تحقیق ازدواج سفید(هم باشی سیاه) (docx) 40 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 40 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ازدواج سفید
مقدمه
دنیای مدرن، تغییرات زیادی را در عرصه های مختلف ایجاد کرده است. این تغییرات می تواند در بخشهای مهم جامعه نظیر خانواده، تبعات و اثرات منفی دراز مدتی داشته باشد. یکی از مباحثی که مشکلات زیادی را در خانواده ایجاد میکند پدیده ازدواج سفید است. ازدواج سفید یا همباشی؛ وصلت و ارتباط زن و مرد بدون ثبت ازدواج میباشد که میتوان آن را شیوهای غربی در زندگی مشترک زن و مرد دانست. در چند دهه اخیر الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران با تحولات چشم گیری در حوزه ارزش ها و باورهای جوانان روبه روست. تحقیقات نشان می دهند که رابطه جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است. یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است. هم خانگی زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر است. این ارتباط، گرچه نام زیبایی دارد، اما دلالت بر یک رابطه نامشروع، غیرقانونی و دور از شأن یک مسلمان و ایرانی با فرهنگ و آداب و رسوم دیرینه دارد؛ رابطه ای که ازدواج نیست و خارج از تعهدات یک ازدواج است. ازدواج در اسلام عملی مستحب و در برخی موارد واجب شمرده میشود. طبق قوانین اسلامی ازدواج تنها با پیشنهاد زن و تایید توسط مرد (یا برعکس) صحیح است. وبه طور خلاصه بستن علقه زوجیت بین مرد را ازدواج می گویند همچنین از محبوب ترین بنیادها نزد خداوند ازدواج می باشد و در اوج عظمت این بنیاد مقدس همین بس که مایه کمال نیمی از دین و پشتوانه نیمه دیگر آن می باشد . همانطور که می دانیم ازدواج 2 نوع است دائم و موقت و همه ما با عبارتهای «ازدواج دائم» و «ازدواج موقت» آشنا و کم و بیش از احکام شرعی آنها اطلاع داریم، اما کمتر پدیده «ازدواج سپید» به گوشمان خورده است. این پیوند بر خلاف ازدواج دائم و موقت نه در شرع و نه در عرف ما ایرانیان جایی ندارد، چون دختر و پسر بدون برگزاری مراسم عقد و به خاطر منافع اقتصادی و عاطفی بدون، زیر یک سقف میروند. این پدیده از غرب وارد کشور شده و به شدت رو به افزایش است . علت شیوع این پدیده در کشور چیست ؟ چه عواملی دست به دست هم میدهند که در ایران ازدواج سپید شیوع پیدا کند ؟ راه های جلو گیری از این پدیده چیست ؟ اینها همه سوالاتی است که ضمن تشریح این نوع ازدواج و بررسی ابعاد روانی، جامعه شناختی و اقتصادی گرایش به این نوع ازدواج به تحلیل آن پرداخته و عواقب این نوع ازدواج و راه های پیش گیری از شیوع آن را تحلیل می نماییم .
اهمیت مساله
همخانه بودن رهاورد فرهنگی است که حتی در سرمنشأ آن یعنی «غرب» به بحران تبدیلشده است و بهعنوان یک محصول صادراتی فرهنگی راهی کشورهای مختلف دنیا شده و حالا ایران بهعنوان کشوری مسلمان در لایههای زیرین جامعه و زیرپوست شهر شاهد رشد خزنده آن است، رابطه بیسرانجامی که هنوز فرصت نکردهایم برایش اسم متناسب بافرهنگ ایرانی- اسلامی انتخاب کنیم، نامی که «قبیح» بودنش را پشتِ صفت «سفیدش» پنهان نکند. برخی تحقیقات نشان میدهد که در آمریکا دوسوم زوجها مدتی را بدون ازدواج زیر یک سقف زندگی کردهاند و حتی در حدود هفت میلیون زوج همین شیوه را برای زندگیشان انتخاب کردهاند، آنهم جایی که تا چند دهه قبل زندگی بدون ازدواج قانونی نبوده است. آلمانیها هم در تحقیقاتی که داشتهاند همخانهها بودن را مهمترین عامل تهدیدکننده ازدواج اعلام کردهاند، موضوعی که موجب نگرانی جامعه شناسان در کشورهای مختلف دنیا شده است، تا سازمان ملل متحد هم توجه به موضوع خانواده و ازدواج را از اولویتهای خود بداند و حتی روزی را به نام روز «خانواده» در تقویم جهانی ثبت کند. با وجود این تجربیات تلخ و بیراههای که حالا غرب به بنبست آن رسیده و به دنبال عقبگرد است حالا با پدیده جنگ نرم و تهاجم فرهنگی این معضل فرهنگی در بستهبندیهای شکیل راهی کشورهای شرقی و اسلامی شده است، کافی است سرنخ ماجرا را گرفت تا به منشأ اصلی آن رسید، هرچند که برخی مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در کشور ما هم در ترویج این پدیده غربی تأثیر جدی داشته است. جان کلام آسیبهای ناشی از ترویج این پدیده را میتوان در این بیانات رهبر معظم انقلاب شنید: «مسئلهی خانواده، مسئلهی بسیار مهمی است؛ پایهی اصلی در جامعه است، سلول اصلی در جامعه است. نه اینکه اگر این سلول سالم شد، سلامت به دیگرها سرایت می کند؛ یا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ بلکه به این معناست که اگر سالم شد، یعنی بدن سالم است. بدن که غیر از سلولها چیز دیگری نیست. هر جهازی، مجموعهی سلولهاست. اگر ما توانستیم سلولها را سالم کنیم، پس سلامت آن جهاز را داریم. مسئله اینقدر اهمیت دارد. جامعهی اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانوادهی سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند.»
توجیه جوانان در این نوع رابطه این است که ما در کنار یکدیگر زندگی میکنیم و زمانی که احساس کردیم برای یکدیگر فایدهای نداریم بدون اینکه یکدیگر را اذیت کرده باشیم و بدون تعهد قانونی و عرفی یکدیگر را ترک میکنیم درحالیکه این تنها پاک کردن صورت مسئله است. که این نوع ارتباط شاید توسط جوانان امروزی با عنوان همخانه ذکر میشود اما درواقع یک رابطه کاملاً نامشروع است، این شکل ازدواج نه در دین اسلام تعریفی دارد و نه در عرف پذیرفته میشود. جوانان به دلیل مشاهده اختلافات زناشویی، آمار طلاق و عدم آگاهی نسبت به جنس مخالف، متأسفانه به این پدیده شوم و وارداتی روی آوردهاند، و جالب اینجاست که در نادانی مطلق، فکر میکنند بسیار مدرنیزه و امروزی زندگی میکنند. پس ضرورت و اهمیت مساله ازدواج سفید بیش از پیش نمایان می شود که به نفصیل به آن می پردازیم.
مبانی نظری تحقیق
رابطهجنسی یکی از مهمترین اصول در معامله ازدواج سفید است. طبق تحقیقی که در سال ۱۹۹۲ انجام گرفت، زوجهایی که ازدواج سفید دارند به طور متوسط هفت مرتبه در ماه و تقریباً یک مرتبه بیشتر از زوجهایی که ازدواج رسمی کردهاند، با هم رابطهجنسی دارند. اما احتمال اینکه زوجهایی که ازدواج سفید کردهاند فقط با همسر خود ارتباط جنسی برقرار کنند بسیار کمتر از زوجهایی است که ازدواج رسمی داشتهاند، هرچند اکثر آنها میگویند که از طرفشان چنین انتظاری دارند. در یک تحقیق مشخص شد که آمار زنانی که در ازدواج رسمی به شوهرانشان خیانت میکنند ۴ درصد، آنها که در ازدواج سفید اینکار را میکنند ۲۰ درصد و آنها که در روابط دوستی این کار را میکنند ۱۸ درصد است. طبق آمار زنان پس از ازدواج رسمی تغییر رفتاری قابلتوجه داشته و تمایل آنها برای برقراری ارتباط جنسی با مردی جز همسرشان بسیار پایین میآید.
برتراند راسل فیلسوف معروف انگلیسی در کتاب زناشویی و اخلاق می گوید:
«در واقع اگر درست بیندیشیم پی می بریم که فواحش معصومیت کانون خانوادگی و پاکی زنان و دختران ما را حفظ می کنند. هنگامی که این عقیده را لکی در بحبوحه عصر ویکتوریا ابراز کرد، اخلاقیون سخت آزرده شدند بی آنکه خودعلت آن را بدانند، اما هرگز نتوانستند خطای عقیده لکی را به ثبوت رسانند. زبان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است که «اگر مردم از تعلیمات ما پیروی می کردند دیگر فحشاء وجود نمی داشت» اما ایشان به خوبی می دانند که کسی توجه به حرفشان نمی کند» .
این است فرمول فرنگی چاره جویی خطر مردان و زنانی که قادر به ازدواج دائم نیستند و آن بود فرمولی که اسلام پیشنهاد کرده است. آیا اگر این فرمول فرنگی به کاربسته شود و گروهی زن بدبخت به ایفای این وظیفه اجتماعی! اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعی و حیثیت انسانی خود رسیده است و روح اعلامیه حقوق بشر شاد شده است؟
برتراند راسل رسما در کتاب خود فصلی تحت عنوان ازدواج تجربی باز کرده است. وی می گوید:
«قاضی لیندزی که سالیان متمادی مامور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت مشاهده حقایق زیادی داشته پیشنهاد می کند که ترتیبی به نام «ازدواج رفاقتی» داده شود. متاسفانه پست رسمی خود را (در امریکا) از دست داد، زیرا مشاهده شدکه او بیش از ایجاد حس گناهکاری در فکر سعادت جوانان است. برای عزل اوکاتولیکها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعی خودداری نکردند.
پیشنهاد ازدواج رفاقتی را یک محافظه کار خردمند کرده است و منظور از آن ایجاد ثباتی در روابط جنسی است. لیندزی متوجه شده که اشکال اساسی در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالی نیست، بلکه از این لحاظ است که تامین معیشت از جانب زن برازنده نیست. و به این ترتیب نتیجه می گیرد که جوانان باید مبادرت به ازدواج رفاقتی کنند که از سه لحاظ با ازدواج عادی متفاوت است: اولا منظور از ازدواج تولید نسل نخواهد بود. ثانیا مادام که زن جوان فرزندی نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجی برای خوراک خواهد بود. من هیچ تردیدی در مؤثر بودن پیشنهادات لیندزی ندارم و اگر قانون آن را می پذیرفت تاثیر زیادی در بهبود اخلاق می کرد.»
آنچه لیندزی و راسل آن را «ازدواج رفاقتی» می نامند گر چه با ازدواج موقت اسلامی اندک فرقی دارد اما حکایت می کند که متفکرانی مانند لیندزی و راسل به این نکته پی برده اند که تنها ازدواج دائم و عادی وافی به همه احتیاجات اجتماع نیست.
مشخصات قانون ازدواج موقت و ضرورت وجود آن و عدم کفایت ازدواج دائم به تنهایی برای رفع احتیاجات بشری بالاخص در عصر حاضر، مورد بررسی قرارگرفت. اکنون می خواهیم به اصطلاح آن طرف سکه را مطالعه کنیم، ببینیم ازدواج موقت چه زیانهایی ممکن است در بر داشته باشد. در میان تمام موضوعات و مسائل و زمینه های اظهار نظر که برای بشر وجودداشته و دارد، هیچ موضوع و زمینه ای به اندازه بحث در تاریخ علوم و عقاید و سنن ورسوم و آداب بشری گنگ و پیچیده نیست و به همین جهت در هیچ موضوعی بشر به اندازه این موضوعات یاوه نبافته است و اتفاقا در هیچ موضوعی هم به اندازه این موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است.
مارگارت موتویک در تحلیل خود از ازدواج و خانواده بین دهه 1850-1880 مینویسد که ، در ان دوران مقبول نبود نامزدها قبل ازدواج رسمی زیر یک سقف با هم زندگی کنند . رسم و فرهنگ غالب برای تشکیل خانواده و زندگی مشترک در میان طبقات متوسط دراستکهلم عمدتآ بعد از ازدواج رسمی در کلیسا صورت میگرفت .اگرچه در میان این طبقات نیز روابط مجرّدی وجود داشتند. اما در میان طبقه کارگر استکهلم روابط جنسی و هم زیستی بدون ازدواج خیلی غیر معمول نبود. گاهی اوقات ازدواج ها پس از چند سال زندگی مشترک و باوجود فرزندانی صورت میگرفت. اما برخی از کسانی که به سبک ( stockholmskaäktenskap ) همزیستی استکهلمی با هم زندگی میکردن می توانستند ادعا کنند که نامزد هستند .مزیت استفاده از این تاکتیک اولا بهانه موثری بود برای کم کردن فشار و اصرار کلیسا برای ازدواج آنها، زیرا کشیشها فکر میکردند که نامزدها به هر رو روزی ازدواج خواهند کرد. ثانیا زنان که با ازدواج رسمی اعتبار قانونی خود را از دست میدادند با این روش می توانستند امتیاز زن آزاد و مجرّدی خود را در جامعه حفظ کنند. و ثالثا کودکان نامزدها فرزندان نا مشروع محسوب نمیشدند و میتوانستند از پدر ارث ببرند. بررسی 150 ساله اخیر تحولات اقتصادی، اجتماعی ،و فرهنگی در غرب به ویژه سوئد ، نشان می دهد که بین تغییرات ساختاری و تغییرات ارزشی رابطه متقابلی وجود دارد. تغییرات ساختاری همیشه به تغییرات ارزشی انسانها منجرب شده است. مارگارت موتویک نیز براین نظر است که تحولات ساختاری وارزشی در جامعه تآثیر متقابلی بر خانواده و شرایط زنان در جامعه داشته است. او فرایند تحولات را نه تنها ماثردر تغییر ساختار خانواده و موقعیت زنان می یابد بلکه این تحولات را زمینه ای برای رشد هنجارهای جدید جنسیتی و خانواده گی ارز یابی میکند. اما ما بیشترین تأثیرات و تحولات، در زمینه زیر ساختهای اجتماعی را در حوضه وظیفه اعضای خانواده و نقش جنسیتی انها مشاهده میکنیم. امروزه در سوئد، ازدواج به سبک استکهلمی و یا همزیستی بدون ازدواج رسمی sambo ، یکی از معمولی ترین شکل همزیستی و تشکیل خانواده است تحولات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در سوئد ، اقتدار مردانه در خانواده را به هم ریخته است. در این تحلیلات نشان داده شد ، پدیده شهرنشینی و مدرنیته محرک مهمی برای پیدایش فرایند همزیستی خارج ا ز ازدواج رسمی بودند. دیگر پیامد ، تغییر و حرکت از نظام خویشاوندی گسترده و خانواده سنتی روستایی به خانواده هسته ای شهری بوده است . در این دو پژوهش همچنان نشان داده شد که رشد شهرنشینی و مدرنیته بهبود ی شرایط زنان ان دو کشور را به همراه داشته است . گسترش تحولات همچنین از یک سوی باعث رشد تحصیلات و اشتغال زنان ان کشورها شده و از سوی دیگر باعث کاهش میزان بارداری ، ازدواج و سن ازدواج شده است. اما بررسی رشد همزیستی خارج از ازدواج در این نوشته و مقایسه دو کشور ایران و سوئد به معنای یکسان دیدن تغییرات و تحولات آنها نیست. زیرا دو کشور از نظر ساختارهای رو بنایی وزیر بنایی تفاوتهای فاحشی با هم دیگر دارند. مسلما نمیتواند، فرایند تحولات اجتماعی و رشد تمدن در کشورهای مختلف به یک شکل باشد. زیرا تفاوتهای ، بین کشورها غیر قابل انکار است. و نکته مهم این که تحولات اجتماعی بصورت مکانیکی انجام نمی گیرند و ناشی از دینامیسم های درونی و بیرونی اجتمایی هر جامعه هستند . به همین جهت، بررسی تغییرات و تحولات هر کشوری را باید جداگانه و از زاویه های مختلف و شرایط جغرافیایی و بومی آنها بررسی شود .اما جبر روند تحولات اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و رشد شهر نشینی و مدرنیسم فاکتورهای مهم در تحولات کشورها هستند که موجب کنش های اجتماعی مشابه هم شده اند. و اشاره به این نکته نیز ضروری است که ، تغییرات بدست امده در حوزه اجتمایی و فرهنگی فرا مرزی و اجتناب ناپذیر است و محصول شهر نشینی گسترده در جوامع امروزی محسوب میشوند که ما در بسیاری از کلان شهرهای جهان شاهد رشد ان هستیم .
اکنون که این زمزمه از غرب بلند شده و کسانی امثال برتراندراسل مساله ای تحت عنوان «ازدواج رفاقتی» پیشنهاد می کنند، پیش بینی می شود که بیش از آن اندازه که اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشت سر بگذارد و مادر آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبلیغ کنیم.
معایب و مفاسدی که برای نکاح منقطع ذکر شده از این قرار است:
1. پایه ازدواج باید بر دوام باشد. زوجین از اول که پیمان زناشویی می بندند باید خود را برای همیشه متعلق به یکدیگر بدانند و تصور جدایی در مخیله آنها خطورنکند. علیهذا ازدواج موقت نمی تواند پیمان استواری میان زوجین باشد.
اینکه پایه ازدواج باید بر دوام باشد، بسیار مطلب درستی است ولی این ایرادوقتی وارد است که بخواهیم ازدواج موقت را جانشین ازدواج دائم کنیم و ازدواج دائم را منسوخ نماییم.
بدون شک هنگامی که طرفین قادر به ازدواج دائم هستند و اطمینان کامل نسبت به یکدیگر پیدا کرده اند و تصمیم دارند برای همیشه متعلق به یکدیگر باشند پیمان ازدواج دائم می بندند.
ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است که ازدواج دائم به تنهایی قادر نبوده است که در همه شرایط و احوال رفع احتیاجات بشر را بکند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم این بوده است که افراد یا به رهبانیت موقت مکلف گردند و یا در ورطه کمونیسم جنسی غرق شوند. بدیهی است که هیچ پسر یا دختری آنجا که برایش زمینه یک زناشویی دائم و همیشگی فراهم است خود را با یک امر موقتی سرگرم نمی کند.
2. ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ایرانی - که شیعه مذهب می باشنداستقبال نشده است و آن را نوعی تحقیر برای خود دانسته اند. پس افکار عمومی خودمردم شیعه نیز آن را طرد می کند.
جواب این است که اولا منفوریت متعه در میان زنان مولود سوء استفاده هایی است که مردان هوسران در این زمینه کرده اند و قانون باید جلو آنها را بگیرد و مادرباره این سوء استفاده ها بحث خواهیم کرد. ثانیا انتظار اینکه ازدواج موقت به اندازه ازدواج دائم استقبال شود - در صورتی که فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگی یا عدم امکان طرفین یا یک طرف برای ازدواج دائم است - انتظار بیجا و غلطی است.
3. نکاح منقطع بر خلاف حیثیت و احترام زن است، زیرا نوعی کرایه دادن آدم وجواز شرعی آدم فروشی است؛ خلاف حیثیت انسانی زن است که در مقابل وجهی که از مردی می گیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد.
این ایراد از همه عجیب تر است. اولا ازدواج موقت با مشخصاتی که قبلا گفتیم، چه ربطی به اجاره و کرایه دارد و آیا محدودیت مدت ازدواج موجب می شود که از صورت ازدواج خارج و شکل اجاره و کرایه به خود بگیرد؟ آیا چون حتما باید مهر معین و قطعی داشته باشد کرایه و اجاره است؟ که اگر بدون مهر بود و مرد چیزی نثار زن نکرد، زن حیثیت انسانی خود را باز یافته است؟ ما درباره مساله مهر جداگانه بحث خواهیم کرد.
از قضا فقها تصریح کرده اند و قانون مدنی نیز بر همان اساس مواد خود را تنظیم کرده است که ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچ گونه تفاوتی باهم ندارند و نباید داشته باشند؛ هر دو ازدواجند و هر دو باید با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگیرند و اگر نکاح منقطع را با صیغه های مخصوص اجاره و کرایه بخوانند باطل است.
ثانیا از کی و چه تاریخی کرایه آدم منسوخ شده است؟ تمام خیاطها و باربرها، تمام پزشکها و کارشناسها، تمام کارمندان دولت از نخست وزیر گرفته تا کارمنددون رتبه، تمام کارگران کارخانه ها آدمهای کرایه ای هستند.
ثالثا زنی که به اختیار و اراده خود با مرد بخصوصی عقد ازدواج موقت می بنددآدم کرایه ای نیست و کاری بر خلاف حیثیت و شرافت انسانی نکرده است. اگرمی خواهید زن کرایه ای را بشناسید، اگر می خواهید بردگی زن را ببینید، به اروپا وامریکا سفر کنید و سری به کمپانیهای فیلمبرداری بزنید تا ببینید زن کرایه ای یعنی چه. ببینید چگونه کمپانیهای مزبور، حرکات زن، ژستهای زن، اطوار زنانه زن، هنرهای جنسی زن را به معرض فروش می گذارند. بلیطهایی که شما برای سینماها و تئاترهامی خرید، در حقیقت اجاره بهای زنهای کرایه ای را می پردازید. ببینید در آنجا زن بدبخت برای اینکه پولی بگیرد تن به چه کارهایی می دهد. مدتها تحت نظر متخصصان کار آزموده و شریف! باید رموز تحریکات جنسی را بیاموزد، بدن و روح و شخصیت خود را در اختیار یک مؤسسه پول درآوری قرار دهد برای اینکه مشتریان بیشتری برای آن مؤسسه پیدا کند. سری به کاباره ها و هتلها بزنید، ببینید زن چه شرافتی به دست آورده است و برای اینکه مزد ناچیزی بگیرد و جیب فلان پولدار را پرتر کند چگونه باید همه حیثیت وشرافت خود را در اختیار مهمانان قرار دهد. زن کرایه ای آن مانکنها هستند که اجیر و مزدور فروشندگیهای بزرگ می شوند وشرف و عزت خود را وسیله پیشرفت و توسعه حرص و آز آنها قرار می دهند.
زن کرایه ای آن زنی است که برای جلب مشتری برای یک مؤسسه اقتصادی، باهزاران اطوار - که اغلب آنها تصنعی و به خاطر انجام وظیفه مزدوری است - روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود و به نفع یک کالای تجارتی تبلیغ می کند.
کیست که نداند امروز در مغرب زمین، زیبایی زن، جاذبه جنسی زن، آواز زن، هنر و ابتکار زن، روح و بدن زن و بالاخره شخصیت زن وسیله حقیر و ناچیزی درخدمت سرمایه داری اروپا و امریکاست؟ و متاسفانه شما - دانسته یا ندانسته - زن شریف و نجیب ایرانی را به سوی اینچنین اسارتی می کشانید. من نمی دانم چرا اگر زنی با شرایط آزاد با یک مرد به طور موقت ازدواج کند زن کرایه ای محسوب می شود، امااگر زنی در یک عروسی یا شب نشینی در مقابل چشمان حریص هزار مرد و برای ارضاء تمایلات جنسی آنها حنجره خود را پاره کند و هزار و یک نوع معلق بزند تا مزدمعینی دریافت دارد زن کرایه ای محسوب نمی شود.
آیا اسلام که جلو مردان را از این گونه بهره برداری ها از زن گرفته است و خود زن را به این اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع کرده است، مقام زن راپایین آورده ست یا اروپای نیمه دوم قرن بیستم؟ اگر روزی زن به درستی آگاه و بیدار شود و دامهایی که مرد قرن بیستم در سر راه او گذاشته و مخفی کرده بشناسد، علیه تمام این فریبها قیام خواهد کرد و آن وقت تصدیق خواهد کرد یگانه پناهگاه و حامی جدی و راستگوی او قرآن است، و البته چنین روزی دور نیست.
تعریف ازدواج سپید (white wedding)
در این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «همباشی» نیز شناخته میشود ، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است. مهدی بیاتی روانشناس و استاد دانشگاه نیز ازرابطه ایجاد شده در «ازدواج سپید» انتقاد کرده و معتقد است: ازدواج واژه مقدسی است، بنابراین زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمیتوان ازدواج نامید؛ برای درک بهتر مسأله ابتدا لازم است بدانیم که معنی ازدواج سپید در کشورهای اروپایی که این اصطلاح را از آنها وام گرفته ایم چیست:« white marriage » که در فرانسه به آن « Mariage blanc» نیز می گویند نوعی ازدواج است که در آن، پیمان زناشویی به شکل قانونی بسته نمی شود اما دو نفر با هم ارتباط جنسی دارند. این نوع ازدواج با اهداف گوناگونی انجام می شود که هیچکدام جزو اهداف اصلی یک ازدواج واقعی نیست.شرایط ازدواج سپید و تفاوت آن با ازدواج دائم از روندهای تازه در حوزهی رخداد ازدواج در ایران درز گرفتن آن توسط برخی از جوانان و در عین حال شروع زندگی تازهی مشترک است. برخی از جوانان ایرانی با گریز از مراسم ازدواج و تعهدات قانونی ناشی از قرارداد ازدواج با یکدیگر بر اساس نوعی پیمان عاطفی زندگی مشترک دارند و نام این را هم گذاشتهاند ازدواج سفید به این معنا که سندی در این رابطه رد و بدل نشده و شناسنامهها در بخش ازدواج و طلاق سفید می مانند. اگر ازدواج یک نوع قرارداد باشد ازدواج سفید نوعی قرارداد نانوشته و ثبت ناشده است. در برخی از کشورها انواع مختلفی از زندگی و مشترک زن و مرد وجود دارد و ثبت نکردن ازدواج در مراجع رسمی و بیاعتنایی به رسوم مذهبی ازدواج، پدیده تازهای نیست. ازدواج سفید یکی از انواع این نوع با هم بودنهاست که در ایران به عنوان یک اسم عام برای همه انواع ازدواج غیررسمی و غیرشرعی استفاده میشود. اما در خصوص تفاوت این نوع ازدواج با ازدواج دائم تفاوت بسیار است و این دو را می توان دو روی یک سکه دانست ؛ نخستین تفاوت این ازدواج با دائم در شرعی بودن آن است، بدیهی است ازدواجی را که بدونه هیچ تشریفاتی صورت گیرد و صیغه ای در آن جاری نگردد را نمی توان شرعی خواند . دومین تفاوت در روابط مالی زوجین در دو ازدواج میتوان یافت ، در ازدواج سپید چیزی تحت عنوان مهریه و نفقه معنایی ندارد و این نیز ناشی از عدم شرعی بودن این ازدواج در حقوق ایران است و به تبع آن غیر قانونی بودن آن، لازم به ذکر است اگرچه عدم ذکر مهر در ازدواج دائم موجب بطلان آن نیست لذا به محض جدایی زوجین در این ازدواج نوعی مهر تحت عنوان مهرالمثل بر زوج بار میگردد که آن نیز شرایط خود را دارد و اینکه در این ازدواج زوجین هیچ تعهد مالی نسبت به یکدیگر ندارند. در خصوص نفقه نیز به همین شکل است و مرد در ازدواج سپید هیچ الزامی مبنی بر پرداخت نفقه ندارد و اگرچه هزینه های زندگی نیز که طبیعتا" در این نوع ازدواج های غیر شرعی وجود دارد بر مرد تحمیل گردد تحت عنوان نفقه قرار نمیگیرد . تفاوت بعدی در این نوع ازدواج با ازدواج دائم آینده مبهم این ازدواج است؛ ازدواج دائم با فسخ یا طلاق به جدایی منجر میگردد و هریک تشریفات خاص و قانونی خود را دارد در حالی که ازدواج سپید آینده نا معلوم و مبهمی دارد و مشخص نیست تعهد دو طرف نسبت به یکدیگر تا چه زمانی ادامه دارد و چه تضمینی وجود دارد که طرفین به یکدیگر وفادار باشند و بدیهی است در این میان هرطرف در هر زمانی که اراده کند میتواند از ادامه زندگی امتناع کند و این خود میتواند آبستن تبعاتی به خصوص برای زن باشد. چراکه در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد. با مشاهده این تفاوت ها میتوان دریافت ریشه تمامی این تفاوت ها در شرعی و غیر شرعی بودن این دو ازدواج است
چرایی ازدواج سفید
هم باشی(cohabitation) نوعی زندگی زناشویی و برقراری رابطه جنسی بدون ثبت رسمی پیوند ازدواج است که برخی آن را «ازدواج سفید» نامیده اند. این پدیده گرچه در دنیا پدیده جدیدی نیست، اما در ایران به عنوان یک شوک فرهنگی مطرح شده است. در این نوع ازدواج که در نهادهای دولتی مربوطه یا سازمان های دینی ثبت نمی شود، زن و مرد با هم زندگی می کنند و کارهای مربوط به خانواده بر دوش هر دو است، هرچند از نظر قانونی زن و شوهر رسمی محسوب نمی شوند.
در زبان فرانسوی به این ازدواج، ازدواج قانونی و بدون روابط جنسی اطلاق می شود. بنابراین ازدواج سفید نوعی هم خوانگی است، بدون اینکه هیچ رابطه جنسی میان طرفین باشد. این مراسم قانونی محملی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسائل دیگر به کار می رود. اما در فرهنگ لغت آکسفورد به ارتباط جنسی بدون ازدواج قانونی، همباشی"cohabitation" گفته می شود. HYPERLINK "http://www.hawzah.net/fa/article/view/94656/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87" \l "_edn1" [1]
بنابراین، ازدواج سفید دو معنا می تواند داشته باشد. معنای اول عبارت است از هم خوانگی که ازدواج قانونی بدون ارتباط جنسی است و معنای دیگر، عبارت است از هم باشی که ارتباط جنسی میان دو غیرهمجنس بدون ازدواج رسمی است. معنای دوم شباهت زیادی به نکاح معطاتی دارد. نکاح معاطاتی ازدواجی است که به منظور تشکیل خانواده و حق تمتع و رابطه جنسی میان دو جنس مخالف برقرار می شود، اما فاقد ایجاب و قبول لفظی است. در این ازدواج ممکن است طرفین بر مهریه، نفقه و سایر حقوق بین زوجین توافق کنند. صحت این نوع ازدواج(به معنای دوم) از نظر شرعی و قانونی وابسته به صحت عقد نکاح معاطاتی است. بر اساس ماده 193 قانون مدنی، معاطات جز در مواردی که قانون استثناء کرده، صحیح است. از جمله موارد استثنا شده، عقد نکاح است. در ماده ۱۰۶۲ این قانون آمده است: «نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید»؛ یعنی صیغه عقد ازدواج به لحاظ حقوقی حتماً باید صیغه عقد ازدواج بیان شود و ایجاب و قبول باید لفظی باشد، مگر در حالت عجز از تلفظ. HYPERLINK "http://www.hawzah.net/fa/article/view/94656/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87" \l "_edn2" [2] به نظر بیشتر فقهای شیعه، مانند محقق بحرانی، شیخ انصاری و امام خمینی، بطان نکاح معاطاتی مورد اجماع علمای شیعه و اهل سنت است.
تاریخچه ازدواج سپید
بدیهی است نخستین ازدواج ها با عنوان سپید در غرب و به خصوص فرانسه و آمریکا شکل گرفتند. اما قبل از پرداختن به اینکه چه زمانی غربی ها به این نوع ازدواج گرایش پیدا کردند ذکر یک نکته حائز اهمیت است و آن عنوان این نوع ازدواج است؛ ازدواجی که ما آن را به عنوان ازدواج سپید می شناسیم آیا ابتدا در غرب با این عنوان شکل گرفت؟
این نوع از زندگی که به زندگی زناشویی بدون ازدواج نیز معروف است، یک شیوه جایگزین در غرب است که در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی رواج دارد. در این نوع رابطه دختر و پسر بدون هیچ توافق رسمی و مشخصی رابطه را شروع می کنند. آمارها در دیگر کشورها حاکی از آن است که روابط هم خانگی امروزه در سراسر اروپا و آمریکا، به خصوص در میان نسل های جوان تر، به طور چشم گیری در حال پذیرش و افزایش است؛ به طور مثال در آمریکا در دهه 1970، نزدیک به 400 هزار زوج در قالب الگوهای هم خانگی زندگی می کردند. این در حالی است که بر طبق آمارهای سال 2010 بیش از 7 میلیون زوج ( 14 میلیون نفر) در آمریکا در قالب هم خانگی با یکدیگر زندگی می کنند.
نتایج تحقیقات نشان می دهد بیش از نیمی از زنانی که در آمریکا ازدواج کرده اند، پیش از آن رابطه هم خانگی را با همسر فعلی خود تجربه کرده بودند. با گسترش هم خانگی «تعداد ازدواج ها» کاهش چشم گیری یافته، چراکه هم خانگی به شکل رقیبی جدی در مقابل ازدواج قد علم کرده است.
در بسیاری از کشورها ازدواج در حال تضعیف و هم خانگی در حال تقویت است؛ برای مثال شاخص ها در کانادا کاهش شدید میزان ازدواج در چند دهه اخیر را نشان می دهند. در این کشور، میزان ازدواج زنان تا 50 سالگی، از بالای 95 درصد در سال 1965 به کمتر از شصت درصد در سال 2003 رسیده است. در مقابل، میزان هم خانگی در کانادا رشدی 300 درصدی را نشان می دهد و از 15 درصد در اواخر دهه 1960 به نزدیک 50 درصد در سال 2000 رسیده است. این تغییرات به آمریکای شمالی و اقیانوسیه محدود نمانده و اروپا نیز روندهای مشابهی از آن را تجربه کرده است. هم خانگی در اروپا پدیده جدیدی نیست و قبل از انقلاب جنسی دهه 1960 نیز به علل گوناگون در برخی جوامع اروپایی یافت می شد. البته در آن زمان عملی غیرقانونی، مشمول مجازات و نادر بود
به اصل کلمه که می پردازی (white marriage) معادلی برای آن در فرهنگ آکسفورد نمی یابی اما در فرانسه به ( ازدواجی قانونی و بدون روابط جنسی ) معنی شده است (A marriage without sexual relations) و این باز تعجب بیشتر را بر می انگیزد که معنای غربی آن کاملا متفاوت است و به ازدواجهایی دلالت دارد که با انجام مراسم قانونی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسائل دیگر از آن استفاده می شود. اما چیزی که از آن به زندگی مشترک زن و مرد به همراه روابط جنسی بدون ازدواج یاد می شود در فرهنگ آکسفورد "cohabitation" یعنی "همباشی" آمده است، یعنی حتی فرهنگ غرب نیز این رابطه را ازدواج نمی داند و "همباشی" تعریف می کند.
( Live together and have a sexual relationship without being married)همچنین واژه "White wedding" به ازدواجی رسمی در کلیسا که در آن عروس لباس سفید می پوشد گفته می شود.
(A traditional church wedding at which the bride wears a formal white dress)اما چطور شده لغت "همباشی" فرنگی به فرهنگ ایران که آمده "ازدواج سفید" نام گرفته است؟!ریشه کلمه "ازدواج سفید" را که جستجو می کنی اولین بار توسط رسانه های بیگانه، معاند و ضد دین از آن استفاده شده و خبر از رواج آن داده اند و معلوم نیست از آن سر دنیا از کجا فهمیده اند این گونه ازدواج در ایران رواج یافته! دلیل آن نیز مشخص است؛ تابو شکنی و حرمت زدایی از جامعه و رواج و عادی سازی نوعی رابطه نامشروع و نامتناست با فرهنگ ایران. بعد از آن نیز متاسفانه رسانه های داخلی از روی غفلت برای اینکه از قافله عقب نمانند و به آسیب شناسی آن بپردازند و یا برای فروش خود یا کلیک مخاطبان خود خوراک تهیه کنند از این واژه استفاده کرده اند و متاسفانه برخی کارشناسان، روانشناسان و مسئولان نیز با استفاده از آن به فراگیری واژه دامن زده اند. اما آمارها نشان میدهد امروزه، زندگی بدون ازدواج یکی از شیوههای رایج زندگی در غرب است. بیش از دوسوم زوجهای آمریکایی پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر زیر یک سقف میگذرانند. در سال ۱۹۹۴، حدود ۳/۷ میلیون زوج آمریکایی بدون ازدواج با یکدیگر زندگی میکردند و نزدیک به اواخر دهه ۱۹۹۰، حداقل ۵۰ تا ۶۰ درصد زوجها حداقل پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر میگذراندند. این در حالی است که تا پیش از ۱۹۷۰، زندگی بدون ازدواج در ایالات متحده غیرقانونی بود. طبق آمار آمریکا، تعداد زوجهای ازدواجنکردهای که با یکدیگر زندگی کردهاند، از ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ ده برابر شده و اکنون، زندگی بدون ازدواج، به مرحلهای عادی در روند آشنایی دو فرد تبدیل شدهاست.
حکم قانونی
در جمهوری اسلامی ایران فقط ازدواج هایی به رسمیت شناخته می شوند که در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در این نوع ازدواج ها تکالیف دو طرف مشخص است و هر اتفاقی که پس از ازدواج بیفتد، قانون مسئولیت دو طرف را مشخص کرده است. همچنین در صورت بروز اختلاف یا موارد جرم با مراجعه به قانون می توان مسئله را پیگیری و حل کرد. در قانون جمهوری اسلامی به تبعیت از دین اسلام، ازدواج سفید به رسمیت شناخته نشده است و جرم محسوب می شود. طبیعتاً وقتی قانون اصل این ازدواج را جرم می داند هیچ گاه مسئولیت پیگیری تبعات آن را بر عهده نمی گیرد و با تبعات آن نیز همانند جرم برخورد می کند. بر اساس قانون، ازدواج های دائمی که طرفین پس از جاری شدن صیغه عقد برای ثبت آن در دفاتر ثبت اسناد رسمی اقدام نکنند، گرچه به لحاظ شرعی، معتبر هستند؛ اما قانونی نیستند و برای زوجین مجازات در پی دارد.
طبیعتا وقتی قانون اصل این ازدواج را جرم می داند هیچ گاه مسئولیت پیگیری تبعات آن را بر عهده نمی گیرد و با تبعات آن نیز همانند جرم برخورد می کند. «ازدواج سفید» را میتوان تحت عنوان رابطه نامشروع در فصل ۱۸ قانون مجازات اسلامي با عنوان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومي معرفي کرد و در ماده ۶۳۷ اين قانون تشريح شده است. اين جرم در قانون اينگونه تعريف شده است كه «هرگاه زن و مردي كه بين آنها علاقهی زوجيت نباشد، مرتكب روابط نامشروع يا عمل منافي عفت غير از زنا از قبيل تقبيل يا مضاجعه شوند، به شلاق تا ۹۹ ضربه محكوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراهکننده تعزیر میشود ». براساس آموزههای دینی اگر چنانچه روابط بین مذکر و مونث که به سن بلوغ رسیدهاند از طریق شرعی آن یعنی جاری شدن صیغه نباشد، رابطه نامشروع است که این رابطه اعم از این هم میشود که در کافیشاپ، چای خوردن و قدم زدن در پارک باشد، که البته عموماً جوانها از آنان بیاطلاع هستند. در حالی که براساس قوانین جاری ما در همین حد هم، بدون خواندن صیغه و یا عدم اطلاع خانواده، رابطه نامشروع احراز میشود. حتی نشستن در ماشین و صحبت کردن نیز رابطه نامشروع است و جزای اثبات جرم رابطه نامشروع شلاق است که بعضاً به جهت تکمیل مجازات حتی تبعید نیز در نظر گرفته میشود، چه رسد به همخانگی دو نفری بدون صیغه ازدواج، یا همان «ازدواج سفید» که قطعاً عنوان رابطه نامشروع بر آن صدق میکند، آن هم رابطه نامشروعی که تداوم و استمرار دارد! و چه بسا باعث اثبات رابطه زنا و مجازات حدّی صد ضربه شلاق نیز بشود.
مراحل ازدواج سفید
این پدیده نوظهور اجتماعی پنج مرحله دارد که عبارت اند از:
الف) مرحله آشنایی
در این مرحله دختر و پسر در خیابان و یا در مکان های دیگر با یکدیگر آشنا می شوند، سپس به افشا وضعیت خود می پردازند و دردها و محرومیت ها و طرد شدن های مکرر خود را با یکدیگر در میان می گذارند. در بیشتر موارد طرفین خود را غوطه ور در مشکلات و بدبختی ها معرفی می کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگران را تحریک کنند.
ب) مرحله عاشق شدن
پس از آنکه دو طرف از دردهای بی شمار، محنت های فراوان و مصائب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می شوند. این نزدیکی منجر به ایجاد علقه و ارتباط محبت آمیز می شود؛ البته نه عشقی که موجب تعالی و رشد می گردد، بلکه عشقی که به جهت جبران محرومیت های گذشته است.
ج) مرحله به هم پیوستن
پس از آنکه طرفین احساس کردند یکدیگر را می فهمند تصمیم به با هم زیستن می گیرند؛ لیکن چون به صورت کامل اجتماعی نشده اند و وجدان اخلاقی (سوپر ایگو) قوی ندارند، برای با هم زیستن راه کج روانه و ناهنجار را پیش می گیرند.
د) مرحله بروز تعارض و تنش
به وضوح می توان پیش بینی کرد افرادی که تن به این رابطه می دهند، دنیایی سرشار از تعارض، درگیری و مسائل حل نشده دارند. به همین جهت، دیری نمی پاید که عشق و عاطفه اولیه به تمامی رنگ می بازد و جای خود را به نفرت و کینه و خود سرزنش گری می دهد.
ه) مرحله خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری
زیست سیاه مشترک دیری نمی پاید؛ چراکه به گونه ای ناهنجار شکل گرفته است. با پیدا شدن تعارض ها دو طرف قادر به بهره گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده نیستند. در نتیجه به این رابطه خاتمه می دهند و چیزی جز احساس شرم و شکست برای طرفین، خصوصاً برای زن، باقی نمی ماند.
زنان، قربانی بزرگ ازدواج سفید
بزرگترین قربانی این ماجراجویی امروزی زنان و دختران جوانی هستند که با هزینه کردن عشق، عاطفه، زندگی و جوانی شان به روسپیان سیاری تبدیل می شوند که ناآگاهانه و ناخواسته فحشا و به تبع آن آسیب های اجتماعی ناشی از آن را در جامعه ترویج می دهند. متاسفانه این سبک از زندگی و رواج آن در جامعه موضوعی است که مردم و مسئولان با کم توجهی به راحتی از کنار آن عبور می کنند و هنوز کمترین تلاشی برای سبب شناسی و ریشهیابی آن انجام نشده است.
گاهی پیش می آید که ما شهروندان جامعه ایرانی به عنوان یک کشور در حال گذار با الگوبرداری از کشورهای غربی، آزادی های رایج در این کشورها را نوعی روشنفکری محسوب کرده و بیآنکه نسبت به جایگزین کردن ارزش های فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در الگو برداری هایمان از کشورهای توسعه یافته و درحوزه های مختلف اقدام کنیم باب گفتوگو و اظهار نظر را حول وحوش مسائلی که به نوعی خطوط قرمز اخلاقی جامعه هستند میبندیم. اگر بخواهیم با توجه به بافت فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورمان سخن بگوییم جدای از اینکه این سبک زندگی از منظر شرعی و اخلاقی پذبرفته نیست همانطور که پیشترهم اشاره شد تبعات آن در وهله اول دامنگیر زنان می شود چرا که طبیعت لطیف و زیبای زن میل به سرمایه گذاری روانی و عاطفی دارد و از آنجا که این سبک از زندگی برمبنایی سست استوار است که تعهد و مسئولیتی را متوجه مرد نمی کند بنابراین مرد مختار است هر زمان که بخواهد از این ارتباط خارج شود این در حالیاست که از منظر روانشناختی و فیزیولوژیک ساختار ذهنی زن ومرد متفاوت بوده و ضرر و زیان این گسستگی عشقی و ارتباطی بیشتر متوجه زنان است چرا که ازدواج واقعی زن با شخص دیگری بعد از سال ها بیسرانجامی و شکست عاطفی و عشقی ناممکن به نظر می رسد مگر اینکه با یک دروغ بزرگ شروع شود که هرلحظه امکان برملا شدن دارد واین به معنی تجربه اضطراب و استرس همیشگی در زندگی زن است.
بنابراین این شکست عاطفی می تواند برای روحیه حساس زن بسیار زیان بار باشد به خصوص اینکه این همزیستی به هیچ عنوان در فرهنگ ایرانی نمی گنجد و خود این خودسانسوری دامنه و عمق شکست روانی را وسعت می بخشد به خصوص اینکه انگیزه چنین ازدواج هایی برای زنان اگر از بعد اقتصادی اش مطرح نباشد بیشتر به امید منتج شدن آن به ازدواج صورت می گیرد که اکثرا هم بعد از بهره مندی جنسی مرد از زن در این نوع رابطه ، غیر محتمل مینماید.
همچنین بارداری زن خود موضوع مهمی است که نباید از آن غافل شد چراکه نگاه ها را متوجه زن بارداری مینماید. که تا پیش از این صحبتی از ازدواج وی در نزد فامیل و آشنایان نشده است و اینجاست که سیکل معیوب و آسیب زای چنین رابطه ای رخ مینماید. معمولاً در این مواقع به خاطر جلوگیری از آبروریزی در انظار عمومی زن مجبور به سقط جنین غیر قانونی شده و صدمات ومشکلات بهداشتی ناشی از این عمل سلامت زن را با خطرجدی مواجه می سازد. حتی اگر فرض کنیم که زن خواهان داشتن فرزند از چنین پیوندی باشد نتیجه آن فرزند نامشروعی است که از بدیهی ترین حقوق انسانی اش محروم است.
علت گرایش به ازدواج سپید در ایران
عوامل متعددی در گرایش جوانان به ازدواج سپید دخیل هستند از عوامل اقتصادی گرفته تا عوامل روانی و اجتماعی که ما به تفکیک به بررسی دخالت موارد مذکور در شیوع این پدیده در ایران خواهیم پرداخت. علت روانی
غریزه در مراحلی از حیات رشد یافته و زمینه بیداری فرد را فراهم می آورد. این سیر به طور طبیعی سیر میشود. با هیچ دستور و بخش نامه و یا شعار و شیونی قابل جلوگیری نیست اما در پاره از این موارد این بلوغ یا بیداری جنسی و در پی آن تمنیات درونی زمینه های انحراف را در نوجوان فراهم میکند و به لغزشهای بعدی می انجامد. بدیهی است انسانها نیز همانند حیوانات دارای غریزه جنسی هستند و این امری طبیعی در هر دختر و پسر جوان است و این از امانت های مهم و نیرومندی است که خداوند در وجود آدمی به ودیعه نهاده است. از نظر روانشناسی میل جنسی به محض شروع نوجوانی آرام آرام بیدار و شکوفا میگردد و رفته رفته تمامی وجود نوجوان را فرا میگیرد تا جایی که در مقطعی از سن انسان را زیر تاثیرات سخت و سنگین خود قرار میدهد به طوری که اغلب در سنین 20 تا 30 سالگی یک جوان خود را در برابر کنترل این غریزه ناتوان احساس میکند. طبیعی است وجود این غریزه علتی است که عشق و علاقه در نوجوان را ایجاد میکند و زمینه های ایجاد یه رابطه با جنس مخالف را در خود میبیند، اما نکته حائز اهمیت اینجاست که گاه رابطه با جنس مخالف صرفا" به دلیل عشق به طرف مقابل نیست و گاهی نوجوان یا جوان با انگیزه رابطه جنسی اقدام به برقراری رابطه جنسی میکند . امروزه به دلیل عدم آموزش های لازم در سنین پایین و عدم وجود شناختی کامل از سنین کودکی بین یک پسر و دختر زمینه هایی را ایجاد کرده که به موجب لبریز شدن غریزه جنسی در جوانان راهی جز هم خانگی بوجود نمی آید. امروزه در کشور ما فعالیت های روزانه یک شخص نوجوان نیز تحت تاثیر پاسخ به نیاز های جنسی خود قرار دارد. عدم آموزش والدین از سنین کودکی به کودک، وجود برخی ممیزی و سانسورهای بیهوده در کتب و رسانه های تصویری، وجود فضای بسته و امنیتی در اماکن عمومی و آموزشی به ندرت منجر به ایجاد بیماری به نام « گرسنکی جنسی » در جوانان گردیده است و این را می توان نوعی بیماری روانی در سیستم کشور دانست که پیامدهای خطرناکی مانند خشونت جنسی علیه زنان را میتواند در پی داشته باشد . امروزه یک کودک خردسال در سنین اولیه خود با سوال ها و کنجکاوی های متعددی رو به رو میشود و گاه پیش آمده است که که یک کودک در مواجه با یک تصویر که شاید غیر اخلاقی تلقی گردد هم این سوال برایش پیش آید که این چیست؟ که امروزه اغلب والدین با عیب است و زشت است پاسخی مبهم و واهی به کودک می دهند و این از عادت بد و اشتباه والدین است. و این منجر به ایجاد تصویری مبهم از آن در ذهن کودک طی مدت ها میگردد پس از آن بدیهی است در سنین بالاتر و در مواجهه با گروه دوستان و همکلاسی ها به پاسخ خود می رسد و این خود نخستین خطر را برای نوجوان بوجود می آورد به این دلیل که به طبع سنین نوجوانی و جوانی که غرایز جنسی برای نوجوان مشکلات عدیده ای ایجاد میکند، فرد توان مطرح کردن این مشکلات را به سبب عدم راحتی و ارتباطی که از قبل بوجود نیامده نخواهد داشت چراکه از سنین پایین این مشکلات برای کودک عیب خوانده شده است. در این شرایط چه کسانی جز والدین که دلسوز و حامی فرزندان هستند میتوانستند راه صحیح را به فرزند نشان دهند ؟ در کنار این مورد نظام آموزشی نیز تا حدود زیادی در شکل گیری طبیعت غریزه فرد نقش دارد و در این خصوص نظام آموزشی ایران از دوران پیش از دبستان تا پیش از دانشگاه قابل نقد است ؛ به این دلیل که نظام آموزشی فاقد وجود مشاوران و معلمانی که آموزش های لازم را در این زمینه ها دیده باشند می باشد، چراکه در این مورد هم فرد مانند مواجه با والدین مشکلات جنسی خود را نمیتواند با کسی در میان بگذارد آموزش های درسی در این دوران صرفا" به آموزش های احکام و غسل و ... می باشد و وجود مربیان جوانی که با روحیات نوجوان آشنا بوده و آموزش های لازم را دیده اند در این سیستم ضروری است، نحوه آموزش مربیان نیز می بایست به صورت انفرادی به اقتضا زمان های مناسب باشد چرا که بدیهی است در جمع امکان طرح مشکلات جنسی نوجوان برایش فراهم نمی باشد. تربیت جنسی باید حتی از سال های قبل از دبستان آغاز شود و کودک در هر مرحله از سنین عمر خود، اطلاعات جامع تری در این باره کسب کند. این مایه تأسف خواهد بود، اگر دختری که آماده ازدواج است، آن قدر نسبت به مسائل جنسی ناآگاه باشد که بدترین خاطرات زندگی او مربوط به زمان عروسی او باشد. رسانه ها نیز میبایست در چارچوب قوانین و مقررات اسلام زمینه های آموزشی را در کشور فراهم کند، و همانطور که بستن اول و آخر یک خیابان به این دلیل که در این خیابان جرم اتفاق می افتد برای پیشگیری از جرم کار اشتباه و غلطی است، وجود برخی محدودیت ها و سانسورها و تفکیک های جنسیتی که گاهی در محاکم اسلامی هم مورد پسند نیست و نوعی افراط به شمار میرود امری اشتباه و غلط است، با این توضیح که وقتی تصویر زن یا مرد از نظر پوشش و آرایش در رسانه با آنچه در کوچه و خیابان است متفاوت است این در رفتار فرد در جامعه تاثیر مستقیم دارد به این دلیل که فرد با مشاهده یک نوع پوشش وقتی در جامعه با پوشش متفاوت مواجه میشود گرایش و میل جنسی بیشتری از خود بروز میدهد و برایش تازگی دارد. حال آنکه عدم ممیزی ها و سانسورها و برخی فیلترهای بی مورد به مرور غریزه را از حالت کنجکاوی به حالت عادی ایجاد کرده و فرد با مواجه با تصویر ناهنجار واکنشی از خود بروز نمی دهد. یا اینکه از دیدگاه امانوئل کانت فیلسوف در جوامعی که در آن تفکیک جنسیتی تا سنین بالا صورت می گیرد باعث بد بینی دختران نسبت به پسران و طعمه بودن دختران از دید پسران میگردد، در اوج گرایش و کشش با پیش زمینه ای آلوده عاشق می شوند و بدون هیچ شناختی که این تبعاتی مثل جدایی زوجین در آینده را در پی دار، در این حالت عشق می میرد و ارتباط نابود می گردد و مردان این جوامع تنوع طلب و زنانش مرد ستیز می گردند. هنوز به صورت جدی این سوال مطرح نشده است که چرا نگاه یک جوان ایرانی به یک دختر جوان بیشتر از اینکه یک نگاه عادی باشد نگاهی توام با تحریک و شهوت است ؟ حال آنکه وقتی زمینه های ذهنی، روانی، آموزش های جامع و آکادمیک و روابط عادی، عقلانی و شرعی از سنین کودکی وجود داشته باشد عکس العمل شخص جوان نیز در این شرایط کاملا عادی میگردد. حال با این وجود و به دلایل مذکور شخص جوان به دلیل عدم کنترل جنسی خود و همراه با دلایل اقتصادی و جامعه شناختی که در ادامه به آن میپردازیم رو به رابطه با جنس مخالف می رود و تنها راهکار را هم خانگی با جنس مخالف می یابد و بدینوسیله زمینه روانی برای ازدواج سپید فراهم میگردد .
علت اقتصادی
عوامل اقتصادی فراوانی وجود دارد که فرد را از ازدواج شرعی منصرف میکند و یا ازدواج جوانان را تا حد زیادی به تاخیر می اندازد، علت افزایش سن ازدواج در مردان به 30 سال و زنان به 26 سال چیست ؟ چرا سال به سال سن ازدواج افزایش می یابد ؟ چرا آمار ازدواج شرعی سال به سال رو به کاهش است ؟ بدیهی است عوامل اقتصادی نقش اساسی را دارند ولی این عوامل از طرفی سن ازدواج سپید را کاهش و متاسفانه سال به سال به افزایش آن کمک می کنند .
مهمترین دغدغه جوانان اشتغال است، این دغدغه درعین حال زمینهساز دیگر مشکلات جوانان است. آمار رسمی بیانگر وجود 24 درصد بیکاری در میان جوانان است و 1.1 میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی به بازار کار دسترسی ندارند و به زودی 4.5 میلیون نفر دیگر نیز به آنها می پیوندند. نرخ بیکاری زنان به 43 درصد رسیده است، در سه ضلع مسائل و دغدغههای جوانان، برنامهریزان و متولیان، والدین و جوانان قرار دارند. بنابراین هر سه گروه باید در تبیین سیاستها و برنامهها برای آینده جوانان مشارکت داشته باشند.تا زمانی که مسئله اشتغال سامان نگیرد و جوان نتواند به لحاظ اقتصادی مستقل شود طبیعی است که مشکلات ازدواج و مسکن او نیز حل نخواهد شد. با این وجود تنها اشتغال، تحصیل و ازدواج دغدغههای ذهنی او نیستند.مسائل دیگری نیز وجود دارد که به صورت زنجیروار با یکدیگر مرتبطند. امروزه کاهش میزان و کیفیت رابطه با والدین، ناامیدی نسبت به آینده و مبهم بودن آن، تمایل به زندگی مجردی و مستقل از خانواده، نبود مهارتهای لازم برای حل مشکلات زندگی از دیگر مسائل جوانان و کاهش آستانه تحمل در رویارویی با مشکلات است. با توجه به اینکه شیوع مسائل در میان گروههای همسالان جوان سریع تر از سایر گروهها است، هر تحولی در میان شیوه زندگی جوانان بلافاصله سایر گروه همسالان را هم تحت تاثیر قرار می دهد.تا چند سال پیش زندگی تجردی شیوه مناسبی برای زندگی جوانان چه از نظر آنان و چه از دید خانوادهشان نبود ولی استقلال اقتصادی نسبی در اقشاری از جوانان و ادامه تحصیل آنان باعث شده است که زندگی در خانههای مجردی به یک سبک زندگی تبدیل شود که این شیوه زندگی در سنین پایینتر تبعات نامناسبتر و گستردهتری به همراه دارد. ضمن اینکه فرهنگ جامعه ما نگاه مثبتی به زندگی مجردی ندارد و تبعاً مشکلات بیشتری به لحاظ اجتماعی در مسیر آنان قرار می گیرد. در چنین شرایطی است که اولین عامل رو آوردن به زندگی مجردی یعنی استقلال از خانواده به سبب مهاجرت تحصیلی فراهم می گردد، که در این مورد در بخش بعدی مفصل بحث خواهد گردید . اما نخستین عامل اقتصادی در رو آوردن به ازدواج سپید را اشتغال جوانان میتوان دانست، گاه بیکاری یک فرد جوان وی را به مهاجرت شغلی سوق میدهد، بدیهی است در این شرایط فرد حتی به بهانه پناهگاه زمینه رو آوردن به این ازدواج را فراهم می بیند . بیکاری از آن جهت هم که معمولا در عرف ایران خانواده دختر نظر مثبتی نسبت به پسر بیکار ندارند نیز مشکلی دیگر است .
عامل دیگر کاهش ازدواج شرعی و رو آوردن به ازدواج سپید مهریه های سنگین است. بدیهی است آنچه امروزه در عرف به عنوان مهریه تعیین میگردد هزینه چشمگیری است که بعضا پرداختش در توان افراد پر درآمد هم نیست، علت چیست ؟ و چرا این عادت بد سالهاست تبدیل به عرف خانواده ها گردیده است ؟ به نظر توقعات بالای دختران را مهمترین عامل مهریه های سنگین می بایست برشمرد از طرفی عادت و خوی چشم و هم چشمی که مبدل به ویژگی ذاتی کثیری از دختران گردیده است را هم میتوان در شیوع مهریه سنگین تاثیر گذار دانست، زیرا با کمی فکر عمیق میتوان دریافت ازدواجی که بر پایه عشق به یکدیگر بنا نهاده شده باشد با تعیین مهر سنگین همخوانی چندانی ندارد .اخیرا نظام حقوقی و قضایی ایران برای تعدیل و کاهش مهر اقدام به تعیین سقف نموده است. این اقدام قابل نقد است؛ زیرا اولا بر اساس ماده 1080 قانون مدنی تعیین مهر بر عهده طرفین است و این با روح این ماده در تعارض است و دوم اینکه علقه زوجیت بین دختر و پسر بر پایه عشق و علاقه به یکدیگر بسته می شود و امروزه ازدواجی که بدونه علاقه و عشق انجام شود چیزی محال و غیر منطقی است، از طرفی وقتی علاقه طرفینی باشد میزان مهر نیز که با تراضی دو طرف است تا حد زیادی توسط زوجین کاهش می یابد زیرا تصور اینکه دختر با توجه به علاقه خود به طرف مقابل زیر بار مهریه سبک نرود غیر ممکن است. مورد دیگر از عوامل کاهش ازدواج شرعی را میتوان در هزینه ها و مخارج سنگین عروسی دید، امروزه یک مجلس عروسی معمولی چیزی بالغ بر 40 تا 50 میلیون هزینه دارد، حال آنکه در ازدواج سپید دختر و پسر تعهد مالی کمتری نسبت به یکدیگر خواهند داشت، بدیهی است این مخارج سنگین بیش از هرچیز یه فرد جوان را دلسرد میکند و این خود تاثیر زیادی در کاهش ازدواج خواهد داشت، رکود و تورم بیش از حد و اقتصاد بیمار در ایران در سال های اخیر تاثیر زیادی در افزایش هزینه ها گذاشته است، دولت ایران سالهاست در جهت کمک به جوانان به خصوص در بحث ازدواج تاکید زیادی دارد و اعطای وام های ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران گواه این مدعاست، اما از طرفی راه های دسترسی به این وام ها و شرایط آن از طرف دولت به قدری محدود میگردد که گاه این پروسه طولانی نیمه کاره رها میگردد. اقدامات دولت در زمینه حمایت از جوانان و در جهت کاهش سن ازدواج اقداماتی قابل نقد است؛ به این دلیل که حمایت از جوانان منوط به تامین شغل، مسکن، هزینه های ازدواج و وام های با درصد پایین و زودپرداخت می باشد، که همه اینها زیرساخت ها و اقتصاد فعالی را می طلبد، لذا دولت می بایست ابتدا زیرساخت های اقتصادی خود را درمان کند و آنچه مانع اشتغال و توسعه اقتصاد است مانند تحریم را برطرف کند نه اینکه صرفا" از جیب خالی وام های غیر قابل پرداخت را اعلام کند. بدیهی است شرایط اقتصادی که زمینه ازدواج سپید را در کشور فراهم میکند به اقدامات دولت در این زمینه برمیگردد. عوامل دیگری نیز در کاهش ازدواج مشروع دخیل هستند مانند فاصله بین فقیر و غنی که این مورد هم به خصوص در ایران یکی دیگر از عوامل شیوع ازدواج سپید می باشد. دولت ها نقش محوری در کاهش این فاصله دارند و جنبه حمایتی دولت می تواند در این زمینه هم ظهور یابد .
عوامل اجتماعی
عوامل اجتماعی فراوانی در شیوع ازدواج سپید به داخل کشور تاثیر دارند، عواملی که قبل از هرچیز زمینه های ازدواج شرعی را از بین میبرند و فرد جوان را به سمت این نوع ازدواج های غیر شرعی سوق میدهند.معمولا" با پایان تحصیلات در دوره متوسطه اکثر جوانان وارد دانشگاه می گردند و عده ای هم به تحصیل خود خاتمه داده و پس از گذران خدمت سربازی وارد محیط کار می شوند. در هردومورد به اقتضا شرایط اکثرا" مهاجرت می کنند، مهاجرت هایی از نوع تحصیلی و شغلی ؛ پس از این مهاجرت های فردی بدیهی است در اولین اقدام فرد به فکر سرپناهی برای خود می باشد، و در اولین گام یک خانه مجردی برای خود تهیه میکند. و بدین ترتیب زمینه برای افزایش خانه های مجردی فراهم می گردد، عوامل دیگری مضاف بر موارد مذکور هم در افزایش خانه های مجردی در کشور دخیلند مانند استقلال طلبی و تعارض های نسلی که یک به یک به تشریح هریک خواهیم پرداخت :
بند اول : مهاجرت تحصیلی
اکثرا" مهاجرت تحصیلی در دوران دانشگاه اتفاق می افتد، یعنی معمولا از سن 18 تا 22 و یا حتی تا 25 سالگی و تقارن این دوره از سن که معمولا میزان نشاط و لذت طلبی بیشتری در فرد جوان وجود دارد با فاصله گرفتن از محل زندگی و خانواده زمینه های استقرار در خانه مجردی در این شرایط برای فرد فراهم میگردد .بند دوم : مهاجرت شغلی
مهاجرت شغلی معمولا" بعد از تحصیلات یا بعد از خدمت سربازی صورت میگیرد، گاهی فرد مجبور است به دلیل تامین هزینه های خود کیلومترها دورتر از محل زندگی خود به کارکردن بپردازد و در این شرای برای خود سرپناهی در نظر خواهد گرفت .
بند سوم : استقلال طلبی
گاهی شرایط اقتصادی و اجتماعی فرد به گونه ای رقم میخورد که امکان ازدواج برای فرد تا مدت ها فراهم نیست یا اینکه فرد قصد ازدواج پیدا نمیکند یا به دلیل عواملی مثل طلاق یا فوت همسر دیگر تمایلی به ازدواج ندارد و از طرفی افزایش سن امکان ادامه زندگی وی با والدین را غیر ممکن می سازد، در این صورت فرد بدیهی است که به استقلال فکر میکند و با جدایی او از والدین زندگی فردی و مستقلی برای خود مهیا میکند .بند چهارم : تعارض های نسلی
یکی از عوامل مهم رو آوردن جوانان به خانه های مجردی امروزه تعارض های نسلی درنتیجه تضعیف بنیه های خانوادگی است، امروزه برخی از جوانان به بهانه آنچه با طرز تفکر سنتی در مقابل طرز فکر مدرن خود می پندارند دچار اختلافاتی با والدین می شوند و گاهی اوقات دامنه این اختلافات فراتر از این می رود و جوان برای رهایی از این مشکل به دنبال استقلال خود برمی آید و زندگی مستقل برای خود مهیا می سازد. به طور کلی با جمیع این شرایط خانه های مجردی افزایش چشمگیری یافته اند و طبع آن زمینه اولیه ازدواج سپید که همان خانه مجردی برای جوانان است فراهم گردیده است، این مورد را میتوان از عوامل مهم شیوع ازدواج سپید در کشور دانست .
در ادامه لازم به ذکر است در عوامل گرایش دختران جوان به ازدواج سپید با پسران باید کمی تفاوت قائل گردید، دختران روحیاتی متفاوت از پسران دارند امروزه از نظر جامعه شناسی کاهش میزان رابطه دختران با والدین، احساس تنهایی و حقارت به سبب آنچه در جامعه تبعیض علیه خود می پندارند و همچنین وجود روحیات لطیف و احساسی تر نسبت به پسر و به تبع آن نیاز به پناهگاهی امن برای ارضای نیازهای عاطفی وجه افتراق گرایش دختران به ازدواج سپید در ایران با پسران است .
دیدگاهها
در حال حاضر این نوع نگاه به روابط مرد و زن موافقان و مخالفان زیادی دارد و رواج زندگی زناشویی بدون ازدواج در کشوری با شاخصههای فرهنگی اسلامی، بهعقیدهٔ برخی نگران کننده است.
فاصله میان رسیدن به بلوغ جنسی و تشکیل خانواده زوجینی، هر روز بیشتر میشود. به عنوان مثال اگر سن رسیدن به بلوغ جنسی و سن ازدواج را بر اساس آمار های موجود به ترتیب ۱۳ و ۲۸ سال بگیریم، به یک شکاف ۱۵ ساله میان رسیدن به بلوغ جنسی و ازدواج خواهیم رسید. شیوع پدیده زندگی زناشویی بدون ازدواج نیز نتیجهٔ همین شکاف ۱۵ ساله است.
در زندگی زناشویی بدون ازدواج یکی از آسیبهای جدی مربوط به نوع زندگی مخفیانهای است که افراد مجبور خواهند بود از اجتماع و خانواده در پیش بگیرند این موضوع بار روانی زیادی را در بلند مدت بر دختر و پسر خواهد داشت. آنهایی که دارای زندگی زناشویی بدون ازدواج هستند، اغلب این دشوار است که این افراد رازشان را حفظ کنند. آنها مجبورند پشت سرهم دروغ بگویند تا حقیقت مشخص نشود.
جنبه منفی ازدواج مدنی بچههای مشترک هستند. البته بچهها در این نوع زندگی میتوانند باعث تقویت خانواده باشند، مهم نیست خانواده رسمی یا غیر رسمی باشد.
این افراد توجیه میکنند که هزینه ازدواج چه از لحاظ فردی و چه اجتماعی بسیار گسترده است و اگر یک زندگی رسمی آغاز شود امکان بازگشت به دوران مجردی بسیار سخت است.
جوان امروزین اکنون جز ازدواج و تشکیل خانواده، اهداف دیگری نیز در سر دارد و احتمال میدهد که مسئولیتهای پس از ازدواج، میان او و رؤیاهایش فاصله بیندازد. فرد چنین گمان میکند که تعهدات زناشویی، بالهای بلندپروازی او را کوتاه میکند و تلاش برای تأمین معیشت را جایگزینش خواهد کرد.
دکتر جمیز سی دابستون در رابطه با بحران خانواده در آمریکا میگوید: خانوادههایی که با زوجهای ازدواج نکرده اداره میشود رشد ۷۲٪ یافته و برعکس؛ تعداد خانوادههای سنتی مرسوم به کمتر از ۲۵٪ کل خانوادهها کاهش یافته است.
نیمی از زوجها در غرب گزارش کردهاند که قبل از ازدواج با هم همخانه بودهاند. دکتر امیدعلی احمدی میگوید در این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «همباشی» نیز شناخته میشود، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است. مهدی بیاتی روانشناس نیز معتقد است زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمیتوان ازدواج نامید؛ بلکه چنین رابطهای با اهدافی مانند برآوردن نیازهای جنسی و روانی برقرار میشود. زمانی که شادابی و نشاط زن به مرور زمان کاهش یابد، ممکن است علاقه مرد به ادامه زندگی با او کم شود و او به زن دیگری گرایش پیدا کند. نژاد فرید درباره تبعات آن میگوید که از نظر قانونی جرم و از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود.
دکتر امانالله قرایی مقدم جامعهشناس معتقد است در این رابطه زوجین خانواده نیستند بلکه یک خانوار را شکل میدهند، زیرا خانواده به معنای وصلت دختر و پسر و تشکیل یک زندگی است اما خانوار زمانی استفاده میشود که افرادی زیر یک سقف زندگی میکنند. از دید وی دختر در این رابطه به نوعی روسپی گری میکند. وی تجردگرایی دختران، کمرنگ شدن اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی مردم، الگوبرداری از ماهواره و رسانههای بیگانه بویژه سریالهای ساخت ترکیه و امریکای جنوبی از جمله عوامل رشد پدیده موسوم به «ازدواج سفید» هستند. بی اعتنایی به نظام خانواده، عدم مسئولیت پذیری دختران و پسران برای زندگی اجتماعی و جامعه پذیر کردن آنها، نبود امکانات برای ازدواج از جمله مسکن و بیکاری میتواند در شکل گیری چنین روابطی تاثیر گذار باشد. از دید وی این رابطه تنها تا زمانی ادامه پیدا میکند که دختر بر و رویی دارد، در حقیقت این زنان تبدیل به روسپی میشوند.
کلیسای انگلیستان نیز برای اولین بار اعلام کرد زوجهایی که پیش از اینکه ازدواج کنند بچه دار شدهاند برای ازدواج رسمی به کلیسا بیایند. نیمی از زوجها در غرب پیش از ازدواج همخانه بودند اکنون، زندگی بدون ازدواج، به مرحلهای عادی در روند آشنایی دو فرد تبدیل شدهاست.
از نظر موافقان اولین مزیت این نوعی زندگی مشترک عشق است، وقتی عاشقان دیگر نمیتوانند بدون یکدیگر زندگی کنند. اینجا ازدواج مدنی چارهٔ خوبی است لذا هر دونفر آگاهانه تصمیم میگیرند تا با هم زندگی کنند نه اینکه یکی به خاطر خواستهٔ دیگری خودش را قربانی کند.
عامه نیز بر این عقیدهاند که همخانگی به عنوان یک دوره امتحان برای مشاهده اینکه آیا رابطه خوب عمل میکند یا نه، مفید است. و همخانگی به عنوان یک فرهنگ معرفی میشود.
دختر و پسر از ابتدا با هدف آشنایی و برقراری رابطهای برای شناخت و با تکیه به این جمله که تا زیر یک سقف زندگی نکنیم شناختی پیدا نمیشود وارد رابطه همخانگی میشوند.
اما با این وجود بر خلاف باور عامه همخانگی پیش از ازدواج نمیتواند دلیلی برای استحکام خانواده در آینده باشد. مطالعات روی آمارها نشان میدهد ازدواجهایی که زوج قبل از آن با هم دارای زندگی زناشویی بدون ازدواج بودهاند نسبت به ازدواجهایی که زوج چنین سابقهای نداشتهاند، بیش از ۵۰ درصد بیشتر با خطر طلاق مواجه است. و معمولاً کسانی که ازدواجهای دوم و سوم را تجربه میکنند رابطه چندان خوشبختتر و موفقتری را کسب نمیکنند.
امروزه همخانگی شیوهای برای جایگزینی ازدواج یا آغازی برای ازدواج در غرب شناخته شده است؛ البته با توجه به آمارها برای مثبت بودن کارایی همخانگی، تردیدهای فراوانی وجود دارد. در تحقیقاتی که در غرب موجود است ثابت شده در زندگیهای همخانگی سوء استفاده طرفین بیشتر اتفاق میافتد تحقیقات زیادی دریافتهاند که حملات جسمی در بین زوجهای دارای زندگی زناشویی بدون ازدواج، نسبت به زوجهایی ازدواج کردهاند بسیار رایجتر و شدیدتر است. جامعه امریکا افراد را ترغیب میکند تا بر حال متمرکز شوند و برای امروز زندگی کنند؛ اما ازدواج رسمی نشانه تاکید بر آینده است.
این احتمال وجود دارد که افزایش زندگی زناشویی بدون ازدواج دختران و پسران تهرانی در نهایت به یک فرهنگ تبدیل شود؛ هرچند این مسئله در فرهنگ ایرانی با مخالفتهای فراوانی روبهرو است.
یکی از مسائلی که باید در زندگی زناشویی بدون ازدواج به آن توجه کرد. در این رابطه دختر و پسر بدون هیچ توافق مشخص و رسمی وارد یک رابطه میشوند. موضوعاتی همچون حمایت مالی والدین و احساس گناه در مورد عمل کردن، بر خلاف آرزوهای آنها نیز در زندگی این افراد وجود دارد. از دست دادن حمایت والدین یک ترس اساسی برای زوجهای دارای زندگی زناشویی بدون ازدواج است. مسئلهٔ دیگر در رابطه با زندگی زناشویی بدون ازدواج اینست که، اگر بعد از چند ماه زندگی مشترک پسر دختر را رها کند و برود، این دختر شانس کمتری برای یک ازدواج مناسب خواهد داشت.
تبعات ازدواج سپید
آثار و نتایج این نوع رابطه از دو بعد جامعه شناختی و روانی قابل تحلیل و بررسی است:
الف) از نظر جامعه شناختی
پیامدهای نامطلوب این رابطه عبارت اند از:
1.هم خانگی به فقدان یک عنصر سازنده در فرایند بلوغ اشاره می کند؛ میل به متعهد شدن و پایبندی به این تعهدات. فردی که حاضر به پذیرش مسئولیت یک خانواده نباشد، چگونه می تواند در جامعه مسئولیت سنگین تر و مهم تری را قبول کند. پرواضح است که چنین جامعه ای هیچگاه نمی تواند هدفی که بدان باور دارد را دنبال کند.
2.باید نهادی متولی فرزندانی که از طریق این رابطه به دنیا می آیند باشد. این کار جامعه را متحمل هزینه اضافی فرهنگی و اجتماعی می کنند. در جوامعی که این نوع ازدواج را به رسمیت نمی شناسد، سرنوشت فرزندان پس از تولد مشخص نیست و بیشترین لطمه را فرزندان متحمل می شوند.
3.پس از آنکه دوره عاشقی و شیدایی به سر آمد، دخترانی که به این رابطه تن داده اند، بیشترین لطمه را می بینند، خصوصاً در جوامعی مثل جامعه ایران که کسی چنین دخترانی را به عنوان همسر انتخاب نمی کند. در نتیجه این دختران غالباً به هم باشی با هر کسی تن داده، کم کم تبدیل به زنان خیابانی می شوند.
4.آنهایی که هم خانه هستند، کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در امریکا از خانواده ها و خانوارها با حجم نمونه ۱۳ هزار نفری نشان داد که در حدود ۴۰ درصد از زوج های هم خانه در امریکا بدون آنکه به ازدواج برسند از هم جدا می شوند. نیمی از این افراد در طول زندگی چندین هم خانه داشته اند.
5.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند، بعد از ازدواج بیشتر طلاق می گیرند. دکتر نیل بنت، جامعه شناس و استاد دانشگاه ییل، در نشریه روان شناسی معاصر یافته هایش را منتشر کرده است. بر اساس آن زنان هم خانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان زندگی نمی کرده اند، ۸۰ درصد بیشتر احتمال دارد که از همسرشان طلاق بگیرند. تحقیق ملی از خانواده ها و خانوارها نشان داد که زوج هایی که با هم خانگی شروع کرده اند، تقریباً دوبرابر بیشتر احتمال دارد که طی ۱۰ سال از هم جدا شوند؛ ۵۷ درصد در مقابل ۳۰ درصد.
6.آنهایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند.
7.آنهایی که هم خانه هستند، احتمالاً به جای رابطه پایدار یک ماجرای عاشقانه زودگذر دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست: روابط در زمان شکل می گیرند و گسترش می یابند و حفظ می شوند؛ ولی ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. در جامعه مصرفی امروز ماجرای عشقی به سرعت ایجاد می شود و به آسانی با اولین نشانه تعارض یا سرخوردگی دور انداخته می شود. روابط خوب بر اساس شناخت و لذت بردن از بودن با همدیگر در سطوح اجتماعی، سرگرمی، معنوی، عقلانی و ارتباطی ساخته می شود، نه فقط بر سطح جنسی.
ب) از نظر روانی مهم ترین آسیب هایی که در این نوع رابطه ایجاد می شود عبارت اند از:
1.آسیب های روانی بر دختران؛ مانند کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده شدن به مصرف مواد مخدر، ایجاد خلأ روانی دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی؛ چرا که تصورشان از این رابطه ارتباطی دائمی بوده است که منجر به ازدواج رسمی می شود.
2.وجود مشکلات رفتاری و افسردگی و اضطرابی بیشتر در این افراد از دیگر آثار مخرب این نوع رابطه هاست. آنهایی که هم خانه هستند، بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می برند. زن ازدواج نکرده ای که با یک مرد هم خانه است، تقریباً چهار بار بیشتر احتمال دارد که تحت مراقبت های روان پزشکی قرار گیرد. این زن تحریک پذیرتر، مضطرب تر، نگران تر و افسرده تر از زن ازدواج کرده است. در یک بررسی از ۱۴ هزار نفر در یک دوره ۱۰ ساله یافته شد که کمتر از ۲۵ درصد از آنهایی که هم خانه هستند گفته اند در زندگی شان به طور کلی بسیار شاد هستند. این در حالی بود که این میزان در بین افراد ازدواج کرده ۴۰ درصد بود.
3.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند بعد از ازدواج زندگی مشترک ناشادتری دارند. یک تحقیق، که توسط انجمن ملی روابط خانوادگی امریکا از ۳۰۹ فرد تازه ازدواج کرده انجام شد، نشان داده آنهایی که در ابتدا هم خانه بوده اند بعد از ازدواجشان کمتر شاد هستند.
فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشود، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سپبد است. چنین رابطهای موجب کاهش فرزندآوری میشود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر میکند و خلاء روانی برای دختر را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن او را کاهش دهد و حتی به آسیبهایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالیست که مردان در صورت ترک چنین رابطهای کمتر آسیب میبینند. در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد. این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطهای دست و پنجه نرم میکند. این در حالیست که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد. همچنین رابطه «همباشی» در ایران پذیرفتنی نیست، این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمیشود. بنابراین میتواند آسیبهای زیادی را به همراه داشته باشد.هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد، اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت میکنند و حمایتهای اجتماعی از زوجین برداشته میشود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.
راه های کاهش و جلوگیری از شیوع ازدواج سپید
مهارتهای ایجاد ارتباط میان جوانان و والدینشان باید هم برای جوانان و هم والدین آموزش داده شود. والدین نیازمند توانمندیهایی برای ارتباط بیشتر با جوانان و درک نیازهای آنها هستند. زندگی امروز نیازمند مهارتهایی است که از طریق آموزش قابل دریافت است. طیف وسیعی از سازمانها و نهادها میتوانند در این زمینه مشارکت کنند. از رسانههای جمعی که بیشترین مخاطبان را دارند گرفته تا پایگاههای مردمی شهرداری در محلات مختلف مانند سراهای محله. این سازمانها میتوانند آموزش مهارتهای خانواده به والدین را در فهرست برنامههای آموزشی خود قرار دهند. همچنین رفع دغدغههای جوانان زمان بر است و آن را نمیتوان به سرعت حل کرد ولی میتوان آن را مدیریت کرد. دستیابی به شغل مناسب بر اساس توانمندیهای فردی شاید در مدت کوتاه امکان پذیر نباشد، اما نباید برای رسیدن به شغل مورد علاقه و مناسب بیکار نشست. برخی از مشاغل می تواند تجربهای برای فرد ایجاد و او را برای رسیدن به سطوح بالاتر آماده کند. دولت میبایست در این زمینه کار اصولی و دراز مدتی انجام دهد، زیر ساخت های اقتصادی و فرهنگی کشور نیازمند تغیرات اساسی هستند و سرمایه گذاری روی جوانان میبایست در اولویت فعالیت های دولت قرار گیرد. امروزه در ایران اکثر کارشناسان مسائل خانواده یکی از راه های جلوگیری یا کاهش این نوع ازدواج را ازدواج موقت میدانند، بدیهی است در شرعی بودن این ازدواج و اینکه تا حدود زیادی در جهت رفع نیازهای جنسی افراد برمی آید شکی نیست ولی باید دید اولا" چه میزان از جوانان کشور حاضرند برای رفع نیازهای جنسی خود دامنگیر ازدواج موقت شوند آیا عرف امروز جامعه ما اجازه میدهد والدین ازدواج موقت فرزندشان را بپذیرند ؟ یا به عبارت دیگر واکنش والدین در این صورت چه خواهد بود ؟ آیا روحیات یک جوان ایرانی به گونه ای هست که علنا" اقدام به ازدواج موقت کند ؟ آیا روحیات دختر جوان ایرانی به گونه ای است که به راحتی تن به ازدواج موقت دهد ؟ در جامعه ایران ضعف های فرهنگی منجر به پدید آمدن توقعات بیجا و سنت های غلطی در خانواده ها و افراد گردیده است، با این توضیح که هرگاه فردی قصد ازدواج با دیگری را داشته باشد وجود هرگونه رابطه دوستی یا آشنایی ولو کوتاه مدت و عادی در گذشته فرد باعث امتناع طرفین از ازدواج با طرف مقابل میگردد، بدیهی است در چنین جامعه ای چگونه میتوان توقع داشت فرد با سابقه ولو یک ازدواج موقت انتظار و اطمینان خاطر برای ازدواج دائم در آینده را داشته باشد؟ پس راه حل را میبایست در جای دیگری دید که اهم آن تقویت زیرساختهای فرهنگی، اقتصادی و جامعه شناختی در کشور است. آموزش های لازم باید از سنین اولیه به فرد داده شود تا فرد امکان راحتی بیشتری با والدین برای حل مشکلاتش داشته باشد و دولت میبایست در این زمینه جنبه حمایتی از دختران و پسران داشته باشد تا ایجاد محدودیت برای رفع مشکلات و رسانه ها و نظام آموزشی نیز در این زمینه باید فعالیتشان را به گونه ای که بازدهی بیشتر و تاثیرگزارتری داشته باشد سوق دهند.
دلایل عدم پذیرش این نوع ازدواج از سوی مددکاران اجتماعی
این ازدواج در واقع یک نوع رابطه انگلی به حساب می آید که در آن یک طرف بیشترین سود را می برد و طرف دیگر تا حد امکان ضرر و زیان می بیند (کرم کدو بیشترین سود را می برد)
به دلیل عدم تعهد رسمی طرفین نسبت به یکدیگر هر لحظه امکان شکست رابطه وجود دارد که منجر به تقویت حس انتقام جویی می شود.
این ازدواج نوعی سرمایه گذاری پرخطر است به دلیل اینکه مفاد قرارداد آن دقیقا مشخص نیست.
احتمال بیماریهای آمیزشی در این نوع ازدواج بسیار زیاد است.
اختلاف فاحش فرهنگی بین اعضای این قرارداد
احتمال جدایی زودرس بین طرفین زیاد می باشد.
به دلیل عدم تعهد طرفین نسبت به یکدیگر احتمال خشونتهای خانوادگی، تحقیر و انتقام جویی خشونت فامیلی در این زمینه زیاد است.
وظایف مددکاران اجتماعی در مورد این موضوع (ازدواج سفید)
آگاهی دادن به افراد جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان که این نوع ازدواج به هیچ وجه با الفبای اخلاق و انسانیت هماهنگی ندارد.
ارائه پیشنهاد به طرفین ازدواج مبنی بر اینکه راهکارهای منطقی تری برای ارضای نیازهای جنسی وجود دارد از جمله ازدواج موقت غیردائم و............
با توجه به اینکه در این نوع ازدواج شرکای جنسی متعدند احتمال بروز بیماریهای پرخطر جنسی در این زمینه است و مددکار باید تذکرات لازم را در این زمینه ارائه دهند.
تقویت روحیه همسان گرایی تضاد فرهنگی به این معنا که مددکار در ارتباط با فرهنگ آن دو مطالعاتی کرده و دلایلی مبنی بر پذیرش یا عدم پذیرش ارائه می دهد.
به دلیل اینکه از نظر منابع مالی هیچ تضمینی برای زن وجود ندارد باید توضیحات لازم به ویژه به زن داده شود.
ضربات روحی و روانی بعد از جدایی به علت وابستگی
پیشنهادات ممانعت از ازدواج سفید
بهبود اقتصاد و افزایش رفاه اجتماعی برای تشویق به ازدواج
توسعه اقتصاد مقاومتی
کاستن از ممنوعیت های بی شمار، طبق آنچه امام علی (ع) گفته است الانسان حریص بما منع (انسان به آنچه منع می شود، حریص است)
ممنوعیت های شدیدتر در حوزه های فرهنگ و هنر، گشت ارشاد، اینترنت، ماهواره،...
اصلاح نظام تبلیغات سنتی و یافتن روش های علمی و بِروز برای تبلیغ دین
گسترش روش های سنتی برای تبلیغ دین
سپردن شبکه های رادیو و تلوزیون به بخش خصوصی برای رقابت و افزایش کیفیت با رعایت مقررات کشور؛ درست مانند روزنامه ها یا خبرگزاری ها
حفظ شبکه های تلوزیونی در شکل کنونی و افزایش شبکه های جدید
سرمایه گذاری بیشتر در بخش های فرهنگ و هنر وزارت ارشاد و نیز بخش های فرهنگیِ آموزش و پرورش و وزارت علوم
سرمایه گذاری بیشتر در سازمان تبلیغات اسلامی، معاونت فرهنگی سپاه، بسیج،...
مشورت با جامعه شناسان و دانشگاهیان برای سیاست گذاری های کلان فرهنگی
پرهیز از مشورت با جامعه شناسان چون «علوم انسانی» ایراد دارد و غرب زده است.
نتیجه گیری
ازدواج سفید یکی از چالش های جدید و نوپدید جامعه ایران است. مهم ترین عوامل گرایش به این رابطه تغییرات فرهنگی جامعه ایران، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق، الگو برداری از ماهواره و رسانه های بیگانه که قبح این نوع رابطه را از بین می برند، توقعات بالای دختران، قطع وام ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران از سوی نهادهای مالی، شدن به مصرف مواد مخدر و ایجاد خلأ روانی برای دختران، دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی تعهد مالی کمتر در این رابطه، و رهایی از هفت خوان ازدواج رسمی است. این ازدواج آسیب های اجتماعی و روانی زیادی برای جامعه، طرفین و خانواده آنان ایجاد می کند. مهم ترین آسیب ها عبارت اند از: کم شدن حس مسئولیت، تحمیل هزینه اضافی بر جامعه برای پرورش فرزندان این ارتباط، کم شدن اعتماد زوجین به یکدیگر، زیاد شدن احتمال طلاق، کم شدن شادی و نشاط زوجین، به خصوص زنان، کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده ، به خصوص برای دختران. نتیجتاَ ازدواج سپید پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است. این نوع ازدواج با ازدواج دائم و شرعی تعریف شده در حقوق ایران تفاوت های بسیاری دارد که اهم آن شرعی نبودن آن است. نخستین ازدواج ها با عنوان سپید در غرب و به خصوص فرانسه و آمریکا شکل گرفتند. امروزه به دلیل عدم آموزش های لازم در سنین پایین و عدم وجود شناختی کامل از سنین کودکی بین یک پسر و دختر زمینه هایی را ایجاد کرده که به موجب لبریز شدن غریزه جنسی در جوانان راهی جز هم خانگی بوجود نمی آید . امروزه در کشور ما فعالیت های روزانه یک شخص نوجوان نیز تحت تاثیر پاسخ به نیاز های جنسی خود قرار دارد. عدم آموزش والدین از سنین کودکی به کودک، وجود برخی ممیزی و سانسورهای بیهوده در کتب و رسانه های تصویری، وجود فضای بسته و امنیتی در اماکن عمومی و آموزشی به ندرت منجر به ایجاد بیماری به نام « گرسنکی جنسی » در جوانان گردیده است. بیکاری، سنت های غلطی مانند وضع مهریه های سنگین، مخارج کمرشکن عروسی و فاصله بین فقیر و غنی از مهمترین عوامل اقتصادی بالارفتن سن ازدواج و گرایش به ازدواج سپید هستند. افزایش چشمگیر خانه های مجردی در نتیجه استقلال طلبی، تعارض های نسلی، مهاجرت شغلی و تحصیلی را میتوان از عوامل مهم شیوع ازدواج سپید در کشور از نظر جامعه شناختی دانست. فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشود، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سپبد است. مهارتهای ایجاد ارتباط میان جوانان و والدینشان باید هم برای جوانان و هم والدین آموزش داده شود. والدین نیازمند توانمندیهایی برای ارتباط بیشتر با جوانان و درک نیازهای آنها هستند. زندگی امروز نیازمند مهارتهایی است که از طریق آموزش قابل دریافت است. طیف وسیعی از سازمانها و نهادها میتوانند در این زمینه مشارکت کنند. از رسانههای جمعی که بیشترین مخاطبان را دارند گرفته تا پایگاههای مردمی شهرداری در محلات مختلف مانند سراهای محله. این سازمانها میتوانند آموزش مهارتهای خانواده به والدین را در فهرست برنامههای آموزشی خود قرار دهند.
منابع و مآخذ :
قانون مدنی
عبدالعلی حسین پور، زلال تربیت شقایق ها،چ سوم، 1389
امیر علی احمدی، مقاله ازدواج سپید، 1392
مجید محمدی، چهار تحول در رخداد ازدواج در ایران: کمتر، دیرتر، عقلانیتر و سفید، 1393
علی اصغر نژاد فرید، مقاله تبعات ازدواج سپید، 1392
انقلاب نیوز، وبسایت، http://www.empireoflies.ir/
احمد لقمانی، موضوعات و شیوه های گفتگو با نسل جوان، 1385
محمد رضا شرفی، جوان و نیروی چهارم زندگی، 1380
محسن فرمهینی فراهانی، مقاله تربیت جنسی با تاکید بر نقش مدرسه،،1393
دکتر تهمینه شاوردی، جامعه شناس، 1393، مقاله
تقی آزاد ارمکی، همخانگی؛ بهار و تابستان 1391، «پیدایش شکل های جدید خانواده در تهران»، جامعه پژوهی فرهنگی، سال سوم، شماره اول، ص 43-77.
سید باقر سیدی بنایی، بهار 1390، «بررسی نکاح معاطاتی ازمنظر فقه و حقوق موضوعه»، فصلنامه تخصصی فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال هفتم، شماره 23، ص 87-113.
شفا نیوز: مقاله «نگاهی به علل و عوامل هم خانگی دختر و پسرهای مجرد در ایران و امریکا».
پایگاه اینترنتی دیده بان: مقاله «ازدواج سفید یا ازدواج روی هوا».
پایگاه تیتر آنلاین: مقاله «زندگی مجردی؛ زمینه ساز شکل گیری روابط هم خانگی».
پایگاه الف «سرطان ازدواج در ایران».
17.خبرگزاری تسنیم: مقاله «هم باشی سیاه چگونه ازدواج سفید شد».