مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو)نیازهای روانشناختی چیست؟

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو)نیازهای روانشناختی چیست؟ (docx) 23 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 23 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2-2-1 مقدمه آدمی به عنوان موجود زنده، دارای تعدادی نیازهای فیزیولوژیکی پایه است که برای حفظ و بقای او باید ارضاء شوند. این نیازها، مثلاً نیاز به آب و غذا، در انسان و حیوان خاستگاه و ماهیت یکسانی دارند. اما آدمی با حیوانات ردههای پایینتر از دو جنبه تفاوت دارد: نخست از این جهت که انسان این نیازها را به شیوهای غریزی، یعنی با پیروی از الگوهای رفتاری خشک و ثابت ارضاء نمیکند. رفتار آدمی بینهایت متغیر، متنوع و انعطاف پذیر است. تفاوت دوم در اینجاست که انسان به وسیلهی مجموعهای از نیازهای ثانوی (یعنی نیازهای دارای ماهیت روانشناختی) برانگیخته میشود، نیازهایی که به جهات اجتماعی ایجاد شدهاند و از یک فرد به فرد دیگر تفاوتهای زیادی دارند (کریمی، 1392). نیاز یک مفهوم عمومی است که در زمینههای مختلف کاربردهای نسبتاً وسیعی دارد و بر حسب موارد، تعاریف متعدد از آن ارائه میشود. این تعاریف اگر چه یک نوع مفهوم یا احساس مشترک را نشان میدهد، با این وجود از مناظر و ابعاد مختلف ارائه شده است. نیاز در روانشناسی عبارت است از حالت محرومیت، کمبود و فقدان در ارگانیزم مانند کمبود غذا، آب و اکسیژن یا به طور کل کمبود هر حالتی که برای استمرار و ادامه حیات یک موجود زنده ضرورت دارد و برای بهزیستی فرد لازم است. کلیه موجودات زنده از سادترین تک یاخته تا انسان که پیچیدهترین و کامل ترین آنهاست دارای مجموعهای از نیازها است (براندن،2001، ترجمهی قراچه داغی، 1380) 2-2-2 نیازهای روانشناختی: هر وقت که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را فعال کند، به آن علاقهمند میشویم. وقتی که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را ارضاء میکند، احساس خشنودی میکنیم. بنابراین، ما از احساس علاقه و خشنودی خودمان آگاه هستیم، اما علت مشغول شدن در محیطمان این است که نیازهای روانشناختی، ما را فعال و ارضاء میکند (ریو، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390) 2-2-3 ساختار نیاز: نیازها انواع مختلفی دارند که میتوان آنها در یک ساختار نیاز، سازمان داد. 1. نیازهای فیزیولوژیک (تشنگی، گرسنگی، میل جنسی) که به نحوهی عملکرد سیستمهای زیستی وابسته هستند. 2. نیازهای روان شناختی (خودمختاری، شایستگی، ارتباط) به ماهیت انسان و رشد سالم وابسته هستند. 3. نیازهای اجتماعی (پیشرفت، صمیمیت، قدرت) از تاریخچهی هیجانی و اجتماعی شدن ما، فراگیری یا درونی شدهاند. به راحتی میتوان نیازهای فیزیولوژیکی را از نیازهای روان شناختی متمایز کرد، ولی متمایز کردن نیازهای روان شناختی از نیازهای اجتماعی ظریفتر است. نیازهای روان شناختی، در عمق وجود انسان قرار دارند و بنابراین در هر کسی فطری هستند (ریو، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390) 2-2-4 نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو: مازلو )1943) نظریه روانشناسی خود را به عنوان «نظریه انگیزه‌های انسان» ارائه کرد. او افراد موفق بسیاری را مورد مطالعه قرار داد که در میان آن‌ها مشاهیر علمی و سیاسی، دانشجویان برجسته دانشگاه‌ها و .. حضور داشتند. او معتقد بود مطالعه افراد ناتوان و بی‌چاره به یک نظریهی روان‌شناسی ناتوان و بی‌چاره منتهی می‌شود. به نظریه مازلو، انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهای اساسی انسان خطی و سلسه‌مراتبی نیستند و اجزای تغییر ناپذیر هستی، انسان‌اند. آشنایی با نظریه مازلو دید خوبی به فرد می‌دهد ولی نباید آن ‌را بیش از حد تعمیم داد و سعی کرد همه رفتارهای انسانی را در چارچوب آن گنجاند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2-2-5 سلسله مراتب نیازهای مازلو: به اعتقاد مازلو نیازهای آدمی از یک سلسله مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد. هنگامی که ارضای نیازها، آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند (همان منبع). نیازهای انسان : در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده شده‌اند که به ترتیب عبارتند از: اول. نیازهای فیزیولوژیکی: نیازهای زیستی در اوج سلسله مراتب قرار دارند و تا زمانی که قدری ارضاء گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک و مسکن. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیت‌های بدن به حد کافی ارضاء نشده‌اند، عمده فعالیت‌های شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیهی نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد. دوم. نیازهای ایمنی: نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل میشود. سوم. نیازهای تعلق پذیری و عشق: یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی اوج می‌گیرد، آدمی برای روابط معنی‌دار با دیگران، سخت می‌کوشد. چهارم.نیازهای احترام: این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود. پنجم .نیاز خودشکوفایی: یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه می‌خواهد باشد. همان طور که مازلو بیان می‌دارد: «آنچه آنسان می‌تواند باشد، باید بشود». به طبقه‌بندی مذکور دو نیاز «دانش‌اندوزی و شناخت و درک پدیده‌ها» و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز اضافه شده است؛ که قبل از نیاز به خود شکوفایی قرار می‌گیرند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2-2-6 نیاز از دیدگاه کارن هورنای: هورنای معتقد بود مکانیزمهای حفاظت از خود میتوانند چنان بخش ثابتی از شخصیت شوند که در تعیین رفتار فرد، ویژگی سایق یا نیاز را به خود بگیرند. او فهرستی از ده نیاز تهیه کرد و آنها را روان رنجور نامید، زیرا آنها راهحلهای غیر منطقی برای مشکلات فرد هستند. این ده نیاز روان رنجور عبارتند از: 1- محبت و تأیید 2- شریک سلطهگر 3- قدرت 4- بهره کشی 5- اعتبار 6- تحسین 7- پیشرفت یا جاهطلبی 8- خود بسندگی 9- کمال 