مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو)کودکان استثنایی (docx) 48 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 48 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
کودکان استثنائی تعریف و طبقه بندی :
کودک استثنائی همچون کودکان دیگر است که باید از حقوق انسانی خاص خود برخوردار شود .
امروزه از این باور مهم حمایت می شود که کودک استثنایی اول کودک است و بعد کودکی است با همه خصوصیت ها و تفاوت ها و ویژگی های استثنائی نسبت به کودکان دیگر .
در حقیقت همه افراد از نقطه نظر خصوصیات جسمانی ، ذهنی ، روانی ، عاطفی ، سازگاری اجتماعی و غیره یکسان نبوده نسبت به همدیگر دارای تفاوتهای خاص می باشند ، در واقع هر فرد نسبت به افراد دیگر از نظر ابعاد جسمانی و ذهنی دارای تفاوت های ویژه ای است « آنچه که ما اصطلاحاً » کودک استثنائی می نامیم بدین معناستکه کودک از نظر هوشی ، جسمی ، روانی و اجتماعی به میزان قابل قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت است به نحوی که نمی تواند حداکثر استفاده را از برنامه های آموزش و پروزش عادی ببرد و ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده می باشد »
مطابق آمارهای تأیید شده سازمانهای بین المللی از جمله یونسکو تعداد تقریبی افرادی که بهلحاظ تفاوت های محسوس فردی نیاز به برنامه های آموزشی ویژه دارند در هر جامعه10 الی 15 درصد می باشد این افراد در گروههای مختلفی قرار می گیرند .
1) کسانی که دارای ناتوانی تکلمی هستند حدود 2 درصد
2) گروه ناسازگاران اجتماعی و هیجانی 2 درصد
3 ) گروه کودکان آهسته گام 5/2 – 2 درصد
4) گروه کودکان سرآمد حدود 2 درصد
5) گروه نابینایان ( نیمه بینا و نابینا ) ذحدود 2/0 درصد
6) گروه معلولان جسمی حدود 5/1 درصد
7) گروه ناشنوایان و سخت شنوایان حدود 5/1 درصد
8) دانش آموزانی که دارای اختلالات خاص یادگیری هستند حدود 1 درصد
9) گروهی که دارای بیماری های ویژه ( صرع ، قند و ... ) هستند حدود 5/1 درصد (افروز ، 1382).
کودکان آهسته گام،تعریف وطبقه بندی:
براساس اخرین توصیف علمی انجمن عقب ماندگی ذهنی امریکا(AAMR)عقب ماندگی ذهنی مربوط میشود به کنش عمومی هوش که به طورمعنی دار یا قابل ملاحظه ای پایین تر از متوسط عمل کرده و همراه با نقایصی در رفتار سازشی یا انطباقی همراه است و در دوران رشد پدیدار میگردد.(افروز1384)
با افزودن واژه سازش پذیری در تعریف انجمن آمریکایی، عقب ماندگی نه تنها شامل عملکرد ذهنی پایین تر از متوسط است ، ناتوانی فرد در پاسخگوئی به خواستهای اجتماع را نیز همراه دارد با توجه به این تعریف هرگاه یک ساختار اجتماعی خاص پیچیده تر از ساختار اجتماعی دیگر باشد ، ممکن است احتمالاً فرد در یک جامعه یا مدرسه یا دوره از زندگی اش عقب مانده ذهنی باشد درحالی که در جامعه یا مدرسه یا دورۀ دیگر عقب مانده محسوب نگردد ( سیف نراقی ، نادری ، 1385 ) .
طبقه بندی کودکان آهسته گام :
برای سهولت بیشتر در مطالعه احوال عقب ماندگی ذهنی ، پزشکان ، روانپزشکان و علمای تعلیم و تربیت افراد عقب مانده را از دیدگاههای مختلف به چندین گروه خاصی تقسیم نموده اند ( افروز ، 1382 ) .
جدیدترین تقسیم بندی مربوط به چهارمین طبقه بندی راهنمای آماری و تشخیص اختلالات روانی
(D.SM.i V) است که به شرح زیر است :
الف – گروه عقب مانده های عمیق یا افرادی که هوشبهر تا 25 دارند
ب - گروه عقب مانده های شدید یا افرادی که هوشبهر بین 40-25 دارند
ج - گروه عقب مانده های متوسط یا افرادی که هوشبهر بین 50 تا 40 دارند
د – گروه عقب مانده های خفیف یا افرادی که هوشبهر بین 70 – 50 دارند
ه – گروه عقب مانده هایی با شدت غیر اختصاصی ( کاپلان و سادوک ، ترجمه ارجمند 1385 ) .
سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی :
همواره در مورد علل عقب ماندگی ذهنی سوالهای فراوانی مطرح می گرددبسیاری از علل آن تاکنون ناشناخته باقی مانده است علل عقب ماندگی ذهنی را میتوان درجریان انتقال صفات ارثی (عوامل ژنتیکی)به هنگام تشکیل نطفه،در دوران مختلف بارداری،زمان حساس تولد،مرحله مهم شیرخوارگی ومراحل دیگر رشد جستجو کرد.(افروز 1384)
رابینسون و رابینسون به نقل از ما هر علل عقب ماندگی را به چهار گروه زیر تقسیم نموده اند که عبارتند از:
1- عقب ماندگی به علت عوامل ارثی
2- عقب ماندگی به علت اتفاقات دوران بارداری
3- عقب ماندگی به علت حوادث زایمانی و بعد از تولد
4- عقب ماندگی به علت عوامل محیطی،اجتماعی،فرهنگی
هر کدام از این عوامل به تنهایی یا به صورت ترکیبی ممکن است موجب عقب ماندگی ذهنی در فرد شوند که تأثیر هر یک به اجمال ذکر می شود:
عقب ماندگی به علت عوامل ارثی:
عوامل و مشکلات وراثتی باعث ایجاد اختلالات فراوان در رشد جسمی و ذهنی کودکان میگردد گروهی از کودکان که به علت نارسائی های ژنتیکی دچار عقب ماندگی شده اند اغلب دارای اختلالات دیگری نیز می باشند (افروز،1379).
عامل همخونی در ایجاد ناهنجاری های ارثی،جسمی،ذهنی تأثیر فراوان دارد.مثلاً ازدواج با نزدیکان هم خون مانند دختر خاله،دختر عمو،پسر خاله.به طوری که مندل می گوید افرادی که با نزدیکان ازدواج می کنند باعث ظهور بیماریهای مستور می شوند (میلانی فر،1386 ).
عقب ماندگی به علت اتفاقات دوران بارداری:
عامل همخونی Rh:
در خون پروتئینهائی وجود دارد که در شرایط خاص سبب لخته شدن و رسوب کردن گویچه های سرخ می شود از مهمتریناینپروتئینها ،آنتی ؤیتامینی به نام (Rh) است این عامل نیز مانند گروههای خونی با وراثت به فرزندان منتقل می شود عدم تجانس عامل Rh مادر و جنین اهمیت بسزائی دارد
به ویژه هنگامی که مادر (Rh ) و جنین(Rn+) باشدی باعث واکنش متقابل بین مادر و جنین می شود که برای جنین خطرناک است ( سیف نراقی،نادری،1386 ).
سرخجه:
گرگ اولین محققی بود که نشان داد مادران بارداری که در سه ماهه اول بارداری به سرخچه مبتلا می شوند ممکن است نوزادانی با ناهنجاریهای مادرزادی به دنیا آورند. در حال حاضر مشخص شده است که ویروس سرخچه می تواند سبب ناهنجاری چشم،(آب مروارید،کوچکی چشم) اشکال در گوش داخلی ( ناشنوائی مادرزادی به دلیل انهدام جسم کورتی ) اختلال در قلب و مینای دندان گردد و در بعضی موارد سبب ناهنجاری مغز و عقب ماندگی گردد،مدارک جدیدتر نشان می دهد که این ویروس سبب عقب ماندگی رشد داخل زهدان و ناهنجاری های عروقی می گردد.
(سیمانسون،1994 به نقل از سیف نراقی،نادری)
سیفلیس:ابتدا والدین یا یکی از آنها به بیماری سیفلیس که مرض بسیار خطرناکی است،موجب ابتلای جنین به این بیماری می شود و معمولاً از طریق مادر سرایت می کند ویروس سیفلیس علاوه بر ایجاد نارسائی هوش در کودک ، ناهنجاری حسی و حرکتی بالاخص کوری و فلج و صرع را نیز سبب می شود و در بعضی مواقع موجب سقط جنین یا مرگ طفل در رحم می شود.
عوامل تراتوژنیک آسیب زا:
الف ) هیپر ترمی: عارضه ای که بر اثر عفونتهای ویروسی عارض مادر حامله می شود تب یا افزایش
درجه حرارت بدن است این ویژگی خود به عنوان یک عامل تراتوژن محسوب می گردد.
در بررسی تاریخچه دوران بارداری 63 مادر گزارش شده که 11 درصد موارد یعنی در 7 نوزاد آنانسفال مادران هنگامی دچار هیپرترمی شده اند که جنین در مرحله بسته شدن چینهای عصبی بوده است (سادلر،1370 ).
ب ) تأثیر اشعه X :
قرار گرفتن مادران به دفعات و مدت طولانی در ماههای اول بارداری در معرض تابش اشعه( X ) مخصوصاً به شکم و ناحیه لگن باعث اختلالاتی از قبیل عدم رشد جنین،کمبود وزن،عدم رشد مغز و میکروسفالی، هیدروسفالی و نقایص بدنی می شود.
ج ) تأثیر داروهای شیمیایی:
مصرف هر داروی بیجا در دوره بارداری مخصوصاً در سه ماهه اول اگر به مدت طولانی هم استفاده نشود خالی از ضرر نیست.
د ) مسمومیت با سرب:
یکی از مواردی که برای کودکان خطرساز است رنگ آمیزی دیوارهای خانه بارنگی که آغشته به سرب است می باشد تقریبا هرکودکی که در این خانه ها زندگی می کنند سطوح بالایی از سرب در خون او وجود دارد مطالعات نشان می دهد مواجه با سرب در سالهای اولیه با ناتوانی در خواندن و افت تحصیلی همراه است.(کاکاوند1385)
اعتیاد والدین:
اعتیاد والدین به مشروبات الکلی موجب مسمومیت شده و ژن مسموم باعث نقص هوشی،ضعف
عمومی در رشد طبیعی و ناهنجاری های حسی و حرکتی و گاهی عقب ماندگی ذهنی می گردد. پزشکان گزارش میدهند مادرانی که در دوران بارداری الکل می نوشند صرف نظر از اینکه خودشان دچار بیماری می شوند در 13 موارد کودکانشان بغد از تولد فوت می کنند و در صورتی که فوت نکنند اختلالات رشد جسمانی و عقلی دارند.
استفاده از دخانیات در دوره بارداری نیز باعث کم شدن وزن نوزاد و حتی سقط جنین می گردد و مادرانی که پس از تولد کودک سیگار می کشند باعث استنشاق دود توسط کودک می شوند و این کودکان استعداد زیادی برای سینه پهلو،برونشیت و آسم دارند(میلانی فر، 1386).
سن مادر:
کم بودن سن مادر( زیر بیست سال) و یا مسن بودن او(بالاتر از 40 سال) می تواند در بروز مشکلات ذهنی مؤثر باشد. برخی عوارض کم سن بودن مادر شامل نارس بودن نوزاد (وزن کمتر از2500 g با مشکلات تنفسی) فلج مغزی، نارسائی عصبی و کم هوشی می باشد بنابراین جلوگیری ازبارداریهای زود هنگام مادران می تواند نقش مؤثری در پیشگیری از معلولیت ها از جمله عقب ماندگی ذهنی داشته باشد. گاه نیز مجموع سن پدر و مادر را که بیش از 80 سال باشد در به وجود آمدن نوزادی با سندرم دادن دخیل می دانند ( ابرامزوبنت،1981).
اختلال در غدد:
کم کاری و پرکاری غدد بدن مادر و نوزاد،مانند آثار هورمونهای تیروئید نیز می تواند مشکلات جسمی،ذهنی،روانی برای کودک فراهم آورد که با تشخیص به موقع و درمان مناسب ممکن است از عقب ماندگی ذهنی و اختلالات دیگر جلوگیری به عمل آید (سیدآبادی،1366 ).
عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد :
مطالعات و پژوهش ها نشان داد كه اكثر مشكلات لحظه تولد ، نتيجه اختلالاتي است كه در ماههاي اوليه رشد جنين به وجود مي آيند و اين اشكالات تنها در هنگام تولد نمايان مي شود بايد در نظر داشت كه در لحظه تولد ممكن است حوادثي پيش آيد كه سلامت نوزاد را به خطر بيندازد و اگر مادر در دوران بارداري و وضع حمل تحت نظر پزشك نباشد احتمال وقوع چنين حوادثي بسيار زياد است به طور كلي عللي كه در هنگام بارداري و زايمان و تولد كودك باعث عقب ماندگي ذهني مي گردد اكثراً قابل پيشگيري است بنابراين حفظ كردن مادر از برخود با عوامل سوء در دوره بارداري ، زايمان به موقع ،مراقبت كامل از نوزاد (پيش گيري از كمبود اكسيژن ،اصلاح كمبود قند خون و اختلالات بيوشيمي ديگرکه بر مغز كودك اثر میگذارد ضروری است.(فيض ،1373).
