↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات ↓↓
فرمت فایل: word
(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:22
قسمتی از متن فایل دانلودی:
اهداف حكومت در نهجالبلاغه
حكومت در ديدگاه مكتب اسلام و فرهنگ حكومت علوي از مهمترين ابزارهاي نيل جامعه به كمال و تعالي است. از آن جا كه حيات بشري در اين دنيا، از منظر فرهنگ اسلامي، ابزاري براي رسيدن به كمال است و آن چه براي انسان اصالت دارد، كمال جاويدان است. لذا حكومت نيز ميتواند وسيله مناسبي براي نيل به اين هدف باشد؛ زيرا حكومت هم امكانات اين رشد و تعالي را به گونهاي جامع در اختيار دارد و هم ميتواند زمينة استفاده از هر نوع امكاني را فراهم سازد.
از تعابير حضرت اينگونه استفاده ميشود كه حكومت وقتي ميتواند راهنماي رسيدن به كمال باشد كه خود در ميسر عدالت، تحقق امنيت، تأمين رفاه و زمينهسازي تربيت انساني، گام بردارد والا اگر حكومت به سوي بيعدالتي و خودكامگي گام بردارد و در آن از امنيتهاي مختلف كه زمينهساز آرامش دروني و بيروني انسانها است، خبري نباشد و توان رفاه و آسايش مردم را با تدبير درست در زمينههاي مختلف اقتصادي نداشته باشد و هم چنين در جهت خودسازي و انسانسازي گام برندارد. نه تنها وسيلهاي براي نيل جامعه به اهداف عالي نيست، بلكه مانعي بزرگ براي رشد بشر تبديل ميشود بنابراين عدالت، امنيت، رفاه و آسايش و تربيت از مهمترين اهداف حكومت از ديدگاه نهجالبلاغه است كه اهداف ديگر را پوشش ميدهد.
1- عدالت
محوريترين اصلي كه امام علي آن را مبناي قبول حكومت معرفي ميكند و آن را براي هر حكومتي لازم ميداند عدالت است:
لولا حُضُور الحاضِر ... ما أخَذَ الله علي العلماءِ اِلّا يٌقاروٌّا عَلي كَظِه ... ظالمِ و لاسَغَبِ مضلومٍ لألقيتُ حَبلَها علي غاربِها و لَسَقتُ آخرها بِكَأسِ أوَّلِها (علي نقي فيض الاسلام، نهجالبلاغه خطبه 3)
و اگر خداوند از عالمان پيمان سخت نگرفته بود كه در برابر شكمبارگي ستمگر و گرسنگي ستمديده آرام و قرار نگيرند، بيدرنگ رشته حكومت را از دست ميگذاشتم و پايانش را چون آغازش ميانگاشتم و چون گذشته خود را به كناري ميكشيدم.
- و انّ أفضلَ قُرَّهِ عَينِ الُولاهِ استقامهُ العول في البلادِ و ظهورُ مودّهِ الرَّعيهِ و انّه لاتَظهَرُ مَودّتهم الاسبلامهِ صُدورِهِم و لا يَصِحُّ نصيحتُهم الا بحيطتِهم علي وُلاهِ أمُورِهِم و قلّهِ اشتعالِ دُوَلِهِم وِ تركِ استبطاء انقِطاعِ مُدَّتِهِم. (نهجالبلاغه، نامه 53)
همانا برترين چشم روشني زمامداران، برقراري عدل در شهرها و آشكار شدن محبت مردم به رهبر است كه محبت دلهاي رعيت، جز با پاكي قلبها پديد نميآيد، و خيرخواهي آنان زماني است كه با رغبت و شوق، پيرامون رهبر را بگيرند، و حكومت بار سنگيني را بر دوش رعيت نگذاشته باشد و طولاني شدن مدت زمامداري، بر مردم ناگوار نباشد.
و....