مبانی نظری تحقیق وپیشینه پژوهش مفهوم تربیت (docx) 40 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 40 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مفهوم تربیت
واژه تربیت بر پرورش دادن استعدادهای انسان یعنی فراهم کردن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. این واژه از ریشه ((ربو)) به معنی زادت، فزونی و رشد و برآمدن گرفتهشده است( دلشاد تورانی، مصطفی،چاپ دوم،1380). استفاده کردن و بکار بردن از این ریشه همین معنا ((رَبَو)) نفس عمیق بلند را گویند که موجب برآمدن سینه است. ((ربوه)) یعنی سرزمین بلند و مرتفع و ((ربا)) یعنی افزودن شدن و نمو کردن که در اصطلاح شرع مخصوص افزایش سرمایه غیر سود شرعی است (( ربیت الولد فربا)) یعنی فرزند را تربیت کردم و او رشد کرد(همان به نقل از مفردات فی غریب القرآن، ابوالقاسم الحسین بن محمد الراغب اصفهانی). در سوره اسراء آیه 24 قرآن کریم همین معنا یعنی بزرگ کردن در مفهوم رشد جسمی آمده است: (( قل رب ارحمها کما ربیانی صغیرا)) بگو پروردگارا آن دو((پدر و مادر)) را رحمت کن چنانکه مرا در خردی پرورند.
همچنین در حکمت 62 نهجالبلاغه آمده است که امام علی(ع) فرمودند (( اذا حیبت بتحیة فحی بأحسن منها و اذا اسدیت الیک یدفکا فئها لما یربی علیها، الفضل مع ذلک العبادی)) چون تو را ستودن، بهتر از آنان ستایش کن و چون به تو احسان کردن، بیشتر (افزونتر) ببخش بههرحال پاداش بیشتر از آن آغازکننده است(دشتی، علی،1389).
در اینجا واژه یربی به معنی زیادت و فزونی آمده است اما حضرت واژه ((ربو)) را به معنای سرزمین بلند و مرتفع،تپه و پشته در لغتی والا به کار گرفته و فرموده است:
((لایحفی علیه من عباده شخوص لحظه و لاکرور لفظة و لا ازدلاف ربوه))
بر خداوند پوشیده نیست خیره نگریستن بندگان و نه بازگشتن لفظی بر زبان ایشان و نه نزدیک شدنشان به پشتهای))( دلشاد تهرانی،1389).
((رب)) به معنای مالک خالق، مربی، تیم، صاحب و سرور است و نیز اصلاحکننده هر چیزی را ((رب)) میگویند بنابراین (( رب)) به معنای مالک ،مدبر و تربیتکننده است(هاشمی،1381).
راغب اصفهانی ((لغتشناس)) مینویسد: الرب فئ الامل التربیه و هو انشاء الشی حالا فی لاالی حد التمام (( رب)) در اصل به معنی تربیت و پرورش است ، یعنی ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی و تام کمال خود برسد.(المفردات، ص184) دانشمندی به جنبه خاصی از جنبه تربیت اخلاقی رفتار انسان، دیگری جنبه عاطفی و سومی جنبه هوشی یا ذهنی آن را مهم میداند و تربیت را ((پیدایش در رفتار عاطفی و ((پیدایش در رفتار عاطفی و (( پیدایش تغییر رفتار هوش)) تعریف کردهاند.( رنج پور،آذریان). در اینجا سه تعریف را برای تربیت ذکر میکنیم:
دکتر علی قائمی تربیت را چنین تعریف میکنند : (( تربیت عبارت است از اراده و هدایت جریان ارتقایی و رشد بشر و جهت آن بهسوی کمال و بینهایت))( قائمی ، 1381). شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام مینویسد: ((تربیت عبارت است از پرورش دادن ، یعنی به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی یک شی))( مطهری،1379). و در تعریف دیگر تربیت عبارت است از: ایجاد زمینه مناسب برای به فعالیت رساندن استعدادهای بالقوه و ایجاد صفات و فضایل اخلاقی در جهت نیل به کمال مطلوب (شرفی، محمدرضا، ((روشهای تربیت در اسلام)) رساله کارشناسی ارشد، تهران،دانشگاه تربیت مدرس،ص22).
عناصری که در این تعریف تربیت به چشم میخورد عبارتاند از:
1- ایجاد زمینه
آنچه در تربیت مهم تلقی میشود، تکیه به جنبه خودجوش و خود آفرین فرد است، پس از ارائه مقصد به او و ایجاد انگیزه و رغبت در پیمودن راه است که ارجحیت و اولویت مییابد، بدینوسیله مقربی متکی بر مربی نخواهد بود و دارای شخصیت نسبتاً مستقل خواهد گردید(مطهری،1379).
2- به فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه
انسان همچون بذری است سرشار از استعداد و قابلیت بالقوه که اگر در بستری مناسب و خاک حاصلخیز قرار گیرد، شکوفا شده و نهالی برومند تبدیل میشود . ازاینرو ابتدا باید باور کنیم انسانی که از درون تهی نیست و کوله باری از استعداد و ذخایر بالقوه رادار است و پسازآن به فعلیت رساندن استعدادها مطرح میشود که نیاز به مربی، محیط مناسب و شرایط مطلوب دیگر دارد تا چنین تحولی در او صورت گیرد(مطهری،1379).
3- ایجاد صفات و فضایل اخلاقی
این باور در نزد بسیاری از مکاتب وجود دارد که استعدادهایی بالقوه متر بی، باید زمینهاش فراهم گردد تا شکوفا گردد. ولی استعدادهای بارورشده در چه جهتی و برای کدام مقصود، باید به جریان افتد. این موضوعی است که مکاتب مختلف بر سر آن اختلافنظر دارند(مطهری،1379).
نیل به کمال مطلوب
هر مکتب و نظام تربیتی دارای برداشتی خاص از کمال مطلوب هست. در بینش اسلامی کمال مطلوب و هدف نهایی از تربیت انسان، رسیدن به مقام والا خلیفه الهی و دست یافتن به مقام بندگی و تجلی پارهای از صفات الهی، بهگونهای نسبی در خود هست و این جایگاهی است بس رفیع که حد و حدودی نداشته و میزان اوج گرفتن انسان و خودسازی او،چشم اندازهای نوینی ارائه میگردد(مطهری،1379).
تربیت از دیدگاه امام علی(ع)
همانطور که قبلاً اشاره شد واژه تربیت از ریشه رٌبٌّو به معنای زیادت و فزونی و رشد برآمدن گرفتهشده است. مثلاً آمده است (( ربیت الولد فربا)) یعنی فرزندم را تربیت کردم و از رشد کرده است، یعنی به زیادتی از جسم دستیافته است، در سخنان امام علی (ع) نیز همینگونه واردشده است چنانکه فرموده است : (( اذا أسدیت الیک یدفکافئها بما یربی علیها، و الفضل معذلک للعبادی))( نهجالبلاغه، حکمت62).
(( چون تو را ستودند و به بهتر از آنان ستایش کن و چون به تو احساس کردند، بیشتر از آنان ببخش. بههرحال پاداش بیشتر از آن آغازکننده است)).
در اینجا واژه ((یربی)) به معنای زیادت و فزونی آمده است .
همچنین امام در ستایش انصار، آنان را پروراننده و رشد دهنده اسلام معرفی کرده است و فرموده است:
(( هم و الله ابوا الاسلام کما یربی الفو مع غنائهم، بأیدیهم السباط و السنتم السلاط))( همان، حکمت465)
به خدا سوگند! آنها اسلام را پروراندند، چنان مادری که فرزندش را بپروراند، با توانگری، با دستهای بخشنده و زبانهای برنده و گویا))
با توجه به معنا و مفهوم یاد شده، واژه تربیت بر پرورش و استعدادهای انسانی یعنی فراهم کردن زمینه رشد و استعداد آدمی دلالت دارد( دلشاد تهرانی، 1386).
راغب اصفهانی در معنای تربیت میگوید:الرب فی الاصل التربیة و هو انشاء الشیء حالاً الی حد التمام(زهادت، عبدالحمید؛تعلیم تربیت در نهجالبلاغه؛ ناشر مرکز انتشارات تبلیغات اسلامی؛ چاپ اول 109 ص).
رب در اصل تربیت است و تربیت یعنی ایجاد شئی بهتدریج از حالتی به حالت دیگر تا به حد تمام برسد. در تعریف راغب: حالاً فحالاً الی حد التمام.من تدریجی بودن تربیت است و همچنین از بکار بردن کلمه((انشا)) فطری بودن مبانی تربیت مدنظر او بوده است که تربت یعنی شکوفا نمودن استعدادهای درونی و فطری انسان است.
علی(ع) در انگیزه و هدف فرستادن پیامبر الهی برای مردم میفرمایند ((فبعث فیهم رسله و واتر الیهم أنبیائه لیسنا دوهم میثاق فطرة و یذکر و همنفسی نعمةو یحتجوا علیهم باالتبلیغ و یتیروالهم و فائن العقول(نهجالبلاغه،خطبه1)
((خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هرچند گاه، متناسب با خواستههای انسانها رسولان خود را پیدرپی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجوید و نعمتهای فراموششده را به یادآورند و یا ابلاغ احکام الهی،حجت را بر آنها تمامنمایند و توانمندیهای پنهانشده عقل را آشکار سازند))
امام علی (ع) به فطری بودن ارزشهای وجودی انسان اشاره میکند که خداوند با فرستادن انبیاء سعی در بازگشت انسان به فطرتش دارد که عشق کمال مطلق است و اساس و بنیان تربیت است.
همه مردمان مسطور به فطرتیاند که حقیقت آن فطرت، عشق به کمال مطلق است یعنی عشق به کمال بینقص و جمال به عیب (طباطبائی، صص 39-37) و تمام فطرتها اعم از انبیاء و اولیا و مؤمنان و کافران و اشقیا و سعدا همه در این جهت مساویاند و هیچ تفاوتی ندارند(دلشاد تهرانی به نقل از همان، صص 39-37)
حضرت در نهجالبلاغه دراینباره فرموده است: ((اللهم راجی المدحوات و دائم المسموکات وجابل القلوب علی فطرتها: شقیها و سعیدا))( همان؛ خطبه 72).
بار خدایا! ای گستران نده هر گسترده و ای نگهدارنده آسمانها و ای آفرینده دلها بر فطرتهای خویش:دلهای رستگار و دلهای شقاوتزده.
سرنوشت همه انسانها بهگونهای آفریدهشده است که عاشق و طالب مطلق است و همه تلاش آدمی در این جهت است . امام خمینی(ره) دراینباره چنین مینویسد: ((بدان که خدای تبارکوتعالی گرچه بر مادههایی که قابلیت داشتند،همان را که در خورد استعداد و لیاقتشان بود،بدون اینکه – العیاذ بالله- بخلی بورزد، افاضه فرمود، ولی درعینحال فطرت همه را، چه سعید و چه شقی، و چه خوب و چه بد، بر فطرت الله قرار دارد و در سرنوشت همه انسانها عشق به کمال مطلق را سرشت؛ و ازآنرو همه نفوس بشری را از خرد و کلان علاقهمند ساخت که دارای کمالی بدون نقص و خیری بدون شر و نوری بدون ظلمت و علمی بدون جهل و قدرتی بدون عجز باشند. و خلاصه مطالب آنکه فطرت آدمی عاشق کمال مطلق است)) (امام خمینیبه نقل از همان، صص 153-152). در منظر امام علی (ع) هر چه انسان را از فطرتش دور سازد، مانع تربیت فطری و رسیدن به کمال حقیقی است . بهعنوانمثال درجایی امام دنیا را مورد مذمت و نکوهش قرار داده که عامل بازدارنده تربیت است. آنجایی که دنیا هدف باشد، موجب غرور و گمراهی و سرگرمی افراطی انسان شود و او را از یاد خدا غافل سازد. امام (ع) میفرماید : ((حی الدنیا رأس کل خطیئه)) دوست داشتن دنیا سرمنشأ همه خطاهاست)) (غررالحکم و دوررالکلم، ج3،ص395).
هر عاملی که انسان را از فطرتش غافل سازد و او را دور کند مورد مذمت و سرزنش حضرت هست و نیز هر بستری که استعداد فطری او را شکوفا از را شکوفا سازد موردتوجه و عنایت آن حضرت قرار دارد.
مفهوم اخلاق
راغب در کتاب مفردات مینویسد که دو کلمه خٌلقَ و خَلقَ به یک ریشه بازمیگردد. خَلق به معنای هیئت و شکل و صورتی است که انسان با چشم میبیند و خٌلق به معنی قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم و دل دیده میشود( آیت ا... مکارم شیرازی، 1380).
امام علی (ع) میفرماید : (( حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن)) خوشخلقی مربوط به روان انسان و خوشقیافگی مربوط به بدن است.
گاهی فعلی از انسان سر میزند، شکل مستمر ندارد، ولی هنگامیکه کار بهطور مستمر از کسی سر میزند مانند امساک در بذل و بخشش و یا کمک دیگران، دلیل بر این است که یکرشته باطنی و درونی در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند.( همان،ص2).
ابن مسکویه در کتاب (( تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق)) میگوید : خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت میکند، بیآنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.
واژه اخلاق که از ماده خلق به مفهوم (( خوی)) گرفتهشده است، معمولاً به (( ملکات مجموعه صفات پایدار)) با ساختار شخصیتی خاص که منشأ رفتارهای ویژه است گفته میشود( الجرجانی، علی بن محمد: التعریفات، تهران، انتشارات ناصرخسرو،ص45).
اخلاق را مجموعه صفات شخصیتی چه پایدار و ناپایدار که منجر به بروز رفتارهای مثبت و منی شود، اطلاق میکنند(مصالح، 1381).
مرحوم فیض کاشانی در کتاب (( حقایق)) آورده است که میگوید: (( بدان که خوی عبارت است از هیئتی استوار است در نفس که بهآسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر میشود(کاشانی،1385، ص 54).
