی جدا می کند و مرز طبیعی سرزمین های کرد و عرب را تشکیل می دهد. در این منطقه چندین رود می گذرد که عبارتند از : دجله، زاب بزرگ، زاب کوچک و سیروان.» (شریف وانلی 1372: 174) مهمترین شهر کردستان عراق کرکوک است که در مرکز حوزه های نفتی قرار دارد. دولت عراق برای کاستن از جمعیت کردهای این شهر سعی بر آن داشته که جمیعت عرب را در این منطقه افزایش دهد. سیاست عربی کردن منطقه از آن جهت است که این کشور بتواند در آینده اهالی عربی بودن این منطقه بنماید این امر ناشی از آن است که دولت عراق نیز خود اعتقاد ندارد که بتوانند در طولانی مدت بر کردستان حکومت کند.» (شریف وانلی 1372: 79) کردستان عراق که یک سوم خاک عراق را شامل می شود در اصل غنی ترین و حاصلخیزترین بخش از سرزمین عراق است. که از لحاظ کشاورزی به مراتب بهتر از سایر دشت های سرزمین عراق می باشد همچنین وجود کوهستانهای سرسبز این منطقه، شرایط خوبی را برای دامپروری و باغداری فراهم نموده است. «منابع طبیعی که در کردستان عراق وجود دارند عبارتند از: نفت که میزان زیادی از ذخایر نفتی جهان را شامل می شود، سنگ آهن و کروم فراوان و منابع دیگری که عبارتند از: مس، آلومینیوم، بوکسیت، طلا، گوگرد، فولاد، سیمان و گچ.» (سجادی 1375: 10) مسأله کرد در عراق و جدال با حکومت مرکزی از همان ابتدای تشکیل کشور عراق و حتی زودتر، جنگ کرد و عرب آغاز کردید و طی سه دوره ی 1925 – 1915، 1975-1965، 1991- 1980 شدت گرفت. (کرمی 1378: 77) کردها در هنگام تولد کشور عراق، با استناد به اصول دوازده گانه ویلسون و عهد نامۀ سور، خواستار استقلال بودند و به مرور با اعلام استقلال عراق (1932) کردها خواهان خودمختاری فرهنگی ـ سیاسی در چارچوب عراق و همچنین مشارکت داده شدن مناسب در پست های حکومت مرکزی بودند (الیس 1386: 213). سابقه ی طولانی در مبارزات استقلال طلبانه کردها و ناسیونالیسم کرد در این بخش از کردستان، باعث شده است که وضعیت فعلی این منطقه، و هم مرز بودن و نقطه ی اتصالی آنها با سایر نواحی کردنشین ترکیه، ایران و سوریه، تأثیرات عمیقی را بر پیرامون بگذارد. رمزی قزاز جنبش های کرد را در سه مرحله زمانی؛ از قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول؛ از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم؛ از جنگ جهانی دوم تا شورش ملا مصطفی بارزانی در اوایل دهه 1970 تقسیم بندی کرده است. (قزاز 1381: 30) اگر طول زمانی مرحله سوم را تا اشغال کویت توسط عراق و فروپاشی شوروی گسترش داده و مرحله ی چهارم را از 1990 تاکنون تعریف کنیم، جنبش های کردی در چهار دوره تقسیم بندی خواهد شد: از قرن 19 تا آغاز جنگ جهانی اول. بین دو جنگ جهانی. دوران جنگ سرد. دوران صلح سرد. (دهه 1990 به بعد) مبدأ این تقسیم بندی ها وقایع مهم جهانی ـ منطقه ای و تأثیر آن بر آگاهی عمومی کردها به عنوان یک ملت مجزا می باشد. دورۀ اول از شورش عبدالرحمن پاشای بابان در سال 1806 در سلیمانیه شروع می شود و به شورش سیخ عبدالله شمدینانی (1880 ـ 1881) و شورش کردهای موصل و شورش 1913 بتلیس ختم می گردد. در این دوره کردها به تدریج وفاداری های قبیله ای را به نفع وفاداری ملی ترک می کنند. مبدأ دوره دوم: پایان جنگ جهانی اول (1918) می باشد که بر اساس پیمان (سور) به کردهای عثمانی امکان برخورداری از یک دولت ـ ملت کردی را هر چند در بخش محدودی از کردستان را می داد. (1920) معاهده سور که