10- محدود ساختن زندگی این نیازهای روان رنجور، چهار روش حفاظت از خود در برابر اضطراب را در بر میگیرند. به دست آوردن محبت، در نیاز روان رنجور به محبت و تأیید نشان داده میشود. سلطه پذیر بودن، نیاز روان رنجور به شریکی سلطهگر را شامل میگردد. دستیابی به قدرت به نیازهای قدرت، بهرهکشی، اعتبار، تحسین و پیشرفت یا جاه طلبی مربوط میشود. کنارهگیری کردن، نیاز به خود بسندگی، کمال، و محدود ساختن زندگی را شامل میباشد (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). هورنای خاطر نشان ساخت که همگی تا اندازهای این نیازها را نشان میدهیم. هیچ یک از این نیازها به مفهوم عادی یا زودگذر آن نابهنجار یا روان رنجور نیستند. آنچه آنها را روانرنجور میسازد، تعقیب شدید و وسواسی شخص برای ارضاء نمودن آنها به عنوان تنها شیوهی حل کردن اضطراب بنیادی است. ارضاء نمودن این نیازها به ما کمک نمیکند تا احساس امنیت کنیم، بلکه فقط به تمایل ما به گریختن از ناراحتی ناشی از اضطرابمان کمک خواهد کرد. همچنین، هنگامی که ما صرفاً برای کنار آمدن با اضطراب، ارضای این نیازها را دنبال میکنیم، تنها به تمرکز نمودن بر یک نیاز گرایش داریم و به طور وسواسی در همهی موقعیتها ارضای آن را میجوییم (همان منبع). 2-2-7 نیازهای روانی از دیدگاه هنری موری: نیازها، سازههای فرضی دارای پایههای فیزیولوژیایی هستند که از فرآیندهای درونی یا رویدادهای محیطی بر میخیزند. نیازها یک سطح تنش را بر میانگیزند که بایستی کاهش داده شود و بنابراین، به رفتار انرژی میبخشد و آن را هدایت میکند. نیازها میتوانند اولیه یا نیازهای احشایی زاد باشند که از حالت های درونی بدن ناشی می شوند و برای زنده ماندن لازم هستند. و یا ثانویه وروان زاد باشند که متوجه ارضای روانی و عاطفی هستند و به طور غیر مستقیم از نیازهای اولیه ناشی میشوند. 1.نیاز به پیشرفت: به منظور انجام یک کار دشوار، برای مسلط شدن، دستکاری کردن، یا سازماندهی فیزیکی اشیاء، انسانها، یا اندیشهها، برای غلبه کردن بر موانع و دست یافتن به یک استاندارد بالا و برای رقابت و پیشیگرفتن از دیگران. 2. نیاز به پیوند جویی: به منظور ایجاد همکاری نزدیک و لذت بخش یا متقابل با فرد دیگر، یا فردی که شبیه شخص است یا او را دوست دارد. (برای هواخواهی و وفاداری نسبت به یک دوست). 3. نیاز به طرد: به منظور راه ندادن، ردکردن، بیرون‌کردن، یا بی‌علاقگی به‌یک زیردست، و رهاکردن دیگران. 4. نیاز به مهر طلبی: به منظور مورد پرستاری، حمایت، نگهداری، عشق، نصیحت، راهنمایی، پرورش، بخشش، و تسلی قرار گرفتن، برای نزدیک بودن به یک حامی مخلص، و برای داشتن یک حامی دایمی. 5. نیاز به خویشتن پایی: به منظور دفاع از خود در برابر تهاجم، انتقاد، و سرزنش، برای پوشاندن یا توجیه کردن یک رفتار غلط، شکست، یا کوچک شدن. 6. نیاز به نظم: به منظور قرار دادن چیزها به ترتیب، برای رسیدن به نظافت، مرتب کردن، سازمان دادن، تعادل، ترتیب دادن، و دقت. 7. نیاز به فهم: به منظور پرسیدن یا پاسخ گفتن به پرسشهای کلی، برای علاقمند بودن به نظریه، برای پرداختن به تحلیل رویداد ها و برای تعمیم دادن، برای بحث و استدلال کردن. 8. نیاز به نمایش: به منظور تحت تاثیر قرار دادن دیگران، برای مورد تماشا یا مورد شنیدن قرار گرفتن، برای به هیجان آوردن، شگفتزده کردن، یا اغوا کردن دیگران. 9. نیاز به تسلط: به منظور کنترل محیط انسانی شخص، برای نفوذ یا هدایت دیگران از طریق تلقین، اغوا، ترغیب، یا دستور دادن، برای وادار کردن دیگران به همکاری و برای قانع کردن دیگران در مورد درست بودن عقیدهی خود. 10. نیاز به دنباله روی: به منظور تحسین و تأیید یک فرد ما فوق، برای تسلیم شدن مشتاقانه به نفوذ یک فرد متحد دیگر، و برای همنوایی با سنتها. 11. نیاز به خودمختاری: به منظور آزاد شدن، دور ریختن محدودیتها، شکستن انحصارات، برای مقاومت در برابر اجبار و بازداری، به منظور مستقل بودن، و آزاد بودن برای عمل بر طبق انگیزهها، و برای به مبارزه طلبیدن عرف و سنت (کریمی، 1392). 2-2-8 نیازهای روانشناختی از دیدگاه جولین راتر : انگیزش عمدهی ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیتها است. راتر بر تعامل بین عوامل تعیین کنندهی درونی و بیرونی رفتار تمرکز میکند. زمانی که ما شرایط بیرونی را توصیف میکنیم با تقویتکنندهها سروکار داریم. وقتی که از شرایط شناختی درونی حرف میزنیم به نیازها اشاره میکنیم.طبق نظر راتر، نیازهای روانی ما، آموخته میشوند. در نوباوگی و اوان کودکی، این نیازها از تجربیات پیوند یافته با ارضای نیازهای فیزیولوژیکی مثل گرسنگی، تشنگی، تحریک حسی و رهایی از درد ناشی میشوند. هنگامی که کودکان بزرگ میشوند و مهارتهای شناختی و زبان را پرورش می‌دهند، نیازهای روانی آنها کمتر از پیوند با نیازهای فیزیولوژیکی و بیشتر از رابطهی آنها با نیازهای روانی اکتسابی یا آموخته شده ناشی میگردد. نشانههای ناشی از محیط اجتماعی، از حالات فیزیولوژیکی درونی آنها مهمتر میشود. نیازهای آموخته شده منشأ اجتماعی دارند، زیرا آنها به افراد دیگر وابستهاند. واضح است که نوباوگان و کودکان برای ارضای نیاز و تقویت به دیگران، مخصوصاً والدین وابستهاند. بعدها، تقویت به دامنهی گستردهتری از افراد از جمله معلمان و دوستان وابسته میشود. در بزرگسالی برای ارضای نیازهای چون عشق، محبت و شهرت به افراد دیگر وابسته میشویم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2-2-9 طبقات نیازها: 1.نیازهای شهرت/ مقام: نیاز به شایسته به حساب آمدن در فعالیتهای حرفهای، اجتماعی، شغلی، یا تفریحی. نیاز به دست آوردن موقعیت اجتماعی یا شغلی که خبرهتر یا بهتر از دیگران پنداشته شویم. 2. نیازهای محافظت/ وابستگی: نیاز داشتن فرد یا گروهی که برای پیشگیری از ناکامی یا تنبیه، یا فراهم آوردن شرایط برآورده شدن نیازهای دیگرمان، به نفع ما عمل کنند (همان منبع). 3. نیازهای تسلط: نیاز هدایت و کنترل کردن اعمال دیگران، از جمله اعضای خانواده و دوستان، نیاز به اینکه هر اقدامی که توسط دیگران صورت میگیرد همان باشد که ما توصیه میکنیم. 4. نیازهای استقلال: نیاز تصمیمگیری توسط خودمان و متکی بودن بر خودمان، نیاز پرورش دادن مهارتهایی که بدون پا در میانی دیگران به طور مستقیم به ارضاء برسیم. 