با توجه به تعاریف فوق اخلاق را به دو بخش تقسیم میکنند: (( ملکاتی که سرچشمه پدید آمدن کار نیک و اخلاق خوب و ملکات فضیلت نامیده میشود و آنها که منشأ اعمال بد است و به آن اخلاق بد و ملکات رذیله میگویند.))( مکارم شیرازی،1377).
علم اخلاق به مجموعهای از قواعد و اصول، که آدمیان را در زندگی به کار میآید، دلالت دارد(مجتبوی،سید جلالالدین، 1369). ملأ احمد نراقی در کتاب معراج سعادت ،علم اخلاق را چنین تعریف میکند : (( علم اخلاق نیز شبیه طب است و علم اخلاق منقسم به دو قسمت میشود، یکی در کسب فضایل و دیگری در رفع رذایل و به جهت مشابهت، این علم را طب روحانی میگویند. همانگونه که گاهی جسم مریض است یا سالم، روح انسان نیز چنین است. همانطور که بهداشت جسم انسان متوقف بر شناخت علائم سلامتی و مرض و راههای حفظ سلامتی و دفع امراض است بهداشت روح و روان انسان نیز محتاج شناخت بیماریهاست. همچنین تشخیص نشانههای سلامتی در روح و روان روشهای حفظ سلامت روحی،دانش خود را میطلبد، علمی که موضوع آن علم اخلاق است(نراقی،1369). دلم اخلاق، عمل ازآنجهت که باارزشی دارد و کاشف از یک خصیصه خًلقی است، مورد برسی قرارمیگیرد . بهعبارتدیگر، آداب در احکام در علم اخلاق از آن حیث که ارزش آخرین است، و نه از جهت حقوقی و تکلیفی، ارزیابی میشود، اگر عملی مستند به خلقوخوی انسان باشد یا در خلقوخوی وی اثرگذارد ، چنین عملی موضوع بحث علم اخلاق است. در علم اخلاق موضوع اصلی ، ارزشهای والای اخلاقی و فضایل انسانی است(مهدوی کنی،1374،ص 16).
علم اخلاق حتی با برخی از علوم وجه اشتراک دارد . مثلاً در علم اخلاق بهتناسب نیاز در مورد غرایز و کیفیت تأثیر و تأثر میان آن بحثهای فراوانی وجود دارد . این بحثها ازآنجهت که یک بحث روانی است به روانشناسی و طرح آن در علم اخلاق جنبه ارزشی غرایز مطرح است ، نه بعد عملی و فلسفی آن، هرچند علم و فلسفه میتوانند در خدمت اخلاق و ارزشهای اخلاقی قرار گیرد.
در زبان انگلیسی واژه اخلاق در قالب واژههای ((Moral)) و ((Ethics)) به معنای (( اخلاقی)) و ((علم اخلاق)) بهکاررفته است . که این واژهها به معنای کیفیت شخصیتی همگون با استانداردهای رفتاری درست و خوب و نظامی از(( ایدههای مربوط به رفتارهای درست و غلط)) و بالاخره (( عملکرد سنجیده و ارزشمند)) توصیفشده است. و واژه دوم به معنای(( مجموعه اصول مربوط به عملکرد درست (( یک نظریه یا یک نظام مربوط به ارزشهای اخلاقی و بالاخره (( دانش مطالعه ماهیت عمومی امور اخلاقی)) مورداستفاده قرارگرفتهاند(شاملی، 1380).
پس درنتیجه علم اخلاق عبارت است از : (( مطالعه ارزشها در قلمرو و کردار انسانی و با مسائلی از این قبیل سروکار دارد: زندگی خوب برای همه انسانها چیست؟ چه رفتاری شایسته ماست؟ علم اخلاق میخواهد ارزشهایی(( درست)) بهمثابه مبنایی برای اعمال ((درست)) فراهم کند.)) (بازرگان، چاپ اول1380). و اخلاق را میتوان چنین تعریف کرد : اخلاق علمی است که از ملکات و صفات خوب و بدریشهها و آثار سخن میگوید. برخی از محققین (( برسی رفتار و کردار آدمی در حوزه ارزششناسی را اخلاق یا علم اخلاق مینامند. حکمای اسلامی عملی را که بر اساس خرد و اعمال آگاهانه انجام میگیرد و عمل مطلوب انسانی و شرط لازم بر عمل اخلاقی میدانند و باید که نیت و رضای الهی نیز در آن ملحوظ شود.))( تقی پورظهیر،1380).
اخلاق از دیدگاه امام علی (ع)
امام بهعنوان اولین کسی که درباره مکارم اخلاق دست به نگارش زد، اخلاق را شامل شکوفا شدن تمام ابعاد مثبت انسانی میداند که از حدود خوشرویی و نرمی در برخورد با همنوعان فراتر رود و انسان را در پیمودن و رسیدن به هدف اعلای زندگی کمک نماید.
امام علی (ع) فرموده است: (( لوکنا لا نرجو جنة و لا نخشی ناراً و لا ثوابا و لا عقباً لکانَ ینبغی لَنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما سبیل النجاح)). (مستدرک وسائل،ج11،ص193)
اگر به فرض، امیدی به بهشت و ترسی از دوزخ نداشته باشیم اگر فرضاً ثواب و عقابی در قیامت نباشد بازهم لازم است از خود مکارم اخلاقی و سجایای انسانی را مطالبه نمائیام، زیرا قرار گرفتن صفات پسندیده و بکار بستن آنها از عوامل مؤثر رستگاری است و در زندگی بشر مایه خوشبختی و سعادت است . ازنظر امام علی(ع) عالیترین سرمایه و افتخار اخلاق پسندیده است و سجایای اخلاقی و صفات انسانی، رمز کاریابی و موفقیت و بهترین وسیله برای سازگاری با دیگران در اجتماع است چرا که حسن خلق و رفتار پسندیده میتواند آدمی را در نظر مردم عزیز و محبوب نماید و موجب آسایش مادی و معنوی او را فراهم نماید.
در نهجالبلاغه آمده است : ((اکرم الحسب حسن الخلق)) (( عالیترین مایة بعد و شرف آدمی، حسن خلق است.))
( نهجالبلاغه، ص1094).
و همچنین امام علی(ع) اخلاق پسندیده را عامل جذب و استحکام رابطه دوستی میداند و میفرمایند:
(( من حسن خلقه کثر محبوه و انست النفوس به))( غرور الحکم). (( کسی که اخلاقش نیک باشد، دوستانش فراوان و مردم با او انس میگیرند.))
و بااینکه اخلاق ناپسندیده نیز باعث میشود که دیگران از دور از پراکنده گردند در همین ارتباط میفرمایند:
(( من ساء خلقه اعوزه الصدیق و الرفیق))( همان). (( کسی که به اخلاق باشد ، دوستان و رفیقان او پراکنده میشوند و او را رها میکنند.))
امام معتقد است افرادی که اخلاق ناپسند دارند به لحاظ روحی و روانی در عذاب و ناراحتی هستند و باعث میشود که زندگی بر آنان سخت بگذرد امیرالمؤمنین میفرمایند:
(( سوءالخلق نهد العیش و عذاب و النفس)) (( چه کسی غم و اندوهش از همه بیشتر است؟ فرمودند : (( اسوئهم خلقاً !))( مستدرک الوسائل، جلد2، ص338).کسی که از همه اخلاقش بدتر است.
همانطور که بیان شد اخلاق ناپسند باعث آشفتگی روحی و روانی میگردد و فرد به دلیل عدم ارتباط درست صحیح به لحاظ اخلاقی منزوی میگردد و احساس غم و اندوه میکند.
افرادی که موردتوجه خداوند هستند دارای اخلاق نیکو و پسندیده هستند دراینارتباط مولای متقیان امام علی (ع) میفرمایند:
(( اذا حب الله عبداً خیراً رزقه قلباً مسلماً و خلقاً قویماً))( غررالحکم، 1362،ج3،ص167).
((هنگامیکه خداوند بندهای را دوست بدارد به او قلب سلیم و اخلاق معتدل و شایسته میدهد.))
ازنظر امام برترین صفات تواضع و حلم و انعطافپذیری و مدارا کردن با دیگران است چراکه هر یک از صفات باعث میشود فرد توانایی سازگاری در زندگی اقوامی را کسب نماید حضرت میفرماید:
((اشرف الخلائق التواضع و الحلم ولین الجانب)) برترین صفات اخلاقی، تواضع و حلم و نرمش انعطافپذیری و مدارا است. (غررالحكم، 1367،ج2، ص442)
و نیز توصیه میکنند که: (( خالطوا الناس مخالطه ان متم معها تبکوا علیکم و ان عشتم خطوا الیکم)) (همان، ص123).
(( با مردم چنان آفرینش و رفتار نمایید که اگر در آن حال مردید در جدایی بر شما بگیرند و اگر زنده ماندید خواهان معاشرت با شما باشند.))
در تعاملات و روابط اجتماعی امام علی(ع) مردم را متوجه نیروی باطنی و درونیشان میکند و تأکید بر وجدان اخلاقی دارد و هر انسانی را موظف میداند که در برخورد با دیگران از ندای درونی خود پیروی کند و خواهش فطرتش را معیار عمل با دیگران بداند.
حضرت به شیخ شامی میفرماید:
(( با شیخ ارض ما ترسی لنفسک و اَت الی الناس ما تحب ان یوتی الیک)) برای مردم آن را بخواه که برای خود میخواهی و با دیگران طوری رفتار کن که مایلی دربارهات آنچنان کنند.))
امام (ع) نیز در بحث اخلاق به محیط زندگی افراد اشاره مینماید و معتقد است که محیطهای پاک غالباً افراد پاک و محیطهای آلوده افراد ناپاک را پرورش میدهد و چنان محیط زندگی بر اساس فضیلت و پاکی استوار باشد بهتدریج اخلاق پسندیده در فرد ریشه میکند و با تداوم آن عادت میشود و همواره در سیر سعادت گام برمیدارد و نیز اگر در محیطی ناپاک ریشه کند،اخلاق ناپسند را نیز کسب میکند و باعث بدبختی او خواهد شد و همچنین اشاره به نقش وارث در اخلاق دارد که میفرماید:
حسن الاخلاق برهان کرم الاغراق، اخلاق پاک و نیک، دلیل وارثهای پسندیده انسان است ( غررالحکم،1377). و نیز معتقد است که ادب و تربیت صحیح و فضائل را فرزندان از پدران خود به ارث میبرند.
امام علی(ع) دانش و معرفت و افزایش آگاهی از مبدأ و معاد و اطلاع از آثار و پیامدهای فضائل و رذایل اخلاقی را در پرورش اخلاق مؤثر میداند و میفرمایند:
(( یسیر المعرفة یوجب الذهد فی الدنیا)) مختصر معرفت و آگاهی ، موجب زهد در دنیا میشود.( غررالحکم، 1377، ج1،ص154).
معرفت و شناخت و آگاهی باعث پاکی اعمال و اخلاق میشود و در حدیثی میفرمایند :
(( لن یزکی العمل حتی یقار نه العلم)) هرگز اعمال آدمی پاکی نمیشود ،مگر اینکه قرین با علم و معرفت گردد))( همان).
همچنین جهل را ریشه رذایل و فساد اخلاقی میدانند و در حدیثی میفرمایند: ((الحرص و الشره و البخل نتیجة الجهل)) حرص و طمع و بخل ، نتیجه جهل و نادانی(همان).
افراد حریص و طماع به دلیل جهل و نادانی خود بیش از نیاز به زندگی علاقه به مال و ثروت دارند که یک رفتار غیرعقلانی است.
افزایش و کسب آگاهی سبب میشود که انسان شرایط مناسبی را برای کسب فضائل اخلاقی به دست آورد و جهل و نادانی محیط آمادهای را در فکر و جان انسان برای رویش خارهای رذایل فراهم میسازد.
اخلاق در نهجالبلاغه
نهجالبلاغه را به جد میتوان منشور اخلاقی در فرهنگ اسلامی نامید. جورج جرداق نهجالبلاغه را آینه اخلاق صحیح انسانی میداند و میگوید : «نهجالبلاغه در طرفداری از حقیقت و نابود ساختن باطل، نیرویی فوقالعاده است. در آشکار ساختن مظاهر طبیعت و به دنبال آن در تعظیم آفریدگار جهان و اثبات قدرت بیمانندش، سخنگوی آگاه است. »( مطهری،ص 95).
نهجالبلاغه، جنبههای متعددی از اخلاق معنوی و دینی را عرضه میکند. همین نکته راز توجه بسیاری از بزرگان در طول تاریخ بشری بدین کتاب است. بیتردید در جهان اسلام پس از قرآن کریم کتابی وجود ندارد که تا این اندازه ذهن و روان افراد متفاوت را به خود جلب کرده باشد. خلاصه آنکه در نهجالبلاغه آینه تمام نمایی آر خالق فردی، جمعی و الهی را مشاهده میکنیم.
اخلاق در اندیشه علوی
امام علی (ع) حسن خلق و صداقت را سرآمد ایمان معرفی کرده، میفرماید :
« رأس الایمان حسن الخلق و التحلی بالصدق» (فهرست غررالحکم،1377، ص94) ؛ « سرآمد تمام وظايف اخلاقی برای افراد باایمان این است که خود را به اخلاق پسندیده متعلق سازند و به زیور راستی و راستگویی بیارایند.»
بنابراین، اهمیتی که اسلام برای اخلاق حمیده قائل نیست. اسلام پاداش هر عمل شایسته را مبتنی به حسن خلق میداند.
امام صادق (ع) فرمود :
«ان الله تبارکوتعالی لیعطی العبد من الثواب علی حسن الخلق کمایعطی المجاهد فی سبیل الله یغدوا علیه و یروح» (بحارالانوار،ج 68، ص 377).
« خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق،پاداشی میدهد همانند اجر مجاهد درراه خود ،که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد.»