سرابی از خودمختاری و استقلال را بر کردهای عثمانی می نمود در حقیقت به منزله اعلام تجدید حیات ترکیه به رهبری مصطفی کمال و تولد عراق تحت حکومت ملک فیصل بود. (کوچرا 1377: 51) پیمان لوزان (1923) پیمان سور را نافرجام گذاشت. اولین شورش بزرگ کردها در دوره دوم، شورش کردستان عراق به رهبری شیخ محمود (1932 ـ 1919) بود و آخرین شورش بزرگ این دوره، شورش کردهای در سیم در ترکیه (1937) می باشد. در دورۀ سوم: اولین شورش کردها، ادامه شورش بارزانی ها در کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی بود که از سال 1934 شروع شد و تا 1945 ادامه یافته بود. ولی بزرگترین شورش های کردی در دوران جنگ سرد. جمهوری مهاباد در (1946) در ایران و قیام بارزانی ها دراوایل دهه ی 1970 می باشد. از دیگر وقایع این دوره می توان به شروع عملیات مسلحانه پ. ک. ک در سال 1984 در ترکیه اشاره کرد. دوره چهارم: از قیام کردهای عراق، پس از شکست صدام در کویت آغاز می شود. سرانجام این شورش ها به تشکیل دولت منطقه ای در کردستان عراق منجر شد. منازعات خشونت آمیز بین کردها و اعراب یکی از ویژگی نظام سیاسی عراق از ابتدای استقلال آن کشور به شمار رفته، به نحوی که طی هشت دهه ی گذشته یا پیوسته در حال جنگ و یا مشغول مذاکره برای خودمختاری با دولت مرکزی بوده اند. (احمدی 1384:68) 3.13 تولد دولت منطقه ای در کردستان عراق بر آمدن کردستان کنونی نتیجۀ وجود جنبش های دیرپا و نیرومند ناحیه گرای کردی و راهبرد ژئو پولیتیک آمریکا در منطقه است. (کاویانی 1387: 19) در مارس 1991 پس از شکست عراق از نیروهای ائتلاف، کردها اقدام به بزرگترین خیزش توده ای کردند، در مدت دو هفته سرتاسر کردستان عراق را به کنترل در آوردند (18 ـ 4) مارس، اما نیروهای ائتلاف که صدام را از کویت بیرون راندند. همچنان او را به عنوان ریاست جمهوری عراق باقی گذاشتند و در مقابل کردهایی که با نیروهای ائتلاف در شکست صدام نقش داشتند را در برابر ارتش زرهی و بمباران های صدام حسین تنها گذاشتند. این امر باعث آوراگی و در به دری و همچنین مستعرب کردن بخش هایی از موصل و کرکوک و دست یابی صدام و اعراب به مقاصد دیرینه خود درباره مناطق نفت خیز کردستان شد. که این امر در حال حاضر نیز باعث به وجود آمدن تنش هایی ما بین حکومت اقلیم و حکومت مرکزی « مالکی» شده است. در پنج آوریل 1991 با وخیم شدن اوضاع کردستان و آوارگی و کشتار بی رحمانه صدام حسین، و تأثیر افکار عمومی جهان نسبت به مسأله شمال عراق، شورای امنیت ملل متحد قطعنامه 688 را تصویب کرد.این قطعنامه از دو جهت برای کردها واقعه ای تاریخی بود. اول اینکه از کمیسیون داوری جامعه ملل در 1926 – 1925 به این سو، این نخستین بار بود که از کردها به نام یاد می شد. از سوی برای اولین بار بود که سازمان ملل متحد بر حق مداخله در امور داخلی کشوری عضو اصرار می ورزید. و این امر برای کردها و دیگر اقلیت های در معرض خطر امید بخش بود. قطعنامه 688 سرکوب مردم غیر نظامی را در عراق خواست برای کمک به رفع تهدید صلح و امنیت جهانی در منطقه، فوراً به این سرکوب پایان دهد. به دنبال این قطعنامه در اواسط آوریل 1991؛ نیروهای ائتلاف ایجاد منطقه امن را در درون عراق اعلام و هواپیماهای عراق را از پرواز بر فراز شمال مدار 36 درجه منع کردند. در نتیجه استان های کردنشین سلیمانیه، اربیل و دهوک تحت کنترل احزاب کردی قرار گرفتند. با برگشت آوارگان