5. نیازهای عشق و محبت: نیاز به اینکه دیگران ما را بپذیرند و دوستمان بدارند. 6. نیازهای آسایش جسمانی: نیاز به خشنودی جسمانی که با دستیابی به امنیت در ارتباط باشد (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2-2-10 نیازهای روانشناختی از دیدگاه اریک فروم: سایق دست یافتن به امنیت و گریختن از تنهایی و سایق مغایر برای آزادی و آفریدن خود، همگانی هستند. همهی اشتیاقها و هوسهای انسان به وسیلهی تضاد این سایقها تعیین میشوند. این تضاد در شش نیاز بنیادی انسان آشکار میشود. 1. نیاز به وابستگی: از گسیخته شدن پیوندهای اولیهی ما با طبیعت ناشی میشود. به خاطر خاصیتی که نیروهای عقل و تخیل ما دارند، از جدایی خود از طبیعت، از ناتوانی نسبیمان، و از مطلق بودن تولد و مرگ آگاه هستیم. چون رابطهی غریزی خود با طبیعت را از دست دادهایم، باید برای ایجاد رابطهی جدید با دیگران، عقلمان را به کار گیریم. بهترین راه برای دستیابی به این رابطه از طریق عشق بارآور است که شامل غمخواری، مسئولیت، احترام و دانش است. با عشق ورزیدن، به رشد و شادی دیگران علاقمند میشویم. به نیازها و احترام آنها پاسخ میدهیم و آنها را به گونهای که واقعاً هستند میشناسیم. ناتوانی در ارضای نیاز به وابستگی، به خود شیفتگی میانجامد. افراد خودشیفته نمیتوانند دنیا را در شرایط عینی درک کنند. تنها واقعیت برای آنها، دنیای افکار، احساسها و نیازهای خود آنها است. از جائی که آنها صرفاً بر خودشان تمرکز دارند، نمیتوانند با دیگران رابطه برقرار نموده یا با دنیای خارج کنار بیایند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2. نیاز به تعالی به نیاز فراتر رفتن از حالت نافعال حیوانی گفته میشود، حالتی که به خاطر توانایی عقل و تخیلمان نمیتوانیم با آن ارضاء شویم. ما نیازمند آن هستیم که افرادی خلاق و بارآور شویم. در قانون آفرینش، چه آفریدن زندگی باشد یا آفریدن اشیای مادی، هنر یا اندیشهها، از حالت حیوانی فراتر رفته و به حالت آزادی و هدفمندی وارد میشویم. اگر جلوی نیاز خلاق گرفته شود، ویرانگر خواهد شد، این تنها راه به خلاقیت است. ویرانگری و خلاقیت، گرایشهای فطری هستند که نیاز به تعالی را برآورده میکنند. البته، خلاقیت گرایش غالب است (همان منبع). 3. نیاز به ریشه دار بودن: نیاز به ریشه دار بودن نیز حاصل از دست دادن پیوندهای اولیهی ما با طبیعت است. چون تنها و جدا ماندهایم، باید ریشههای جدیدی در روابطمان با دیگران ایجاد کنیم تا جای ریشههای قبلی در طبیعت را بگیرد. احساسهای خویشاوندی، ارضا کنندهترین ریشههایی هستند که میتوانیم آنها را پرورش دهیم. جزعیترین شیوهای که دستیابی به ریشهدار بودن را برآورده میسازد، حفظ کردن پیوندهای کودکی با مادر، بوسیلهی چسبیدن به امنیت کودکی است. این گونه پیوندها میتوانند به فراتر از رابطهی والد-کودک تعمیم یابند و جامعه و ملت را در بر گیرند (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 4. نیاز به هویت: فروم پیشنهاد کرد که مردم به عنوان افرادی بی نظیر، به احساس هویت نیاز دارند. چندین راه برای برآوردن این نیاز وجود دارد. شخص میتواند استعدادها و توانائیهای بیهمتای خود را پرورش دهد یا اینکه می تواند به یک گروه، مثلاً، یک فرقهی مذهبی، اتحادیه یا ملت، گاهی اوقات تا حد همنوایی، وابسته شود. فروم خاطر نشان ساخت که همنوایی، شیوهی ناسالمی برای ارضای نیاز به هویت است، زیرا هویت شخص از آن به بعد، تنها با ارجاع به ویژگیهای گروه توصیف میشود و نه ویژگیهای خود. بنابراین خود، خودی عاریهای میشود و نه خود واقعی. 5.نیاز به چارچوب درک وضعیت و هدفی برای ایثار: این نیاز از نیروی عقل و تخیل ما ناشی میشود که به چارچوبی برای معنادار ساختن پدیدههای دنیای بیرونی نیاز دارد. ما باید دیدگاهی با ثبات و منطقی را از محیطمان پرورش دهیم که در قالب آن، آنچه را که در اطرافمان میگذرد درک کنیم. این چارچوب درک وضعیت میتواند بر پایهی ملاحظات منطقی یا غیر منطقی باشد. چارچوب منطقی، ادراکی عینی از واقعیت را فراهم میآورد. چارچوب غیرمنطقی، شامل دیدگاهی ذهنی است که سرانجام پیوند ما را با واقعیت قطع میکند. علاوه بر چارچوب درک وضعیت، به هدفی غایی نیاز داریم که ایثار کنیم و از طریق آن بتوانیم معنا بیابیم و احساس هدایت شدن کنیم (همان منبع). 6. نیاز به برانگیختگی و تحرک: نیاز به برانگیختگی و تحرک به سایقی برای تحریک کردن محیط بیرونی اشاره دارد که میتوانیم در آن با حداکثر هوشیاری و فعالیت عمل کنیم. برای اینکه مغز عملکرد بهینهی خود را حفظ کند به سطح خاصی از تحریک نیاز دارد. بدون چنین برانگیختگی، ادامه دادن درگیری با زندگی روزمره را دشوار خواهیم یافت. اینکه این نیازهای روانشناختی با چه شیوههایی ارضاء شوند به شرایط و فرصتهای فرهنگی و اجتماعی ما بستگی دارد. بنابراین، شیوهای که ما با جامعه سازگار میشویم و یا با آن کنار میآییم، عبارت است از سازشی که بین نیازها و محیطمان برقرار میکنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). 2-2-11 نیازهای روانشناختی ارگانیزمی: نیازهای روانشناختی (خودمختاری، شایستگی، ارتباط)، گاهی نیازهای روانشناختی ارگانیزمی نامیده میشوند. نظریه ارگانیزمی نام خود را از اصطلاح ارگانیزمی، میگیرند که منظور از آن موجود زندهای است که با محیط خود تبادل فعال دارد (دسی و ریان، 2000). این نیازها یعنی خودمختاری، شایستگی، و ارتباط وابسته به هم هستند. ارتباط صمیمانه و پذیرش متقابل، موجب افزایش خودمختاری، احساس خودمختاری در انجام دادن تکالیف باعث افزایش شایستگی، و شایستگی، موجب احساس پذیرش و وابسته بودن به محیط و افراد میشود (اوردان و اسچونیفلدر، 2006). به این موضوع فکر کنید که که چرا افراد دوست دارند ورزش کنند و مهارتهای خودشان، مانند راه رفتن، خواندن، شنا کردن، رانندگی، دوستیابی، و صدها توانایی دیگر را پرورش دهند؟ این تواناییها تا اندازه ای به صورت رسشی، اما عمدتاً از طریق فرصتها و توصیههای محیط پدیدار میشوند. نیازهای روانشناختی ارگانیزمی، انگیزش لازم را که از این ابتکار عمل و یادگیری حمایت میکند، تأمین مینمایند (وایت، 1959). 