خداوند انسان را زیبا و نیکو آفرید، لیکن این انسان است که باید اخلاق شایسته کسب کند و خود را به زیور آن نیز بیاراید.
جریربنعبدالله میگوید: پیامبر خدا (ص) در خطاب به من فرمود :
«انّک امرء قد احسن الله خَلقک فَاَحسِن خُلقک.»( سفینة البحار، ج 1، ص 410).
« ای جزیره! خداوند تو را نیکو آفرید،تو نیز با حسن خلق و زیباییهای اوصاف حمیده، صورت باطنی خویش را پسندیده و شایسته ساز.».
حضرت امیر (ع) میفرماید:
« حسن الخُلق للنفس و حسن الخَلق للبدن.»( فهرست غرور الحکم،1377، ص95).
« خلق نیکو و زیبا برای جان آدمی و خلقت نیکو برای بدن و جسم انسان است.»
اخلاقی یکی از شعبههای حکمت عملی است که آن را علم چگونه زیستن دانستهاند. بر اساس قواعد اخلاقی، رفتار انسان برای دستیابی به سعادت و کمال توجیه میشود و نیک و بد و بهطورکلی وظایف فردی و اجتماعی انسان مشخص میشود(دکتر رزمجو،1384).
محاسن اخلاقی و مکارم اخلاقی صفات پسندیده آدمی را تشکیل میدهد. محاسن اخلاقی به صفاتی گفته میشود که نتها در رفتار ظاهری او انعکاس دارد ولی ممکن است شخصیت عالی نداشته باشد؛ همانند تمیزی و آراستگی ظاهری، خوشرویی، رعایت آداب اجتماعی در برخورد با دیگران که صاحب این صفات گرچه از محاسن اخلاقی برخوردار هست و رفتار ظاهری او پسندیده است ولی ممکن است فردی ستمگر، دورو، در حدّ حیوانیت سقوط کرده باشد( دکتر رزمجو،1384).
مکارم اخلاقی به صفاتی گفته میشود که در درون و جان آدمی جای گرفته باشد همانند خداترسی، نوعدوستی،عدالتخواهی، راستی و درستی که باعث عظمت شخصیت میشود و از او انسانی وارسته و عالی و متعالی میسازد و صاحب آن بهمراتب کمال و کرامت آدمی نائل میشود( نهجالبلاغه،خطبه192).
امام علی _علیهالسلام _ در نهجالبلاغه به مکارم اخلاقی توجه داده، و از محاسن اخلاقی به نیکی یادکرده و رعایت آنها را به انسانها توصیه کرده است.
تربیت چیزی جز آموزش آداب پسندیده و متعلق کردن فرد به اخلاق نیکو بهمنظور شکوفایی استعدادها و تلطیف عواطف و احساسهای او نیست. درواقع، باتربیت سعی میشود تغییرهایی مطلوب در وجود انسان برای رسیدن به کمال ایجاد شود ( همان، ص140-141).
حال که مفهوم اخلاق و تربیت روشن نمودیم و رابط آنان را دانستیم به بحث پیرامون تربیت اخلاقی میپردازیم.
ساختار اخلاقی و تربیتی نهجالبلاغه
اهمیت اصول تربیت اخلاقی نهجالبلاغه آنگاه روشن میشود که با سایر مکتبها و مبانی تربیتی آنها سنجیده شود؛ زیرا مکتبها و مذهبهایی هستند که مادی بودن و علاقههای دنیایی را بهطور مطلق نفی میکنند و به زنگی دنیایی بادید تحقیر مینگرند؛ همانند دین هندو و بودا؛ یا شیوههایی که در ریاضتهای شاق جسمانی جوکیان و یا بعضی از صوفیه و یا در رها نیت مسیحی مشاهده میشود که بهاصطلاح تنها درصدد تعالی روح هستند و کالبد جسمانی خود را از بهرهوری نعمتهای حلال خداوندی بیبهره ساختهاند(همان).
در مقابل، مکتبهایی چون کمونیست یا کاپیتالیسم وجود دارند که اساس آنها بر مادهگرایی استوار است و پیروان آنان جز به نان و اقتصاد و رفاه مادی و لذتهای جسمانی نمیاندیشند و درنتیجه، در فساد و تباهی غوطهورند (همان، ص138).
مکتب تربیتی نهجالبلاغه – که برجهان بینی توحیدی اسلام استوار است – دربردارندهی تعادل و هماهنگی بین امور مادی و معنوی است،و مکتبی است که مادی بودن را اصل میداند ولی هدف بودن آن را انکار میکند. این مکتب بر نردبان مادی بودن، انسان را به صعود بر بام بلند آفرینش و بهسوی خداوند دعوت میکند وزندگی معنوی را بر بنیاد وزندگی مادی بنا میسازد(همان،ص139).
در مکتب نهجالبلاغه به پرورش انسان صالح مو من توجه شده و هر دو بعد جسم و روح و جنبههای مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی او موردتوجه قرارگرفته است. اگر برخی از روشهای تربیتی تنها به جنبه محسوس و مادی نگریستهاند یا تنها به جنبه روحانی انسان توجه کردهاند یا برخی اصالت اجتماع را مطرح ساختهاند نهجالبلاغه با جامعیت خاص، برای همه نیازهای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی آدمی چارهاندیشی کرده است. روش تربیتی نهجالبلاغه متناسب با فطرت و سرشت بشری بوده و تمامی احتیاجهای جسمی و روانی و فردی و اجتماعی انسان را موردتوجه قرار داده است(همان،ص137).
شخصیت والای حضرت علی ـ علیهالسلام ـ خود نمونه کامل تربیتی اسلام متبلور عینی تفکر وبینش توحیدی است، آن حضرت از سنین کودکی در کنار پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه آله ـ و تحت سرپرستی آن انسان بزرگ قرار گرفت و پرورش یافت.
ابعاد روحی و مکارم والای آن حضرت یا فرهنگ زلال وحی و قرآن شکلگرفته و تا آنجا پیش رفت که، قرآن ناطق و مفسـّر و شارح راستین این کتاب مقدس گردید. آن حضرت در مورد دوران کودکی که در دامن تربیتی پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه وآله ـ پرورش مییافت،فرموده است:
(( شما میدانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیم با در چه نسبت است. آنگاهکه کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جا داد مرا در بستر خویش میخوابانید چنانکه تنم را تن خویش میسود و بوی خوش خود را به منمی بویانید و گاه بود که لقمهای جویده و میگذاشت. از من دروغی نشنید و خطایی در کردار ندید ....من در پی او بودم چنانکه شتر بچه در پی مادر ـ سایه به سایه آن حضرت حرکت میکرد ـ هرروز برای من از اخلاق خود نشانهای به پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت ... من سومین مسلمان بودم ـ پس از پیامبر ـ صلیالله علیه وآله ـ و خدیجه ـ علیها السلام ـ نور وحی را میدیدم و بوی نبوّت را میشندیم،از هنگامیکه وحی بر پیامبرـ صلیالله علیه وآله ـ فرود آمد آوا و ناله شیطان را شنیدم،از پیامبر در مورد آن پرسیدم، فرمود: این شیطان است از اینکه او را نپرستیدم ناامید و نگران است ـ بعد فرمود ـ همانا تو میشنوی آنچه من میبینم جز اینکه تو پیامبر نیستی ولی تو وزیری و به را خیر میروی ـ سرانجام کار خیر و سعادت است ـ.)) (نهجالبلاغه، خطبۀ192).
امام علی ـ علیهالسلام ـ در نهجالبلاغه عوامل بسیاری را بهعنوان مبانی اخلاقی و لوازم عزت دنیا و آخرت آدمی معرفی کرده است این صفات لازمه شخصیت اسان کامل است؛ صفاتی همچون دانشاندوزی و توأم با عمل، زهد ورزی و بیاعتنایی به جلوههای دنیایی، آزادگی و آزادمردی،دادگری و ظلمستیزی، نظم و حسابرسی در امور، تقوای الهی، حسن معاشرت و خوشخلقی و انساندوستی، شکیبایی، وفاداری، ثابتقدم، رازداری، فروتنی، دوراندیشی، میانهتری، یادآوری مرگ، عبرت از احوال گذشتگان و ... .
این صفات در دو محور اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی قابلتقسیم است.
الف: اخلاق فردی
دانشاندوزی توأم با عمل
در دیدگاه نهجالبلاغه علم توأم با عمل و عاملان عامل از پایگاهی رفیع برخوردارند .امام در فضیلت علم در مقایسه با دارایی فرمود:
(( دانش از دارایی بهتراست؛ چراکه دانش تو را پاسدار است و تو مال را نگهبان، مال با هزینه کردن کم آید اما دانش با اتفاق آن میبالد ـ به برگ و بار مینشیند ـ و شخصیت پرورده شده توسط مال، با نابودی مال، نابود ـ میشود. بهوسیله دانش، آدمی در زندگی توفیق عبادت پیدا میکند .....علم فرمانرواست و مال فرمانبر و مغلوب.))( نهجالبلاغه،حکمت 147).
امام درد مورد عمل کردن به علم فرمود:
اَن الِعالِمُ العامِل بِغیرِ عِلمُه کَالجاهِلُ الحائرُ الَذی دانشمندی که برخلاف علمش عمل کند چنان نادانی سرگردان است که از نادانی خویش هوشیار نگردد بلکه حجت بر عقاب او بیشتر است و حسرت اندوهش زیادتر و سرزنشش نزد خداوند افزونتر است)). (همان،خطبه110)
بیاعتنایی به زخارف دنیوی
در مکتب تربیتی اسلام دل به مال و جاه بستن و آرزوهای طولانی نسبت به تأمین لذتهای جسمانی و هوای نفسانی داشتن مذموم شناختهشده است، ولی زهدی که در اسلام و نهجالبلاغه از آن تمجید شده است از نوع رهبانیت مسیحی و انزوای صوفیانه نیست؛ چراکه در این نوع، زهد ملازم با ترک دنیا و گریز از جامعه و دست کشیدن از کار وزندگی است.
انسان دستپرورده نهجالبلاغه ضمن دل نبستن به آنچه بقا و وفا ندارد و ضمن تحت تأثیر واقع نشدن نسبت به امور فریبنده جهان مادی، هیچگاه از کار و کوشش دست برنداشته و از رزق حلال خداوندی بهره خویش را میجوید، به وظایف فردی و اجتماعی خود اقدام کرده و از سهم و نصیب خود در دنیا برخوردار میشود.
امام علی ـ علیهالسلام ـ زاهدان را چنین تعریف کرده است:
(( زاهدان مردمی بودند در دنیا که ظاهر از اهل دنیایند اما درواقع، اهل آن نیستند آنان در دنیا زندگی میکنند مانند کسی که اهل دنیا نیست ـ زیرا دل به دنیا نبستهاند و آن را سرای عاریتی دانستهاند ـ کار از روی بصیرت کردند .... تنهای آنان ـ اینجا در کار و تلاش است ولی درواقع ـ میان مردم آخرت در گردش است)) (همان، خطبه230 ).
امام، زهد را چنین تعریف کرده است:
(( مفهوم زهد کلاً در این دو جمله از قرآن است که خداوند فرمود :
" هرگز بر آنچه از دست شما رفته دلتنگ نشوید و به آنچه به شما میرسد شادمان نگردید"
((الزهد کلّه بین کلمتین فی القرآن *لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفر حوا بما آتاکم پس کسی که برگذشته افسوس نخورد و به آنچه پیش آید شادمان نشود، زهد را از هر دو سوی آن دریافته است.)) (همان، حکمت 439).
مقصود از هر دو طرف زهد بیاعتنایی به گذشته و آینده است.
آزادگی و ظلمستیزی
از دیگر خطوط برجسته و درخشان در سیمای اخلاقی نهجالبلاغه آزادگی و ظلمستیزی است. رهایی انسان از بندگی غیر خدا و نجات او از اسارت علاقههای فریبنده دنیایی و دشمنی با ظلم و ظالم موضوعهایی است که در قلمرو و معارف نهجالبلاغه از اهمیتی خاص برخوردار است.
امام فرمود: ((و لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا.بنده دیگری مباش که خدایت تو را آزاد آفریده است. ))( همان،نامه31).
همچنین در عظمت و اهمیت تقوا فرمود :
((فان تقوی الله ... عتق من کل ملکه تقوا، وسیله رهایی و آزادگی از هر بندگی است. ))(همان، خطبه 230).
امام در مورد انصاف و روزی با مردم و پرهیز از ظلم و ستم به آنان فرمود:
((ـ ای مالک ! ـ باخدا به انصاف رفتار کن ـ اوامر و نواحی او را رعایت کن و درباره مردم انصاف را از دست مده خود و نزدیکان و آشنایان توـ نه خود بر آنان ستمکن و نه بگذار خویشان و دوستانت به نام تو بر آنها ستم ورزند ـ که اگر چنین نکنی ستمکاری و کسی که به بندگان خدا ستم کند، خداوند دشمن او شود
((انصف الله وانصف الناس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوی و با هر کس که خدا دشمن شود عذرش را نمیپذیریم و دلیل و توجیه او را نادرست میگرداند. ))( همان، نامه 53).
حضرت به امام حسن و امام حسین ـ علیهمالسلامـ فرمود:
((کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا همواره ـ دشمن ستمگر و طرفدار مظلوم باشید. )) (همان، نامه47).
نظم و حسابرسی در امور
بیگمان نظم در کارها و برنامهریزی دقیق مبتنی بر زمانبندی حسابشده،برای رسیدگی و انجام امور، سودمندیهای فراوانی دارد که به پیشرفت فرد و اجتماع مدد میرساند. نظم، از هدر رفتن وقت و از بین رفتن نیروها و امکانات آدمی جلوگیری میکند.
شخص منظم میتواند در سایه نظم در زندگی بهتمامی تعهدها و پیمانهای خود بهموقع وفا کند. اشخاص منظم در هرکجا که باشند موجب خیر برکت و اعتماد و تسکین خاطر مردمی هستند که با وی سروکار هستند. رعایت نظم از موضوعهای اساسی در ساماندهی کارها به شمار میآید.
امام علی ـ علیهالسلام ـ درحالیکه فرق سرش شکافته و از درد ناشی از آن در بستر افتاده بود و به هنگام آخرین وصیتهای خویش پس از توصیه به تقوا الهی ، نظم در کارها را متذکر شد که در خود نکتهها نهفته دارد . امام فرمود:
(( اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه بتقوی الله و نظم امر کم شما ـ امام حسن ـ علیهالسلام ـ و امام حسین ـ علیهالسلام ـ و همه فرزندانم و کسانم و آنان را که وصیت و نامه من به آنان میرسد به ترس از خدا و نظم آراستن در کارها سفارش میکنم. ))( همان، نامه47).
بااینهمه در اینکه چرا مسلمانان و شیعیان آن حضرت بانظم بیگانگی دارند و کشورهای بیگانه از دین این مقدار به رعایت آن پرداختهاند، جای تأمل بسیار دارد.
امام فرمود:
(( بندگان خدا خودتان را ارزش سنجی کنید قبل از آنکه شمارا بسنجند و خویشتن را حسابرسی نمایید قبل ازآنرو که به حسابتان برسند. )) (همان، خطبه 90).
ب: اخلاق اجتماعی
خوشخلقی و انساندوستی
از مبانی تربیت و اخلاق در نهجالبلاغه حسن معاشرت و خوشخلقی و انساندوستی است. امام به زمامداران خود توصیه فرمود که با همه مردم مهربان باشند .
در عهدنامه مالک اشتر چنین آمده است :
((و اشعر قَلبکَ الرّحمةَ للرّعیّة، و المحبة لَهم، و اللُطف بهم، ولا تَکوننَّ عَلیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتنمُ اَکلهُم، فانّهم صِنفانِ: اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ، یَفرطُ مِنهمُ الزّلل، و تَعرِضُ لهُمُ العِللُ، و یوتی علی ایدیهم فی العَمدِ و الخَطا، فَاعطهِم مِن عَفوکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحبُّ و تَرضی اَن یُعطیکَ اللهُ مِن عَفوهِ و صَفحهِ مهربانی خوشرفتاری با رعیت ـ تمامی مردم چه مسلمان و چه غیرمسلمان ـ را در دل خود جای ده . با آنان مهرورزی کن و همچون جانور شکاری مباش که خوردنشان را غنیمت شماری ؛ زیرا مردم دودستهاند : یا برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند هست . خواسته یا ناخواسته خطایی از آنان سر میزند، به خطایشان منگر و از گناهشان درگذرآنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. ))( همان، خطبه53).
امام به همه انسانها خطاب میکند :
((وَ قَالَ [عليه السلام] خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم چنان با مردم آمیزش و برخورد داشته باشید که اگر مردید ، بر شما بگریند و اگر زنده ماندید ، به شما مهربانی ورزند ـ خواستار معاشرت با شما باشندـ .)) (همان ، حکمت11).
(( البشاشة مبالة الموده و الاحتمال قبر اعیوب خوشخویی ، دام دوستی است و مدار و دوستی با مردم پوشنده عیبهاست.)) (همان، حکمت6).
امام نحوه رفتار با دیگر مردم را چنین میپسندید:
(( چون برادر دینی ـ تو از تو برید خود را به پیوند با او وادار و چون روی برگرداند مهربانی پیش از، و چون بخل ورزد از بخشش او و هنگام دوری گزیدن او، از نزدیک شدن و بهوقت سختگیری از نرمیکردن و به هنگام گناهش از عذر خواستم دریغ مدار چنانکه گویی تو بنده اویی و او به تو نعمتی داده است ـ و حقی برگردنت داردـ و مبادا این نیکی را آنجا انجام دهی که نباید و یا درباره کسی که آن را نشاید ـ به کسی که شایسته نیکی نیست چنان رفتار نکن ـ .))
برخورد با یتیمان ، همسایگان و خویشاوندان
سفارشهای امام در برخورد با یتیمان ، همسایگان و خویشاوندان خواندنی است. حضرت فرمود :
((ال الله فی الایتام فلا تغبّوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم از خدا بترسید درباره یتیمان برای دهانهای آنان نوبت قرار ندهید ـ که گاه سیر و گاه گرسنه بمانند ـ کاری نکنید که ـ براثر بیسرپرستی ـ ضایع و تباه شوند. ))( همان، خطبه 47).
(( از خدا بترسید درباره همسایگانتان که سفارش شده پیامبرتان میباشند . رسول خدا ـ صلّی الله علیه واله ـ همواره درباره آنان سفارش میفرمود تا آنجا که گمان کردیم او برای همسایه حق ارث قرار خواهد داد. )) (همان،خطبه 47).
(( ان افضل ما توسّل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به وبر سوله و .... صلة الرحم فانها مئواة فی المال منساة فی الاجل همانا برترین وسیله نزدیکی به خداوند سبحان عبارت است از: ایمان به خدا و پیامبرش .... و احسان نیکی و پیوند با نزدیکان و خویشاوندان که مال را افزون سازد و اجل و مرگ را به تأخیر اندازد. ))
انصاف ورزی با مردم
حضرت خطاب به امام حسن ـ علیهالسلام ـ فرمود :
(( ای فرزند عزیزم ! در روابطت با دیگران، خود را میزان قرار ده هر چه را برای خود میپسندی، باری دیگران هم بپسند.... چنانکه دوست نداری ستم بینی، خود نیز ستم مکن ، و همانگونه که از دیگران نیکی انتظار داری ، خود نیز در حق آنان نیکی کن. هر کاری را که از دیگران زشت میشماری ، ارتکابش را برای خود نیز زشت بدان ، از خدمت دیگران ـ به توـ به مقداری خوشنود باش که خود راضی به ارائه آن به دیگران هستی آنچه را دوست نداری دربارهات بگویند تو نیز درباره دیگران مگو ... .))( همان، نامه 31).
امام علی ـ علیهالسلام ـ در وصیتی طولانی خطاب به امام حسن ـ علیهالسلام ـ نکتههای فراوان اخلاقی را تذکر داده است.
در اینجا برخی از محورهای آن را فهرست میکنیم:
(( از پدری که در آستانه فناست و چیرگی زمان را پذیراست زندگی را پشت سرنهاده، به گردش روزگار کردن نهاده ... به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و بیماریها را نشانه و درگرو گذشت زمانه است .... تو را سفارش میکنم به :
ترس از خدا و پیوسته در فرمان او بودن؛
دلت را به اندرز و موعظه زنده بردار و به پارسایی بمیران؛
آخرتت را به دنیا مفروش ؛
به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران قرار ده ؛
درراه خدا بکوش و از ملامت سرزنشگران بیبمی به خود راه مده ؛
خود را به شکیبایی عادت بده؛
به راه پدران پارسایت برو؛به دنیا دل مبند؛
راهی طولانی در پیش داری پس توشه آن را فراهم کن ؛
تو برای آخرت و جهان دیگر آفریدهشدهای نه برای دنیا ؛
کمتر سخن بگو و بیشتر تفکر کن؛
حق دیگران را ضایع مکن و ..... .)) (همان، نامه 31).
تربیت اخلاقی
تربیت اخلاقی فرایند زمینهسازی و بهکارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها، آداب اخلاقی و اصلاح و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب غیراخلاقی در خود آسان با دیگری است(بناری،1379).
در این تعریف نکاتی لحاظ شده است که با دقت در آنها ویژگیهای تربیت اخلاقی آشکار میگردد،تربیت اخلاقی فرایند و جریان مستمر و دائم است و بهویژه درزمینه ایجاد صفات و ملکات اخلاقی و از بین بردن صفات رذیله، نیاز به تلاش و مجاهدت مستمر دارد و انتظار این است که این در مدت کوتاه و بدون تلاش فراوان در خرد ایجاد شود و یا از بین برود، انتظار تابه جایی است(بناری،1379).
در تربیت اخلاقی همچنین نیاز به زمینهسازی و برطرف کردن موانع داریم و با از طریق آموزش مستقیم و غیرمستقیم، شناخت به خوبیهای اخلاقی را در فرد ایجاد نماییم و عوامل منفی محیطی و غیر محیطی و نیز موانع متعلق شدن را برطرف و زمینه تخلق فرد به صفات، رفتارها و آداب اخلاقی را فراهم کنیم(بناری،1379).
در تربیت اخلاقی سه نوع تلاش متصور است: یک شکوفاسازی است که ناظر به صفات و ملکات فطری اخلاقی است، یعنی طبق این دیدگاه که صفات اخلاقی ریشه فطری دارند و برخی آیات قرآن در روایات هم آن را تأیید میکنند.(سوره شمس،آیه 9و8). در مرحله دیگر، آن صفات و رفتارهای اخلاقی کمرنگ و مقطعی برای ثبات و دوام بیشتر تقویت یابند رفتارهای ضد اخلاقی اصلاح و تغییر گردد و در مرحله آخر، برای ایجاد صفات و فضائل اخلاقی و زدودن رذایل نیاز به کوشش و تلاش جدی است.
تربیت اخلاقی هم جنبه خودسازی دارد و جنبه دیگر سازی دارد .با این بیان که وقتی فرد در خود تأثیر میگذارد که در هر دو صورت تربیت اخلاقی مطرح میگردد.
ابعاد تربیت اخلاقی بسته به تعریف و اهدافی است که فرد یا مکتبی برای تربیت اخلاقی در نظرمیگیرد عدهای کوشیدهاند که شعاع تأثیرگذاری ارزشهای اخلاقی را به قلمرو زندگی اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی تعمیم دهند. برخی هم تربیت اخلاقی را ویژه هدایت فرد در ابعاد معنوی و فردی شخصیت و تنظیم روابط فرد باخدا میدانند (شریعتمداری، همان، ص 98-101).
عدهای دیگر به سه بعد شخصیت انسان یعنی بعد شناختی، عاطفی و رفتاری در تربیت اخلاقی توجه میکنند و برای هریک، زمینهها و ابزارهای خاصی را تدارک میبینند و با توجه به این ابعاد افق دیدشان را در درک درست و کاملتر تربیت اخلاقی گستردهتر میکنند.
عوامل مؤثر بر تربیت اخلاقی میتوان به هوش، عاطفه، میل باطنی و ازیکطرف و شرایط و عوامل خانوادگی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی ، فرهنگی . دینی از طرف دیگر اشاره نمود( امین فر،1380).
تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی (ع)
از منظر حضرت تربیت اخلاقی مشتمل بر دو عرصه خودسازی است . آنچه از روایات و بیانات حضرت امیر (ع) برمیآید اهمیت به هر دو عرصه هست .
ولی امام علی(ع) تقدم خودسازی میفرماید :
(( من نصب نفسة للناس اما ما فلیبد بتعلیم قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالا جلال من معلم الناس و مودبهم))
آن خود را پیشوای مردم سازد، پیش از تعلیم دیگران باید به ادب کردن خویش بپردازد و پیش از آنکه بر گفتار، تعلیم دهد، به کردار ادب نماید و آن را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایستهتر به تعظیم است از آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.))
ازنظر امام علی(ع) انسان قبل از اینکه به تربت دیگران بپردازد به تزکیه نفس و درون خویش باید بپردازد. حضرت نفس را بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در گرایش انسان به بدیها یادکرده و فرمودهاند: (....فان النفس اماره بالسوء الامارحم الله)) به درستی که این نفس از خود دارای از نافرمانی بسی دور است و پیوسته صاحب خود را در آرزوی باطل به سوی نافرمانی میکشاند)) (همان، خطبه 176).
از دید حضرت برای تربیت اخلاق و تهذیب نفس بایستی بهحساب خویش رسید و به کارهای ناپسند خویش را مورد ارزیابی قرار دهد. حضرت میفرماید: (( عبادالله زنوا انفسکم کن قبل ان توزنوا و حاسبوها من ان تحاسیوا....)) بندگان ! کردار و گفتار خود را بسنجند ، پیش از آنکه به حسابتان برسند.))( همان، خطبه 190).
و همچنین بهسختی انداختن نفس خویش را از دیگر شیوههای خودسازی میداند چراکه به نفس انسان از سختیها و ناملایمات ناخوشایند است و تمایل به رهایی از آن را دارد و راه مبارزه با این تمایل، تحمل نمودن این حالت بر آن است.
علی(ع) خطاب فرزندش امام حسن(ع) میفرماید : (( یا بنی... وعود نفسک التصبو علی المکروه....، فرزندم! خود را به شکیبایی در آنچه ناخوشایند است عادت بده))
از منظر امام علی(ع) برای اینکه عقل را از نفس رها کرد بایستی به تهذیب نفس و تزکیه آن پرداخت.همچنین امام در تربیت اخلاقی اشاره به تقوا ، زهد،صبر احسان و بخشش حسن خلق، امانتداری، تواضع، رفق . مدارا، حسن طن و حیا اشاره نموده است( همت بناری،1379،همان،ص 545).
((تربیت اخلاقی فرآیند زمینهسازی و بهکارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب ضدّ اخلاقی در خود یا دیگری است)).
با تأمل در این تعریف، مشخص میشود که تربیت اخلاقی دو رکن دارد: یکی شناخت فضائل و رذایل و رفتارهای اخلاقی و ضدّ اخلاقی و دیگری بهکارگیری شیوهها جهت تقویت یا تضعیف آنها. از این تربیت اخلاقی حیطهای است که وامدار دو حوزه ((اخلاق)) و (( تربیت)) است؛ به این بیان که در رکن اول، از اخلاق و در رکن دوم از تربیت مدد میجوید و ازآنجاکه در اخلاق بیشترین تأکید بر خودسازی و در تربیت بر دگرسازی است، تربیت اخلاقی نیز خودسازی و دگرسازی را شامل میشود.
خودسازی و دگرسازی
انسان مسلمان در حوزه اخلاق و تربیت اخلاقی دو مسئولیت دارد: یکی مسئولیت توجه به خود و تلاش جهت کسب فضایل و دفع رذایل و دیگری توجه به دیگران و تأثیرگذاری مثبت در اعضای جامعه اسلامی. به این بیان که مسلمانی که در جامعه اسلامی و در میان جمع زندگی میکند، خواسته یا ناخواسته و کم یا بیش بر دیگران تأثیرمی گذارد؛ چه؛ هم در فرضی که فرد بهصورت رسمی مربی و معلم است یا مسئولیتی از این نوع دارد و هم؛ درصورتیکه چنین مسئولیتهایی ندارد، در هر دو حالت، گفتار رفتار و موضعگیریهای او بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم موردتوجه دیگران قرارگرفته و اطرافیان را تحت تأثیر قرار میدهد.
تربیت اخلاقی مشتمل بر دو عرصه (( خودسازی)) و (( دیگرسازی)) است؛ اما باید پرسید کدام عرصه بر دیگری تقدم و اولویت دارد و دیدگاه امام علی(ع) در این زمینه چیست؟
آنچه از برسی نهجالبلاغه به دست میآید، این است که خودسازی مقدم بر دگرسازی است و امام علی (ع) به این نکته تصریح کردهاند: ( من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدّبها احق بالا جلال من معلّم النّاس و مودّبهم؛
انسان کامل
امیر مؤمنان علی علیهالسلام در توضیح ویژگیهای انسان کامل در قالب شرححال یکی از برادران دینیشان چنین فرمود: «درگذشته، برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بیارزش مینمود و از شکمبارگی دور بود، پس آنچه را نمییافت، آرزو نمیکرد و آنچه را مییافت زیادهروی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن میگشود، بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسشکنندگان را فرومینشاند. بهظاهر، ناتوان و مستضعف مینمود؛ امّا در برخورد جدّی، چنان شیر بیشه میخروشید، یا چون مار بیابانی، به حرکت درمیآمد... آنچه عمل میکرد، میگفت و بدان چه عمل نمیکرد چیزی نمیگفت... پس بر شما باد روی آوردن به اینگونه از ارزشهای اخلاقی و رقابت با یکدیگر در کسب آنها»(همان،خطبه87).
توجه به ارزشها و فضیلتها
از دیدگاه نهجالبلاغه کسی انسان کامل به شمار میرود که نسبت به همه ارزشها و فضیلتهای اخلاقی توجه داشته باد و سعی و تلاش فراوان در جهت تقویت آنها، به خرج دهد و روز و شب، از یاد خدا و شکرگزاری از نعمتهای بیکرانش غفلت نورزد.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در توصیف پرهیزکاران که برجستهترین نمونه انسانهای کاملاند، چنین فرمود:
«از نشانههای پرهیزکاران این است که او را اینگونه میبینی: در دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش است؛ دارای ایمانی سرشار از یقین؛ حریص در کسب دانش؛ با داشتن علم، بردبار؛ در توانگری، میانهرو؛ در عبادت، فروتن؛ در تهیدستی، آراسته؛ در سختیها بردبار؛ در جستجوی کسب حلال؛ در راه هدایت، شادمان و از آزمندی به دور است. اعمال نیکو انجام میدهد و ترسان است. روز را به شب میرساند با سپاسگزاری و شب را به روز میآورد با یاد خدا. شب میخوابد اما ترسان؛ وبرمی خیزد؛ شادمان. ترس برای اینکه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رحمتی که به او رسیده است».
پرهیز از دنیاپرستی
دنیاپرستی، بزرگترین عامل سقوط انسان و انحراف او از مسیر کمال و سعادت است. در روایات اسلامی علاقه و محبت به دنیا، ریشه و اساس همه گناهان شمرده شده است. از اینرو، پرهیز از دنیا و دوری از ظواهر فریبنده آن، سیره و روش اصلی انسانهای کامل است. امیرمؤمنان علی علیهالسلام در این باره فرمود: «گروهی از مردم دنیا پرست نیستند؛ در دنیا زندگی میکنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا، با آگاهی و بصیرت عمل میکنند و در ترک زشتیها، از همه پیشی میگیرند، بدنهایشان بهگونهای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتاند. اهل دنیا را مینگرند که مرگِ بدنها را بزرگ میشمارند؛ امّا آنها مرگِ دلهای زندگان را بزرگتر میدانند»(همان،خطبه193).
بصیرت و آگاهی
بصیرت و آگاهی، یکی از ویژگیهای انسان کامل است که در هر موقعیت و زمان، همراه و ملازم اوست. غفلت زدگی، خواهناخواه انسان را از مسیر حق دور میکند و فطرت حق جو، عدالتخواه و کمال طلب را در انسان کمر رنگ جلوه میدهد.
امیر مؤمنان علیهالسلام میفرمایند:
«انسان بینا کسی است که بهدرستی شنید و اندیشه کرد؛ سپس بهدرستی نگریست و آگاه شد و از عبرتها پند گرفت. سپس، راه روشنی را پیمود و از افتادن در پرتگاهها و گمشدن در کوره راهها، دوری کرد و کوشید تا عدالت را پاس دارد و برای گمراهان، جای اعتراض باقی نگذارد که در حق سختگیری کند یا در سخن حق، تحریف روا دارد و یا از گفتن سخن راست، بترسد. پس به هوش باش، ای شنونده! از خواب غفلت بیدار شو، از شتاب خود کم کن و در آنچه از زبان پیامبر صلیالله علیه و آله بر تو رسیده اندیشه کن، که ناچار به انجام آن میباشی و راه فراری وجود ندارد».
گام در مسیر هدایت
فراگیری علم و دانش و شناخت راه هدایت، نخستین مرحله برای انسان، در راه رسیدن به کمال است؛ پس از آن، بهکارگیری دستورات الهی در زندگی و دوری از غفلت زدگی و پرهیز از آرزوهای دروغین و استقامت در مسیر هدایت و فاصله نگرفتن از آن، بزرگترین عامل برای دستیابی انسان به سعادت و کمال است، امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمود:
«خدا رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه بشنود، خوب فراگیرد، و چون هدایت شود، بپذیرد. دست به دامن هدایت کننده زند و نجات یابد، مراقب خویش در برابر پروردگار باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نیکو انجام دهد، ذخیرهای برای آخرت فراهم آورد، با خواستههای دل، مبارزه کند، آرزوهای دروغین را طرد و استقامت را مرکب نجات خود قرار دهد و تقوا را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه روشن هدایت قدم بگذارد و از راه روشن هدایت فاصله نگیرد، چند روز زندگی دنیا را غنیمت شمارد، پیش از آنکه مرگ او فرارسد خود را آماده سازد و از اعمال نیکو، توشه آخرت برگیرد»(همان).
مناجاتهای شبانه
شب زنده داری، یکی از ویژگیهای بندگان شایسته خداست. شب هنگام که سکوت و آرامش و خواب، همگان را فرامیگیرد، پرهیزکاران و صالحین، سجاده نماز میگشایند و با معبودشان به مناجات میپردازند. قرائت قرآن و تأمّل در آیات نورانی آن و بهرهوری از آموزهها و نکات اخلاقی آن نیز بر فضیلت و ارزش این شب زنده داری میافزاید. پیشوای پرهیزکاران در این باره میفرمایند:
«پرهیزکاران، در شب، برپا ایستاده، مشغول نمازند. قرآن را جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند. با قرآن، جان خود را محزون و داروی درد خویش را مییابند. وقتی به آیهای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت، به آن روی میآورند و با جان پر شوق، در آن خیره میشوند؛ گمان میبرند که نعمتهای بهشتی، برابر دیدگانشان قرار دارد. هرگاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن میسپارند و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنینانداز است؛ پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک سائیده و از خدا، آزادی خود را از آتش جهنم میطلبند»(همان).
ترس از خدا
یکی از عوامل تأثیرگذار بر رفتار انسان خداجو، ترس از خداوند است. حضرت علی علیهالسلام با توجه دادن همگان به این امر چنین فرمودند:
«از خداوند، چون خردمندی بترسید که دل را به تفکّر مشغول داشته و ترس از خدا، بدنش را فراگرفته و شب زنده داری، خواب از چشم او ربوده و به امید ثواب، گرمیِ روز را با تشنگی گذرانده، با پارسایی، شهوتها را کشته و نام خدا، زبانش را همواره به حرکت درآورده... چیزی او را مغرور نساخته و مشکلات و شبهات، او را نابینا نمیسازد. مژده بهشت و زندگی کردن در آسایش و نعمت سرای جاویدان و ایمنترین روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترین روش از گذرگاه دنیا عبور کرده، توشه آخرت را پیش فرستاده و از ترس قیامت، در انجام اعمال صالح، پیشقدم شده است. ایّام زندگی را با شتاب، در اطاعت پروردگار گذرانده، در فراهم آوردن خشنودی خدا، با رغبت تلاش کرده، از زشتیها فرار کرده، امروز، رعایت زندگی فردا نموده و هماکنون آینده خود را دیده است»(همان).
پرهیزگاری
دقت در ویژگیهای پرهیزکاران که بهترین نمونه انسانهای کاملاند، انسان را با مسیر صحیح زندگی آشنا میکند و از انحراف و گمراهی بازمیدارد. برخی از ویژگیهای پرهیزکاران در نگاه امام پرهیزکاران، امیر مؤمنان علی علیهالسلام بدین شرح است:
«پرهیزکاران، در دنیا دارای فضیلتهای برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانهروی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده میپوشانند و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کردهاند. در روزگار سختی و گشایش، حالشان یکسان است. خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمتهای آن به سر میبرند و جهنّم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند»(همان).
استفاده از فرصت
استفاده درست و کامل از فرصتها و استعدادها، بزرگترین عامل کامیابی و خوشبختی انسان است. انسان کامل، انسانی است که در مدّت کوتاه عمر خویش، با بهرهگیری از امکاناتی که در اختیار اوست، زمینه را برای زندگی سعادتمندانه در آخرت فراهم کند و پیش از آنکه فرصتها را از دست بدهد و ناتوانی و سستی وجودش را فراگیرد، بار سفر آخرتش را به بهترین وجه ببندد. امیر مؤمنان علی علیهالسلام در این باره فرمود:
«ای جمعیّت انسانها! پروا کنید، حال که تندرستید، نه بیمار؛ در حال گشایش هستید، نه تنگدست؛ در آزادی خویش، پیش از آنکه درهای امید بسته شود، بکوشید. در دل شبها، با شب زنده داری و پرهیز از شکمبارگی، به اطاعت برخیزید. با اموال خود انفاق کنید، از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید، و در بخشش بخل نورزید!»(همان).
رابطههای خدایی
انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، کسی است که در روابط اجتماعی خویش با دیگران بر اساس ارزشهای خدا پسندانه رفتار کند. حضرت علی علیهالسلام درباره ویژگیهای انسان کامل در روابط اجتماعی فرمودند:
«مردم را با لقبهای زشت نمیخواند، همسایگان را آزار نمیرساند، در مصیبتهای دیگران شاد نمیشود، در کار ناروا دخالت نمیکند و از محدوده حق خارج نمیشود. اگر خاموش است، سکوت او اندوهگینش نمیکند و اگر بخندد، آواز خنده او بلند نمیشود. اگر به او ستمی روا دارند، صبر میکند تا خدا انتقام او را بگیرد. نفس او از دستش در زحمت، ولی مردم در آسایشاند. برای قیامت، خود را بهزحمت میافکند، ولی مردم را به رفاه و آسایش میرساند. دوری او از برخی مردم، از روی زهد و پارسایی و نزدیک شدنش با بعضی دیگر، از روی مهربانی و نرمی است. دوری او از روی تکبّر و خودپسندی و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست»(همان).
محبوبترین بندگان
خودسازی، یکی از ویژگیهای بارز انسانهای شایسته است که در آن، نه تنها با رذایل اخلاقی نفس خویش به مبارزه میپردازند، بلکه سجایا و اخلاق نیکو را در خویش، تقویت میکنند. حضرت علی علیهالسلام درباره بهترین و دوست داشتنیترین بندگان، چنین فرموده است:
«ای بندگان خدا، همانا بهترین و محبوبترین بنده نزد خدا، بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس، یاری داده است؛ کسی که جامه زیرین او اندوه، و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم برای روزی او فراهم آمده و دوریها و دشواریها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است. حقیقتهای دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است.»
یاد خدا و آخرت
یاد خدا و آخرت، یکی از ویژگیهای برجسته انسانهای کامل است. حضرت علی علیهالسلام در این باره میفرمایند:
«همانا مردمانی هستند که یاد خدا را به جای دنیا برگزیدند. هیچ تجارتی یا خرید و فروشی، آنها را از یاد خدا باز نمی دارد. با یاد خدا، روزگار میگذرانند و غافلان را با هشدارهای خود، از کیفرهای الهی میترسانند. به عدالت فرمان میدهند و خود، عدالت گسترند. از بدیها نهی میکنند و خود، از آنها پرهیز دارند.
با اینکه در دنیا زندگی میکنند، گویا آن را رها کرده، به آخرت پیوستهاند. سرای دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان، آگاهی دارند. گویا قیامت، وعدههای خود را برای آنان تحقق بخشیده است! آنان پردهها را برای مردم دنیا برداشتهاند. میبینند آنچه را که مردم نمینگرند و میشنوند آنچه را که مردم نمیشنوند».
حسابرسی اعمال
چه خوب است که انسان، در پایان هر روز، به حساب اعمال خویش برسد و بر گناهانی که در آن روز مرتکب شده، استغفار کند و تصمیم بر ترک آن بگیرد و اگر عمل نیکی انجام دادهاند، تصمیم بر استمرار آن داشته باشد. این ویژگی، یکی از ویژگیهای انسانهای صالح و پرهیزکار است که با آن، توانستهاند قلههای کمال را یکی پس از دیگری، فتح کنند، امیرمؤمنان، علی علیهالسلام در این باره فرمودند:
«اگر اهل ذکر را در اندیشه خود آوری و مقامات ستوده آنان و مجالس آشکارشان را بنگری، میبینی که آنان، نامههای اعمال خود را گشوده، و برای حسابرسی آمادهاند که همه را جبران کنند. همواره در این اندیشهاند که در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان دادهشده، کوتاهی کردهاند؛ یا چه اعمالی را که از آن نهی شده بودند، مرتکب شدهاند. بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاده و دربرداشتن آن ناتوان شدند، گریه در گلویشان شکسته و با ناله و فریاد میگریند و یا یکدیگر گفتگو دارند و در پیشگاه پروردگار خویش، به پشیمانی اعتراف دارند.»
کامل و ایده آل
انسان کامل، انسانی است که زندگی او در تمامی ابعاد، کامل و شایسته باشد. در اخلاق فردی، خانوادگی و اجتماعی، دستورها و آداب دین اسلام را مدنظر داشته باشد و فراز و نشیبهای زندگی، او را دچار ضعف اخلاقی و اعمال و رفتار ناشایست نکند. فروتنی، خوش اخلاقی، دوری از حرفهای بیهوده، کسب و کار حلال، دوری از اذیت و آزار مردم، ویژگیهایی است که امیر مؤمنان علی علیهالسلام درباره انسان کامل و ایده آل، به آنها اشاره فرمودند:
«خوشا به حال آن کس که خود را کوچکم بشمارد و کسب و کار او پاکیزه است و جانش پاک و اخلاقش نیکوست؛ مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش میکند، زبان را از زیادهگویی باز می دارد و آزار او به مردم نمیرسد. سنّت پیامبر صلیالله علیه و آله او را کفایت کرده، بدعتی در دین خدا نمیگذارد.»
بهای انسان
خودشناسی، مهمترین عامل خوشبختی انسان در دنیا و آخرت است. بزرگان علم اخلاق، با توجه به روایات و آموزههای دینی، از خودشناسی بهعنوان سودمندترین علوم یاد کرده و آن را نخستین مرحله در سیر و سلوک اخلاقی برشمردهاند و همانگونه که در روایات اسلامی آمده است، خداشناسی هم از خودشناسی آغاز میشود.
آری! کسی که خود را شناخت و ارزش و بهای این روح ملکوتی که خداوند به او عطا نموده است را فهمید و دانست که قابلیت آن را دارد که در مقام اشرف مخلوقات، به جایگاهی برتر از فرشتگان برسد، دیگر فریفته ظواهر دنیا نمیشود و دل و جانش را اسیر این دنیای بیارزش نمیکند، امیر مؤمنان، حضرت علی علیهالسلام در سخن کوتاهی درباره دنیا و ارزش و بهای والای جان انسان، چنین میفرمایند:
«آیا آزاد مردی نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نیست؛ پس به کمتر از آن نفروشید!»
آثار تقوا در انسان
تقوا، برجستهترین ویژگی بندگان شایسته خداوند است و یکی از اساسیترین مباحث علم اخلاق به شمار میرود که در آیات قرآن و روایات اسلامی، نسبت به آن بسیار سفارش شده است؛ چرا که اگر تقوا در وجود انسان جا گرفت، فضایل اخلاقی دیگر نیز به دنبال آن، تقویت و غفلت زدگی و ارتکاب به گناه هم کم رنگ خواهند شد. در این هنگام، رحمت و برکات الهی به انسان روی میآورد. امیر مؤمنان علی علیهالسلام درباره آثار تقوا در انسان چنین فرموده است:
«سپس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها از او دور گردند، تلخیها شیرین و فشار مشکلات و ناراحتیها برطرف خواهند شد. مشکلات پیاپی و خسته کنند آسان گردیده و مجد و بزرگی از دست رفته، چون قطرات باران بر او فرو میبارند. رحمت بازداشته حق بازمیگردد و نعمتهای الهی، پس از فرونشستن، به جوشش میآیند و برکات تقلیل یافته، فزونی گیرند.»
پیشینه تحقیق
در این پژوهش ضمن برسی پژوهشهای انجام شده در باب تربت اخلاقی و عدم موجود بودن تحقیق خاص در مورد مبانی، هدف، اصول، اهداف و روشهای تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی (ع) به سراغ موضوعات نزدیک به موضوع پژوهش رفته که اهم آنها را به اختصار با جمعبندی و نتیجهگیری عرضه میدارد.
همت بناری ،حجةالاسلام علی،(1388)، مقاله تحت عنوان برسی و اولویتهای اخلاقی از دیدگاه امام علی(ع) در نهجالبلاغه ارائه شده است.
در این مقاله به شناخت اخلاقیات و تربیت اخلاقی در دو بعد خودسازی و دگرسازی میپردازد و اولویتهای تربیت اخلاقی و مهمترین روش مربوط به آن میداند. این نوع اهمیت را با دو نوع معیار کمی و کیفی قابل کشف و نبین دانسته است . نتایج بدست آمده در این مقاله عبارت است از:
از دو بعد خودسازی و دگرسازی ، امام علی (ع) در خودسازی را مقدم دانسته و بدان تصریح نمودهاند و روشهایی را برای تهذیب نفس بیان کردهاند . بنابراین پرداختن به خود، مهمترین اولویت اخلاقی است .
از میان اخلاقیات مثبت، به ترتیب سه مفهوم : تقوا، زهد،صبر بیش از همه مورد تأکید حضرت واقع شده است( همت بناری، علی،چاپ اول زمستان89).
3-از میان اخلاقیات منفی، به ترتیب سه مفهوم دنیاپرستی، کبر، بخل بیش از همه مورد نکوهش و تحذیر واقع شده است.
از اخلاقیات منفی و مثبت، روشهای خاص و عامی در نهجالبلاغه آمده است . روش خاص عبارتاند از : روشهایی ذر مورد هر یک از این مفاهیم به کار میرود و روشهای عام روشهایی است که اختصاص به مفهوم خاص ندارد و برای اخلاقیات یا عمده آنها قابل بکار گیری میباشند. در میان روشهای خاص مربوط به اخلاقیات، روش بیان آثار منفی، مهمترین و اساسیترین روش بوده است.
از میان روشهای عام تربیت اخلاقی دو روش (( یادآوری مرگ و قیامت)) و ((عبرت گیری)) بیش از دیگر روشها مورد استفاده حضرت قرار گرفته است.
در خصوص جنبههای اجتماعی تربیت اخلاقی، روش ((خود میزانی)) یا خود را به جای دیگری انگاشتن)) مهمترین روش مورد نظر حضرت بوده است.
مهمترین اولویت اخلاقی را در نهجالبلاغه (( خودسازی )) و نخستین اولویت را (( پرهیز از دنیاپرستی و وابستگی به آن )) دانسته است (همت بناری، علی،چاپ اول زمستان79).
داوودی ،محمد، (1385)، تربیت اخلاقی در سیره پیامبر و اهلبیت(ع)، دانشگاه تربیت معلم ، پایاننامه ارشد.
در این پایاننامه تلاش شده تربیت اخلاقی از منظر پیامبر و اهلبیت(ع) برسی شود. روش تحقیق، تحلیلی – توصیفی است. وی به برسی مبنا و اصول و اهداف تربیت اخلاقی در سیره پیامبر و اهلبیت پرداخته است و به این نتیجه رسیده که در سیره پیامبر و معصومین (علیهمالسلام) شش مبنا وجود دارد؛ در هم تنیدگی دین و اخلاق، صالح بودن عمل و انگیزه عمل، مکمّلیت عقل و وحی ، در هم تنیدگی اصل و فضیلت، فرا دنیوی بودن مراتب و درجات اخلاق ، جدال لشکریان عقل و جهل.
در این پایاننامه اهداف و اصول با توجه به دوره پیش دستانی بیان شده است برخلاف پایاننامه آقای داوودی که دیدی کلی دارد.
آگاه ،علی،(1385)، تربیت اخلاقی در نهجالبلاغه بر مبنای خطبه همام،دانشکده روانشناسی و علومتربیتی علامه طباطبایی، پایاننامه.
در این پایاننامه تلاش شده است تا با برسی نهجالبلاغه و خطبه همام، به اهداف ، اصول و روشهای تربیت اخلاقی دست یابد.
تربیت اخلاقی در نهجالبلاغه عبارت است از فرایند زمینهسازی و بهکارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی ، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب ضد اخلاقی در خود یا دیگری است.
اهداف در نهجالبلاغه؛ تقوا، عبادت، پرورش روح اجتماعی، سماحت و قناعت است.
اصول نهجالبلاغه نیز شامل: تعقل،توحیدمداری، فطرتمداری، اعتدال،زهد، تدبیر و آخرتگرایی است.
روشهای نهجالبلاغه؛ محاسبه نفس، تحمیل بر نفس، ریاضت بر نفس، متهم نمودن نفس،مخالفت با خواستههای نفس و به زحمت انداختن آن، روش خواندن قرآن و تمسک جستن به آن را در برمیگیرد.
داودی ،سعید ، در سال (1375) ، تحت عنوان (( تربیت اخلاقی در صفحه سجادیه )) در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد صورت گرفته است.
در این رساله به اثبات ملاکهای رفتاری و اینکه اصول اخلاقی ثابت است اشاره کرده است و تربیت را نفس دانسته و اخلاق در صفیحه را تنها در خلوت انسان ندانسته بلکه در کلیه افعال و رفتارهای انسان قابل تجلی میداند.
صادقزاده، علیرضا،( 1375)،در پژوهشی که به این منظور در دانشگاه تربیت مدرس انجام شده است به برسی مبانی، اصول، و شیوههای تهذیب اخلاقی از نظر غزالی و فیض پرداخته است در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد.
این پایاننامه، تحقیق نظری در تربیت اخلاقی مبتنی بر دین بوده است. و به توصیف مبانی، اصول، و شیوههای تهذیب اخلاقی در آثار این دو متفکر را برسی کرده و عرضه میدارد.
داودی راد، سعیده، (1375)، تربیت اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه، در غالب پایاننامه کارشناسی ارشد .
به سه پرسش اساسی زیر پرداخته:
الف) آیا نظام اخلاقی ارائه شده در صفیحه سجادیه نظامی فردی است یا اجتماعی؟
ب) ملاک رفتارهای اخلاقی کدام است؟
ج) آیا اصول تربیت اخلاقی در صحیفه متغیر است یا ثابت؟ و ملاک و محور تربیت اخلاقی چیست؟ پژوهشگر در پاسخ به سؤال اول به این نتیجه رسیده است که نظام اخلاقی ارائه شده در صحیفه سجادیه نظامی اجتماعی است نه فردی، بدین معنا که در این کتاب چنان که به اصلاح رفتار فردی و تمایلات نفسانی عنایت شده، به رفتارهای انسانی در همه حیطههای اجتماعی مانند خانواده، محل کار، تحصیل، و غیره نیز توجه شده است. نتیجه دومی که در این تحقیق بدست آمده این است که ملاک رفتار اخلاقی، انجام دادن عمل به قصد تقرب به خداوند متعال است. بنابراین، هر عملی که با این نیت انجامنشده باشد ارزش اخلاقی ندارد. نتیجه سوم این است که اصول تربیت اخلاقی نیز ثابت است، زیرا در این کتاب شریف برای انسان هدف غایی ثابت در نظراست.
و سرانجام این که محور تربیت اخلاقی در این کتاب شریف عزّت نفس است، بدین معنا که در جای این کتاب نفس انسان عزیز شمرده شده و تمام ابعاد تربیت اخلاقی مبتنی بر حفظ کرامت . عزتنفس انسانی است.
ممتاز، طاهری، ( 1379)، تحت عنوان تربیت در نهجالبلاغه، در غالب پایاننامه ارائه شده است.
که در این پژوهش محقق اشارهای به ریشه و اهمیت اخلاق و اهداف و محتوی در حیات فردی و اجتماعی،سیاسی، اقتصادی و معنوی میکند به تربیت اخلاقی در کودکی و جوانی و بزرگسالی اشاره میکند و روشهای الگویی و القا و معاشرت و مجالست . ملازمت و خودسازی را برای شیوههای تربیت اخلاقی ارائه میدهد و عاملان انسانی را در تربیت اخلاقی ، خانواده معلم و جامعه میداند. و اشاره به عاملان غیر انسانی میکند و نهجالبلاغه را آئینه تمام نمای و بازتابی از معارف قرآن و سنت رسول اکرم (ص) میداند که هدف آن پرورش انسانهای صالح و مؤمن به دو بعد جسمانی و روحی، مادی ريا، معنوی و در دنیا و آخرت توجه کامل دارد.
افشار ،معصومه، (1379)، در پایاننامهای که در دانشگاه تربیت مدرس انجام شد تحت عنوان مقایسه آموزههای تربیت اخلاقی از نظر پست مدرنیسم و تربیت اخلاقی دینی پرداخته است.
در این پژوهش محقق به مقایسه ویژگیهای تعلیم و تربیت اخلاقی پست مدرنیسم و ویژگیهای تربیت اخلاقی از دیدگاه دینی پرداخته است و اینکه در تربیت اخلاقی دینی، دین به عنوان بنیانی ثابت و مقدم ، مبنای اخلاق اسلامی است و در تربیت اخلاقی، دین اسلامی اصولگرا محوریت و تربیت اخلاقی در اسلام مبتنی بر عمل است . اما در پست مدرنیته تربیت اخلاقی اصول ثابتی ندارد و از زمانی به زمان دیگر تعذیر تفسیر میکند و همچنین ارزشهای اخلاقی از متن زندگی آدمها برخاسته است.
اسلامی ،حجةالاسلام احمد ،(1379)، مقالهای تحت عنوان (( اصول اساسی پرورشی با تأکید بر دیدگاه امام علی (ع) ارائه شده است.
این مقاله اصولی را برای پرورش اخلاقی پیشنهاد میکند که عبارت است از:
اصل اول: پرورش اخلاق باید آرام و به تدریج در بستر زندگی صورت پذیرد.
اصل دوم: پرورش اخلاقی باید بر پایه آزادسازی انرژی عقلانی و بازسازی توان ارادی استوار گردد.
اصل سوم: پرورش اخلاقی بر پایه اصول و روشهای آزادمنشانه صورت گیرد.
اصل چهارم: پرورش اخلاقی باید در بستری از آزمون ، خطا و شک صورت پذیرد.
اصل پنجم: پرورش اخلاقی باید با توجه به مقتضیات زمان صورت پذیرد.
اصل ششم: در پرورش اخلاقی باید با الگوی (( تربیت)) صورت گیرد و نه ((صنعت)).
رنجپور،محمد ،در سال( 1379)،در پایاننامه که در دانشگاه تربیت مدرس انجام شده به برسی و نبین اهداف و محتوای تربیت اخلاقی از دیدگاه غزالی صورت پرداخته است.
در این تحقیق اشاره به هدف تربت اخلاقی از دیدگاه غزالی شده است که اولاً کسب سعادت دین و دنیا را هدف تربیت اخلاقی میداند ثانیاً بدیت آوردن رضا و خشنودی خدا و درو ماندن از محرمات.
ثانیاً: مطیع ساختن نفس اماره، تهذیب اخلاق و همچنین محتوای اخلاقی از دیدگاه وی مورد برسی قرار گرفته است که تکیه بر سنت و قرآن دارد و معتقد است که برنامه و محتوای مکتب باید عبارت باشد از خواندن و نوشتن قرآن ، اخبار، حکایت پارسیان، صحابه سلف، اشعاری که بتنهوت انگیز نباشد، اخلاق، ادب، روزی یک ساعت بازی و ورزش.
نصرتی نصرآبادی ،نصرت، در سال (1379)،مقاله تحت عنوان تربیت اخلاقی از نظر شهید مطهری و ویلیام جمیز صورت گرفته است.
که در این پژوهش محقق با طرح سؤالاتی نظیر اینکه از دیدگاه مزبور تشخیص حسن و قبح اعمالی اخلاق چیست؟ و ماهیت تربیت اخلاقی و اهداف آن چیست؟ و در انتها به اجزاء مشترک این دو دیدگاه پرداخته است و هر دو دیدگاه ایمان مذهبی را ضامن اجرای اخلاقیات دانستند و اینکه عفّت و پاکدامنی باعث عزّت مادی تنها در مکتب توحید قابل توجیه است و از نظر جمیز فلسفه الهی و دینی حقایق نادیدنی را روشن میکند.
محمودی ،داور،در سال(1379)،پایاننامه در دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی با عنوان (( مطالعه تطبیقی نظریههای تربیتی صاحبنظران اسلامی و غربی ( خواجهنصیرالدین و روسو) صورت گرفته است.
که در این پژوهش نظرات تربیتی هر دو مورد برسی قرار گرفته است، در تربیت اخلاقی که روسو تحت آموزش اخلاقی مطرح میکند، تأکید بر جنبه عقلانی دارد و آن را تا سنین کودکی و با تعلیم و در سنین شش سالگی به بعد اشاره میکند. روسو سن جوانی را مرحله تفهیم نامیده که نوجوان با استدلال و درک و فهم و قضاوت و تفکر میتواند به تهذیب اخلاق برسد.
خواجه تربیت اخلاق را سیر تربیت دینی میداند و رسو به ترتیب دینی میداند و رسو به تربیت دینی معتقد بود.
در ارتباط با تربیت کودک پرداخته و بخشی از آن تربیت اخلاقی در کودکان هست. که اصل آراستگی به عنوان اصل تربیت اخلاقی مطرح میکند و سپس آموزش و اسوه را به عنوان روشهای تربیت پیشنهاد میکند .
دهشیری ،افضل سادات حسین، در سال(1370)، در پایاننامهای که در دانشگاه تربیت مدرس انجام شد نگرش به تربیت اخلاقی نوجوانان از دیدگاه اسلامی پرداخته است.
این رساله با برسی مفهوم اخلاق ،تربیت و تربیت اخلاقی در ابتدا دیدی دقیقتری به ما جهت تبیین نظام روشنی از تربیت اخلاقی میدهد.
درباره رابطه اخلاق و تربیت از یک نظر میتوان اخلاق را یکی از ارکان اساس تربیت دانست؛ یعنی وصول به هدف تربیت بدون اخلاق اجتنابناپذیر است کسی را میتوان تربیت شده دانست به فضایل اخلاقی باشد که از رذایل دور و منصف باشد.
لیاقتدار،محمدجواد،در سال (1370)، پایاننامهای در دانشگاه تربیت مدرس انجام شد مقدمهای بر روشهای تعلیم و تربیت در نهجالبلاغه پرداخته است.
در این تحقیق به اهمیت و نقش روشها،مفهوم تعلیم،مفهوم تربیت،معرفی و ضرورت برسی موضوع، روش ابتلا،معنای لغوی واژهها،فلسفه ابتلا در نهجالبلاغه،راهها و انواع ابتلاء،نکات اساسی روش ابتلاء نتایج و توصیههای تربیت ،روش کرامت و عزت،معنای کرامت،ارزش کرامت،راههای نیل به کرامت،روشهای تحریک حس کرامت و روش عزت.روش اعتدال مفهوم اعتدال ،مباحث کلی اعتدال،روش معاشرت،ویژگی یک دوست خوب در نهجالبلاغه،چگونه معاشرت کنیم؟(آین دوستیابی)روش برخورد با خطایا و لغزشهای دوستان (منشور برادری). روش برخورد با ناجوانمردی دوستان،اهمیت و ارزش دوست و دوستی،روشهای پروش نیروی عقلانی ،ارزش و اعتبار عقل در نهجالبلاغه.روش کار،ارزش و اهمیت کار،نقش تربیتی کار و بحثی در مورد آفت کار،روش تعلیم و تعلم. ارزش علم و عالم،جنبه کاربردی علوم ،ارزش عالم و معلم در سخنان امام علی(ع): ظرفیت علمی انسان و بالاخره روش توبه و (نوسازی خویشتن)گناه نکردن بهتر از توبه،ضرورت و نقش محاسبه نفس،نقش تربیتی توبه و شرایط تأثیر تربیتی توبه پرداخته است.
یاقوتی،در سال(1364)، تربیت اخلاقی از دیدگاه نهجالبلاغه، پایاننامهای در غالب کارشناسی ارشد در دانشگاه علامه طباطبایی ارائه داده.
که به برسی کلی تربیت اخلاقی و اهمیت آن اقدام نموده است سپس به برسی روشهای تربیت اخلاقی از دیدگاه نهجالبلاغه پرداخته است که با توجه به منبع تحقیق و مطالب بسیار با ارزش تربیتی در این کتاب غنی و پرمحتوا و برای بهرهگیری بیشتر تلاش علمی گستردهتری را میطلبد که متأسفانه به علت عدم بحثهای منظم و ابهام در مفهوم تربیت اخلاقی ایجاد شده است.
باقری،خسرو، در سال(1364)،پایاننامهای که در دانشگاه تربیت مدرس انجام شد به(( نقد تربیتی و شیوههای تربیت اخلاقی))به مقایسه مبانی روانی و شیوههای تربیت اخلاقی و نظریات تربیتی جدید پرداخته است.
تربیت اخلاقی و نظریات تربیتی جدید میپردازد. تربیت اخلاقی بر اساس نظریات ( ابن مسکویه) خواجه نصیر طوسی و ملامهدی نراقی استوار است و در نظریههای جدید نظریه روانکاوی، رفتارگرایی رشد شناختی و انسان گرایانه مورد بحث قرار گرفته و این دو دیدگاه از نظر تفاوتها و تشابهات مورد برسی قرار میگیرد.
عابدی ،لطفی، در سال(1389)،روشهای تربیت از منظر نهجالبلاغه، در غالب مقاله ارائه شده است.
در این مقاله مفهومی روش تربیت را در محدود تعامل مربی و متر بی تعیین کرده و با استناد به کلام امام علی (ع) هشت روش تربیتی را استخراج نموده است.
کامیابزاده،در سال(1380) تحت عنوان نسبت شناسی اهداف و روشهای تربیتی از دیدگاه امام علی (ع)،در غالب پایاننامه ارائه شده است.
پس از طرح دیدگاههای تربیت امام علی (ع) به این سؤال پاسخ داد ه است که هدفها و روشهای تربیتی از دیدگاه امام علی (ع) کدام است؟
در این پایاننامه هدفهای تربیتی و روشهای متناسب با آن تحلیل و برسی شد و به نتایج زیر منجر شده :
یقین از اهداف تربیتی است و روش متناسب با آن اعطای بیش است . تزکیه و طهارت از اهداف تربیتی است و روشهای متناسب با آن موعظه، تذکر، انذار و محاسبه نفس است. اطاعت و عبودیت از اهداف تربیتی است و روش متناسب با آن فرضیهسازی است. تفکر و تعقل از اهداف تربیتی است و روش متناسب با آن روش فراگیر حکمت است. زهد از اهداف تربیتی است و روش متناسب با آن کار و تلاش است.
میر صفری، در سال (1374)، تحت عنوان " تربیت اخلاقی و فلسفه از دیدگاه اسلام"، در غالب مقاله ارائه شده است.
نظام تربیتی اسلام، خاص یک گروه یا فرقه خاص نیست. بلکه متعلق به همه انسانها در تمام نقاط روی زمین است چرا که هیچگاه انسانهای خاصی مورد خطاب قرآن نبوده و انسانها به طور کلی مورد نظر بوده است . دوران تربیت انسان دوران محدودی نیست که با گذشتن از آن دوره از تربیت انسان خصوصاً در حیطه مسئله اخلاقی ناامید و مأیوس بشویم ،بلکه آن فراگیری مستمر و همیشگی است. در نظام تربیت اسلام تربیت بر علم، ایمان، اخلاص، و عمل استوار است، در نظام تربیتی اسلام کنترل معاشران و همنشینان به عنوان عوامل مؤثر در تربیت خصوصاً در تربیت اخلاقی امری ضروری است. در این تحقیق، حاصل اخلاق و تربیت اخلاقی در انسان را نیکبختی و زندگی توأم با امنیت و اعتماد، ادای وظیفه ، فراهم آوردن موجبات رشد، کامیابی و موفقیت شایسته رشد انسانی میداند.
داوودی راد، در سال (1375)، " تربیت اخلاقی در صفیحه کامله سجادیه "، در غالب مقاله ارائه شده است.
نظام تربیت اخلاقی، نظامی است که عناصر آن به رفتارها، گفتارها ، پندارها و حالات فردی و شخصی محدود نمیشود. بلکه عناصر این نظام در ارتباطات جمعی هم تجلی پیدا میکند. ملاک رفتارهای اخلاقی در این نظام جنبه پرسشی بودن رفتارهاست. لذا هر رفتار و گفتار و حالتی که به جهت تقریب به خدا از انسان سرچشمه بگیرد جز حیطه اخلاق به شمار میرود.
نظام تربیت اخلاقی در صفیحه کامله نشان میدهد که این نظام قائل به هدف نهایی و کمال مطلوب است و اصول تربیتی که از این نظام استخراج میشود اصول ثابت هستند.
احمد اسلامی،(1379)، اصول اساسی در پرورش اخلاقی با تأکید بر دیدگاه امام علی(ع)، در غالب مقاله ارائه شده است.
پرورش اخلاق و بهینهسازی منشهای انسان، از جمله اموری است که پیشینهای به درازای تاریخ داشته و از همان بامداد حیات انسان مورد توجه بوده است. کهنترین مواریث فرهنگی به یادگار مانده از انسانها. صرف نظر از هویت ملی و دینی، گزارشگر چنین واقعیتی است و نشان میدهند که این ادعا منشها، ریشه در جان و روان (فطرت)انسان داشته و به تعبیری جنبه ما قبل دینی دارند.دین نیز نهادی فطری و ساختاری سرشتی دارد و از این رو نوعی الفت و همبستگی پیوستگی بین اخلاق و دین برقرار است
بر این اساس ، انسان ،اخلاق و دین ،واقعیت همزاد،همراه و تفکیک ناپذیرند. بحث پرورش اخلاقی و مذهبی،چنین پیشنهای، همچنان زنده و جدی است و طبعاً فطری و سرشتی هستند. اموری لطیف و ظریف ندو باروری،بازآفرینی و پرورش و بهینهسازی آنها، از پیچیدگی و حساسیتهای فراوانی برخوردار است. دستگاههای مسئول باید اصول اساسی پرورش اخلاقی را تعریف و استراتژی مشخصی را در این حوزه تدوین کنند و به شرط توبه از راههای طی شده ناصواب و روشهای ناروا و غیر کارآمد.طراحی نو در انداخته و بنای اخلاق را بازسازی میکنند. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از کتب اصول راستین را تعریف و به عنوان چهارچوب کار پرورش پیشنهاد نمایند. این اصول عبارنتد از :
اصل اول: پرورش اخلاقی باید آرام آرام ، به تدریج و در بستر زندگی صورت گیرد.
اصل دوم : پرورش اخلاقی باید بر پایه آزادسازی انرژی عقلانی و بازسازی توان ارادی استوار گردد.
اصل سوم: پرورش اخلاقی باید بر پایه اصول روشهای آزارد منشانه صورت گیرد.
اصل چهارم: پرورش اخلاقی باید در بستری از آزمون،خطا و شک صورت پذیرد و نه «صنعت» (احمد اسلامی. دانشگاه کاشان).
دکتر سعید بهشتی ،تحلیل و نقدی بر فلسفه تربیت کانت، در غالب کتاب.
تربیت اخلاقی، برترین و بلندمرتبهترین مرحله تعلیم و تربیت از منظر کانت است.هر چند مراتب پیشین هر کدام به جای خود بایسته و ارجمند است،اما همگی به منزله مقدمه و پیشدرآمد این مرتبه به شمار میآید. از نظر کانت ،«تربیت اخلاقی» چیزی است که به آدمی یاد میدهدچگونه به عنوان آفریدهای آزاد زندگی کند.(کانت، ترجمه شکوهی.ص19).
«پرورش اخلاقی به عکس،نه بر تأدیب ،بلکه بر اصول کلی مبتنی است .»(ص52).
در تعریف نخست،تکیه بر روی آزادی است و در تعریف دوم بر روی اصول کلی و تا مفهوم این دو روشن نشود،ماهیت تربیت اخلاقی آشکار نخواهد شد.از سخنان کانت استفاده میشود که آزادی دو معنای متفاوت دارد؛آزادی کاذب و آزادی اصیل .آزادی کاذب،آزادی تمایلات و شهوت است و به حوزه عواطف و به حیوانیت انسان مربوط میشود .و آزادی اصیل،آزادی اندیشه و خرد است.و با انسانیت انسان در ارتباط است برای نمونه میگوید: «عشق به آزادی چنان در طبع آدمی قوی است که وقتی یکبار به آزادی خو گرفت. هر چیزی را به خاطر آن فدا میکند. به همین دلیل باید تأدیب هرچند زودتر مورداستفاده قرار گیرد. در قبایل وحشی ،عشق به آزادی به معنای اصیل آن ،چنان که روسو و دیگران پنداشتهاند. مطرح نیست.» (کانت، ترجمه شکوهی.ص3).
کانت برخلاف پیشینیان ،معیار فضیلت اخلاقی یا عمل اخلاقی (که در زبان انگلیسی با واژهvirtue از آن یاد میشود)را «تکلیف» میداند و غایت اخلاق را «کمال»آدمی مفهوم ((تکلیف با مفهوم آزادی ))پیوند تنگاتنگی دارد. کانت تکلیف را این گونه تعریف میکند:«تکلیف عبارت است از یک گزینش آزاد ضروری به موجب قانون .»(کانت. ترجمه صانعی دره بیدی،ص34).«این گزینش، آزادی است.چون ناشی از اختیار انسان است ،ضروری یا اجباری است چون برخلاف تمایلات حسی و عاطفی است .لذا تکلیف ،معادل «خود اجباری»است و آن بر دو نوع است:الزام طبیعی و الزام اخلاقی.... الزام اخلاقی این است که مبدأ الزام ،اراده یا عقل عمل باشد.این اختیار است زیرا از ذات خود انسان برخاسته است .»(ص9)به این ترتیب تربیت اخلاقی،آزادهپرور است و انسان آزاده آن است که آزاد از بند تمایلات و قید شهوات است.چه هرگاه تمایلات سرکش و حدناپذیر حیوانی محدود گردید و جلو آزادی عمل آن گرفته شد،عقل آزاد میشود و میتواند وظایف خود را به خوبی انجام دهد. به علاوه کانت، تربیت اخلاقی را بر اصول کلی مبتنی میسازد.مراد کانت از اصول،قواعد عام و جهان شمول کردار اخلاق است. یکی از این اصول کلی آن است که مشخص میکند « عملی،تکلیف اخلاقی است که اقدام به آن همواره انسانیت انسان را به عنوان غایت مراعات کند و هرگز آن را وسیله قرار ندهد.»(ص17)و اصل دیگر آن است که «عمل مکلف» عملی است که تعمیم آن،مستلزم تناقض نباشد،یعنی همگانی شدن آن عمل،موجب تخریب و انهدام آن نگردد.»(همان).
بهشتی: اسلام و تربیت کودکان، سازمان تبلیغات اسلامی، بینالملل،1390، در غالب کتاب.
کتاب حاضر دارای شش بخش بوده که به تفضیل ابعاد مختلف تربیت در آنها تشریح و مورد بحث قرار گرفته است، اعم از فرزنداری، مسئولیتهای تربیتی مربیان( مسئولیت تربیت ایمانی و اعتقادی و اخلاقی و بدنی و عقلی و عاطفی و اجتماعی و جنسی)، راههای مؤثر تربیت، قواعد اساسی تربیت و ... این کتاب راهگشای مفهوم شناسی در مبانی نظری تحقیق حاضر بوده و دیدگاه محقق را نسبت به تربیت و دیدگاه محقق را نسبت به تربیت روشن نموده است.
جمعبندی پیشینه
همان طور که میدانیم دوران کودکی دوران تقسیم شاکله و تکوین شخصیت انسانی است و از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین علت است که گفتهاند: کودک در پنجسالگی، نسخه کوچک شخص جوانی است که بعداً خواهد بود. در این دوره باید با رعایت اصول تعلیم و تربیت و سازگارهای مناسب، بهرهگیری از روشهای دموکراتیک و پرهیز از برخوردهای قهری و تکیه بر ارزشهای انسانی و ملاکهای عاطفی به پرورش و رشد مهارتها و استعدادهای کودکان و نوباوگان اقدام کرد. در آموزههای به یادگار مانده از پیشوایان معصوم آمده است که به فرزندانتان نماز، شنا، تیراندازی و سرودههای عبدی را بیاموزید، هیچ مکتب ،مذهب و گروهی نیست که اهمیت و ضرورت تربیت انسان را انکار کند .اختلافات همه در اهدا ف و روشهاست. همه مکاتب ،مذاهب و ممالک برای تربیت آدمی در دوران کودکی به دلایل متعدد اهمیتی ویژه میدهند .اسلام نیز برای تربیت در دوران کودکی تأکید فراوان داشته ، آن را از جمله وظایف والدین و در شمار حقوق فرزندان میداند یکی از مسائل مهم، که تعلیم و تربیت معاصر با آن روبهروست، مسئله تربت اخلاقی است. اهمیت تربیت اخلاقی در نظامهای آموزشی و پرورشی، امری بدیهی و غیرقابل انکار است. اصولاً اخلاق و تربیت اخلاقی، یکی از ارکان اساسی فرهنگ بشری را تشکیل میدهد. به همین دلیل، این موضوع از دیرباز در فرهنگ اسلامی موردتوجه بوده و امروز نیز در بسیاری از کشورها موردتوجه پژوهشگران قرارگرفته است به نظر میرسد، در حوزه تعلیم و تربیت یکی از مهمترین، تأثیرگذارترین و درعینحال، دشوارترین مباحث، تربیت اخلاقی و اخلاقی بار آوردن انسانها است. ازاینرو، پرداختن به مباحث مربوط به اصول، مبانی،روش،اهداف،صلاحیت حرفهای معلم بهتبع در تربیت اخلاقی و اخلاق از جایگاه رفیعی برخوردار است و باید تربیت اخلاقی کودکان با مبانی و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جامعه باشد. به دلیل نقش مهمی اخلاق و تربیت اخلاقی که در سرنوشت انسان و جامعه دارد، از دیرباز موردتوجه اندیشمندان بشری و پیشوایان دینی بوده است. بخش اعظم آموزههای ادیان الهی، بهویژه اسلام را اخلاقیات و قسمت بیشتر فعالیت اولیای دین را تربیت تشکیل میدهد. مجموع کتابها،مقالهها و پایاننامههایی که در این فصل گزارش شده است، تنها بخشی از پیشینه تحقیق است و آثار دیگری وجود دارد که برخی از آنها تکرار همین مطالب است و برخی مشتمل بر نکات تازهای است. نتیجه برسی پیشینه تحقیق نشان میدهد که کارهای تحقیقاتی زیادی در زمینه کودک انجام نشده است بنابراین با توجه به اینکه تحقیقی مستقلی با عنوان مطرح شده در اینجا انجام نگرفته ضرورت این تحقیق را اثبات میکند.
احمدی، احمد، (1368). اصول و روشهای تربیت در اسلام. تهران: جهاد دانشگاهی (دفتر مرکزی) بخش فرهنگی.
احمدی، سید احمد. (1380). اصول و روشهای تربیت در اسلام. اصفهان: نشر جهاد دانشگاهی.
ادیب، علی محمدحسین. (1362). راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع). ترجمه سید محمد رادمنش. تهران: موسسه انجام کتاب.
ادیب، علی محمدحسین. (1362). راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی. ترجمه محمد رادمنش. تهران: موسسه انجام کتاب.
افشار، معصومه. (1376). مقایسه آموزههای تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و تربیت اخلاقی. رساله کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.
امینی، ابراهیم. (1376). اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: سازمان انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی.
انصاری، محمد علی. (1362). غررالحکم و دررالکلم. ترجمه سيد هاشم رسولى محلّاتى فرازي .تهران: انتشارات ناصرخسرو،
انصاریان، حسین. (1336). فروغی از تربیت اسلامی، تهران: انتشارات مهدی.
ایمانی، محسن. (1378). تربیت عقلانی. تهران: انتشارات امیرکبیر.
آموزگار، محمدحسن. (1374). اخلاق و تربیت اسلامی. ترجمه محمدحسن آموزگار.تهران: سازمان مرکزی انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
باقری، خسرو. (1364). نقد تطبیقی مبانی شیوههای تربیت اسلامی، رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
باقری، خسرو. (1379). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: انتشارات مدرسه.
البحرانی، کمال الدین میثم بن علی بن میثم. (1362). شرح نهجالبلاغه. قم. دفتر تبلیغات اسلامی.
بهشتی، محمد، (1380). علم النفس روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان. ترجمه دکتر محمد عثمان نجاتی. تهران: انتشارات سمت.
پناهی، مهین. (1377). اخلاق متصرفه از خلال متون عرفانی. رساله دکتری. دانشگاه تربیت مدرس.
پور مقدس، علی. (1367). روانشناسی انگیزه و عواطف. تهران: انشارات مشعل.
الجرجانی، علی بن محمد. (1306). التعریفات. ترجمه محمدبن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
جعفری، محمدتقی. (1375). و ترجمه نهجالبلاغه، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی. جلد1و2و9و7.
جمشیدیان، عبد الرسول. (1370). کرامت نفس در تربیت اسلامی. رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
حجتی، محمدباقر. (1380). اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی.
حجتی، محمدباقر. (1385). اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
حرانی، ابن شعبه. (1380). تحت العقول. ترجمه احمد جنتی. تهران: انتشارات امیرکبیر.
خمینی، روح الله. (1366). اربعین حدیث یا چهل حدیث. تهران: انتشارات طه.
دشتی، محمدمهدی. (1383). سیمای پرهیزگاران. قم: موسسه فرهنگی تحقیقات امیر المومنین.
دلشاد تهرانی، مصطفی،(1379). ماه مهرپرور. تهران: انتشارات دریا.
دلشاد، تهرانی، مصطفی.(1376).سیری در تربیت اسلامی.تهران: موسسه نشر و تحقیقات.
دولت آبادی، فاطمه.(1370). وجدان اخلاقی و شیوه پرورش آن. رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
دهخدا، علیاکبر.(1334). لغتنامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
دهشیری، حسینی. (1370). نگرشی به تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
رشید پور، مجید. (1370). مبانی اخلاق اسلامی،تهران: انجمن اولیای مربیان جمهوری اسلامی ایران.
رهنما،اکبر.(1378). برسی و تجزیهوتحلیل خاستگاهها، غایت و روشهای تربیت اخلاقی دیدگاه کانت و خواجهنصیرالدین طوسی.رساله دکتری، تربیت مدرس.
زرین پوش، فتانه. (1366). تربیت اخلاقی کودک در دوره دبستان، کارشناسی ارشد، تربیت مدرس.
زهادت، عبدالمجید.(1378). تعلیم و تربیت در نهجالبلاغه. حوزه علمیه قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
سادات، محمدعلی. (1364). اخلاق اسلامی. تهران: انتشارات سمت.
سروش،عبدالکریم.(1376).حکمت و معیشت. انتشارات: موسسه فرهنگ صراط.ج1و2.
شرفی، محمدرضا. (1365). مقدمهای بر روشهای اسلامی. رساله کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.
شریعتمداری، علی. (1376). تعلیم و تربیت اسلامی. انتشارات: دانشگاه تهران.
شریعتمداری، علی. (1376). تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: انتشارات امیرکبیر.
شریعتمداری، علی. (1373). اصول و فلسفه تعلیم و تربیت. تهران: انتشارات امیرکبیر.
شریعتی، علی. (1365). مجموعه آثار. انتشارات قلم. جلد26.
شکوهی، غلامحسین. (1380).مبانی و اصول آموزشوپرورش. انتشارات: دانشگاه تهران. چاپ دوازدهم.
شهید ثانی،(1358). آداب تعلیم و تربیت در اسلام. مرتجم سید محمدباقر حجتی. حوزه علمیه قم: نشر دفتر تبلیغات اسلامی.
صادق زاده قمصری، علیرضا. (1375). مبانی اصول و شیوههای تهذیب اخلاقی از نظر فیض کاشانی و غزالی. رساله کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس.
طباطبایی، محمدحسین. (1281).المیزان فی تفسیر قرآن. محمد بن محمد رضا قمی مشهدی. انتشارات: نشر بنیاد علمی و فکری فرهنگی.
قائمی، علی. (1376). پرورش مذهبی و اخلاق کودکان. انتشارات امیری. چاپ ششم.
قائمی، علی. (1376). زمینه تربیت فرزند. انتشارات امیری، چاپ هشتم.
قائمی، علی. (1385). پرورش مذهبی کودک. قم: انتشارات ارشاد. ص79.
قرآن
قطب، محمد. (1375). روشهای تربیت اسلامی. ترجمه محمدمهدی جعفری. شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
کلینی، رازی، محمد. (1369). اصول کافی. ترجمه سید جواد مصطوی. تهران، انتشارات علمیه اسلامی. جلد 2و6.
مطهری، مرتضی. (1362). تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
مکارم شیرازی، ناصر. (1377). اخلاق در قرآن. ناشر علی ابن الطالب. جلد1.
نهجالبلاغه
یار محمدیان، احمد. (1368). مقدمهای بر تربیت عاطفی در اسلام. رساله کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.