26 صفحه word |فونت tahoma سايز 14| قابل اجرا در آفيس 2010 و نسخه هاي جديدتر|قابل ويرايش و آماده چاپ
بخشی از تحقیق
ابعاد جهانيشدن
جهانيشدن، در ابعاد گوناگوني انجام ميشود. دامنة تغييرات آن گسترده وابهامبرانگيز است. سير تحوّلات به گونهاي است كه توانايي بشر را براي نظمبخشيدن و مهارش، زير سؤال ميبرد. بيسبب نيست كه بعضي ازپُست مدرنها مانند كنت جويت اين پديده را «بينظمي تازة جهاني»دانستهاند. زيگموند باومن با تأييد اين سخن مينويسد:
جهانيشدن، نامعلومي، سركشي و خصلت خودرأيي امور جهان است؛ يعنينبود يك مركزيّت، يك كانون نظارت و يك هيأت رهبري ... است.
البته، نبايد اين سخن ما را به اشتباه افكند، زيرا جهانيشدن در بعداقتصادياش چنين نيست؛ كساني كه آب پشت سدها را رها كردهاند، تواناييمهار سيلاب را هم دارند. هدف جهانگرايي تحقّق ليبراليسم، در تمامعرصههاي زندگي است. در اين ميان تبيين ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگيجهانيشدن لازم است كه ما به بعد اقتصادي آن ميپردازيم.
بُعد اقتصادي
تحوّلات مربوط به جهانيشدن، بيش از همه در حوزة اقتصاد انجام گرفتهاست. تعميق وابستگي متقابل بين اقتصادهاي ملّي، يكپارچهشدن بازارهايمالي، گسترش مبادلات تجاري به همراه مقرّراتزدايي و از ميان برداشتنتعرفهها و ضوابط حمايتي بازرگاني و ايجاد نهادهايي مانند سازمان تجارتجهاني با هدف گسترش و تسرّي تجارت بينالمللي، از جمله نمودهايجهانگرايي اقتصادي است.
ايجاد تحوّلات ساختاري در اقتصاد جهاني، موجب تشديد روابطاقتصادي فرامرزي شده است. سرمايهگذاريهاي روزافزوني كه با گشودهشدن بازارهاي مالي سراسر جهان انجام ميشود، باعث افزايش ادغامهاياقتصادي و تشكيل اتحاديّههاي منطقهاي شده است. بازارهاي مالي پنهان،چنان به هم ميپيوندند كه ميتوان گفت در آينده شاهد يك «دهكدة اقتصاديجهاني» خواهيم بود.
اگرچه ادغام اقتصادي، تحولي نو نيست امّا تحوّلات ساختاري موجبتغييراتي كيفي در سازماندهي بازار جهاني از تجارت بينالمللي به سوي توليدبينالمللي شده است و چنان كه كرك پاتريك ميگويد:
بينالملليشدن فعاليت اقتصادي پديدة جديدي نيست ... امّا رشد همگرايي ويكپارچگي بينالمللي، از لحاظ كيفي با گسترش اوّلية تجارت بينالمللي كاملاًتفاوت دارد، چرا كه ويژگي آن تشديد پيوندهاي اقتصادي ـ غالباً در سطحكاركردي ـ در وراي مرزهاي ملّي است.
در سالهاي اوّليه همگرايي اقتصادي ميان كشورها، تجارت بينالمللي وكاهش موانع بازرگاني، نقش اصلي را در ادغام اقتصادي جهان به عهدهداشتهاند، در حالي كه در اقتصاد جهاني امروز، بازيگران اصلي، شركتهايچندملّيتي و بازارهاي بزرگ مالي و سرمايهاي هستند كه سهم عظيمي از توليدجهاني را در اختيار خود دارند.
بعد اقتصادي جهانيشدن، از آن رو اهميّت دارد كه در نظام سرمايهداريكه سوداي رهبري جهان كنوني را در سر دارد، سياست و فرهنگ تا حدزيادي تحت تأثير سياستگذاريهاي اقتصادي قرار دارند و برنامهريزيهاياين دو حوزه، چنان است كه روند شكوفايي تجارت و رونق بازارها و جذبحداكثر سود تسهيل گردد.
علل جهانيشدن اقتصاد
اين حقيقتي است كه جهانيشدن اقتصاد بيش از آن كه نتيجة فنآوريارتباطات و پيشرفت وسايل حملونقل باشد، زاييدة مجموعهاي ازسياستگذاريهاي اقتصادي در كشورهاي شمال، به ويژه امريكا در طول چنددهة گذشته است. به اين دليل ميتوان به جاي «جهانيشدن اقتصاد»، از تعبير«جهانيسازي اقتصاد» استفاده كرد. از اين نظر، جهانيسازي اقتصاد،راهكاري است كه در پي تحول تكنولوژيك و فراهم آمدن وضعيت فرهنگيو سياسي مساعد، نظامهاي سرمايهداري در پيش گرفتهاند تا با بهرهگيري ازابزارهايي كه دانش نوين در اختيارشان نهاده است، ادغام اقتصادهاي ملّي وتشكيل نظام واحد سرمايهداري را در سطح جهان تحقّق بخشند.