1.خودمختاری: رفتار زمانی خودمختار است که تمایلات، ترجیهات، و خواستههای ما فرآیند تصمیمگیری ما را برای انجام دادن یا انجام ندادن فعالیتی خاص، هدایت کنند. وقتی نیروهای بیرونی، ما را وادار میسازند به شیوهی خاصی فکر، احساس، یا رفتار کنیم، خودمختار نیستیم، یعنی رفتارمان را دیگران تعیین کردهاند. رفتار زمانی خودمختار است که با احساس اراده و داشتن فرصت انتخاب در تصمیم گیری برای شروع کردن و تنظیم یک رفتار همراه باشد (گاگنی و دسی، 2005). خودمختاری، احساس اختیار و اراده داشتن در انجام کار است، نوعی تمایل ذاتی برای تجربهی رفتاری که خود شخص آن را ترتیب داده است (شلدون، ریان و رایس، 1996). نیاز به خودمختاری عبارت است از تمایل به خودآغازگر بودن در انجام فعالیتها و علت و منشأ رفتار خود بودن، به جای تحت کنترل عوامل بیرونی بودن (بلانچارد، آمیوت، پریویت، والرند و پروونچر،2009). وقتی تصمیم میگیریم چه کاری را چگونه و چه موقع انجام دهیم، ما در واقع میخواهیم این تمایلات ما رفتارمان را تعیین کنند نه یک محیط کنترلکننده (شیخ الاسلامی و خیر، 2006). خود مختاری اشاره به تمایل فرد برای پیگیری آزادانه خود و نقش خواست و ارادهی فرد در انجام کار است (روکا و گاگنی، 2008) . خودمختاری زمانی است که فرد خود را، علت و دخیل در پیامدهای کار خود میداند (بایوئر و مولدر، 2006). سه ویژگی تجربه، دست به دست هم میدهند تا تجربهی ذهنی خودمختاری را توصیف کنند: درک منبع علیت، درک انتخاب، و اراده. درک منبع علیت، به آگاهی فرد از منبع علیتی اعمال با انگیزهاش اشاره دارد. درک منبع علیت، در یک پیوستار دو قطبی، از درونی تا بیرونی گسترش دارد. این پیوستار نشان میدهدکه آیا فرد تصور میکند رفتارش را منبع شخصی آغاز کرده یا منبع محیطی. برخی برای متمایز کردن فردی که رفتارش از منبع علیت درونی ناشی میشود و کسی که رفتارش از منبع علیت بیرونی سرچشمه میگیرد، از اصطلاحات مبتکران وآلت دستها استفاده میکنند .هر چه فرد منبع علیت عمل خود را درونیتر ببیند احساس میکند از بین چندین انتخاب میتواند دست به انتخاب بزند و برای انجام کارهای خود تحت فشار نیست و آنها را از روی اراده انجام میدهد، احساس خودمختاری بیشتری خواهد داشت (پنتریچ و شانک، 2009). اراده، میل به انجام دادن فعالیتی بدون احساس فشار است. اراده بر این موضوع متمرکز است که افراد هنگام انجام دادن کاری که میخواهد انجام دهند و هنگامی که از کاری که نمیخواهند انجام دهند خودداری میکنند، چقدر احساس میکنند آزاد یا مجبور هستند. در صورتی اراده بالا است که وقتی فرد کاری را انجام میدهد اعمال او کاملاً مورد تأیید خود است. یعنی در اصل بگوید: من آزادانه دوست دارم این کار را انجام دهم (ریان، کاستنر و دسی، 1991). درک انتخاب به موقعی اشاره دارد که در شرایط محیطیای قراربگیریم که امکان تصمیمگیری به ما بدهد و چندین فرصت انتخاب کردن در اختیارمان بگذارد. وقتی در شرایط محیطیای قرار بگیریم که به طور انعطاف ناپذیریما را به سمت اعمال تعیین شده سوق دهد، احساس التزام میکنیم که بر عکس درک انتخاب است (ریو، نیکس و هام، 2003). شایستگی: شایستگی نیازی روانشناختی است که برای دنبال کردن چالشهای بهینه و به خرج دادن تلاش لازم برای تسلط یافتن بر آنها، انگیزش فطری تأمین میکند. چالشهای بهینه، چالشهای متناسب با رشد هستند، اما فقط برخی از جنبههای مدرسه، کار، یا ورزشها، مهارتهای فرد را در حدی میآزمایند که با سطح مهارت یا استعداد فعلی او متناسب باشند (ریو، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390). نیاز به شایستگی عبارت است از نیاز به توانایی در انجام تکالیف چالش برانگیز و موثر بودن در تعامل با محیط (جانستون، فینی، 2010). روکا و گاگنی (2008) ادراک شایستگی را شبیه به خود کارآمدی بندورا (1986) میدانند که به معنای قضاوت فرد در مورد توانایی انجام یک عمل مشخص است. شایستگی به عنوان احساس اثر بخشی و موثر بودن روی محیط (دسی و ریان، 2000) و به دست آوردن پیامد های مثبت از آن (وایت، 1959) است. ادراک شایستگی به معنای توانایی فرد برای انجام تکالیف است و اینکه تا چه حد توانایی فرد در رسیدن به اهداف مورد نظر نقش دارد (بایوئر و مولدر، 2006). برای ارضاء نیاز به شایستگی، فرد بازخورد مثبت نیاز دارد. این بازخورد میتواند بوسیله خود تکلیف (انجام موفقیتآمیز یک تکلیف)، خود فرد (مقایسه عملکرد فعلی با قبلی) و دیگران (تحسین) داده شود (ریو، 2005، ترجمهی محمدی، 1390). ارتباط با دیگران: نیاز به ارتباط با دیگران عبارت است از نیاز افراد به اینکه احساس کنند با دیگران رابطه داشته و از جانب آنها حمایت میشوند (جانستون و فینی، 2010). همه افراد تعامل اجتماعی، روابط گرم و صمیمی را دوست دارند (وی، شافر، یانگ و زاکالیک، 2005). ادراک ارتباط به عنوان شکلی از تأثیرات اجتماعی است و به معنای ارتباط با کسانی است که برای فرد اهمیت دارند و یا از او حمایت میکنند (روکا و گاگنی، 2008). این نیاز متوجه به پیوند با دیگران و دریافت حمایت از جانب افراد مهمی چون رئیس، والدین، معلمان و یا دوستان و همکاران است. ارتباط با دیگران زمینه اجتماعی درونی سازی را فراهم میکند، فرآیندی که از طریق آن فرد ارزشهای بیرونی را به درونی تبدیل میکند (ریو، 2005، ترجمهی محمدی، 1390). ارتباط با دیگران، تمایل به ارتباط داشتن با دیگران، دوست داشتن و حمایت کردن دیگران و همچنین دوست داشته شدن و حمایت شدن از سوی دیگران است (بامیسترو لیری، 1995؛ بالبی، 1958؛ ریان، 1993؛ به نقل از دسی و ریان، 2000). 