به منطقه، آشکار گردید که با فقدان اقتدار دولتی زندگی برای مردم مشکل است. همچنین با باز بودن مرزها و ورود و خروج غیر قانونی و سلیقه ای عمل کردن احزاب کردی در روابط خارجی با سایر دول، مشکلات عمده ای در مسائل داخلی و خارجی پدید آمد. (کرمی 203 ـ 1376: 204) برای رهایی از این معضل، انتخابات در 19 مه 1992 برگزار شد. آستانه ورود به مجلس برای احزاب کسب حداقل 7 درصد آراء تعیین شد. تعداد اعضای پارلمان 105 نفر در نظر گرفته شده بود. برای پیروزی در انتخاب رهبری کسب حداقل 51 درصد کل آرای اخذ شده لازم بود. میزان مشارکت در این انتخابات 88 درصد بود. که برندگان اصلی این انتخابات دو حزب دمکرات کردستان (3/45) در صد و اتحادیه میهنی با کسب (8/43) درصد از کل آراء اخذ شده بودند. برای اخذ منصب رهبری نه بارزانی و نه طالبانی نتوانستند 51 درصد آراء را بدست آورند. بنا بر این با هم رهبری کردستان را بر عهده گرفتند. دولت خود گردان تا سال 1994 ادامه یافت در سال 94 با آغاز درگیری های داخلی کردستان عراق به دو منطقه تجزیه شد. این وضعیت تا 5 سال در کردستان عراق حاکم بود. (حق پناه 6- 1381: 7). در سال 1998 با وساطت وزیر امور خارجه آمریکا موافقتنامه صلحی بین دو حزب کرد منعقد شد و به دنبال آن همکاری میان آنها به تدریج افزایش پیدا کرد. در 12 مهر 1381 دو حزب توانستند مجلس منطقه ای کردستان را مجدداً تشکیل دهند. این مجلس اگر چه در سال 1992 تشکیل شده بود اما از سال 1995 به بعد تشکیل جلسه نداده بود. (گالبرایت 1381: 331). نقطه عطف تحولات شمال عراق، بروز حوادث 11 سپتامبر متعاقباً سقوط رژیم صدام در راستای استراتژی ایالات متحده آمریکا در قرن 21 بود که بی تردید به اقلیم کردستان عراق موقعیتی ژئو استراتژیکی اعطاء نمود. (آیتی 1385: 24) دو حزب دمکرات و اتحادیه میهنی در سال 2003 با کنار گذاردن اختلافات داخلی از همان روزهای نخست با تمام توان و همراه و در کنار نیروهای ائتلاف با نیروهای بعثی جنگیدند، پس از جنگ دو حزب اصلی کرد در راستای افزایش توان چانه زنی در برابر قدرت و حکومت مرکزی، هم پیمان شده و در انتخابات مجلس ملی با فهرست مشترکی شرکت کردند. آنان همچنین با برگزاری دومین انتخابات پارلمان کردستان عراق همزمان با انتخابات عمومی و سراسری با فهرستی مشترک با برخی احزاب کوچکتر تواسنتند کابینه جدید دولت منطقه ای کردستان را تشکیل دهند. (کاویانی راد 1387: 92) دومین دوره انتخابات پارلمان در سال 2005 برگزار شد در این دوره علاوه بر افزایش کرسی ها، دو حزب بزرگ دمکرات و اتحادیه میهنی با هم ائتلاف کرده و اکثریت آراء را بدست آوردند. اقتدار این دو حزب در دور سوم انتخابات پارلمان با ظهور لیست «گوران» که نفوذ زیادی در مناطق تحت نفوذ اتحادیه میهن کردستان داشت و همچنین شکل گیری ائتلاف اصلاح و خدمات به شدت تهدید شد و برای اولین بار امکان تشکیل یک گروه اپوزیسیون قوی و یک پارلمان واقعی در کردستان عراق به وجود آمد. 11 کرسی در پارلمان کردستان به اقلیت ها اختصاص دارد 5 کرسی به کلدانی، سریانی و آشوری ها، 5 کرسی به ترکمن ها و 1 کرسی به ارمن های کردستان. نتایج اخیر انتخابات پارلمانی و رهبری کردستان، رهبری بارزانی را با چالش جدی مواجه خواهد کرد زیرا گروه های رقیب توانسته اند درصد قابل قبولی از 111 کرسی پارلمان را به خود اختصاص دهند. امری که گروه های اپوزیسیون را در تصمیم گیری های منطقه ای