حوادث بعد از تولد :
(1 عفونتها : عفونت ها 2 نوع هستند مننژيت و آنسفاليت .
اين بيماري ها به خصوص در هفته ها و ماههاي اول تولد اثري نامطلوب بر روي كودك دارند اگر با تب شديد همراه باشند و منجربه حالت اغما شود احتمال تأثير بر رشد هوش زياد است.
مننژيت از جمله بيماري هائي است که اکه اگر كه اگر اگر در دوران خردسالي بزودي و به موقع تشخيص داده نشود و درمان نگردد موجب اختلالات مغز و سلسله اعصاب و عقب ماندگي ذهني مي گردد (افروز ، 1382).
(2 سوء تغذيه :
تحقيقات هيوارد (1996) نشان داده است كه در زمان جنگ بر تعداد دانش آموزان با اختلالات و مشكلات يادگيري روز به روز افزوده مي شود
و در بعضي از كشورهاي پر جمعيت مانند قاره آفريقا ، آسيا ،هندوستان كه با فقر غذایی دست به گريبان هستند اكثراً كودكاني را مي بينيم كه دچار عقب ماندگي ذهني ، شكم بزرگ ،جمجمه و صورت نامتقارن و چشم هاي گود رفته هستند (هيوارد ، به نقل از سيف نراقي ، نادري(1386)
(3 عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي ، فرهنگي : کودکانی که دراوضاع واحوال محیطی فقیر پرورش می یابنددر خطرعقب ماندگی ذهنی هستند،واضح است که مواردشدید سورفتار،غفلت،کمبود تحریک میتواندمنجر به عقب ماندگی ذهنی شودهرچند اکثر صاحبنظران اعتقاد دارندکه محرومیتهای ضعیف محیطی به عقب ماندگی ذهنی خفیف منجر می شود.اگرچه محیط کم تحریک اصلی ترین علت عقب ماندگی ذهنی نیست اما قطعا یکی از علل اصلی آن به حساب می آید.(هالاهان و کافمن،ترجمه علیزاده و همکاران،1388)
ناشنوایی :
ناشنوائي عارضه ايست كه در اثر وجود ضايعه در دستگاه شنوائي انسان به وجود ميآيد و در نتيجه قدرت ارتباطي انسان كه از طريق شنيدن مي تواند ابعاد گسترده اي داشته باشد دچار خلل و نقصان مي گردد دنياي علم با همه پيشرفتي كه نموده تا كنون نتوانسته است آن طور كه بايد با اين كمبود و ناتواني به معاوضه برخاسته و بر آن غلبه نمايد بلكه دانشمندان و متخصصان كوشيده اند تا از ساير حواس انسان براي جبران اين كمبود استفاده نمايند.
تعريف ناشنوائي :
ناشنوا فردی است که قادربه احساس صوت وشنیدن صداهاوصحبت های دیگران نمی باشد،به سخن دیگر ناشنوا به کسی اطلاق میگرددکه در فرآیند رشد وتحول شخصیت خوداز نعمت صوت وتجربه شنیدن پیام ها و ومحرکهای صوتی و شفاهی محروم می باشد. در هر حال کودک ، نوجوان یا بزرگسال ناشنوا فردی است که حس شنوایی او برای ارتباطات محاوره ای معمول در زندگی روزمره مفید وقابل استفاده نیست.(افروز،1386)
كم شنوا فردي است كه با استفاده از وسايل كمكي و يا بدون بهره گيري از آنها در شنيدن گفتار هاي عادي ديگران مشكل دارد به عبارت ديگر ميزان ناتواني حس شنوائي اين گونه افراد بين 60-35 دسي بل است. (سيف نراقي ، نادري ، 1386).
كودكان و دانش آموزان نيمه شنوا به دليل آنكه نارسایي شنوائي آنان با درجات مختلفي (از خفيف تا شديد) مي باشد معمولاً قادرند با استفاده يا بدون استفاده وسايل كمكي شنوائي از زبان بهره مند گردند و از طريق شنوائي قادر به صحبت كردن هم باشند اما در مقابل دانش آموزي كه كاملاً ناشنواست با بهترين وسايل كمك شنوائي نيز قادر به توسعه زبان نخواهند بود. دانش آموزان ناشنوا نه تنها از نظر رشد عمومي ضعيف هستند بلكه در طول زندگي از نظر مهارت هاي برقراري ارتباط زباني مانند صحبت كردن ، خواندن ، نوشتن همواره دچار مشكل عمده و كندي قابل ملاحظه هستند از آن جا كه زبان عامل مهمي در برقراري ارتباطات اجتماعي و آموزشي و يادگيري است بديهي است مشكل دانش آموزان ناشنوا به مراتب شديدتر از صرف نقص شنوائي است (افروز 1382).
شيوع ناشنوائي :
اگرچه اپيدميولوژي ناشنوائي بر پايه اطلاعات هر منطقه به طور جداگانه به دست آمده است ولي تخمين زده مي شود كه از هر 1000 مواليد زنده يك نفر مبتلا به ناشنوائي عميق است كه در 50 درصد از اين افراد علل اكتسابي نظير هيپوکس ،نارسي ، عفونت و داروهاي اتوتوكسيك موثر است (ويلسون¹ ،1985). و ميزان شيوع كودكان كم شنوا 3 تا 4 درصد در هزار مي باشد.
طبقه بندي ناشنوائي :
ناشنوائي بر حسب كميت به چهار دسته زير تقسيم مي شود :
(30-49 db) (Mildملايم ((1
(50-69 db ((moderateمتوسط ((2
(70-90-db شديد ((3
(سيسلاولي ،1995).(≥90 dbعميق ((4
علل ناشنوائي:
دانستن علل ناشنوائي و انواع مختلف آن از اين جهت اهميت دارد كه ممكن است در امر آموزش و درمان و توانبخشي بعضي از كودكان و نوجوانان ناشنوا مفيد واقع گردد (افروز ، 1379) .
از طرف ديگر در امر انطباق خانواده با مشكل ناشنوائي فرزندان موثر است .
ميداو (1968) ، به نقل از (هانت ، مارشال ، 1999) دريافت والديني كه علل احتمالي ناشنوائي فرزندانشان را مي دانند بهتر قادرند با احساسات پيچيده مرتبط با شنوائي فرزندشان مقابله كنند.چندین عامل ممکن است منجر به اختلال شنواییگردد انجمن زبان شنوایی و گفتار آمریک چندین وضیعت که شخص را در معرض خطر شدید از دست دادن شنوایی قرار می دهد فهرست کرده است .
1)سابقه خانوادگی اختلال شنوایی در کودکی (وراثت)
2) عفونت مادر زاد یا حین تولد
3)نابهنجاری آناتومیک شامل سر و گردن
4)مننژیت باکتریایی
5)خفگی شدیددر موقع تولد(آنوکسی )
6)وزن غیر طبیعی زیر وزن نرمال(کمتر از 1500گرم)
بيشتر اطلاعات موجود در زمينه علل معلوليت هاي شنوائي نتيجه تحقيقاتي است كه در خصوص ناشنوايان به عمل آمده است اين تحقيقات (مورس ، 1982)پنج علت اساسي را در اين زمينه دخيل مي دانند كه عبارت اند از وراثت ، سرخك ، بيش رسي نوزاد ، منژيت ، ناسازگاريهاي خوني مادر و جنين و علاوه بر عوامل ياد شده عفونت گوش مياني.
وراثت : تعيين درصد مشخصي از كودكان كه علت شنوائي آنان مسائل ژنتيكي مي باشد دشوار است؛ اما دامنه آن بين 30 تا 60 درصد تخمين زده شده است (مورس ، 1982).
سرخجه : بيماري حاد و ويروسي است كه با علائمي مانند درد مفاصل ، تب و بروز بثورات پوستي همراه است و در 50 درصد موارد موجب مشكلات شنوائي در كودك مي شود .
عفونت گوش مياني :
بيماران مبتلا به عفونت گوش مياني از كاهش شنوائي رنج مي برند كه ناشي ازوجود مايع در گوش مياني باشد وجود مايع و آلودگي ميكروبي گوش مياني در در سطح جامعه خصوصاً در سنين (6-2) سال و بيش دبستاني است.
اين بيماري در كودكان و در سنين رشد تكلم منجربه تأخير در تكلم مي شود هم چنين در صورت مزمن شدن عوارضي مانند سخت شنوائي ،پارگي پرده و مشكل هاي آموزشي و يادگيري را در پي دارد. مي كند .(محمد پور ، 1376).
ناشنوائي انتقالي :
ناشنوائي انتقالي به نقصي اشاره دارد كه در زمينه انتقال صوت از طريق گوش به وجود مي آيد.در اين اختلال شنوائي گوش خارجي و مياني كه مسئول انتقال صوت مي باشند معيوب هستند معمولاًاين ناشنوائي ها مطلق نيست و شخص قسمتي از شنوائي خود را از دست مي دهد.(هالان و كافمن 1998؛ افروز ، 1379 ؛ بالان سن ، 1997 ؛ و نايت 1981 ؛ به نقل از هاري ولمب ، 1986 ؛ گيلبوت 1995 ؛ هونت و مارشال ، 1999).
در حدود يك سوم كودكان سنين 5-2 سال به اين نوع ناشنوائي مبتلا مي شوند اگرچه بسياري از آنها بعد از چند ماه بهبودي ؛ مي يابند اما نزديك به يك پنجم آنها فقدان شنوائي را تا اواخر كودكي تجربه مي كنند در حالتي كه در شنوائي عصبي اين ميزان در هر 1000 كودك است . (گيلبرت ، 1995).
ناشنوائي حسي ، عصبي يا ادراكي :
ناشنوائي حسي و عصبي مبتني بر ضايعاتي هستند كه در گوش داخلي و مسير هاي عصبي وجود دارد به عبارت ديگر اين نوع ناشنوائي مربوط به گوش داخلي و سلول هاي شنوائي است به نحوي كه سلول هاي حسي از دريافت و ادراك صدا عاجز هستند علل عمده آن عبارتند از سیفلیس ارثی ، هم خونی ،سرخجه،الکلیسم، سل،بد شکلی اعضای شنوایی ، صدمات و جراحات دوران جنینی ،مسمومیت های مادر در هنگام بارداری عفونتهای موضعی مانند ورم گوش ،عفونت عمومی مانند مننژیت و مسمومیت با دی اکسید کربن وهمچنین در موارد بسیار نادر ناشنوایی آمیخته (انتقالی و عصبی)در اثر بیماریهای توام گوش میانی و گوش داخلی عارض می گردد.(افروز،1385)
نابینایی:
بديهي است محروميت از ديدن آثار و نتايج زيانباري در بين افراد مبتلا دارد نابينائي با محدود كردن دامنه و تنوع تجربيات ، محدود كردن توان براي حركت و كاستن از توانائي مهار محيط و ارتباطي كه ميتوانند با آن برقرار كنند بر تمام جنبه هاي رشد و تحول فرد اثر مي گذارد .فرد نابينا براي ادراك جهاني كه در آن زندگي مي كنند از حياتي ترين حس خود محروم مي باشد و در دنيايي تاريك به نشانه هايي براي درك و شناخت بهتر دنياي اطرافش مي باشد .
تعاريف :
در اين جا به چند تعريف رايج در باب نابينائي اشاره مي شود :
نابينا به كسي اطلاق مي گردد كه پس از بهره مندي از خدمات پيراپزشكي ، مهندسي پزشكي مانند عينك و لنز ديد وبينائي او در يك يا هر دو چشم 200/20 يا كمتر باشدبه عبارت ديگر ، آنچه را با چشم عادي مي توان در 200 قدمي (يا حدود 70 متري) ديد با تعريف مذكور فرد نابينا قادر خواهد بود در 20 قدمي (يا حدود 7 متري) يا نزديكتر ببيند ، در واقع نابينا به كسي اطلاق مي گردد كه در فرآيند رشد و تحول زيستي ، شناختي ، فردي و اجتماعي خود از نور و تجربه ديدن محروم باشد (افروز 1381).
انجمن پزشكي آمريكا نيز تعريفي در سال 1934 ارائه كرده كه امروزه نيز مورد قبول بينا و آمريكائي نابينان است : يك شخص «از لحاظ قانوني نابينا » كسي است كه تيزي ديداري او 200/20 يا كمتر در چشم مسلط است ، و حوزه ديد او چنان تنگ است كه چيزي را فراتر از زاويه 20 درجه نمي بيند .شمول حوزه يا ميدان ديد در اين تعريف به اين معناست كه شخص ممكن است از ديد 20/20 در مركز ديدن برخوردار باشد ، ولي در ديد پيراموني دچار محدوديت باشد (انجمن نابينايان آمريكا ، 1998) .