2-2-12 ارتباط نیازهای بنیادی روانی و طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ(1999) بحث تغییر و غیر فعال کردن طرحوارههای ناسازگار اولیه را طرح میکند. طرحوارههای ناسازگار اولیه قدیمیترین مولفههای شناختی محسوب میشوند و حتی گاهی اوقات پیش از آن که کودک زبان را بیاموزد، شکل میگیرند (طرحوارههای پیش کلامی) و اغلب نفوذ خود را بر سیستم پردازش اطلاعات در زیر آستانه، عمل میکنند. پردازش طرحوارهها به راحتی و بدون این که نیازمند توجه از سوی فرد باشد صورت میگیرد و حالتی خودآیند دارد. بعضی افراد به خاطر تجارب کودکی منفی، طرحوارههای ناسازگار اولیه را ایجاد میکنند که به شیوه تفکر، احساس و رفتار آنها در روابط صمیمانه بعدی و سایر جنبههای زندگیشان تأثیر میگذارد. یانگ معتقد است که طرحوارهها به دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی بوجود می آیندکه این نیازها عبارتند از: دلبستگی ایمن به دیگران، خودگردانی، تفاوت و هویت، آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم، خودانگیختگی و تفریح، محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری(یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392). اما طرحوارههای اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول ازارضاء نشدن نیازهای اولیه به خصوص نیازهای هیجانی در دوران کودکی سرچشمه میگیرد (ژانگ وهه،2010). 2-5 تاریخچه و پیشینه تحقیق: 2-5-1 تحقیقات انجام شده در داخل ایران: در پژوهشی که بیابانگرد (1381) با عنوان تحلیلی بر فراشناخت و شناخت بر روی دانشجویان انجام داد، نشان داد که بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلالات هیجانی و نقش فعال شدن طرحوارههای بد کنش در پردازش و تفسیر سوگیرانه اطلاعات رابطه وجود دارد. در تحقیقی که بیرامی، اکبری، قاسمپور و عظیمی (1391) با عنوان بررسی حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و مولفههای تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار بر روی 92 دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی، انجام داد نشان داد که دانشجویان دارای اختلال اجتماعی کمتر از دانشجویان بهنجار ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد مثبت از تنظیم هیجانی استفاده میکنند. در تحقیقی که شهامت (1389) با عنوان پیشبینی نشانههای سلامت عمومی بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 159 دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد انجام داد، نشان داد که این پژوهش به نقش واسطهای طرحوارهها در آسیب شناسی روانی صحه میگذارد. درپژوهشی که یوسفنژاد و پیوستهگر(1390) با عنوان رابطه رضایت از زندگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 159 دانشجوی دانشگاه شهر بابل انجام دادند، نشان داد که بین طرحوارههای ناکارآمد اولیه و رضایت از زندگی در دانشجویان رابطه منفی وجود دارد. در تحقیقی که (کاظمی، مطهری، و قربانی، 1390) با عنوان ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی بر روی 100 دانشآموز مقطع راهنمایی و دبیرستان شهر اصفهان انجام دادند، نتایج حاصل از دادهها نشان داد که ضریب همبستگی بینشنگر رابطه منفی و معنیدار بین نمره کل متغیرهای طرحوارهها و حالات فراشناختی میباشد. در پژوهشی که پیچاکلایی و همکاران (1391) با عنوان بررسی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبکهای دلبستگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 80 دانشجوی دانشگاه شهر تبریز انجام دادند. نتایج حاصل این بود که افراد ایمن، دوریگزین و دوسوگرا، راهبردهای کاملاً متفاوتی برای تنظیم هیجانها و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. آنهایی که سبک دلبستگی ایمن داشتند از آن دسته راهبردهای تنظیم هیجانی استفاده میکنند، که استرس را به حداقل رسانده و هیجانهای مثبت را بر میانگیزند. سبکهای دلبستگی ناایمن، دوریگزین و دوسوگرا از آن دسته راهبردهای تنظیم هیجانی سود میجویند که بر هیجانهای منفی تأکید دارند یا تجربههای هیجانی را سرکوب میکنند. در تحقیقی که (حیدری، احتشامزاده، حلاجانی، 1389) با عنوان رابطه تنظیم هیجانی، فراشناخت، خوش بینی با اضطراب امتحان، برروی 440 دانشجوی علوم و تحقیقات خوزستان انجام دادند، نتایج تحلیل نشان داد که بین تنظیم هیجانی و اضطراب امتحان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. در تحقیقی که (حیدری و اقبال، 1390) با عنوان رابطه دشواری در تنظیم هیجان، سبکهای دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی بر روی 180 زوج شرکت صنایع فولاد شهر اهواز انجام دادند، نتایج تحلیل نشان داد که بین دشواری در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجین و سبک دلبستگی زوجین رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد و نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نیز حاکی از وجود رابطه چندگانه دشواری در تنظیم هیجان، سبک های دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی زوجین بود. در تحقیقی که قاسمیپور، بهرامی احسان، قهرمانلونژاد و پورشریفی (1390) با عنوان اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر ارضاء نیازهای بنیادی روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلب بر روی163 نفر از بیماران مرکز قلب تهران انجام دادند، نتایج نشان داد که مصاحبه انگیزشی در ارضاء نیازهای بنیادی روانی بیماران عروق کرونر موثر است. ارضای این نیازها به کنترل بهتر عوامل خطر بیماری قلبی عروقی کمک میکند. به نظر می‌رسد افسردگی بیماران عروق کرونر قلب مانع ارضاء نیاز شایستگی میشود. بنابراین افسردگی باعث احساس شایستگی آنان در کنترل عوامل خطر قلبی عروقی خواهد کرد. 2-5-2 تحقیقات انجام شده در خارج از ایران: در تحقیقی که نیلسون (2012) با عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلال عملکرد در بیماران مبتلا به دوقطبی انجام داد، نتایج نشان داد که طرحوارههای، انزوای اجتماعی، عدم دستیابی به وابستگی، آسیب پذیری در برابر بیماری، مهار اجتماعی، خودکنترلی ناکافی و بدبینی با مدت بهبودی اختلال دوقطبی رابطه دارد. در تحقیقی که کمرا و کلویت ( 2012) با عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه مدیران و تأثیر آنان در موقعیت استرس زا و افزایش اضطراب و افسردگی در دانشجویان دانشگاه، انجام دادند، نشان داد که حضور طرحوارهها به منزله یک آسیب پذیری عامل برای هر دو عامل افسردگی و اضطراب است. و این اثر با جنس تعدیل میشود. تحقیقات وانگ، هالورسن، ایزمان و واترلو (2010) نشان داد که افراد معتاد در مقایسه با جمعیت غیر معتاد آسیبهای روانی و طرحوارههای دستهی بریدگی و طرد به