پاورپوینت خود شکوفایی و تجربه های اوج (pptx) 32 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 32 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
مقدمه
خودشکوفایی (Self – actualization) یکی از سازههای نظری اصلی در روانشناسی انسانگرا است. در روانشناسی انسانگرا ما با بیان و روشی متفاوت مواجه میشویم. از جنبههای مثبت انسان بحث میشود و روش علمی به معنای خاص آن، مانعی برای مطالعه کل جنبههای انسان تلقی میشود. سازه خودشکوفایی بعد از ۵۰ سال از فرمول بندی اولیه آن توسط راجرز ۱۹۵۱ و مازلو ۱۹۵۴، هنوز هم بهعنوان سازهای تاثیرگذار، دارای کاربردهای مهم برای روانشناسی و دارای ارزش اکتشافی (heuristic value) قلمداد میشود.
دیدگاههای روانشناسان مختلف دربارهی مفهوم خودشکوفایی
اصطلاحا خودشکوفایی برای اولین بار توسط“ کورت گولد اشتاین“ بکار رفت. خودشکوفایی از نظر گولد اشتاین در واقع همان انگیزه تشخیص استعدادها درفرد است.به نظر او این انگیزهی اصلی و در حقیقت تنها انگیزه واقعی فرد است و سایر انگیزهها صرفا تجلی آن به حساب میآید.
یونگ " فردیت یافتن را مترادف با تحقق خود میدانست. یعنی یکپارچگی عناصر ناهمگون شخصیت و مبدل شدن آن به الگویی هماهنگ و منحصربه فرد
به طور خلاصه خصوصیاتی که یونگ برای فردیت یافتگان بر شمرده است از این قرار است:
فردیت یافتگان در سنین میانسالی هستند، چون بحرانهایی شدید را که اصل دگرگونی شخصیت در این زمان است پشت سر گذاشتهاند.اینان به مراحل عالی خودشناسی رسیدهاند. فردیت یافتگان خود را میپذیرند با همه ضعفها و کاستیها.
سومین ویژگی آنان یکپارچگی در شخصیت است.
چهارم، پذیرش طبیعت انسان است، به همین دلیل با انسانهای دیگر همدلی بیشتری دارند. منظور از طبیعت انسان یعنی هر آنچه حقیقت انسان بودن است. طبیعت انسان دارای یک سری ضعفها و قوتها است. او دارای نیروهای تعقل، عواطف و هیجان خاص خود میباشد و نیز طبیعت انسان دارای نیروهای خطری خاصی است که از آن به عنوان غریزه یاد میشود. پنجم اینکه، از ناشناختهها نمیهراسند. این ناشناختهها عوامل نامعقول، آنچه با عقل و منطق نمیخواند و پدیدههای ما بعد الطبیعی را نیز در برمیگیرد. فیلسوفان اگزیستانسیالیست نیز تعابیر خاصی نسبت به خود شکوفایی دارند.
رولومی" در کتاب کشف هستی میگوید، مفهوم ارادهی معطوف به قدرت (will To Power) ،که نیچه به کار برده است، همان خود شکوفایی است. مفهوم اراده معطوف به قدرت عبارت است از تحقق خود به کاملترین شکل آن. نیچه میگوید:تنها فرمانی که هر کس باید بیچون و چرا به آن گردن نهد، فرمانی است که استعدادهای او از درون صادر میکنند و قطع نظر از اینکه هر کسی مستعد این باشد که چه بشود، همان قریحه وی باید جهت و همه تلاشها و به بیان صریحتر اراده او را معین کند.
مازلو معتقد بود که روانشناسی به طور کلی بر جنبهی منفی، بیمارگونه و حیوانی انسانها متمرکز است و امیدوار بود که روانشناسی انسانگرا به جنبههای مثبت آدمی توجه کند و بدین ترتیب دانشی فراهم شود که تا بتوان به کمک آن نظریه جامع انگیزش انسان را تدوین کرد، نظریهای که هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی انسان را در بر میگیرد
وی سپس به ابداع هرمی برای نشان دادن سلسله مراتب نیازهای انسان بر حسب شدتشان کرد که عبارتاند از:
ارضای نیازهای بالاتر منوط بر ارضای نیازهای پایین است. بهعنوان مثال آدم گرسنه کمتر میتواند درس بخواند. مازلو تفاوت میان نیازهای بالاتر و پایینتر را به این شرح خلاصه میکند:
هر اندازه نیازی بالاتر باشد، در فرآیند تکامل دیرتر بروز میکند.
نیازهای بالاتر معمولا در سنین بالاتر بروز میکند و معمولا بعضی از نیازهای بالاتر تا میانسالی بروز نمیکند و شاید هیچوقت هم خود را نشان ندهد
نیازهای بالاتر در مقایسه با نیازهای پایینتر کمتر با مسئله بقا سروکار دارند و به همین دلیل ضرورت ارضای آن کمتر حس میشود.
هر چند نیازهای بالاتر کمتر با مسئله بقا سروکار دارد، ارضای آنها مطلوبتر از ارضای نیازهای پایینتر است.ارضای نیازهای بالاتر به زندگی غنیتر، آرامش ذهنی و شادی عمیق میانجامد. برای ارضای نیازهای بالاتر پیش شرط های بیشتری لازم است.ارضای این نیازها شرایط محیطی بهتری را میطلبد.
مازلو خود شکوفایی را بعنوان کاوش و استفاده کامل از استعدادها، ظرفیتها و نیروهای بالقوه میداند.
مازلو خصوصیت افراد خودشکوفا را شامل موارد زیر میداند:
کنارهگیری و نیاز به خلوت،
آگاهی از واقعیت،
پذیرش خود ، دیگران و طبیعت،
سادگی، خود انگیختگی،
مقاومت در برابر فرهنگ مسلط،
تجربه اوج،
روابط متقابل با دیگران،
رفتار دموکراتیک،
تمایز قائل شدن بین خیر و شر و ....
راجرز خود شکوفایی را به عنوان تمایل ذاتی ارگانیزم برای توسعه همه ظرفیتهایش برای نگهداری و کمال ارگانیزم میداند. بر طبق دیدگاه راجرز دو نوع هماهنگی یا سازش برای کسانی که ظرفیتهایشان را شکوفا میسازند، لازم است. هماهنگی میان آگاهی و تجربه و هماهنگی میان ارتباط و آگاهی هماهنگی اول هنگامی پدید میآید که افراد تماما از تماس تجربیاتشان با خودشان، دیگران و جهان آگاهند. این صفت تحت عنوان گشودگی به تجربه مطرح میشود. دومین صفت هنگامی ظاهر میشود که سخنان و رفتار افراد بازتابی از افکار و عقاید خود آنها و نه از تجارب و خواستههای دیگران، میباشد. این صفت تحت عنوان ارجاع به خود نامیده میشود. در واقع افراد طبق صفت اول به دیدار تجارب و اطلاعات رفته و طبق صفت دوم با معیارهای درونیشان به قبول یا طرد آن تجارب و اطلاعات میپردازند