كم بينائي :
كم بينائي اصطلاحي است براي توصيف سطحي از بينائي كه از حد هنجار پايين تر است و به وسيله عينك هاي معمولي اصلاح شدني نيست . و تيزي ديداري وي در چشم برتر و پس از ترميم 2050 يا كمتر است(انجمن نابينايان آمريكا ، 1998).
تعاريف آموزشي و تربيتي نابينائي و كم بينائي :
تعاريف آموزشي از نابينائي در درجه اول بر توانائي دانش آموزان در استفاده از بينائي به عنوان راهي براي يادگيري تأكيد مي كند. بسياري از افراد كه محدوديت هاي تعريف قانوني از نابينائي و نيمه بينائي را درك كرده اند ،به تعريف تربيتي گرايش يافته اند . براي اهداف تربيتي فرد نابينا كسي است كه چنان شديد آسيب ديده است كه نيازمند آموزش خواندن با بريل و استفاده از روش هاي گوشي مي باشد .نيمه بينايان مي توانند حروف را بخوانند ، لذا نيازمند طرحها يا كتب اصلاح شده و چاب شده با حروف درشت اند ، به لحاظ اينكه اين تعريف بر متغير تربيتي روش آموزشي خواندن تأكيد مي ورزد ، متخصصان امور تعليم و تربيت آن را ترجيع مي دهند (هالان و كافمن ترجمه ماهر ، 1385).
شيوع نابينائي :
ميزان شيوع كم بينائي و نابينائي به عوامل مختلفي مانند سن ، جنس ، نژاد ،منطقه جغرافيايي ، شرايط اقتصادي و اجتماعي بستگي دارد لذا گزارش هاي متفاوتي از خصوصيات مبتلايان و علل به وجود آورنده كم بينائي و نابينائي ارائه شده است (فوستر ، 1995).
آمار كودكاني كه دچار آسيب هاي بينائي هستند نسبت به كودكان عقب مانده ذهني ،اختلالات تكلم ، اختلالات يادگيري و افتادي و آسيب هاي شنوائي بسيار پايين تر است تنها يك در هزار كودك دچار معلوليت بينائي هستند .
بايد توجه داشت كه در كشورهاي در حال رشد يا فقير به سبب كمبود امكانات لازم اين ارقام به 5در هزار نيز تخمين زده شده است .(سيف نراقي ، نادري ، 1386).طبق تخمين سازمان بهداشت جهاني حدود 180 ميليون نفر در سراسر جهان از اختلال ديد رنج مي برند كه 45 ميليون نفر از آنها كاهش شديد ديد در حد كوري دارند انتظار مي رود در صورت عدم پيشگيري و درمان مناسب تا سال 2020 اين تعدا به 54 ميليون نفر هم برسد.عوارض اجتماعي و اقتصادي ديد كم و نابينائي شامل كاهش توجه به كيفيت زندگي ، كاهش توليد ، صرف هزينه هاي گزاف بهداشتي براي مراقبت از اين افراد بسيار قابل ملاحظه است (فريك و فوستر 2003) .
علت معلوليت بينائي :
به طور كلي نابينائي و نيمه بينائي يا ارثي و مادرزادي است و يا اكتسابي و به عبارت ديگر عوامل آن مي تواند اختلالات ارثي نظير آب مرواريد و سيفليس باشد و يا اكتسابي مانند تراخم و بعضي ناهنجاري هايي كه به علت آبله و مخملك ايجاد شده همچنين جراحات ، تصادفات و ضايعات مغزي و عصبي ، مسموميت هاي آبكي تومورهاي مغزي و فقدان ويتامين Aو دهها عامل ديگر مي تواندسبب نابينائي شود (افروز ، 1382).علت نابينائي در مناطق مختلف جهان متفاوت است و در بسياري از كشورها شيوع معلوليت بينائي شاخصي از وضعيت اقتصادي كلي آنهاست.
گيلبرت و همكاران در سال (1993) بر اساس الگوه هاي wHO در سه منطقه غرب آفریقا،شيلي ، هند انواع علل نابينائي را مورد بررسي قرار دارند و به اين نتيجه رسيدند كه : در غرب آفريقا شايع ترين علل نابينائي اسكارهاي قرينه و پس از آن بيماري هاي شبكيه ، آب مرواريد و گلوكوم در رده بعدي قرار داشتند . اين الگو در هند نيز تقريباً وجود داشته ولي در شيلي بيماري هاي شبكيه بيشترين علل موثر نابينائي و كم بينائي اعلام گرديده است (گيلبرت و همكاران ، 1993).
مطالعه اي كه در شهر تهران در سال 1382 برروي كل جمعيت شهر انجام شده نشان داده كه 36% از علل نابينائي آب مرواريد و 20% دژنراسيون ماكولا و آمبليوپي مي باشد( هاشمی و همکاران ، 1382).
اظلاع از علل معلوليت بينائي به والدين و معلمان كمك مي كند تا شرايط مناسبي را براي هر يك از كودكان فراهم كرده و انتظارهاي خود را با وضعيت آنان تطبيق دهند.
در اين جا به چند اختلال رايج بينائي اشاره مي شود :
نقایص و ناهنجاری های رایج بینائی:
به طوركلي عمده ترين مشكلات حسي بينائي در نتيجه اشتباهات انكسار نور مي باشد . نزديك بيني دور بيني و تار بيني از جمله خطاهاي انكسار نور بود . و مي تواند عامل مهمي در ايجاد
نقيمه بينائي باشد. البته اين نارسايي ها در كنار عينك اصلاح و جبران مي شود(افروز ، 1386).
رتینوپاتي نوزادان نارس :
نوزاداني كه وزن آنها هنگام تولد كمتر از 1300 g است در معرض آن قرار مي گيرند پژوهش هاي گود (1993) نشان داد كه 90 تا 100درصدنوزادان نارسي كه وزن آنها كمتر از500 گرم است ، در صورت زنده ماندن به ROP مبتلا مي شوند عوارض ROP به سطحي از شبكيه كه دچار آسيب ديدگي مي باشد ، بستگي دارد و از باقي مانده بينائي ناچيز تا بينائي كامل را شامل مي شود (گود ، 1993)
كلوبوما: كلوبوما اختلالي مادرزادي است كه بر اثر نابهنجاري در مراحل نخستين تحول جنيني (4 تا 6 هفتگي) قسمتي از ساختارهاي چشم تشكيل نمي شود يا كره چشم به طور كامل بسته نمي گردد ، اين امر سبب پيدايش شكافي به شكل سوراخ كليه در مردمك مي شود .لوچي ، هراس از نور ، كاهش ميزان ديد بسته به وسعت كلوبوما به وجود مي آيد .(كلوبوما چيست ؟ برگرفته از اينترنت ، 2000).
زالي:زالي بيماري وراثتي ، مادرزادي است كه ويژگي آن فقدان نسبي رنگدانه هاي پوست و مو عنبيه است اين بيماري اغلب با خطاهاي انكساري و فقدان بينائي همراه است فقدان رنگ در عنبيه موجب مي شود نور زيادي به آن برسد و چشم را آزار دهد .
تراخم :عامل اصلي آن عدم رعايت اصول بهداشتي و آلودگي هاي محيط زيست مي باشد . تورم ، قرمزي ، درد چشم از علائم آن است نور نيز به شدت بيمار را اذيت مي كند .
آب مرواريد:آب مرواريد تيرگي عدسي شفاف و كريستالي چشم است كه قدرت بينايي را كاهش مي دهد معالجه اين بيماري با عمل جراحي معمولاً امكان پذير است .(افروز ، 1382)
معلولیتهای جسمی وحرکتی:
وسعت و دامنه تعداد ناتوانی های جسمانی بسیار زیاد است این کودکان ممکن است دچار اختلالات مادر زادی شوند و یا اینکه به علت تصادفات ،بیماریها،مسمومیتهادچار ناتوانی شوند .این ناتوانی ها آنها راتحت عنوان آسیب مغزی ، نقایص مادر زادی ، اختلالات عضلانی، اختلالات ناشی از سوانح و تصادفات و سایر اختلالاتی که بر اثر غفلت خانواده بوجود می آید (میلانی فر،1383)
فلج مغزي مربوط مي شود به هر نوع اختلال يا ضايعه حركتي (Palsy motor pairment) كه نشانه اي از ضايعه مغزي است فلج مغزي بيماري يا مرض نيست بلكه شرايط خاص مغزي و حركتي و به عبارت ديگر مجموعه اي ويژگي ها و رفتارهاي قابل توصيف مي باشد ويژگي مهم كودكان فلج مغزي ناتواني آنها در كنش هاي ارادي و حركتي است فرد مبتلا به فلج مغزی ممکن است کاملا فلج یا دچار ضعف شدید عضلانی باشد. (افروز ، 1386).
فلج مغزي گروهي از اختلالات است كه با اختلال كاركرد عصبي و عضلاني مشخص مي شوند و بر حركات بدني و كنترل عضلاني تأثير مي گذارد cerebral به مغز اشاره مي كند و palsy بيانگر اختلال حركت يا ناموزوني در حالت اندام است ، فلج مغزي مسري نيست و به ندرت به عارضه ارثي مربوط مي شود ؛ به غير ببيشرونده است و علت اوليه مرگ انسان نيست . (نيلسن ، به نقل از افروز و ميرنسب ، 1379).
شيوع :
شيوع فلج مغزي 2 در 1000 كودك در زمان ورود به مدرسه است و در ايالت متحده آمريكا بيش از 100000 كودك مبتلا در سنين زير 18 سال وجود دارند (كوبان ، 1994) ميزان بروز فلج مغزي در نوزادان رسيده (ترم،) با وجود پيشرفت هاي متعددي كه در زمينه درمان و مداخله در پريتانولوژي اتفاق افتاده است در وهله هاي اخير تغيير نداشته و ثابت باقي مانده است (هون ، 2005).
انواع فلج مغزي :
اختلالات حركتي در فلج مغزي مشخصاً بر اساس نوع ووضع اشكالات عضلاني تعريف مي شوند به طور كلي سه نوع عمده فلج مغزي وجود دارد :
1) فلج مغزي اسپاستيك (سفتي عضلاني) ماهيچه ها موقع حركت سفت و عضلاني است .
2) فلج مغزي آتتوئيد (شلي عضلاني) با حركات غير ارادي قسمتهاي مبتلا بدن مشخص است .
3) فلج مغزي آتاكسيك ( ناهماهنگي عضلاني ) شامل فقدان تعادل ، هماهنگي و.ادراك عمق است.
سبب شناسي :
هر آسيبي كه به مغز وارد شود ممكن است موجب فلج مغزي شود از جمله علل فلج مغزي مي توان به عواملي همچون بيماري هاي عفوني ، ابتلا مادر به سرخجه ، تولد نارس در نوزادان ، كمبود اكسيژن به هنگام تولد ، زايمانهاي مشكل و طولاني و پيچيدن بند ناف به دور گردن نوزاد اشاره كرد . نوع اكتسابي فلج مغزي ممكن است بر اثر آسيب هاي سر به وجود آيد . تصادف با وسايل نقليه ، زمين خوردن و ضربات وارد به سر كودك ممكن است موجب آن شود (نيلسن ، به نقل از افروز و میرنسب 1379) .
ازدواج :
طبيعي ترين گروه انساني خانواده است ، خانواده يك نظام اجتماعي است كه از اركان اساسي جامعه است و از طريق ازدواج بين زن و شوهر و معمولاً با انجام مراسمي متناسب با عرف جامعه شكل مي گيرد (عمل آنها مورد پذيرش قانون قرار مي گيرد ؛ زوج بودن ابعاد زيستي ، اجتماعي ، رواني و اقتصادي مختلفي دارد . ( معتمدين ، 1383)
ازدواج يكي از مهمترين رويدادهاي زندگي هر فرد است و نه تنها در سلامت جسم و روان فرد موثر است ، بلكه نقش مهمي در ورود انسان به دوره بزرگسالي دارد (موسوي ، 1386) .
ازدواج پديده اي مطلق و فارغ از بستر زمان و مكان نيست در هر زمان و در هر جامعه چهره اي خاصي دارد و با جامعه نيز دگرگون مي شود . (ساروخاني ، 1381).
در اين ميان خانواده نخستين و مهمترين بستر رشد همه جانبه انسان محسوب مي شود و از دير باز نقش ها و كاركردهاي خانواده مورد توجه روانشناسان و متخصصان تعليم و تربيت بوده است . (به پروژه 1380و 1383).
مفهوم ازدواج در گذشته :
در گذشته ازدواج بيشتر به صورت دگر انتخابي بود تا خود انتخابي و در اين انتخاب بيشتر منافع و تجانس خانواده ها مطرح بود تا منافع و تجانس طرفين ازدواج (ساروخاني ، 1381).
در دورانهاي قبل ازدواج تحت فشار اجتماعي همسر نه بر اساس ميل و علائق دو طرف به ازدواج بلكه به دليل جبر اجتماعي صورت مي گرفت در جامعه اي كه فرديت مطرح نبود علائق فردي نيز ارزش نداشت تنها راه ارتقاء پايگاه اجتماعي ازدواج بود ؛ ازدواج تنها امكان كسب يك نقش اجتماعي قابل قبول جامعه بود (اعزازي 27 : 1376).
مفهوم ازدواج در اديان مختلف :
ازدواج يك سنت الهي و نياز فطري در وجود بشر مي باشد بشر از بدو خلقت جهان جهت تشكيل خانواده و بقاي نسل ازدواج مي كرده است ازدواج در اديان و اقوام مختلف انواع و مقررات خاصي دارد به عنوان مثال ازدواج درجه يك در تمامي اديان و قوانين ممنوع اعلام شده است (مولر ،يانگ ، 2001).
ازدواج در ادیان دیگر
ازدواج در مسيحيت :
دين مسيح با معرفي ازدواج به عنوان يكي از آيين هاي مقدس و شعائر ديني جايگاهي خاص براي ازدواج قائل است و در الهيات مسيحي شعائر ديني آدابي هستند كه به واسطه آنها فيض خداوند از طريق نامرئي به انسان مي رسد
ازدواج مقدس تنها شامل تشريفات ازدواج كه صرفاً عملي نقديسي است ، نمي شود ؛ بلكه پيوند ميان زن و شوهر و اموري را كه با ازدواج تكميل مي شود . از نظر تاريخي ازدواج به عنوان آيين مذهبي ، به كتاب مقدس بر مي گردد كه از آن به عنوان «سرعظيم» تعبير مي كنند «سر عظيم» به ارتباط ميان زن و شوهر اشاره دارد (مولند ،1381).
در مسيحيت دوعنصر ماهيت ازدواج را فراهم مي آورد ؛ قداست آسماني و الهي و ناگسستني بودن پيمان منعقد شده . پس ازدواج در مسيحت يک پيمان دائم و تعهد پايدار آسماني است كه نشان از محبت خدا دارد . اين تعهد آسماني و الزام آور ، هرگز گسستني و قابل نقض نيست (وكيلي ، 1375).
بر اين اساس ازدواج در مسيحيت يك پديده طبيعي و صرفاً عمل دنيوي و انساني تلقي نمي شود ؛ بلكه جايگاهي آسماني و برتر از حيات دنيوي دارد شايد بتوان گفت ازدواج در مسيحيت تنها برآوردن نيازهاي مادي نيست . (مك آفي برون ، 1920).
اگر چه ازدواج در مسيحيت پديده اي مقدس است اما در برابر آن عزوبت و تجرد و دوري گزيدن از آن امري پسنديده تر است شخص مجرد با تمام توان به خدمت خدا مي رود و با كم كردن مشغله هاي دنيوي و زندگي ، خود را شبيه عيسي (ع) و مريم مقدس مي سازد (پطروس ، 1882).
ازدواج در ايران باستان :
نهاد ازدواج همانطور كه در همه فرهنگها اهميت خاصي دارد از نظر ايرانيان باستان نيز امري مقدس و تكليفي ديني و كاري بسيار پسنديده بود و سرباز زدن از آن و زندگي به صورت تجرد ناپسند و درخور نكوهش شمرده مي شد . هر فرد ايراني مكلف بود چون به حد بلوغ رسيد براي خود همسري برگزيند .
در ونداديد مردي كه همسر دارد از مردي كه همسر ندارد برتر شمرده شده است . (مزداپور ، 1369).
هدف ايرانيان باستان از ازدواج برتر و والاتر از توليد مثل صرف خودخواهانه بود و بر آرزوي تعالي معنوي نيروي خير در پايان جهان تكيه داشت . بر طبق آموزه هاي زرتشت ، انسان به منظور مبارزه با شر و تقويت و پشتيباني از نيروي خير به دنيا آمده است . بر اين اساس انگيزه اصلي ازدواج ميل به مشاركت در تجديد حيات در جهاني است كه به انسان وعده داده شده است به همين سبب است كه ازدواج از نظر ايرانيان باستان امري مقدس است و اتحاد زن و مرد در قالب ازدواج به منظور گسترش نسل بشر همه جز اهداف ديني شمرده مي شود . (دامغاني ، 1377) .
ازدواج در اسلام :
ماهيت ازدواج يك قرارداد پيمان يا شرايطي ويژه است (رك . نجفي ، 1365 ).
اين پيمان و قرارداد افزون بر اينكه از استحكام خاصي برخوردار است ، در قرآن «ميثاقاً غليظاً »(نساء 21) . داراي يك ارزش و منزلت الهي و خدائي ويژه مي باشد . و در سطح ديگر قراردادهاي اجتماعي قرار نمي گيرد شايد بتوان گفت قديميترين پيمان و مقدس ترين قرارداد است كه آدمي با اعتماد به آن والدين و خواهر و برادرهاي خود را رها كرده و راضي مي شود با فردي كه شناخت زيادي از وي ندارد هم پيمان شود گويا به همين دليل است كه در روايات از قرارداد به «قلاده» تعبير شده است و هشدار داده متوجه باشيد كه «قلاده» يا عنان اختيار خود را به دست چه كسي مي دهيد . (رك . العرالعاملي ، 1403 ق ) .
علل ازدواج در اسلام :
_ از جمله علل ازدواج در دين اسلام تأمين آرامش و سكون است .
«من آياته ان خلق تكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و ....» (روم ، 21).«از نشانه هاي خداوند آن است كه از جنس خودتان براي شما همسراني آفريد تادر كنار آنها آرامش يابيد .» اين آرامش از آن جا ناشي مي شود كه اين جنس مكمل يكديگر بوده و مايه شكوفائي و نشاط هم مي باشند (مكارم شيرازي ، 1368).
_علت ديگر تشريع ازدواج،پاسخ به نداي فطرت و نيازهاي روحي ، رواني ، جسمي و طبيعي انسان است تمام قوانين و مقررات از زير ساختهاي فطري و طبيعي به وديعه نهاده شده و در نهاد انسان سرچشمه مي گيرد لذا افرادي كه از ازدواج روي بر مي گردانند ، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبيعت خود به جنگ برخاسته اند .(رشيدپور ، 1376 : ص 8 ) .
_حفظ نوع بشر : از ديگر علل ازدواج در اسلام حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع مي باشد اين علت تا بدان حد مورد نظر اسلام است كه در روايات نقل شده است :
از اولياي دين فرزند آور بودن را از صفات شايسته زنان براي ازدواج مي شمرد (عندليب 422 ق ) و فرزند داشتن را مايه بركت مي داند (كليني ، 1367) .
_حفظ دين : ازدواج نوعي تأثير در تأمين مصونيت از انحرافها و كژيها و لغزشها دارد و همين حالت موجب فراهم شدن جايگاهي متفاوت با قبل براي شخص مزدوج مي باشد .
و نوعي فضيلت ، برتري ، دوري گزيدن از تخلفات را به همراه دارد . (الحرالعاملي ، 1403 ق : چ 14 ، ص 5 ).
_ ازدواج مايه بركت و موجب خير :از جمله تعابير رسا و نغز در بيان اهميت ازدواج ، همانا بيان ثمرات مادي و معنوي مترتب با آن است بر اين اساس در مكتب اسلام ازدواج مايه فزوني رزق و روزي و سبب زيادي ثروت معرفي شده است (عندليب ، 1422 ق : ص 190 ).
و موجب به تأخير افتادن مرگ و بلندي عمر دانسته شده است .(مجلسي ، 1403 ق : ج 5 ص 300) يا در سخن نوراني و نغز پيامبر رحمت (ص) مي فرمايند : «مردان مجرد را زن دهيد تا خدا اخلاقشان را نيك و ارزاقشان را وسيع و جوانمرديشان را زياد كند »
( مشكيني ، 1366 : ص 14)
به هنگام ازدواج ابواب آسمان گشوده و رحمت الهي به زمين فرو مي ريزد .
ازدواج خويشاوندي :
ازدواج خويشاوندي يا پيوند ميان دو فرد كه دست كم داراي يك نیای مشترك باشند به عنوان الگويرايج همسر گزيني در بيشتر مناطق شمال آفريقا ، آسياي مركزي و غربي در نظر گرفته مي شود .(بيتلز ، 1994 : 563 ).
تئوري جامعه بر الگوي همسر گزيني موجب مي شود افراد به ازدواج با افراد خاصي تشويق و حتي اجبار كردند و از ازدواج با افراد ديگر منع كردند در نتيجه اين فرآيند است كه مي توان الگوي درون همسري (گزينش همسر از درون ،) و الگوي برون همسري (گزينش همسر از بيرون را مشاهده نمود (ساروخاني ، 1381).
ازدواج خويشاوندي در جوامع گوناگون بين افراد يا نسبت هاي خويشاوندي مختلف و با فاصله هاي متفاوتي از نياي مشترك صورت مي گيرد به عنوان نمونه در كشورهاي مسلمان آسيايي و شمال آفريقا ازدواج بين خويشان نزديك درجه اول موازي از نوع پدر محوري (دخترعمو، پسر عمو ) رواج بالايي دارد در ايالت هندونشين در جنوب هند و در ميان يهوديان ازدواج بين عمو و برادرزاده و دائي و خواهرزاده از مطلوبيت بالائي برخوردار مي باشد فراواني ازدواج خويشاوندي در مناطق مختلف جهان يكسان نيست به طوريكه ميزان آن بين خويشاوندان از 6/0 درصد يا كمتر از آن در كشورهاي آمريكاي شمالي تا 5 درصد در برخي از كشورهاي مسلمان شمال آفريقا ، آسياي مركزي و غربي و بخشي از آسياي جنوبي در نوسان است (بيتلز ، 1994).
مطالعات مربوط به ازدواج خويشاوندي حكايت از آن دارد كه اين الگوي ازدواج از نظر تاريخي با كاركردهاي اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي همراه بوده است . (بيتلز ، 1994 و 2001).
ميزان ازدواج فاميلي در جوامع مختلف بسته به مذهب ، فرهنگ و جغرافياي آن متفاوت است برخي متغير ها مانند حفظ سرمايه و بقاي ساختار خانواده و سهولت انجام آن ارتباط بهتر با عروس يا داماد جديد و نيز منافع اقتصادي نقش اساسي را در ترجيح دادن اين ازدواجها ايفا مي كند . (تادموري ، ناير ،عبيد ، 2009) .
شايعترين فرم ازدواجهاي خويشاوندي ازدواج درجه 3 (first cousin) است كه زن و شوهر در يك هشتم جايگاه ژني مشترك هستند ، اين ازدواج در كشور ما به دلايل نسبتاً زياد رخ مي دهد به طوريكه در مطالعات انجام شده عليرغم آمارهاي متفاوت شيوع آن را تا 38% نيز بيان كرده اند . (سعادت ، انصاري ، فرهود ، 1383).
مطالعاتي كه ازدواج خويشاوندي را در ايران بررسي نموده اند (عباس شوازي و همكاران، 1383 و 2006 ؛ سعادت و همكاران ، 2004 ؛ عباس شوازي و ترابي ، 1385). رواج بالاي ازدواج خويشاوندي ، ثبات نسبي آن طي دهه هاي اخير و نيز برخورداري همسران خويشاوند از ويژگي سنتي را گزارش داده اند .
در واقع مسأله ازدواجهاي خويشاوندي ، زماني مي تواند به صورت جدي مطرح باشد كه پدر بزرگها و مادر بزرگ ها از بيشترين اقتدار عاطفي و رواني برخوردار بوده ، برادرها و خواهرها صميمي ترين رابطه ها را داشته باشند در سايه چنين روابط خوش آيند و دوست داشتني است كه عموزاده ها ، و خاله زاده ها ، و عمه زاده ها و دائي زاده ها فرصت شناخت متقابل و ابراز علاقه اجتماعي نسبت به يكديگر را مي يابند (افروز ، 1381).
درجه خويشاوندي :
افراد را بر ميناي رابطه خويشاوندي و تشابه ژنتيكي آنها كه درجه خويشاوندي ناميده مي شود به چند دسته تقسيم مي كنند :
الف) خويشان درجه اول : شامل والدين و فرزندان و خواهران و برادران يك خانواده تشابه ژنتيكي در خويشان درجه اول 50 درصد است .
ب) خويشان درجه دوم : شامل عمو، عمه، دائي ، خاله ، خواهر زاده و برادرزادگان مي باشد تشابه ژنتيكي در خويشان درجه دوم 25 درصد است .
ج) خويشان درجه سوم : شامل دختر عمو ، پسر عمو ، دختر دائي ، پسر عمه ، دختر خاله ، پسر خاله ، مي باشد تشابه ژنتيكي در اين افراد 5/12 درصد است .
د) خويشان درجه چهارم : شامل نوه عمو ، نوه خاله ، نوه عمه ، نوه دائي ، كه تشابه ژنتيكي آنها 25/6 درصد مي باشد .
ه) خويشان درجه پنجم : شامل نتيجه عمو ، نتيجه عمه ، نتيجه خاله ، نتيجه دائي ، كه شباهت وراثتي آنان 25/3 درصد مي باشد . (اقبال و خوش نظر ، 1381 ؛ به نقل از حكيمي راد 1387)
يافته هاي نوين پژوهشي در ارتباط با ازدواج خويشاوندي :
همه يافته هاي حاصل از پژوهش هاي مربوط به ازدواج هاي خويشاوندي ،بررسي ها و در صد و فراواني برخي آسيب پذيري ها در بين نوزادان حاصل ازدواج فاميلي و غير آن حاكي از آن است كه به هنگام ازدواج با خوشان بايد بر سلامت ژنتيكي در طرف مورد نظر توجه داشت . (افروز ، 1381)
مادهوا و ناريان (1991) به اين نتيجه رسيدند كه احتمال ميزان عقب ماندگي ذهني در خانواده هايي كه ازدواج فاميلي نموده اند بيشتر است . جكسون (1998) نيز نشان داد كودكان حاصل از ازدواج هاي فاميلي از لحاظ توانايي ذهني در سطح پايين تري از كودكان حاصل از ازدواجهاي غير فاميلي قرار داشتند .
آپاجيرا و همكاران (1998) بيش از صدهزار مادر را به مدت 10 سال مورد مطالعه قرار دارند و به اين نتيجه رسيدند كه 4/21 درصد آزمودنيهاي حاصل ازدواج فاميلي هستند داده ها حاصل بر اين مطلب تأكيد دارند كه نوعاً مرگ و مير زيادي كه با همخوني در ارتباط است در خانواده هاي عادي محدوده است .(بيته و همكاران ، 1991))
مطالعات انجام شده در دانشگاه ميشيگان آمريكا درباره وضعيت زوجهاي خويشاوند و شرايط ذهني و رواني فرزندانشان در مدت حدود 30سال بيانگر آن است كه فرزندان ازدواجهاي خويشاوندي در مجموع 3%بيشتر از ديگران دچار آسيب هاي جسمي و ذهني بودنه اند در اين تحقيق جامع پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند ميزان مرگ و مير در فرزندان خويشاوند تا سن 10سالگي 5/11درصد و در بين فرزندان والدين غير خويشاوند 8درصد بوده است .(افروز ،138)
در مقاله اي كه اشنايدر در سال 2000در زمينه عوارض ازدواجهاي فاميلي در عربستان منتشر نمود به افزايش بيمار هاي خوني نظير بتا تالاسمي ،آنمي داسي شكل و ديابت نوع (2)در نتيجه ازدواجهاي فاميلي اشاره نموده است كه اين مسئله ناشي از بافت قبيله اي عربستان و نسبت بالاي ازدواج فاميلي مبين آنهاست ميزان اين نوع ازدواجها در اردن ،2/51در صد عراق ،9/57درصد كويت 3/54درصد و امارات 6/61درصد مي باشد .
بر اساس برآوردها خطر بروز نقايص تولد در ازدواجهاي بستگان درجه 3 (3/2 تا 5/2) برابر جمعيت عمومي است . (استلنبرگ ، 1997)
در ايران نيز در مطالعه اي كه توسط موفق و همكاران در سال 1386 در قزوين اعلام شد متوسط ميزان ازدواج فاميلي در حدود 28% و شيوع عوارض كودكان در اين نوع ازدواجها بيش از 3 برابر گزارش شد .(موفق و همكاران 1386)
بهرامي و همكاران نيز در سال 1381 مطالعه اي در مدارس استثنايي شهر اهواز انجام دادند و يافته هاي مطالعاتي حاكي از آن بود مهمترين عامل بروز بيماريهاي ژنتيكي در ميان اين كودكان ازدواجهاي خويشاوندي بوده يعني ميزان ازدواجهاي فاميلي در اين تحقيق 3/39 % بوده.(بهرامي و همكاران 1383)
مشكلات زناشويي و سلامت رواني والدين كودكان استثنايي:
تا پايان نيمه اول قرن 20 از تأثير فرزندان بر رضايت يا عدم رضايت زناشويي صحبتي به ميان نبود . امروزه با تأكيد بر نقش فرزندان در زندگي ، آنها را عاملي در بروز نارضايتي و اختلافهاي زناشويي به شمار مي آورند چرا كه با تولد و حضور فرزند تغييراتي در كاركرد خانواده ايجاد مي شود . (مینوچين 1974 ، ترجمه ثنایي ، 1375)
از دیدگاه سیستماتیک،آسیب پذیری در روابط زناشویی والدین کودکان معلول مشهود است تولد هر فرزند معلول می تواند روابط زنا شویی زوجین را کاهش دهد .(کازاک و کریستاکیس1994)
سردی در روابط گاه موجب می شود تا پدر خانواده ساعت فراغت خود را حتی الامکان در خارج از خانه سپری کندو این امر موجب افزایش بار مراقبتی مادر می گردد افزایش فشار برمادر می تواند منجر به در یک در هم گسیختگی خانوادگی گردد (هونت و مارشال ،2002 )
در پژوهشی که توسط بارنت و بویس (1995)صورت گرفت به بررسی اثرات حضور کودک کم توان ذهنی بر عملکردزنا شویی پرداخته شدو نشان داده شد والدین این کودکان از رضایت زناشویی کمتری برخوردارند و در مراقبت از فرزندانشان صداقت، فداکاری و از خود گذشتگی بیشتری نشان می دهند ودر فعالیتهای اجتماعی مشارکت کمتری دارند. (بارنتو بویس،1995 ؛ به نقل از حجازی 1387).
مسایلی (1387)با مقایسه میزان فشار روانی وسازگاری زنا شویی والدین سه گروه کودکان کم توان ذهنی ،معلول جسمی حرکتی و عادی در گروه سنی 5تا 17 سال شهر اصفهان دریافت که والدین کودکان کم توان ذهنی از سازگاری زناشویی کمتری برخوردار هستند و بین میزان فشار روانی و سازگاری زناشویی آنان همبستگی وجود دارد .
به طور كلي خانواده كودك كم توان ذهني به لحاظ داشتن كودكي متفاوت از ساير كودكان با مشكلات فراواني در زمينه نگهداري ، آموزش و تربيت آنها روبروست و اين مسائل همگي بر والدين فشار وارد مي كند كه سبب بر هم خوردن آرامش و يكپارچگي خانواده مي شود و انطباق و سازگاري آنان را تحت تأثير قرار مي دهد . (عليزاده 1381)
اولشانسکي (1962) نشان داده است كه والديني كه كودك كم توان دارند از يك عكس العمل رواني به نام اندوه مزمن رنج مي برند ، به خصوص اگر كودك داراي ناتواني عميق باشد . ( مهرابي زاده و نجاريان ، 1380)
ايسنسن (2007) در زمينه مشكلات تجربه شده توسط والدين كودكان معلول گزارش مي دهد خانواده ها تجربه كافي در مورد شرايط فرزندشان ندارند ، مادران به شدت احساس نگراني دارند و نشان داده شده است كه زندگي اجتماعي و زندگي كاري و ارتباطات خانوادگي آنان تحت تأثير قرار گرفته است . خانواده ها همچنين داراي مشكلات بسياري مي باشند ولي در رابطه سازگاري والدين با فرزند معلولشان بيان مي دارد كه آنها بعد از تولد كودك معلول مراحلي را تا رسيدن به سازگاري با فرزندشان طي مي كند .
در مطالعه ديگري كه ايسنسن (2007) در تركيه بر روي خانواده هاي داراي كودك معلول در سه گروه فلج مغزي ، كم توان ذهني ، واوستيم انجام داده است ، نشان مي دهد كه مراقبت براي كودكان فلج مغزي مشكلات بيشتري در زمينه خوردن غذا ، لباس پوشيدن و بيرون آوردن آن ، دست شويي رفتن ، حمل و نقل و رفت و آمد آنان دارند و از طرفي مراقبت از كودكان معلول مشكل بزرگ مالي براي خانواده فراهم مي كند و هر كودك معلول از نظر مالي هزينه بالايي براي خانواده دارد .در خانواده هايي با بيش از يك فرزند استثنايي نسبت به خانواده هاي تك والديني به ويژه مادراني كه جدا شده و يا طلاق گر فته اند و يا پدراني كه تنها زندگي مي كنند بيشتر از خانواده هاي داراي يك فرزند استثنايي است ، اين آمار نسبت 21% را نشان مي دهد وجود چند فرزند استثنايي به اندازه اي فشار بر والدين وارد مي كند كه موجب شكسته شدن روابط بين آنها مي شود . (لاوتون و كویين ، 1998) .والدین در زمینه مراقبت، روان شناختی ،اجتماعی و اقتصادی مشکلات بسیاری را تجربه می نمایند تجر به هایی که اعضای خانواده طی فرایند سازگاری با کودک کودک معلولشان پشت سر می گذرانند با والدینی که فرزند معلول ندارندمتفاوت است وجود کودک استثنایی می تواند موجب تغییر نقش افراد و عملکرد آنان در خانواده شود .(کرنس وسیکلوز،2006)
علم وراثت و مشاوره ژنتيك :
يكي از پيشرفتهاي چشمگير روانشناسي طي دهه هاي اخير شناسايي و درك اهميت نقش عوامل ارثي است .
در واقع وراثت شناسي براي همه علوم زيستي يك زمينه بنيادين به شمار مي آيد ، علم وراثت فصل مشترك ميان زيست و رفتار است و كمك مي كند روانشناسي به عنوان علم رفتار ، جايگاهي در علوم زيستي بيابد مشاوره ژنتيك فصل مشترك مهمي علوم رفتاري و ژنتيك است مشاوره كه به شيوه غير رهنمودي و با ارائه اطلاعات به افراد كمك مي كند تا باورهاي نادرست و نگراني هاي خود را كنار بگذارند و هدف آن آگاه ساختن است تا مشاوره .
تا اين اواخر بيشتر متقاضيان مشاوره ژنتيك والديني بودند كه يك كودك بيمار يا نابهنجار داشتند ولي در حال 0حاضر ژنتيك را اغلب به طور مستقيم به وسيله آزمايش DNA(دروكسي نوكلییک اسيد) ارزيابي مي كنند ، با شناسايي ژنهاي بيشتر براي اختلالها ، مشاوره ژنتيك به طور فزاينده اي به مسائل مربوط به تشخيص پيش بيني و مداخله مي پردازد . (پلامين و همكاران ترجمه نيكفر و همكاران ، 1380) .
تعريف مشاوره ژنتيك :
از زماني كه كميته جامع ژنتيك انساني آمريكا ، مشاوره ژنتيك را براي رشته تخصصي ژنتيك پزشكي تعريف كرد مدت زيادي نمي گذرد اين تعريف كه در سال 1974 به چاپ رسيد به شرح زير است :
« مشاوره ژنتيك يك روند ارتباطي است كه به مسائل انساني مربوط به وقوع ياخطر وقوع اختلال ژنتيكي در يك خانواده مي پردازد ؛ اقدامي كه در اين روند به وسيله يك يا چند فرد آموزش ديده صورت مي گیرد كمك به فرد يا خانواده است تا :
1) واقعيت پزشكي از قبيل تشخيص ، دوره احتمالي اختلال ، نحوه برخورد با آن را در زمان حال درك كنند .
2) ارتباط وراثت با اختلالات و خطر وقوع آن در خويشاوندان خاص
3) راههاي مقابله با خطروقوع اختلال
4) بهترين راه براي سازگاري با اختلال واقع شده در يك خانواده ( جكسون 1998 ، ترجمه صنعتي و همكاران 1377) .
افرادي كه به عنوان افراد داراي ريسك خطر مي باشند بايد حتماً قبل از ازدواج و فرزند آوري تحت مشاوره هاي ژنتيك قرار گيرند :
ازدواج فاميلي
حاملگي در سن بالاي 35 سال
نازائي يا سقط هاي مكرر يا عقيمي
وجود نقايص مادرزادي
عقب ماندگي ذهني
اختلال رشد يا بلوغ و ابهام در دستگاه تناسلي
وجود بيماري هاي ژنتيك در فاميل
قرار گرفتن مادر حامله در معرض عوامل جهش زا
تكرار برخي بيماري ها در فاميل نظير سرطان ها ، بيماري قلبي و فشار خون
اهميت ژنتيك در ازدواجهاي فاميلي به اين دليل است كه فرزندان حاصل از اين نوع ازدواجها احتمال بيشتري براي هموزيگوت بودن در آلل هاي خاص بيماري زا و مرگ آور در مقايسه با فرزندان غير وابسته دارا هستند لذا بيماري هاي اتو زومال مغلوب در اينها شيوع بيشتري دارد)اكرمي ، 1385)
تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
در پزوهشی که در سال (1377) در لرستان انجام شده بر این منظور از سه استان (شمال ، جنوب ، مرکز) کودکان استثنایی به طور تصادفی انتخاب شدند در این پزوهش به منظور بررسی مقایسه ای فراوانی ازدواجهای خویشاوندی در بین والدین کودکان عادی و عقب مانده ذهنی در استان لرستان پرداخته شد تعداد نمونه400 نفر بود نتایج تحقیق نشان داد بین ازدواج خوشاوندی والدین و عقب ماندگی ذهنی کودکان رابطه معنا داری وجود دارد . و مهمترین عامل عقب ماندگی و مهم ترین عامل عقب ماندگی ذهنی کودکان (46) درصد عوامل ارثی بوده است همچنین بین سن پدر ، سن مادر تعداد افراد خانواده ، تربیت تولد و تحصیلات پدر و مادر باهوش کودک رابطه معنا داری وجود دارد.
در(p<0/01 ) پژوهش جلالت (1379) فراوانی معلولیت های ذهنی و حسی و حرکتی در دانش آموزان سنین مدرسه رو و ارتباط آن با عوامل اجتماعی و روانی والدین آنها در تبریز مورد بررسی قرار گرفت که نتایج زیر به دست آمد:
سطح درآمده خانواده های دارای فرزند معلول بسیار بوده و با تنگنای اقتصادی مواجه هستند همچنین سن بارداری در این مادران در هنگام زایمان کودکی که معلول شد یا بسیار پایین و بالا بوده است و نیز سطح سواد والدین کودکان نمونه مورد بررسی خیلی کم و اکثرا در سطح بی سواد یا کم سواد قرار دارد .
در تحقیقی توسط حسینی (1379) این نتایج به دست آمد از بین (300) کودک عقب مانده ذهنی (120) نفر دارای والدین خویشاوند بوده اند که بیشترین نسبت فامیلی آنها دختر عمو پسر عمو(11/3%) و کمترین نسبت دختر عمه پسر دایی (5/3%) بوده است از بین (300) گروه شاهد تعداد72 نفر دارای والدین خویشاوند بودند که بیشترین نسبت فامیلی آنها نسبت فامیلی دور (7/3) و کمترین نسبت دختر عمه پسر دایی (2/3%) بوده است بنابراین با قاطعیت می توان گفت که ازدواجهای فامیلی والدین یا عقب ماندگی ذهنی کودکان ارتباط دارد .
تحقیق دیگری نیز در سال (1357) در استان کهکیلویه و بویر احمد انجام شد و هدف اصلی از این پزوهش دست یابی به علل نارسائی ها و آسیب های ذهنی ، جسمی ،حسی و حرکتی کودکان و نوجوانان بود در این تحقیق یافته های زیر به دست آمد:
(2/90) درصد معلولیت ها به دلایل ارثی بوده (70) درصد والدین کودکان ازدواجهای خویشاوندی داشتند از این تعداد (59) درصد فامیل درجه یک بوده اند و نزدیک به (4/20) درصد از مادران کودکان استثنایی در دوران بارداری دچار بیماری های جسمی و روانشناختی بوده اند (72) درصد از پدران و(90) درصد از مادران از سطح تحصیلات ابتدایی برخوردار بوده اند یا آنکه بیسواد بوده اند همچنین حدود (20) درصد افراد استثنایی مورد مطالعه در دوران کودکی به یک یا دو بیماری مبتلا گشته اند .(سینائی نژاد، 1375)
پورشب (به نقل از حسینی ،1381) تحقیقی با عنوان اثر قرابت فامیلی در بروز عقب ماندگی ذهنی انجام داد که نتایج نشان داداز بین 150 کودک عقب ماندگی ذهنی 40% و از بین 360کودک عادی 8/25%دارای والدین با قرابت فامیلی بودند دربیان عقب ماندگی ذهنی بیشترین قرابت فامیلی پسر خاله ودختر خاله (13%) بوده است وکمترین آن نسبت دختر عمه پسردایی (3/3%) بوده است .
در تحقیقی که توسط وحیدی (1379) در زنجان با عنوان تعیین برخی علل عقب ماندگی ذهنی درکودکان کمتر از 14سال انجام داد ، معلوم شدکه از مجموع 150کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی در 36مورد یک فرزند دیگر خانواده نیز دچار عقب ماندگی ذهنی ودر 16مورد مصرف دارو در دوره بارداری ذکر شده است .
در تحقیقی که در شهرستان شاهرود انجام شد نمونه مورد بررسی کودکان ونوجوانان استثنائی به ویژه در مورد کودکان عقب ماندگی ذهنی بیشتر گزارش شده است همچنین در این شهرستان دیده شد که مادران کودکان استثنائی در دوره بارداری نسبت به مادران کودکان عادی سوءتغذیه داشتند ودر معرض بیماری هایی نظیر سرخچه ،معرف داروهای شیمیایی ، دخانیات و مواد مخدر قرار داشتند واضطراب وفشار های روانی زیادی را متحمل شدند . (طالعی نیا ،1378)
در بررسی که سراج زاده و عظیمی فر(1386) بر روی شجره نامه معلولین ذهنی مراجعه کننده به مرکز ژنتیک بهزیستی استان یزد انجام دادند نتایج زیر به دست آمد :
در مجموع (8/62%) موارد بیماران مبتلا به عقب ماندگی ذهنی والدین آنها نسبت فامیلی درجه سوم و چهارم دارند که بیشترین موارد یعنی 163(9/5%) افرادی هستند که والدینشان نسبت فامیلی درجه سوم با هم داشتند و 38 بیمار (98/11%) والدینشان نسبت فامیلی درجه چهارم داشتند. 21 نفر (6/6%) از بیماران مورد بررسی والدین مبتلا به عقب ماندگی ذهنی هستند که در 60 نفر از آنها (9/1%) مادر مبتلاست و 15 نفر (7/4%) از آنها پدر مبتلا به عقب ماندگی ذهنی است . از 320 بیمار مورد بررسی 129 نفر(3/40%) دارای خواهر یا دو برادر بیمار و 2 نفر (5/1%) سه خواهر و سه برادر بیمار داشتند . مجموعاً (3/15%) از بیماران مورد بررسی دارای فرد عقب مانده دراقوام درجه دو(3%) دارای فرد بیمار در اقوام درجه سه و (3/25%) دارای فرد بیمار در اقوام درجه چهارم بوده اند . از 320 پرونده مورد بررسی مجموعاً (201) نفر(8/62%) حاصل ازدواجهای فامیلی درجه سه و چهارم بوده اند. در این تحقیق ارتباط معناداری بین سن زایمان مادران باعث عقب ماندگی ذهنی مشاهده نشد.
و نیز تحقیق دیگری در جهت بررسی میزان عقب ماندگی ذهنی در دانش آموزان شهرکرد نتایج حاکی از آن بود یکی از مهمترین علل معلولیت ازدواج خویشاوندی بوده (افروز، 1384)
در زمینه ویژگی های زیستی ، شناختی و روانی اجتماعی والدین نیز تحقیقاتی انجام شده :
نصرآبادی (1387) در پژوهشی با عنوان بررسی ویژگی زیستی ، شناختی ، روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در شهرستان اهواز به این نتایج رسید.
بین متغیرهای مربوط به سن مادر و سن پدر هنگام ازدواج ، سلامت عمومی پدر( بیماری ذهنی و جسمی ) با ازدواجهای خویشاوندی در سطح (P<%5) تفاوت معنادار نبود. همچنین متغیرهای زیستی دیگر از جمله سن مادر و سن مادر هنگام ازدواج و سلامت عمومی مادر در سطح (P<%5) با فراوانی بیش از یک فرزند استثنایی و ازدواج خویشاوندی و غیرخویشاوندی رابطه معناداری وجود نداشت . در پژوهشی دیگر با همین عنوان که توسط قره خانی (1387) در همدان انجام شد رابطه معناداری بین عدم آگاهی و آگاهی کم والدین از نیازها ، ویژگی ها و مشکلات کودکان استثنایی ، مشاوره ژنتیک ، علت اصلی معلولیت ، نسبت خویشاوندی ( که ازدواج دختردایی و پسرعمه بیشترین فراوانی را داشته) در بین والدین با بیش از یک فرزند استثنایی خویشاوند و غیر خویشاوند وجود داشته است .
عزیزی (1388) در پژوهشی دیگر در مورد ویژگی های زیستی ، شناختی و روانی اجتماعی والدین در شهرستان ایلام به این نتیجه رسید که بین متغیرهای جنسیت ، سال تولد ، وزن ، ترتیب تولد ، سابقه ابتلا به بیماری در کودکی ، محل زندگی ، ترتیب تولد در گروه والدین خویشاوند و غیر خویشاوند با بیش از یک فرزند استثنایی تفاوت معنادار وجود ندارد . همچنین 57% والدین خویشاوند و 43% غیر خویشاوند بوده اند . ازدواج دخترعمو و پسرعمو و سپس دخترخاله و پسرخاله بیشترین فراوانی را داشته . بین متغیرهای زیستی و شناختی در دو2 گروه ( خویشاوند و غیرخویشاوند) تفاوت دیده شده ولی در متغیرهای اجتماعی تفاوتی بین دوگروه مشاهده نشد.
در تحقیقی که در سال (1387) در دو منطقه تهران انجام شد(1351) نفر در تحقیق شرکت کردند . نتایج پژوهش نشان داد که 67 درصد از انواع آسیب ها را آسیب های ذهنی تشکیل می دهند. 27 درصد را معلولین جسمی و حرکتی ، 6 درصد نابینایان و کم بینایان بودند . بیشترین درصد فراوانی سن پدران کودکان استثنایی مورد بررسی در زمان تولد (40-30) سال بود و سن مادران (30-20) سال بود. همچنین بیشترین میزان فراوانی آسیب های جسمی ، روانشناختی ، ذهنی مربوط به کودکان اول ، دوم و چهارم خانواده بوده است . کودکان اول بیشترین فراوانی را در خانواده های چندفرزندی دارا بودند(3/40%) درصد. در ضمن حدود 34 درصد از کودکان و نوجوانان استثنایی مورد مطالعه در خانواده شان سابقه معلولیت داشتند. همچنین بیشتر والدینی که ازدواج خویشاوندی کرده بودند دچار فرزندانی با آسیب های جسمی و روانشناختی بودند . در 50 درصد از کودکان استثنایی پدر دارای تحصیلات زیردیپلم بوده ، 2/29 درصد فوق دیپلم و لیسانس ، 9/3 درصد پدران کودکان استثنایی تحصیلات بالاتر از لیسانس داشتند و در مادران 4/67 درصد تحصیلات زیر دیپلم ، 7/6 درصد فوق دیپلم و لیسانس بودند و 7/1 درصد تحصیلات بالاتر از لیسانس داشتند . مادران کودکان استثنایی 62 درصد دوره بارداری خود را عادی سپری کرده بودند و مشکل خاصی نداشتند . 2/73 درصد کودکان به صورت عادی و 5/15 درصد به صورت سزارین به دنیا آمدند.3/5 درصد حین تولد دچار مشکل بودند . 4/1 درصد با فورسپس به دنیا آمده و 9/1 درصد با زایمانهای طولانی و با تأخیر به دنیا آمدند. همچنین بر اساس یافته های این پژوهش 8/80 درصد طول مدت بارداریشان عادی بوده در 3/14 درصد طول بارداری کمتر از 3 ماه و در 9/4 درصد بیشتر از 9 ماه بوده است . 35 درصد از کودکان در کودکی مشکل خاصی نداشتند، 27 درصد به امراض ویروسی مانند سرخک و آبله مرغان مبتلا شدند و 14 درصد سابقه ابتلا به صرع داشتند(نصرتی ،1385).
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور :
محققی در سوئد تحقیقی انجام داد و به این نتیجه رسید که نقص ذهنی به عنوان یک صفت مشخصه (ژن) مغلوب ارثی می باشد . نقص ذهنی در این افراد در پایین ترین دامنه تغییر بهره هوشی یعنی از صفر تا سی و پنج بوده است ( تورنبول و تورنبول ، 1990) .
ازدواج خویشاوندی در فرهنگ هندی ها مخصوصاً در مناطق جنوبی تقریباً پنجاه درصد دربعضی از نواحی روستایی و سی درصد در مناطق شهری صورت می گیرد( هونت و مارشال 1999).
نیل و شانل (1965) در ژاپن اطفال حاصل از ازدواجهای خویشاوندی را در هنگام تولد و مجدداً در شش الی دوازده سالگی مورد مطالعه قرار دادند ؛ 30 درصد افزایش مرگ و میر و 6/1 درصد بروز بیماری های صعب العلاج در ازدواجهای خویشاوندی بیشتر از معمول بوده علاوه بر این اطفال حاصل از ازدواجهای همخونی به طور کلی 6/1 سانتی متر کوتاهتر و سه صدم کیلوگرم کمتر و بهره هوشی آنها نیز 6 واحد کمتر از گروه کنترل بوده است .
در مطالعه ای که توسط بکر و همکارانش (1997) ، انجام شد دریافتند 37% تمام خواهر و برادرهای یک فرد عقب مانده دچار عقب ماندگی ذهنی هستند و میزان ابتلا والدین به عقب ماندگی ذهنی 32% می باشد.
درمطالعه ای که فرنل ای (1) (1998) بر روی 24 ناحیه شهری استکهلم انجام داد ، مشاهده کرد 10% خانواده های مورد بررسی حداقل دو کودک مبتلا به سندرم داون دارند و در این مطالعه به نقش ازدواج فامیلی به عنوان علل عقب ماندگی اشاره شده داشت .
بیتلز(2)(2001) بیان می کند ازدواجهای خویشاوندی درجه دو ( عمو، عمه ، دائی ، خاله ، خواهرزاده و برادرزاده ) در جنوب هند بسیار شایع بوده و حدود 20 درصد ازدواج را شامل می شود. ساگار و بیتلز(2008) کاهش میزان شیوع ازدواجهای فامیلی را در بعضی کشورهای شرق میانه از قبیل اردن و عربستان و افزایش آن را در قطر و امارات گزارش کرده اند.
در مطالعه ای که در پاکستان به منظور علل ازدواجهای صورت گرفت مشخص گردید که 30 درصد ازدواجها در پاکستان از نوع فامیلی است . در این تحقیق سه علت اصلی از جمله علت اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت بر خلاف تصور عمومی که علت اصلی ازدواجهای خویشاوندی را مبنی .برعوامل اقتصادی می دانند این مسئله زمینه فرهنگی داشته و همچنین در بین مسلمانان رسم و رسومات نادری برای چنین ازدواجها وجود دارد ( حسین و بیتلز ، 1998)
گادرا در تحقیقی که درسال (1913) انجام داده بود در سال 1914 تکرار کرد و به این نتیجه رسید هفتاد و هفت درصد بیماران که دارای نقص ذهنی بودند مقداری نقص عقلی در اجدادشان نیز وجود داشت . در بررسی های دقیقی که در این مورد در آمریکا به عمل آمده است دریافته اند که تعداد متوسط ژنهای مولد خصوصیات مغلوب کشنده در فرد در حدود هشت عدد می باشد( مولوی ، 1361)
در مطالعه ای که جابر و همکارانش (1996) انجام دادند مشاهده شد که 44% ازدواجها فامیلی بوده از جمله مشخصه هایی که ممکن است با ازدواج فامیلی و غیر آن ارتباط داشته باشد ؛ ارتباط قابل توجه مذهب ، بالابودن ضریب ازدواج خویشاوندی و سطح آموزش می باشد. بنابراین با بالابودن سطح آموزش و مشاوره ژنتیک می توان شیوع ازدواج فامیلی را کاهش داد.
طبق گزارش دکتر مورفی (1975) نابینایی مادرزادی در میان کودکان ازدواجهای فامیلی نزدیک ( دخترعمو ، پسرعمو و دخترخاله و پسرخاله) در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی که تحت تاثیر تشعشعات زیاد ناشی از انفجار هسته ای واقع شده بودند 35% و در خانواده های غیر فامیل که میزان تشعشعات آنها مساوی گروه قبل بود 5/14% می باشد. این تحقیق حساسیت و آسیب پذیری ازدواجهای خویشاوندی را در برابر تشعشعات رادیواکتیو نشان می دهد (خانعلی زاده 1378).
در مطالعه ای که هافمن و همکارانش(2002) در کشور دانمارک انجام دادند بر این مسأله اشاره کردند که در اغلب کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی ، عامل ایجادکننده مشخص نیست و ازدواجهای همخون می توان به مثابه یک عامل خطرساز باشد.
در زمینه ویژگی های زیستی ، شناختی روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی نیز تحقیقات گسترده ای در خارج از کشور انجام شده :
طبق داده های به دست آمده هرچه تعداد فرزندان خانواده بیشتر باشد ، تعداد فرزندان با نیازهای ویژه هم بیشتر می شود و رابطه خطی محکمی بین تعداد فرزندان خانواده و وجود بیش از یک فرزند استثنایی در خانواده وجود دارد ، بطوریکه 6/8 درصد خانواده های دو فرزندی و 21درصد خانواده های پنج فرزندی بیش از یک فرزند استثنایی دارند . در حالیکه 88 درصد پدران و 60 درصد مادران در کودکان عادی شاغل می باشند؛ در خانواده های دارای فرزند استثنایی تنها 60 درصد پدران و 15 درصد مادران شاغل هستند.
از آنجایی که مراقبت و نگهداری چند فرزند معلول نسبت به یک فرزند معلول در خانواده مستلزم صرف وقت بیشتر است والدین به ویژه مادران با بیش از یک فرزند استثنایی نسبت به مادران دارای یک کودک کمتر شاغلند و بیشتر خانه دارند و در صورت اشتغال بیشتر پاره وقت کار می کنند و در این خانواده ها پدران نیز در شغلهایی که به مهارت چندانی نیاز ندارد از جمله کارهای دستی و اشتغال دارند( توماس و همکاران ، 1998).
در کشورهای اسکاندیناوی ( انگلیس ، ایرلند، اسکاتلند) بین 14.500 تا 20.000 هزارخانواده با بیش از یک فرزند استثنایی زندگی می کنند که تعداد فرزندان استثنایی این خانواده ها در حدود 32000 تا 45000 تخمین زده شده و حدوداً 5400 الی 7500 تا از این خانواده ها دارای کودکان با معلولیت شدید هستند که تعداد کودکانشان 11900 تا 16500 کودک را شامل می شود.
در پژوهش تورز ( لاوتون ، 1998) و روبینا(1999) درصد بیشتری از والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در مقایسه با والدین یک کودک استثنایی دچار بیماری و ناتوانی بودند. این امر می تواند نشانگر وجود فشار و استرس روانی ناشی از فرزندآوری ناسالم در بین مادران می باشد.
در بررسی ویژگی روانی و اجتماعی کودکان ناشنوا هیترومایر و منفورد(2006) بر روی 213 پدر و مادر دارای کودک ناشنوا دریافتند که والدین با شخصیت اجتماعی سالم استرس کمتری نسبت به والدین با شخصیت روان رنجور خوی در برخورد با کودک ناشنوا از خود نشان می دهند.
بر اساس مطالعات انجام شده حدود 10 درصد خانواده ها با بیش از یک فرزند استثنایی از اقلیت های نژادی سیاه پوست یا آسیایی هستند نسبت بیشتر خانواده ها با چند فرزند معلول در ایرلند شمالی ( کامیریا ، هلند، دورهام ، کلولند ، یتن وویر) و در منطقه جنوب غرب ( آون ، گلولسترشایر ، سامرست ، دون و کورنووال) زندگی می کنند . در حدود 14 درصد خانواده ها با بیش از یک فرزند استثنایی در بریتانیا ساکن هستند( ول ویرادشاو 1980) .
در بررسی ویژگی اجتماعی روانی و زیستی و شناختی والدین دارای بیش از یک فرزند استثنایی در بریتانیا نتایج زیر حاصل شد :
این خانواده ها اکثراً در حاشیه شهرها زندگی می کنند و 70 درصد آنها دارای خانه های شخصی نیستند و خانه های اجاره ای دارند ؛ پدران و مادران آنها توانای بسیار کمی در کارکردن دارند و 15% مادران این خانواده ها دارای اختلال یا ناتوانی جسمی و روانی هستند و تنها 2% در بیرون از خانه به صورت تمام وقت مشغول به کارند ؛ که نسبت به خانواده عادی نرخ بسیار پایینی است و ارتباط معناداری بین طبقه اجتماعی و تعداد کودکان در این پژوهش مشاهده شد. (لاوتون و هیرست ، 1998) . همچنین در پژوهشی که به منظور بررسی ویژگی زیستی ، شناختی و روانی و اجتماعی والدین کودکان ناشنوا در کشور استونی انجام گرفت متغیرهای جمعیت شناختی این پژوهش شامل جنس ، سن ، عملکرد و قابلیت خانوادگی و مشکلات شناختی و عاطفی بود . نتایج نشان داد والدین کودکان ناشنوا در مقایسه با والدین کودکان عادی سطح تحصیل پایین تری داشتند و همین طور از سطح درآمد کمی برخوردار بودند بیشتر آنها به جای کار و شغل تمام وقت ، مشاغل نیمه وقت داشتند اما در متغیرهای مانند سن و جنس تفاوت چندان معنی دار نبود.(ویلسن و ماریکا ، 2002) .
بررسی پیشینه تحقیقاتی پژوهش حاضر در ایران خلاء عمده ای را در زمینه موضوع مورد پژوهش نشان می دهد و تلاش پژوهش های بیشتری را می طلبد امید است پژوهش حاضر گامی مفید در جهت شناخت خانواده هایی با بیش از یک فرزند استثنایی باشد.
منابع فارسی :
احمدپناه ، محمود . (1380) « تأثیر کم توانی ذهنی فرزند بر بهداشت روانی خانواده» فصلنامۀ پژوهش در حیطه کودکان استثنایی ، سال اول ، شماره (1) .
افروز،غلامعلی. (1383) « مبانی روانشناختی ازدواج در بسترفرهنگ و ارزشهای اسلامی » تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
افروز، غلامعلی (1382) مقدمه ای بر روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
افروز،غلامعلی(1384) کودکان و نوجوانان آهسته گام در نگاه والدین و معلمان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
افروز ، غلامعلی (1384) اصول و روشهای پیشگیری از معلولیت ها : تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
اقبال ، علیرضا و خوش نظر ، محمدعلی (1381) . «مقایسه ناهنجاری تکامل بافت نرم دهان در متولدین ازدواجهای فامیلی و غیرفامیلی در شهرستان یزد». پایان نامه و دکترای دندانپزشکی ، دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی شهید صدوقی یزد.
البرزی، شهلا و لعیا بشاش(1375)،«تأثیر کودک کم توان ذهنی بر خانواده» مجله پژوهش های روان شناختی دوره 4.
الیری ، دانیل ؛ همین ف ریچارد و جانگسما ، آرتور راهنمای گام به گام درمان مشکلات زناشویی ترجمه سیدعلی کیمیایی و زهرا باقریان نژاد ،(1384) تهران : انتشارات رشد.
الحرالعالمی ، محمدبن حسن : « وسایل الشیعه» لبنان ، دارالاحیاء « التراث البنان ، 1403»
اکرمی ، سیدمحمد(1385) . ازدواج فامیلی از دیدگاه مشاوره ژنتیک و عقاید ، مجله بیماری های کودکان ایران ، دوره 16، شماره 3 ، پاییز 1385 .
به پژوه ، احمد. (1380) آسیب شناسی ازدواج و خانواده در : استادان طرح جامع آموزش خانواده جوان و تشکیل خانواده ( چاپ دهم) ، تهران ، انتشارات انجمن اولیا و مربیان
پطروس ، فرماج : «التعلیم المسیحی» مطبعه الاباالمرسلین الیسوعیین(1882).م.
پلامین ، زاپرت و همکاران « ژنتیک رفتاری مباحث و یافته های نوین علم وراثت در روانشناسی و روانپزشکی » ترجمه محمدنیکفر و هامایاک آوادیس یانس(1380) تهران : نشرمهتاب
حجازی، مسعود(1387) «بررسی ویژگی زیستی،شناختی،روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند ا ستثنایی در زنجان» ، پایان نامه دکتری رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات.
جکسون ، جان اف . شما و ژنتیک «آموزش همگانی اصول دانش ژنتیک» ترجمه محمدحسین صنعتی و همکاران (1377) ، تهران : مرکز ملی تحقیقات مهندسی ژنتیک و تکنولوژی زیستی .
جلالت ، محمدعلی (1379) «بررسی تحلیلی فراوانی معلولیت های ذهنی ، حسی و حرکتی در دانش آموزان سنین مدرسه رو شهر تبریز در ارتباط با عوامل روانی و اجتماعی والدین آنان» ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزادتهران مرکز.
حسینی ، سیدحمزه و حسین رضا زاده ، (1381) « مقایسه نیازهای روانی و ا جتماعی والدین دانش آموزان پسرعقب مانده ذهنی ، تالاسمی و عادی مقطع ابتدایی شهرستان ساری » مجله علمی – پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران ، سال دوازدهم ، شماره 37 .
حسینی ، ستار(1381) بررسی فراوانی ازدواج فامیلی در والدین کودکان عقب مانده ذهنی مراکز بهزیستی شمال تهران ، پایان نامه دکترای پزشکی ، دانشکده علوم پزشکی ایران .
حکیمی راد ، الهام (1387) بررسی تحلیل فراوانی ازدواجهای شش گانه خویشاوند و غیرخویشاوند در والدین کودکان عادی و استثنایی با انواع آسیب های خاص زیستی ، شناختی درتهران ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران .
داورمنش ، عباس . (1376) آموزش و توانبخشی کودکان معلول ذهنی . تهران : انتشارات نهال
دامغانی ، محمدتقی ، احوال شخصیه زرتشتیان ایران ، تهران : امیرکبیر ، 1377 .
رابینسون ف نانسی ام و رابینسون ، هالبرت، کودک عقب مانده ذهنی ، ترجمه فرهاد ماهر) (1377) . مشهد : انتشارات آستان قدس رضوی .
رحیمی دستنایی ، داریوش(1388) ، بررسی تحلیلی ویژگی زیستی، شناختی،روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در شهر کرد، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
رشیدپور ، مجید : « مراحل ازدواج در اسلام» انتشارات انجمن اولیا و مربیان ، 1376.
رضازاده ، ح . « بررسی و مقایسه نیازهای روانی و اجتماعی دانش آموزان پسر عقب مانده ذهنی ناشنوا و عادی در چهار شهرستان میانی استان مازندران در مقطع ابتدایی » پایان نامه کارشناس ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه (1379).
ساروخانی ، ب (1381) مقدمه ای بر جامعه شناسی خانوار ، تهران : نشرسروش
سادلر ، توماس ، دی ؛ رویان شناسی پزشکی لانگمن ؛ ترجمه مسلم بهادری و عباسی شکور، چاپ ششم ، تهران : 1370 .
سراج زاده ، نجف ؛ عظیمی فر ، نرگس ؛ (1386) بررسی شجره نامه معلولین ذهنی مراجعه کننده به مراکز ژنتیک استان یزد ، پایان نامه دکتری عمومی . دانشگاه علوم پزشکی و خدماتی درمانی شهید صدوقی یزد. سروری ، علی (1381) ازدواج فامیلی و بیماری های ژنتیک کودکان اصفهان : نشرنوین و سپاهان .
سیدآبادی ، کاظم، (1366) ؛ « عقب ماندگی ذهنی در بیماری های غدد داخلی و متابولیک » سمپوزیوم عقب ماندگی ذهنی ؛ تهران با همکاری دانشکده علوم توانبخشی .
سیف نراقی ، مریم ؛ نادری ، عزت الله « روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی» نشر : ارسباران (1386)
سینایی نژاد ، مجید ،(1375)« بررسی علل نارسایی ذهنی ، حسی و حرکتی کودکان سنین دبستان در کهکلویه و بویراحمد» ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیت ، دانشگاه آزادتهران مرکز.
شریعتی ، تقی و عباس داورمنش . (1384) ، اثرات معلولیت ذهنی فرزند بر خانواده ، تهران : سازمان بهزیستی کشور ، دانشگاه علوم پزشکی و توانبخشی .
شوازی، عباس ؛ محمدجلال؛ حسین چاوش ؛ پیترمک دونالد و بهرام دلاور(1383) . « تحولات باروری در ایران » تهران : وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی .
شوازی ، عباس ، محمدجلال و فاطمه ترابی (1385) « سطح روند الگوی ازدواج خویشاوندی در ایران » نامه انجمن جمعیت شناسی ایران ، شماره 2 ص 61-88
طالعی نیا ، محسن (1378) در جستجوی همسر؛ تهران : نشر شقایق
طالبی،آزاده(1387) بررسی تحلیلی فراوانی ازدواج های شش گانه خویشاوندی و غیر خویشاوندی در والدین کودکان عادی و استثنایی با انواع آسیب های خاص زیستی و شناختی در شهر آمل، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
علیزاده ، حمید (1378) « تأثیر فرزند معلول بر خانواده » تعلیم و تربیت استثنایی ،
عزیزی ،حمزه (1381) «بررسی تحلیل ویژگی زیستی ، شناختی ، روانی و اجتماعی والدین خویشاوند و غیرخویشاوند با بیش از یک فرزند استثنایی در شهرستان ایلام» ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران .
عندلیب ، حمزه : « نحن و الاولاد» دلیل ما ، (1422) ق
فیض ، جواد (1373) . « مغزکودک من» اصفهان : انتشارات دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
قره خانی ، احمد(1387) « بررسی تحلیل و ویژگی زیستی ، شناختی ، روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در همدان » پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران .
کاپلان ، هرولد و سادوک ، ویرجینیا ، دستنامه روانپزشکی بالینی ، ترجمه محسن ارجمند ، (1385) تهران : انتشارات ارجمند
کاکاوند، علیرضا (1385) ، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی ؛ چاپ دوم تهران : نشردوران
کریمی ناصر، نسرین(1389) بررسی ویژگی زیستی، شناختی، روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در ورامین، قرچک ، پیشوا ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران.
کلینی ، رازی ، محمدبن یعقوب : « الکافی» دارلکتب الاسلامیه ، 1367.
لی براتلند . نیلسن « کودک استثنایی در مدرسه عادی » ترجمه غلامعلی افروز ، محمودمیرنسب (1379).
معتمدین ، مختار (1383) « تأثیر آموزش راهبردهای مقابله ای با باورهای غیرمنطقی و رضایت زناشویی زوجهای مراجعه کننده به مرکز مشاوره اهواز» پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی شهیدچمران اهواز .
مکارم شیرازی ، ناصر : « تفسیرنمونه» دارالکتب الاسلامیه ، 1368
مک آفی برون ، رابرت : « روح آیین پروتستان» فریبرز مجیدی ، انتشارات نگاه معاصر ، 1920 م
مهرابی زاده هنرمند ، مهناز ؛ بخاریان ، بهمن ؛ موسوی ، میترا ؛ مقایسه سلامت روان والدین کودکان کم توان ذهنی تربیت پذیر 12-7 سال با والدین کودکان عادی . فصلنامه کودکان استثنایی .
مولند ، اینار : « جهان مسیحیت» محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری ، تهران : امیرکبیر
میلانی فر ، بهروز(1386)، « روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی » چاپ هجدهم تهران : نشرقومس
مینوچین ، سالوادور (1974) خانواده و خانواده درمانی ، ترجمه باقر ثنایی]1375[ . تهران : نشر امیرکبیر
ملاباشی ، آمنه (1382) بهداشت روانی والدین کودکان استثنایی ، مجله مشاوره خانواده ، سال سوم ، شماره 22
محمدپور ، طاهره (1376) . آشنایی با ناشنوایان ، آموزش و توانبخشی آنان ف انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی .
موسوی ، (1386) مشاوره قبل از ازدواج با نگاه کاربردی ، تهران : مهرکاویان
مولوی ، مرتضی (1361) اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب ، قم : دفتر نشر اسلامی وابسته به حوزه علمیه
نصرآبادی ، زهرا (1387) «بررسی تحلیل ویژگی زیستی ، شناختی ، روانی و اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در شهرستان اهواز» ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیت و روانشناسی تهران .
نصرتی ، فاطمه (1385) . «مقایسه ویژگی زیستی ، شناختی ، روانی و اجتماعی والدین سندرم داون و والدین کودکان عادی در شهر تهران» : پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی تهران .
وحیدی ، فریدالدین (1379) – «تعیین علل عقب ماندگی ذهنی در کودکان کمتر از 14 سال تحت مراقبت بهزیستی شهرستان زنجان» ، پایان نامه دکترای تخصصی کودکان ، دانشکده علوم پزشکی و خدمات درمانی استان زنجان .
هاشمی ، ح . فتوحی 1 ، محمد ، ک حجت جلالی ، ک . شیوع و علل اختلالات بینایی در جمعیت تهران درسال 1381 مجله انجمن پزشکی 1382 ؛ دوره 16 ، شماره 2 صفحه 12-3
هالاهان دانیل ، بی و کافمن ، جیمز ام . « کودکان استثنایی مقدمه ای بر آموزشهای ویژه » ترجمه مجتبی جوادیان . مشهد : انتشارات آستان قدس رضوی (1381).
هالاهان دانیل ، بی و کافمن ، جیمز ام . « کودکان استثنایی زمینه تعلیم و تربیت ویژه» ترجمه فرهاد ماهر : انتشارات رشد (1385)
یعقوبی ، 1 . « بررسی مسائل روانی و اجتماعی والدین کودکان عقب مانده ذهنی تهران» پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه ، (1372) .
منابع انگلیسی :
- Abroms,k. & Bennet ; Issues in geneties and euceptional children : New direction in sfecial Education ; Vol .7. Sanfrancisco : jossey – Bassi 1981 .
- Bittles , AH . (2001 ) .66 Aback ground summary of ---------------- marriage ‘’ parth : center for human genetics , Edith cowan university
- Bittles, S.A.H.(1994). ‘’ the vole and sianificance of consanquinity as a demegvaphic variable ‘’ population and development Review 20 (3) :561-584 .
- Ciesla .cj , Lee Kj Audiology . 18 Lee Kj (ed). Essential otolaryngology , 6 th edn. Connecticat ; Appleton- & lang , 1995 ; 45
- Esinson , sabire (2007) . difficulties euperienced by families with disabled children movs in , university , mevsin Turkey.
- Esinson ,j (1991) . communicative disorder in children new York : macmillar .
- Foster A.pattern of blindness in : tamsan W,jaeger E. puanes clinical ophthalmology , Revised edition Philadelphia : jB Lippincott co : 1995 , 1-
- Frick K, foster A.themay nitude and cost of global blindness : an increasina problem that can be all eviated . AM.) . ophthalmology .2003 ; 135 : 471-476 .
- Good , W,V.(1993) : ‘’opthal mology of visuall impairment ‘’ in A.R , fielder A.B. Best and M.C. bau (Eds) the management of visual impairment .
Gilbert CE, canovace. R.Hogan M,Rans. Paster A. causes of children bline result from west Africa, sout India, and Chili eye (1993); 7(1): 184-80
- Harre ,R.lamb , R(1986) the dictionary of physiological and clinical psychology basll blank well Ltd . first edition .
- Hardy , J.B .(1968) . the whole child : Aplea for a global approach to the child withe , auditory problem .
- Hunt , N. marshal , K(1999)(2002) Exceptional children and youth Houghton Mifflin company .u.s.A .
- Husssain , Bittles , A.H(1998). The prevalence and demographic characteristic of consanguinity .marriage in Pakistan ; journal of biosocial sience 30: 261-275 .
- Jackson , J.V . (1998) .A. study of parental consanquinity & it’s effects on the intelligence of children child .psychiatery quertery , 25(1) , 29-32 .
- Kuban.K .C .levition A. cerebral palsy . new eng jmed (1994); 35: -188-95.
Kazak ,AE, Christakis D.A(1994) car criring issues in Families of children with chronic medical constriction Famili carigier application series 4.331-355
- Kazak , A . E (1987) .families with disabled children , fressand social Network in three samples , journal of abnormal child psychology -15,137-146
- Kerns & siklos. K(2006) Assesing the diagnostic euperience of sample of parents of children with Autism spectrum disorders, Research in development desablities (1)0-22
- Lawton , D.(1998) complex number : families with more than on disabled child . York : social policy nesoarch unit.
- Lessenberry . B.U.Rehfeldt. RU(2007) Evanuciting stress levis of parents of children with disabilities . council for euceprional children southom Ilinois University , 70(2). PP.231-244.
- Madhavan ,T. & narayan ,J,(1990) the role of consan quinlty in the can sation of mentall retardation . journal of psychological medicine , 13(1),83-87 .
- Muller R.f. young ID. Emerys elements of medical qenetics 11 ed. Edinburg : Churchill living ston ; 2001 .
- Moores ,D. (1982) . Educating the deaf : psychology principles and practices (2nd ed) . Boston : Houghton Mifflin .
- Saadat ,M. Ansari –lari M. fanhud D.D ‘’ consan guineas marriage in iran’’ Ann Hum Biol .(2004) ,31(2) : 263-269 .
- Schneider Hi saudi inter marriages have genetic costs . Washington post foreian service cunday (2007) .
- Stolenbery C, magnus , p , lie Rt, daltveit AK , irgens L.M . Birth defects and parental consan quineous in Norway .A U. j .Epidemiol . (1997) ; 145(5) : 439-4.8 .
- Tadmouri go nair , obeid T, Al Ali M.t , Al : khajan , hamamy HA . consan quinity and reproductive health among arabs . Reproductive health .2009 :6 :17 .
- Tozer,R(1999) A.t. the doble : supportive .
- Thomas , M . walker , A.& Dennett , N(1998) living in Brighton : resalts from the 1996.
- Turnbull , A.D and turnbull . H.R . (1990) families professional , exceptionality : A special parther ship , coiumbus , OH Charles , Emarill .
- Wea .j and brad shaw , jR(1980) prevalence and characteristics of disabled children : finding from the general Household survery . journal of Epidemiology and community : 34 , 11-118 .
- Wilson , deafness in developing countvies Approaches to a global program of prevention arch otolaryngol
.