میزان زیادی در افراد معتاد بروز مینماید. در تحقیقی که برومت(2007) انجام داد نشان داد که افرادی که طرحواره های نقص و وابستگی و تکانشی دارند به احتمال بیشتری به سمت مصرف مواد میروند. تحقیقات پتروسلی (2001) نشان داد که حدود 76 درصد واریانس آسیبهای شخصیتی و اعتیاد را طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی کفایتی، استحقاق/ بزرگ منشی، خودتحول نیافته/ گرفتار و شکست، تبیین میکنند. وی نشان داد که این طرحوارهها، 60 درصد نمونههایی که آسیب شخصیتی دارند را درست پیش‌بینی میکنند. تحقیقات بامبر و مک ماهان (2008) نشان داد طرحوارهها پیشبینی کننده سطوح بالای فرسودگی شغلی و آسیبهای روانپزشکی هستند. ولبورن (2002) در تحقیق خود به مطالعه طرحوارهها بر روی یک جمعیت 196 نفری در یک بیمارستان روانپزشکی پرداخت نتایج نشان داد که طرحوارهها، قویترین پیشبینی کنندههای علائم روانی نظیر اضطراب، افسردگی، پارانوئید و سوء مصرف مواد میباشند. لیم و وانگ ( 2009) در پژوهشی نتیجهگیری کردند که ارضاء نیاز به استقلال، نقش تعیین کنندهای در تنظیم رفتار دارد. همچنین استقلال با فعالیت فیزیکی ارتباط مثبت دارد. استاندیج، دودا و نتومانیس (2003) نتیجهگیری کردند که بین جهتگیری پیشرفت مبتنی بر تکلیف ارضا نیازهای اساسی، استقلال رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. در تحقیقی که سارازین، گویلت و کری (2001) انجام دادند نشان دادند که نیاز به استقلال و نیاز به تعلق و وابستگی با جهتگیری پیشرفت مبتنی بر خود، همبستگی منفی و معناداری دارد. دانهام(2008) در تحقیق خود به مطالعه اختلال در تنظیم هیجانی و تأثیر آن بر رضایت زناشویی و فرآیند صمیمیت بر روی 132 زوج آمریکایی و آفریقایی تبار پرداخت. تحقیقات نشان داد که هم در زنان و هم در مردان اختلال در تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی و صمیمیت ایمن رابطه منفی داشت. همچنین نتایج حاکی از آن بود که صمیمیت ایمن، رضایت زناشویی و مهارتهای هیجانی را میانجیگری میکند. در پژوهشی که یلسا و شریلان (2003) با عنوان اختلال در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بر روی 66 زوج مورد مطالعه قرار دادند. نتایج رگرسیون نشان داد که هم در زنان و هم در مردان اختلال تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی رابطه منفی داشت. کربی (2007) پژوهشی را با هدف تأثیر درمان اختلال تنظیم هیجانی بر رضایت زناشویی بر روی 10 زوج انجام داد. نتایج نشان دادکه درمان اختلال تنظیم هیجانی، تأثیر قابل ملاحظهای در مرحلههای مختلف داشت که شامل: تنظیم هیجان و افزایش رضایت زناشویی و افزایش اعتماد در توانایی تنظیم هیجانی زوجین بود. 2-6 نتیجهگیری: ارضای نیازها، موقعی آغاز می‌شود که تغییری در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند. ارضاء کامل و به موقع نیازهای بنیادی روانی میتواند در ایجاد طرحوارههای مثبت و مقابلهی مؤثر با هیجانها و مدیریت آنها کمک بسیاری انجام دهد. شیوع بالای آشفتگیهای روانی بدست آمده از عدم ارضای نیازهای روانی و تأثیر این مشکلات روی عملکرد کلی فرد، موجب اختلال در تنظیم هیجانی میشود. افرادی که دارای اختلال در تنظیم هیجانی هستند، تنظیم هیجانی پایینی دارند، در پیش بینی خواستههای دیگران توانایی کمتری دارند. آنها فشارهای محیط را درک نمیکنند و هیجانهای خود را به خوبی مهار نمیکنند و در نتیجه در مقابل وقایع مقاومت کمتری نشان میدهند. طرحوارههای ناسازگار اولیه نیز باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود میآیند. منابع منابع فارسی: آقا یوسفی، علیرضاو شریف، نسیم. (1390). بررسی رابطه حس انسجام و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه آزاد تهران. مطالعات روانشناختی.دوره 7، 13، 73-51. آهی، قاسم. (1384). هنجاریابی فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ بین دانشجویان دانشگاه تهران. پایان‌نامه ‌کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی. امامی نائینی، نسرین. (1385). مهارت مقابله با هیجانات. تهران: انتشارات وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی. امانی، احمد، کشاورز افشار، حسین، اسفندیاری، حجت، بازوند، فاطمه، و عبدالهی، نرمین. (1390). تعیین رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با سبک های هویت در دانش آموزان. فصلنامه علوم رفتاری.1، 82-7. امیدی، عبدالله و یعقوبی، حمید. (1390). راهنمای تنظیم هیجانی.تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی. امیری پیچا کلایی، حمید، خانجانی، زینب، پور شریفی، حمید، عظیمی، زینب، فهیمی، صمد، اکبری، ابراهیم، محمود علیلو، مجید،وقاسم‌پور، عبدالله.(1391). بررسی مقدماتی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبک های دلبستگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه. فصلنامه اندیشه و رفتار. 23، 28-22. امینیان، مریم. (1388). رابطه تنظیم هیجانی رخدادهای منفی زندگی و تصویر از بدن با اختلالات تغذیه در زنان و دختران شهر اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشدمنتشر نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. براندن، ن. (1380). روانشناسی عزت نفس (ترجمهی مهدی قراچه داغی). تهران: نخستین. (2001) بیابانگرد، اسماعیل. (1381). تحلیلی بر فراشناخت و شناخت درمانی. فصلنامه تازههای علوم شناختی4،28-22. بیرامی، منصور، فهیمی، صمد، اکبری، ابراهیم، و امیری پیچا کلایی، حمید. (1390). بررسی حساسیت اضطرابی فرافکنی و مولفههای تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار دانشجویان. فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی. دانشگاه تبریز. 8،68-43. حیدری، علیرضا و اقبال، فرشته. (1390). رابطه دشواری در تنظیم هیجان، سبکهای دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی در زوجین صنایع فولاد شهر اهواز. فصلنامه یافتههای نو در روانشناسی. 18، 131-114. حیدری، علیرضا، احتشامزاد، پروین، و حلاجانی، فاطمه. (1389). رابطه تنظیم هیجانی فراشناخت و خوشبینی با اضطراب امتحان دانشجویان. فصلنامه یافتههای نو در روانشناسی. 