کردستان دخیل خواهد کرد. 3.13 تأثیرات اقلیم کردستان بر پیرامون شکل گیری دولت منطقه ای کردستان، در جوار مناطق کردنشین منطقه و با توجه به ساختار قومی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی می تواند چالش هایی را برای ترکیه، سوریه و ایران در پی داشته باشد. با تداوم حیات و تثبیت آن در قانون اساسی این کشور احتمال در خواست خودمختاری و فدرالیسم از سوی کردهای کشورهای منطقه مطرح خواهد شد. با توجه به این در حال حاضر در سال 2012 در جریان بحران سوریه شاهد حمایت اقلیم کردستان از کردهای این کشور هستیم. همچنین کردهای سوریه نیز خواستار خودمختاری و فدرالیسم می باشند. بازتاب تحولات شکل گرفته در عراق و تأثیر گذاری و نقش آفرینی کردها در ساختار داخلی این کشور می تواند خواسته های کردها در بعد منطقه ای را نیز گسترش دهد. تقویت هویت و فرهنگ کردی دست آورد کردها در قانون اساسی عراق، توانمندی رسانه ای حکومت منطقه ای کردستان در بعد جهانی به همراه هزاران وب سایت کردی، انتشار بیش از 400 مجله که شامل 13 روزنامه می شود وجود 14 دانشگاه و در نهایت مشارکت کردها در اداره حکومت مرکزی بر توان تأثیر گذاری فرهنگی کردستان عراق بر پیرامون افزوده است. بنا بر این اقدامات حکومت منطقه ای کردستان در پردازش، ارتقاء و ترویج فرهنگ، تاریخ و زبان کردی و انتشار آن توسط رسانه ها می تواند باعث گسترش علاقه کردهای جهان و منطقه خاورمیانه به اقلیم کردستان شده و محبوبیت آن را افزایش دهد و از آن الگوی ایده آل و آرمانی در ذهن کردهای سایر مناطق ایجاد نماید. (حافظ نیا 1385:22) تأثیرات ذهنی و روانی از آوریل سال 1991، دولت منطقه ای کردستان عراق در حال اجرای امور خود بوده است. دانشگاه ها باز شده اند، مجوز ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی تنظیم شده اند، پلیس و نیروهای امنیتی به وجود آمده اند، بانک مرکزی، پرچم و سرود ملی و پایتخت تعیین شده است. (الیس 1386: 212) تثبیت اقلیم کردستان عراق در پی تحولات سال 2003 به بعد و دستاورد کردها در قانون اساسی عراق باعث شده است که اعتماد به نفس کردها بالا رود (حافظ نیا 1385: 23) تقویت ناسیونالیسم کردی کردها از شکل گیری دولت منطقه ای کردستان قوت قلب گرفته و به آینده امیدوار هستند و انتظار دارند در کشورهای خودشان فرصت های بیشتری در اختیار آنها گذاشته شود. پس از تشکیل این حکومت ارتباطات و مراودات اجتماعی بین کردهای عراق و با کردهای کشورهای همسایه بیشتر شده است در نتیجه احساسات ملی گرایانه مردم کرد در کل منطقه تقویت شده است. افزایش مطالبات از دولت مرکزی تأثیر سیاسی خود گردانی شمال عراق بر کردهای منطقه را می توان در حوزه روابط با دولت های مرکزی آنها ردیابی کرد. (حافظ نیا 1385: 23) در ایران، جریان اصلاح طلب کرد در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری، مطالبات فرمول شده ای را مطرح کرد. در بین این مطالبات بر آموزش رسمی زبان کردی، بازگشت کردهای خارج از کشور، آزادی نشر مطبوعات کردی، رفع توسعه نیافتگی منطقه ای، مشارکت سیاسی در سطح منطقه ای و ملی تأکید شده است (هفته نامه سیروان، شماره 36) در شرایطی که کردهای عراق نه تنها در استان های کردنشین از حق نظام فدرالی برخوردارند در حکومت مرکزی نیز سهم فراوان دارند، پرسش از جایگاه هموطنان کرد در نظام مدیریتی ملی و استان های کردنشین پرسش قابل انتظاری است . که نباید به جای پاسخگویی به پاک کردن صورت مسئله پرداخت. (حق پناه: 1386: 7) حمایت از مخالفان کرد کشورهای پیرامون در مقطع کنونی، دولت منطقه ای کردستان به راحتی اوایل دهه ی 1990 به کشورهای منطقه امتیاز نمی دهد. این دولت اگر چه در ظاهر روابط خود با ایران، ترکیه و سوریه را حفظ کرده است، اما نحوه تعامل آن با مخالفین کرد این سه کشور به گونه ای است که آنها با حمایت مادی و معنوی شخصیت های کرد عراقی، به فعالیت خود ادامه می دهند. (کوچرا 2003: 260-270) وجود پایگاه های احزاب کرد مخالف ایرانی چون، دمکرات و کومله و بعضی از پایگاه های پژاک در خاک عراق گواه این مدعی اند. جهانی کردن مسأله کرد. حکومت منطقه ای کردستان روابط گسترده ای با بسیاری از کشورها منطقه دارد و دارای نمایندگانی در کشورهای اروپایی و آمریکاست. اکنون کردها در دستگاه دیپلماسی کشور عراق به طور گسترده ای حضور دارند. این مسائل مسلماً در افزایش مطالبات کردهای منطقه از دولت مرکزی خود تأثیر گذار خواهد بود. بنا بر این با توجه به مباحث ذکر شده، هم مرز بودن نواحی کردنشین با اقلیم کردستان و همچنین هم نژاد بودن و فرهنگ واحد نواحی کردنشین باید خاطر نشان کرد که هر تأثیری از هر کدام از نواحی کردنشین به سایر نواحی نیز سرایت خواهد کرد. در نتیجه‌ی این عوامل تأثیر کردهای عراق و حکومت آنها با توجه به فن تکنولوژی رسانه ای در جهان بر کردهای منطقه مؤثر بوده و خواهد بود. منابع ابالاس، ادگار (1377)، جنبش کردها، ترجمه اسماعیل فتاح قاضی، تهران: انتشارات نگاهاحمد، کوروش (1381) قدرت یهود در آمریکا از اسطوره تا واقعیت، مجله راهبرد شماره 25احمدیان، امیر (1381) سیاست امنیت آمریکا در خلیج فارس، تهران: انتشارات پژوهشکه مطالعات راهبردیاخوان زنجانی، داریوش (1382) تحلیلی پیرامون رساختار سیاسی عراق، مجله حقوق و علوم سیاسی، ش 226اخوان کاظمی، مسعود و پروانه عزیزی (1390) کردستان عراق ها رگلند ژئوپلتیکی اسرائیل، فصلنامه راهبرد، شماره 60، سال بیستم. ادامز شمدت، دانا (1362) سفری به سوی مردان شجاع در کردستان، ترجمه محمند مجدی، مؤسسه انتشارات سقز امینی معاصر، مجتبی (1383) سیاست خاورمیانه ای جرج بوش در مقابل اسرائیل و فلسطینیان قبل و بعد از حادثه 11 سپتامبر، فصلنامه مصباح، شماره 55، سال سیزدهمبازرگان، مهدی (1362) انقلاب ایران در دو حرکت. تهرانبخارایی زاده، سید مهدی، (1386) بررسی طرح نظام منطقه ای اسرائیل، فصلنامه مطالعات منطقه ای، اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی، شماره یک، یک سال نهم برزگر، تیموری، ببری، سلیمی (1390) معادلات سیاسی عراق و امنیت ملی ج.ا.ا فصلنامه سیاست، دوره 41، شماره 4برژنسکی (1382) شن های روان هژمونی، ترجمه معاونت سیاست خارجی، مجله برداشت اول، سال سوم، شماره 21.پتراس، جیمز (1387) قدرت اسرائیل در آمریکا، ترجمه حمید نیکو، تهران؛ موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور پروگرام و به یره وه رمی ناوخوی، پارتی دیموکراتی کوردستانی- یه کگروتوو، نه کونگرد یازده همینی پارتی له 16-26 ناب 1993 دابر یاری له سه ردراوه پور احمدی حسین و محمدرضا موسوی نیا (1385) سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر از منظر رئالیسم، لیبرالیسم و سازه انگاری، ویزه سیاست و روابط بین الملل، شماره بیستم، بهار و تابستان ثقفی عامری، ناصر (1385)، عراق جدید تغییرات ژئوپلتیک، برگردان بیروز ایزدی، راهبرد – شماره سی و نهم بهار جعفری رولدانی، اصغر (1369) روابط عراق و کویت، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی جعفری، علی اکبر (1389) منافع استراتژیک مشترک و اتحاد- آمریکا- اسرائیل، تهران: پژوهشکرده مطالعات راهبردی جوزف، فرانکل (1370) روابط بین الملل در جهان متغیر، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سایسی و بین المللی، چاپ 2 چمنکار، محمد جعفر (1387)، جایگاه خلیج فارس در اقتصاد انرژی آمریکا، فصلنامه مطالعات خاورمیانه شماره 3 و 4، سال پانزدهم حاجی یوسفی، محمد (تابستان 1386) سیاست خارجی خاورمیانه آمریکا: مطلب جهانی شدن یا ژئوپلتیک، فصلنامه ژئوپلتیک: سال سوم، ش 2خدایی، خان واوغلان (1384) دکترین امنیت ملی آمریکا: ژئوپلتیک نوین، تشیع در خاورمیانه. کتاب آمریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر. خسروی، علیرضا (پاییز 1387) افزایش حضور اسرائیل در عراق: استراتژی گسترش و نفوذی، راهبرد سال 16، ش 48خواجوی، علی(1390)، بررسی وضعیت صنعت نفت و گاز کردستان عراق، ماهنامه ی اکتشاف و تولید، شماره ی82.دهشایر، حسین (1381) 11 سپتامبر نظام بین الملل و هژمونی آمریکا، فصلنامه مطالعات راهبردری، شماره 3 و 4 و سال پنجم، زمستان. دهشیار، حسین (1381) سیاست خارجی آمریکا و هژمونی، تهران: انتشارات خط سوم. دهشیار، حسین (1386)، سیاست خارجی و استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا، تهران، نشر قومس، چاپ اول.دیلمی معزی، امین و مرتضی شجاع (1390) آمریکا و راهبرد بازنگری در مرزهای سرزمینی در خاورمیانه، جلسیانی اقتصادی، شماره 248-247.رضوی، سلمان (1387) فرصت های سیاسی عراق جدید برای اسرائیل، عراق پس از صدام و بازیرگان منطقه ای. تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.رفعت، آرام (2007) راهبرد آمریکایی برای کردستان، مترجم مهدی کاظمی به نقل از فصلنامه MER1 سال 11، ش 4.رمضانی. روح الله (1385) چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نشر نیزیبا کلام، صادق و محمدرضا عبدالله پور (1390) ژئوپلتیک شکننده کردستان عراق عاملی همگرا در نزدیکی کردهای عراق به اسرائیل، فصلنامه سیاست، دوره 41 شماره 4، زمستان. سجاد پور، محمدکاظم (1384)، ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران: تداوم و تغییر، مجموعه مقالات نخستین کنگره علمی ژئوپلیتیک ایران،تهران:انجمن ژئوپلیتیک ایران.سعیدی نژاد، حمیدرضا (1380) چرا آمریکا به اسرائیل کمک می کند، فصلنامه سیاست خارجی بهار، شماره یک، سال پانزدهم.عباسی سرمدی، مهدی (1376)، اصل حق آزادی ملت ها در تعیین سرنوشت خود، (مبانی تئوریک و مسائل عملی (بررسی مورد عراق) ، شماره 222-221- سیاسی اقتصادی عزتی، عزت الله (1373) ژئواستراتژی، ویراستار: محسن مدیر شانه چی، تهران: سمت عطار، رسول موحدیان (1386) چشم انداز خاورمیانه بزرگ، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزیر امور خارجه. فراهانی، احمد (1384) کتاب آمریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرفرایاق زندی، داود (1385) راهبردهای امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه، تهران پژوهشکده مطالعات راهبردی فردوست، حسین (1374) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، هران: اطلاعات، چاپ 8فولر، گراهام (1373) قبله عالم، مترجم عباس رنجبر، نشر مرکز، چاپ اولفونتن، آندره (1362) یک بستر دو رؤیا، ترجمه هوشنگ مهدوی، تهران، نو، چاپ 2قربانی شیخ نشین و اکرم قدیمی (1391) بررسی راهبردی سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، نشریه علمی پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک- راهبرد 62قهرمانپور، رحمان (1386) رویکرد اسرائیل به منطقه کردنشین شمال عراق، فصلنامه مطالعات منطقه ای اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی، شماره یک، سال نهم کاستلز، مانوئل (1380) عطر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه حسن چاوشیان و همکاران، تهران: طرح نو، چاپ 2کاویانی، مراد (1387) تحلیل ژئوپلتیکی تحولات کردستان عراق. فصلنامه راهبرد دفاعی سال ششم، شماره 20.کاویانیراد، مراد.(1383).«امنیت ملی از منظر جغرافیای سیاسی».فصلنامه مطالعات راهبردی .سال هفتم. شماره 4.کرمی، هاشم (1389)، تحلیل اثر ژئوپلیتیکی کردستان عراق بر وضعیت سیاسی کردهای عراق، فصلنامه ی سیاسی و اجتماعی روژه ف، سال پنجم، شماره های 14-15-16.کگلی، چارلز دبلیون و وتیکف، آوجین آر (1384) سیاست خارجی آمریکا: الگوها و روندها ترجمه اصغر دستمالچی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل.کوچرا، کریس (1377) جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه، چاپ 2لوئیس، ساموئل (1382) تکامل تدریجی اتحاد نانوشته آمریکا- اسرائیل، ترجمه طاهر زارعی- فصلنامه مطالعات منطقه ای، اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی- آمریکا شناسی، سال پنجم، شماره 2لیک، دیوید آی و مورگان، پاتریک. ا م. (1381) نظم های منطقه ای، امنیت سازی در جهان نوین، ترجمه سید جلال دهقانی فیروز آبادی، تهران: پژوهشکرده مطالعات راهبردی.لیوان، تی. هد (1373) باتلاق آمریکا در خاورمیانه، ترجمه رضا حائر، تهران؛ مؤسسه اطلاعات متقی، ابراهیم (1384)، پارادوکس های قدرت و رفتار منطقه ای آمریکا در عراق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره 69، پاییز 86معین الدین، جواد (خرداد و تیر 1385)، ؟؟؟ ئوپلتیک خاورمیانه و امنیت خلیج فارس، اطلاعات سیاسی اقتصادی ش 226 و 225.منصور، کمیل (1383)، تأثیر حادثه 11 سپتامبر بر منازعه اسرائیل- فلسطین، ترجمه شجاع احمدوند، فصلنامه پژوهش حقوق و سیاست، شماره 8 بهار، سال چهارم. منصوری، جواد (1385) آمریکا و خاورمیانه، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه نادری، محمود (1389)، (چگونگی روند دولت ملت سازی در عراق پس از صدام و مایه های ناامنی)، شماره 238، 237، 48 سیاسی و اقتصادی. نجاتی، غلامرضا (1371) تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب) تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ 3نجاتی، غلامرضا (1371) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات، چاپ 8سنیه، افرایم (1381) اسرائیل پس از 2000، ترجمه عبدالکریم مادری نگاهی به ماهیت راهبردی آمریکا در خاورمیانه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیکسون، ریچارد (1362) جنگ طبیعی، ترجمه جعفر ثقفه الاسلامی: تهران، نوین، شماره 323الهی، همایون، (1372) امپریالیسم و عقب ماندگی، تهران: قومس یعقوب زاده فرد، جلیل (1387) اسرائیل و کردهای شمار عراق، فصلنامه مطالعات خاورمیانه مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، شماره 