↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات ↓↓
فرمت فایل: word
(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:17
قسمتی از متن فایل دانلودی:
خوارج در ايران
خوارج يكى از جريانهاى مؤثر در تحركات دنياى اسلام در قرون اوليه محسوب مىشوند كه به دلايل مختلف سياسى، مذهبى، در نخستين نيمه قرن اول ظهور كردند و با پراكنده شدن شعب گوناگون آنان در نقاط مختلف قلمرو اسلامى، هوادارانى از ميان غير عرب يافتند. به پشتوانه اين نيروهاى جديد بود كه حدود سه قرن چهره نظامى خود را حفظ نمودند و قيامهاى گستردهاى را عليه خلفاى اموى - عباسى ترتيب دادند. با اين حال، خوارج به رغم تلاشهاى مداوم در متزلزل ساختن بنيانهاى اين دو سلسله، هيچگاه به عنوان آلترناتيو - جانشين احتمالى - امويان يا عباسيان مطرح نشدند.
از جمله مناطقى كه از كانونهاى ديرپاى خوارج شد، مناطق جنوب شرقى ايران (سيستان بزرگ) بود. در مقاله حاضر ضمن توصيف كلياتى درباره خوارج به بررسى فراگرد نفوذ و استقرار خوارج در ايران پرداخته و برخى نتايج ناشى از آن را ياد آور مىشويم.
پيدايش خوارج
اما در واقع ريشه تكوين خوارج را به عنوان يك جريان سياسى 1 به طور بالقوه بايد در اواخر عصرعثمان و خصوصا تحريك وشركت آنان در قتل وى جست و جو نمود، چنان كه خود خوارج به شركت در قتل عثمان اعتراف مىكردند. (2) خوارج به صورت جريانى متشكل و منسجم در صفين پا گرفته و پس از اصطكاكهايى با حاكميت على(ع) سرانجام در نهروان رو در روى وى قرار گرفتند و به رغم شكستسنگين، به حيات سياسى نظامى خود در تمامى دوران خلافت اموى و اوايل عهد عباسى ادامه دادند. از اين روى برخى محققان ميان خوارج (از خرج + عن...) با خوارج (از خرج + على...) فرق بسيار قائلند. (3)
خاستگاه و منشا اجتماعى خوارج
جريان خوارج نيز بهسان تشيع، گرچه بعدها توسط غير عرب رشد و نمو يافت، ريشه در ميان مسلمانانى داشت كه از اعراب بودند. نشانهاى دال بر حضور غير عرب در ميان اولين خوارج موجود نيست; همه سران و بزرگان اوليه خوارج كه اطلاعاتى از آنها باقى مانده است، از قبايل شناخته شده عرب بودند. به نظر مىرسد حضور بندگان (رقيقها) در ميان صفوف خوارج نهروان نيز كه بلاذرى به آن اشاره دارد، (4) غير آزادانه و به تبع صاحبانشان بوده است. بعدها نيز كه خوارج به سرزمينهاى غير عربى راه يافتند، نخست در بين قبايل عرب ساكن در اين نقاط ظهور كردند و از آن طريق غير عرب را به سمتخود جذب كردند. (5) منشا و خاستگاه اجتماعى خوارج اوليه و اين كه از اعراب بدوى يا شهرنشين بودهاند موضوعى است كه برخى محققان به بررسى آن پرداختهاند.
«فلهاوزن» در اثر خود، نظريه «برونو» مبنى بر بدوى بودن اولين خوارج را بررسى و رد نموده است. فلهاوزن به اين مطلب اشاره دارد كه به يك معنا، تقريبا همه اعراب و از جمله اعراب مهاجر مقيم بصره و كوفه كه خوارج ابتدا از ميان آنها برخاستند، همگى باديهنشين بوده و پس از فتوحات مسلمين در شهرها مستقر شدند، اما در واقع از همان زمان مهاجرت تقريبا ارتباط خود را با قبايل ساكن در باديه قطع كردند و به تدريجبا حركتبه سمت زندگى شهرى، خصلتهاى باديه نشينى را ترك نمودند و اصولا هجرت، نفى بدويتبود. وى در نهايتبه اين نتيجه مىرسد كه خوارج، نه از عصبيت عربى بلكه از متن اسلام نشئت گرفتند. (6) در ديدگاه «اشپولر» نيز اصولا نظريه بدوى بودن خوارج، كمتر با احساساتى كه بدويان براى قوميتخود داشتند و با كوششى كه براى پاك نگه داشتن خون عربى مىكردند، سازگار به نظر مىرسد (7) .
در تاييد همين نظر، «لوينشتاين» با نقل عبارتى از نويسندهاى «اباضى» مذهب مىنويسد: خوارج «ازارقه» از اعراب بدوى كه مىخواستند به آنها بپيوندند دورى مىكردند (8) . گر چه مدارك و شواهد تاريخى بيشتر نظريههاى فوق را تاييد مىكند، اما حداقل در دو موضع مختلف اطلاع داريم كه از ديدگاه اعراب همان عصر، بعضى از خوارج به بدويت منسوب يا متهم شدهاند (9) .
اين نكته شايان ذكر است كه خوارج اوليه گرچه ميان بعضى قبايل شاخصتر بودند، ولى به يك يا چند قبيله خاص وابسته نبوده و تقريبا از تمام قبايل عرب ساكن كوفه و بصره، افراد خارجى مذهب يافت مىشدند. اصولا تشكيلات خوارج بيشتر منشا ايدئولوژيك داشت تا ريشههاى قبايلى و خانوادگى و وابستگىهاى قومى و نژادى. برخورد تساوى طلبانه خوارج با موالى و غير عرب، نشان از كم توجهى ايشان به تعصب عربى و قبايلى دارد.
و....