11،18-7 . ریسو، ل. دوتویت، پ. استین، دان. و یانگ، ج. (1390). طرحوارههای شناختی و باورهای مرکزی در مشکلات روانشناختی. چاپ اول، (ترجمهی حسن یعقوبی، رحیم یوسفی، و مسعود قربانعلی پور). تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز. (2007). ریو، م. ج. (1390) . انگیزش و هیجان.چاپ چهارم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر ویرایش. (2005). شعاری نژاد، علی اکبر. (1388). روانشناسی رشد. تهرات: اطلاعات. شولتز، د. و شولتز، ا. س. (1391). نظریههای شخصیت. چاپ ششم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر ویرایش. (2005). شهامت، فاطمه. (1389). پیش بینی نشانههای سلامت عمومی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه. فصلنامه روانشناسی دانشگاه شیراز.20، 32-26. عبدی، سلمان، باباپور خیرالدین، جلیل، و فتحی، حیدری (1389). رابطه سبکهای تنظیم هیجانی شناختی و سلامت عمومی دانشجویان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران.7، 258-246. عسگری، پرویز و روشنی، خدیجه. (1391). مقایسه هوش فرهنگی، هوش هیجانی، سازگاری فردی- اجتماعی دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. فصلنانه علمی پژوهشی زن و فرهنگ.3، 12، 63-49. فتحی، آیت اله، رضاپور، یوسف، و یاقوتیآذر، شهرام. (1389). تعیین رابطه نیازهای بنیادی و حمایت اجتماعی با سازگاری اجتماعی در دانش آموزان دختر و پسر. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی. 131-146. قاسمیپور، یداله، بهرامی احسان، هادی، قهرمانلونژاد، سمیه، و پورشریفی، حمید. (1390). اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر ارضا نیازهای بنیادی روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلب. مجله روانشناسی بالینی. سال سوم، 2. 53-41. قربانی، نیما. (1383). بازنگری در معنایی خودشناسی. معاونت پژوهشی دانشگاه تهران. کاظمی، حمید، مطهری، سارا، و قربانی، مریم. (1390). بررسی ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی در دانش آموزان شهر اصفهان. مجموعه مقالات همایش ملی یافته های علوم شناختی در تعلیم و تربیت دانشگاه فردوسی مشهد. کریمی، یوسف. (1392). روانشناسی شخصیت.چاپ هجدهم. تهران: نشر ویرایش. ملایی، عین اله، آسایش، حمید، تقویکیش، بهزاد، و قربانی، مصطفی. (1390). تفاوت جنسیتی و هوش هیجانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان، مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی بویه گرگان. دوره هفتم، شماره 2، 34-30. هالجین، ر. پ. و ویتبورن، س.ک. (1391). آسیب شناسی روانی دیدگاههای بالینی دربارهی اختلالهای روانی.چاپ یازدهم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر روان. (2003). یانگ، جی. کلوسکو، ژ. و ویشار، م. (1392). طرحواره درمانی. چاپ دوم، (ترجمهی حسن حمید پور و زهرا اندوز). تهران: ارجمند. (2003). یاوری، امیرحسین. (1391). طراحی و آزمودن مدلی از متغیرهای نوروپسیکوپاتولوژیکی، هیجانی و رفتاری به عنوان پیشآیندهای افسردگی در بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس (MS). پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز. یوسفنژاد، مائده و پیوستهگر، مهرانگیز. (1390). رابطه رضایت از از زندگی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان دانشگاه بابل. فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی. 20، 64-56. English Refernces Adeyemo ,DA (2008). Demographic Characteristics and Emotional Intelligence Among Workers in Some Selected Organisations in Oyo State, Nigeria.Vision- The Journal of Business Perspective, 12(1): 43-48. Aldao, A. Nolen-Hoeksema, S. and Schweizer, S. (2010). Emotion-Regulation Strategies Across Psychopathology: A Meta-Analytic Review. Clinical Psychology Review. 30, (2), 217–237. Bamber M, McMahon R. (2008). Danger-early maladaptiveschemas at work!: The role of early maladaptiveschemas in career choice and the development ofoccupational stress in health workers. Clin PsycholPsychother; 15(2): 96-112. Baranoff, J.,& Oeil, T. (2007). Young Schema Questionnaire: Review of Psychometric and Measurement Issues, Australian Journal of Psychology, Vol. 59, No. 2, 78-86. Bauer, Johannes; Mulder, Regina H. (2006). Upward feedback and its contribution toemployees’ feeling of self determination. Journal of Workplace Learning Vol. 18 No.7/8, 508-521. Baumeister R, Leary MR(1995). The need to belong:Desire for interpersonal attachments as afundamental humanHarlow HF. The nature of love. Am Psychol (13): 673-685. Beck, A. T. (1967). Depression: Causes and treatment. Philadelphia, Pennsylvania: University of Pennsylvania Press. Beck, A. T. (1991). Cognitive therapy: A 30-year retrospective.American Psychologist, 46, 368 - 375. Berenbaum, H., Raghavan, C., Le, H., Vernon, L. L., & Gomez, J. J. (2003). Disturbances in emotion. In D.Kahneman, E. Diener, & N. Schwarz (Eds.), Understanding Quality of Life: Scientific Perspectives on Enjoymentand Suffering(pp. 267-287). New York: Russell Sage. Berking, M., Orth, U., Wupperman, P., Meier, L. L., & Caspar, F. (2008). Prospective effects of emotion regulationskills on emotional adjustment. J Couns Psychol., 55: 485-494. Blanchard, C. M., Amiot ,C. E., Perreault ،S., Vallerand, R. J., Provencher, p. (2009) Cohesivenesscoach,s interpersonal style and psychological needs: Their effects on self-determination andathletes subjective well-being, Journal of Counseling Psychology, 52, 591-601. Bowlby J.(1958). The nature of a child’s tie to hismother. Int J Psychoanal. (99): 265-272. Brummett BR, Wade J, Rivera-Mindt M, Cecero J. (2007).Attachment style, early maladaptive schemas,coping self-efficacy, therapy alliance and their influence on addiction severity in methadanemaintenancetreatment. Fordbam University, College of psychology,: 18-82. Carver. S. C. and Scheir, M. F. (1992), Perspective on Personality. Allyn and Bacon.challenge appraisal. Journal of Personality and SocialPsychology, 73, 63-72. Chen, K& ،. Chung. J, (2010). Motivation in online learning:Testing a modelof self-determinatiotheory. Computers in Human Behavior26, 741–752. Coutinho, J., Ribeiro, E., Ferreirinha, R., & Dias, P. (2010). The Portuguese version of the Difficulties in Emotion Regulation Scale and its relationship with psychopathological symptoms. Rev Psiq Clin Journal, 37(4),145-151 David, L., Van Rooy, A. A. & Chockalingam, V. (2004). Group differences in emotional intelligence scores: theoretical and practical implications.Personality and Individual Differences, 38 (3), 689-700. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). The “What” and “Why”of goal pursuits: Human needs and the self-determination. Dunham, S. M. (2008). Emotional skillfulness in African American marriage: intimate safety as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction.Dissertation of Doctor of Philosophy, University of Akron.self-determination of behavior. Psychological Inquiry, 11, 227-268. Eccles, J. S., & Roeser, R. W. (2011). Schools as developmental contexts during adolescence. Journal of Research on Adolescence, 21، 225–241. Fehr, B., & Russell, A. (1984). Concept of emotion viewed from a prototype perspective. Journalof Experimental Psychology: General, 113(3), 464 – 486. Fosca, G.M., (2008). Beyond the Parent-child Dyad: Testing Family SystemsInfluences on Children,s Emotion Regulation, Doctoral Dissertation ofPhilosophy, Marquette University, Milwauke, Wiscansin. Gagne, Marylene; Deci, Edward L. (2005). Self-determination theory and work Motivation. Journal of Organizational Behavior26, 331–362. Garnefski N, Kraaij V, van Etten M(2005) Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and internalizing and externalizing psychopathology. J Adoles28 ،619–631. Garnefski, N., & Kraaij, V. (2009). Cognitive emotion regulation questionnaire-development of a short18- item version (CERQ-short). Pers Individ Dif, 41: 1045-1053. Garnefski, N., Kraaij, V., & van Etten, M. (2005). Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and Internalizing and Externalizing psychopathology.Journal of Adolescence, 28, 619-631. Ghorbani, N. & Watson, P. J. (2004). Two facets of selfknowledge,big five؛ and promotion among Iranianmanagers. Journal of social behavior and personality:An International Journal, 32, 769-776 Golman, D. (1998). Working with emotional intelligence. Newyork. Bantambook. Gratz, K. L., & Roemer, L. (2004). Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation:Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of - Psychopathology Behavior Assessment ,26, 41-54 Gross, J. J. (2001). Emotion regulation in adulthood: timing is everything. Curr Dir Psychol Sci, 10: 214-219. Gross, J. J. (2007). (Ed.). Handbook of emotionregulation. New York: Guilford Press. Gross, J. J., & John, O. P. (2003). Individual difference in two emotion regulation processes: Implicationsfor affect, relationships, and well-being. Journal of Personality and Social Psychology, 85: 348-362. Gross, J.J. (1998). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review ofGeneral Psychology,2,271-299. Gross, J.J. (1999). Emotion Regulation: Past, Present, Future. Cognition &Emotion, 13, 551- 573. Gross, J.J. (2002). Emotion regulation. In: L. Feldman- Barrett & P. Salovey (Eds.), The wisdom infeeling. New York: The Guilford Press, 297-318. Gross, J.J., & Thompson, R.A., (2007). Emotional Regulation; ConceptualFoundations. New York: Guilford Press. Guardia, G. J. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). Withinperson variation in security of attachment: A self theory perspective on attachment, Need Fulfillment and wellbeing Journal of personality and social psychology, 79, 367-384. Harvey, V S., & Retter, K. (2002). Variations by gender between children and adolescents on the four basic psychological needs. Intemational Journal ofReality Therapy, 21(2): 33-36. Hawang, J.E. (2006). A processing model of emotion regulation in sights from the attachment system.Doctoral dissertation of philosophy, College of arts and Sciences Georgia State University. Heider, D., Matschinger, H., Bernert, S., Alonso, J.,Brugha, T. S., Bruffaerts, R., de Girolamo, G., Dietrich,S., & Angermeyer, M. C. (2008). Adverse parenting asa risk factor in theoccurrence of anxiety disorders.Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 43(4),266272. Hamidpour, H. (2011). The efficacy of schema therapy in treating women's generalized anxiety disorder. Journal of Iranian Psychiatry and Clinical Psychology, 4, 420-43. (Persian)

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

کسب درآمد 2 میلیون تومان روزانه (تضمین شده با گارانتی بازگشت وجه)
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
اد ممبر بینهایت کانال،ربات و گروه تلگرام
ایردراپ12
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید