این محصول در قالب ورد (WORD) و قابل ویرایش در 54صفحه تهیه شده است. در بخش زیر برای اطلاع بیشتر از محتویات این فایل و اطمینان از خرید، مطالب چند صفحه آورده شده است. با مطالعه این بخش با اطمینان بیشتر خرید کنید.
لینک دانلود پایین صفحه
اين مقاله از پنج بخش تشكيل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح ميان افزايي و ميان افزود معرفي مي شوند ؛ ميان افزايي پديده اي است كه در آن ميان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ايجاد وقفه اي كوتاه ، در جمله جا خوش كرده و سخنگو براي لحظه اي در دنياي ديگر سير مي كند . در اين بخش ، اين سؤال مطرح مي شود كه آيا به گفتة برخي دستور نويسان صفت مي تواند بدل باشد يا خير . در بخش سوم ، معناشناسي انتساب و شالوده هاي آن معرفي خواهند شد يعني : قاعدة خلق
دنيا ، قائدة استمرار دنيا ، قائدة تخصيص دنياي اشاره اي و قائدة تفسير اشاره اي . در بخش چهارم ، شيوه هاي تلويجي خلق دنياي زباني و تغير زاويه ديد معرفي مي شوند ، يعني ، زمان گرداني ، سبك گرداني ، ميان افزايي ، آيروني و تعامل هاي كاربرد شناختي . در بخش پنجم ، خواهيم ديد مي توان معياري از درون مباحث مربوط به معنا شناسي انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت ميان افزايي ، يعني بدل و معترضه ، را از هم تميز داد ؛ اعمال اين معيار مارا سرانجام به اين نتيجه خواهند رساند كه صفتي که برخي دستور نويسان نام بدل بر آن مي نهند ، در واقع لفظي است معترضه .
ميان افزودها نامي است كه ما به مجموعه ساخت هاي بدلي و ممعترضه داده ايم . به نظر مي رسد در تعاريفي كه دستور نويسان از اين دو گروه ساخت دستوري ارائه مي كنند ، نيز نوعي اشتراك به چشم مي خورد و آن مفهوم وقفة اي است كه در طرح جملة اصلي پيش مي آيد . فرشيد ورد (1375: 229) عبارت درنگي خاصي را به كار مي برد . در هنگام كاربرد ساخت هاي بدلي ، به اين دليل وقفه پيش مي آيد تا توضيحات بيشتري در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخي دستور نويسان از عبارت ديگري همچون توصيف اسم ديگري ، نام ديگر شخص ، شغل يا موقعيت اجتماعي وي بهره گرفته اند (باغيني پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله اي است كه در ضمن جمله اصلي مي آيد و مفهومي چون دعا و نفرين و تذكر و توضيح و جز آنها را مي رساند ، اما در مفهوم جمله اصلي نقش ندارد ؛ از اين رو حذف آن ، خللي در معني و پيام جملة اصلي پديد نمي آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زير :