4، 3، سال پانزدهم American Government sit (2004) Aprer formance Baced roodmap to A permanent two state solution to the 15raeli-palestinian conflict , www.state , gov/v/pay prs/ 2003/2006/pf. Htm. (Auyust 19.2010).American Government sit (2007) middle east peace chronology December 21. www. America. Gov/st/peacesec- English/2001/desember 2001, 122115 4042. htm. (August 11, 2010).Ayerbe, Luis, fernoendo (2005) the American Empire in the New century: Hegemony or Domination "Journal of Developing. David son, prizatiz ng foreign policy middle ast policy vol. xil1, No, z.sum 206, pp142.Jeicej. Terry, Us foreign policy in the middle east, the role of lobbies speeile Intrest group, llohdan: Pluto press, p.p 124.Jointhan Ryhnold, labour likud, the special relation ship (1998-95) Israel Affaris, vol 3, No 3084.Patric seala, A costly frenship, "Nation, jully 21, 2003. pgo. Suma G.Hjjar, The U.S. and Islamic fundamentalism in American foreign policy. (pukin: MCG raw- Hill. 2001, p71). Abstarct: The currrent research, were include political and cultural situation of kurds,specilaly Iraq’s kurd in the decades of (1990-2010).the current existed differences and attempts of kurds in the direction of determination of their political destination also the aims of America and Israel at this region and it’s evolution were established.. In the early of twentieth century, kurdistan was counted under the territory of Ottoman Empire, kurds at the power time of Ottomans and after that wants to establishment a governemt, after Ottoman empire collapse kurdistan was divided three part , with this action the English sow discard in the region. with formation of Iraq country under the domination british, kurds acted a riot because the arthicles of the “Sevr” contract was not operationalised.and kurd lands was divided. The kurds problem has always been shortcoming of Iraqi government and has busied all power regime ruled in Iraq. This problem was made a background for the intervention of foreign countries and ultra powers at this country.eventually,foreign powers who follow their aims and interests at the region.based on the demands and atmosphere condition seeking their destination from the situation of kurds. America and Israel were among the countries which wants to take advantage from this situationof kurd in the direction of their political Interests, therefor , their support or not support is depend on the their interests in the middle east. Key words: Iraq’s Kurdistan Security evolutions, Israel Strategy in Iraq Kurdiatan, Iraq’s Kurdistan,Israel in Kurdistan, America in Kurdistan, middle east. Security changes.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
ایردراپ12
اد ممبر بینهایت کانال،ربات و گروه تلگرام
کسب درآمد 2 میلیون تومان روزانه (تضمین شده با گارانتی بازگشت وجه)
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید