↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات ↓↓
فرمت فایل: word
(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:20
قسمتی از متن فایل دانلودی:
بيعت از ماده بيع (ب - ى - ع) و به معناى عهد و پيمان و پذيرش رياست و حكومت كسى است.2 بيع به معناى خريد و فروش بين بايع و مشترى است بيعت نيز معاملهاى است كه بين بيعت كننده و بيعت شونده واقع مىشود. بيع و بيعة از حيث شكل ظاهرى هم يكساناند. در عرب رسم بود كه هنگام خريد و فروش پس از تعيين ثمن و مثمن، براى قطعى شدن معامله، دست راست خود رابه هم مى زدند و مىفشردند (مصافحه مىكردند)؛ اين عمل در بستن پيمان هم به كار برده مىشد و به تدريج در هنگام انعقاد پيمان و انتخاب فرمانده جنگ و رييس قبيله و... همين عمل مرسوم شد و به هنگام بيعت دست راست خود را در دست حاكم يا رييس يا فرمانده جنگ و... مىگذاشتند وابراز وفادارى مىكردند.
بيعت در اصطلاح عبارت است از تعهدى كه شخص يا اشخاصى به منظور اطاعت يا وفادارى نسبت به شخص يا اشخاص ديگر مىپذيرند و، در مقابل، شخص يا اشخاص بيعت شونده نيز وظيفهاى را بر عهده مىگيرند.
دانشمندان تعاريفى را براى تعريف بيعت آوردهاند، از جمله «معناها المعاقدة و المعاهدة3...»،
كان المبايع يعاهد اميره4...» و «البيعة الصفقة على ايجاب البيع و على المبايعة».5
در اين تعريفها از كلماتى نظير معاقده، معاهده و مبايعه (باب مفاعله) استفاده كردهاند كه داراى معناى طرفينى است و از آنجا كه بيعت يك نوع عقد است ودر عقد نيز دو طرف وجود دارد (ايجاب و قبول)، هر كدام چيزى رابه ديگرى واگذار كرده، حقى بر ديگرى پيدا مىكنند كه در صورت تخطّىِ يكى از آنها، تعهد و مسئوليت طرف مقابل نيز از بين مىرود؛ بنابراين، اثر بيعت با توجه به عقدى بودن و طرفينى بودن آن، پيدايش مسئوليت متقابل در طرفين اين عقد است. اين مسئله را در بيعتهاى انجام گرفته، خصوصاً در دوران اسلامى و در كلام بزرگان دين مبين اسلام و كارهاى آنها ملاحظه مىكنيم.
پيامبرصلى الله عليه وآله در عقبهى ثانى به يثربيان فرمود: «با شما بر اسلام بيعت مىكنم.» برخى افراد سؤال كردند: يا رسولاللَّه، مىخواهيم بدانيم كه با بيعت، خدا و رسول او چه حقوقى بر ما پيدا مىكنند و ما چه حقوقى بر آنها داريم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله به بيان آن پرداختند.6 امام علىعليه السلام در نهج البلاغه به حقوق متقابل حاكم و مردم اشاره دارند: «اى مردم، مرا بر شما حقى و شما را بر من حقى است...».7
بنابراين، با توجه به تعاريف بيعت و كلمات دانشمندان و سخنان بزرگان دين (مانند پيامبرصلى الله عليه وآله و علىعليه السلام) چنين استنباط مىشود كه بيعت يك امر تعاقدى و طرفينى است.
بيعت داراى دو نوع كاركرد است: 1- تأكيدى به معناى پذيرش رياست و حكومت و اعلام تعهد و وفادارى نسبت به شخص يا اشخاص. 2- انشايى به معناى اعطاى حاكميت و رياست (انتخاب رييس يا حاكم). اما پيش از پرداختن به نقش بيعت در عصر جاهلى، ناچاريم نگاهى به وضعيت سياسى و اجتماعى اين دورهى شبه جزيرهى عربستان داشته باشيم و برخى سنتهاى آن رامورد بررسى قرار دهيم.
قدر مسلم اين است كه در حجاز آن روز، خصوصاً مكه و اطراف آن، نه يك حكومت مركزى به معناى امروزى وجود داشت و نه پادشاه و رييس كه تابع و خدم و حشم داشته باشد و نه رييس واحدى؛ حتى حكومتهاى كوچك و پراكنده نيز وجود نداشت. مكه از تعدادى شعب تشكيل شده بود كه هر شعبى مربوط به عشيرهاى بود و امور هر شعب از قبيل اجراى قوانين و تأديب متمرّدين و... بر عهدهى رؤساى آن، كه همان اهل حل و عقد بودند قرار داشت.8
بنابراين، اساس زندگى جامعهى عرب قبل از اسلام بر سازمان عشيرهاى و قبيلهاى استوار بود، به طورى كه مىتوان گفت بارزترين خصيصهى عرب درا ين دوره نظام عشيرهاى آن بود. تيرهها و قبايل بسيارى در سراسر شبه جزيرهى عربستان پراكنده بودند وتمام معيارها و افتخارات آنها بر اساس انتساب به قبيله بود. قيبله در واقع نوعى دولت كوچك در صحرا بود كه همهى اركان يك دولت را، جز سرزمين محدود و ثابت، در اختيار داشت.9
هر قبيله براى خود مجلسى از شيوخ داشت كه رياست آن با شيخى بود كه از ميان خود انتخاب مىكردند و او را رييس يا شيخ يا امير يا سيد قبيله مىناميدند كه امور قبيله به دست او اداره مىشد و تصميمات مختلف، مانند اعلان جنگ وصلح و... به عهدهى او بود؛ البته او نمىتوانست استبداد به خرج دهد و قبل از صدور دستور در تصميمگيرىهاى مهم، با اهل رأى و بزرگان قوم مشورت مىكرد.10
رياست در ميان قبايل عرب عصر جاهلى غالباً از طريق وراثت منتقل مىشد و پس از مرگ رييس قبيله، پسر بزرگ او (يا لايقترين فرزند او ) جانشين پدر مىشد.11 البته در برخى موارد (مثلاً اگر رييس متوفى پسرى نداشت كه جانشين او شود، يا اينكه پسران او بر سر جانشينى او اختلاف مىكردند و احتمال از هم پاشيده شدن و از بين رفتن اصل قبيله وجود داشت) اهل حل و عقد با انتخاب بهترين وقوىترين فرد از فرزندان رييسِ متوفى، يا با نصب مرد ديگرى از نزديكان و اقوام او كه سزاوار جانشينى بود، اختلاف را از بين مىبردند.12
و...