درسنامه فارسی هشتم ستایش و درس نخست معنی واژگان و معنی نثر و شعر معنی درس همراه با ارایه ها

معنی شعر و کلمات درس بیش از اینها

در مطالب قبلی برای شما گام به گام فارسی هشتم را قرار داده بودیم که از طریق لینک زیر میتوانید به آن مراجعه نمایید. در این قمست جهت تکمیل شدن مطلب معنی شعر این درس آماده شده است.

معنی شعر گوشه کادر صفحه 11 فارسی هشتم👇

چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است آن بینی
معنی:  با پرورش معنوی دل خود، بصیرت و آگاهی کسب کن تا بتوانی حقایقی را که با چشم ظاهری و مادی نمی توانی ببینی از راه دل، درک کنی.

معنی شعر بیش از اینها درس اول فارسی هشتم

درس اول :  پیش از این ها  صفحه 12 

1- پیش از اینها، فکر می کردم خدا / خانه ای دارد میان ابرها
معنی: قبل از این فکر می کردم که خداوند خانه ای در میان ابرها دارد.
پیش از اینها: در گذشته

2- مثل قصر پادشاه قصه ها / خشتی از الماس و خشتی از طلا
معنی: آجرهای خانه اش مانند کاخ پادشاهان قصه ها از الماس و طلاست.
خشت: آجر

3- پایه های برجش از عاج و بلور / بر سر تختی نشسته با غرور
معنی: پایه های برج خدا از عاج و بلور درست شده است و با غرور بر روی تخت پادشاهی نشسته است.
پایه: ستون
عاج: استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزیینی به کار می رود

4- ماه، برق کوچکی از تاج او / هر ستاره، پولکی از تاج او
معنی: ماه در اصل برق کوچکی از تاج خداست.و ستاره ها پولک های تاج خداوند هستند.

5- رعد و برق شب، طنین خنده اش / سیل و طوفان، نعره توفنده اش
معنی: رعد و برق صدای خنده خداست. وسیل و توفان ناشی از فریاد بلند اوست.
طنین: صدا، آواز
توفنده: غوغا کننده، ویران کننده

6- هیچ کس از جای او آگاه نیست / هیچ کس را در حضورش راه نیست
معنی: کسی از جای او خبر ندارد.و کسی اجازه حضور در دربار او ندارد.

تعداد   9    صفحه  فایل   PDF     در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.

شعر به نام خدایی که جان آفرید هشتم معنی فارسی هشتم / معنی شعر کنار کادر صفحه 9 فارسی هشتم 👇 ای نام نکوی تو، سردفتر دیوان ها ◈※◈ وی طلعتِ روی تو، زینت ده عنوان ها معنی و مفهوم: ای خدایی که نام خوبت سر آغاز هر گفته و نوشته ای است؛ و ای کسی که دیدار جمالت زینت بخش هر کتابی است. واژه های مهم: طلعت: رخسار و چهره زینت ده: زیبا کننده دیوان: کتاب شعر معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید هشتم صفحه 10 1- به نام خداوند جان آفرین ◈※◈ حکیم سخن در زبان آفرین معنی و مفهوم: با نام خدایی آغاز میکنم که جان را آفرید و سخن گفتن را به انسان آموخت. واژه های مهم: جان آفرین زنده: کننده روح حکیم: دانا، دانشمند آرایه های ادبی: تلمیح← اشاره به سوره الرحمن (انسان را آفرید و به او قدرت تکلم داد) حذف دو فعل (آغاز می کنم) در مصراع اول و (است یا می باشد) در مصراع دوم جان و زبان ← قافیه آفرین ← ردیف 2- خداوندِ بخشندۀ دستگیر ◈※◈ کریم خطا بخشِ پوزش پذیر معنی و مفهوم: خدایی که همیشه با ماست و یاری رسان است و بخشنده و توبه پذیر است. واژه های مهم: کریم: بخشنده دستگیر: یاری دهنده خطا بخش: کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد پوزش پذیر: قبول کننده عذر و پوزش آرایه های ادبی: کنایه← دستگیر کنایه از یاری دهنده است واج آرایی ← صدای «ــِـ» و حرف «ش» دستگیر و پوزش پذیر ← قافیه 3-پرستارِ امرش همه چیز و کس ◈※◈ بنی آدم و مرغ و مور و مگس معنی و مفهوم: تحت فرمان او است همه چیز . مثل انسان و پرنده و مورچه و مگس. واژه های مهم: پرستار : مطیع، فرمانبردار مور: مورچه بنی آدم: فرزندان حضرت آدم(در اینجا انسان ها) آرایه های ادبی: بین مرغ، مور، مگس مراعات نظیر یا تناسب وجود دارد بنی آدم و مرغ و مور و مگس مجاز جز به کل (از همه موجودات) کس و مگس ← قافیه 4- یکی را به سر، برند تاج بخت ◈※◈ یکی را به خاک اندر آرد ز تخت معنی و مفهوم: هر کس را که بخواهد عزت و بزرگی میبخشد و هر کس را که نخواهد از تخت پادشاهی به زیر میآورد و خوار و بدبخت میکند. واژه های مهم: تاج بخت: تاج خوشبختی برنهد: می گذارد اندر آرد: به زیر می کشد بخت: اقبال و خوشبختی آرایه های ادبی: تلمیح: اشاره به سوره آل عمران آیه ی 22 (حکومت و فرمانروایی را به هر کس بخواهد می دهد و از هر کس بخواهد می گیرد) تاج بر سر نهادن ← کنایه از به بزرگی رساندن از تخت به خاک آوردن ← کنایه از پست کردن تخت و بخت ← قافیه جناس ناقص ← بین «بخت و تخت» و «سر و بر» تاج بخت (خوشبختی به تاج تشبیه شده:بخت مشبه و تاج مشبه به است) 5-گُلستان کُند آتشی بَر خَلیل ◈※◈ گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل معنی و مفهوم: او قادر است تا آتش را برای حضرت ابراهیم (ع) تبدیل به گلستان کند و کسانی را هم در زیر آب نیل فرو برد. واژه های مهم: خلیل: دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است گلستان شدن: سرد شدن آرایه های ادبی: تلمیح ← مصراع اول اشاره به داستان عبور حضرت ابراهیم از آتش و مصراع دوم غرق شدن فرعونیان و داستان حضرت موسی تضاد بین آب و آتش از ← مخفّف از خلیل و نیل ← قافیه دانش زبانی: آتش در بیت اول: مفعول خداوند : نهاد (در هر دو مصراع حذف شده است) خلیل: متمم گروهی: مفعول جمله دوم آتش: متمم. 6 –به درگاهِ لطف و بزرگیش بر ◈※◈ بزرگان نهاده بزرگی ز سَر معنی و مفهوم: به خاطر لطف و بزرگی ای که او (خداوند) دارد، همه ی انسان های بزرگ، بزرگی و توان خود را از دست می دهند. واژه های مهم: درگاه: آستان، پیشگاه لطف: مهربانی بر: ببر (فعل امر) آرایه های ادبی: از سر نهادن ← کنایه از فراموش کردن تکرار واژه بزرگ جناس ناقص اختلافی بین سر و بر بر و سر ← قافیه دانش زبانی: بزرگان: نهاد بزرگی: مفعول درگاه لطف و بزرگیش: متمم به درگاهِ لطف و بزرگیش بَر: در گذشته، گاه پیش و پس از متمم حرف اضافه میآوردند؛ یعنی دو حرف اضافه برای یک متمم. 7- جهان مُتِّفق بر الهیتش ◈※◈ فرومانده از کُنهِ ماهیتش معنی و مفهوم: جهان متفق هستند بر خدایی او و دنیا ناتوان مانده از یافتن ذات او. واژه های مهم: کُنه :حقیقت، ذات، ریشه، عمر ماهیت :حقیقت، ذات، وجود، واقعیت متفق: همراه بودن، اتفاق نظر داشتن فروماندن: عاجز شدن، ناتوان شدن آرایه های ادبی: فرومانده ← کنایه از ناتوانی الهیتش و ماهیتش ← قافیه جهان ← منظور انسان ها، مردم دنیا می توان «الهیت و ماهیت» را قافیه و ضمیر پیوسته «ش» را ردیف در نظر گرفت دانش زبانی: جهان: نهاد (هر دو جمله) متفق: مسند الهیتش: متمم کُنه ماهیتش: متمم فرومانده: فعل 8- بشر، ماورای جلالش نیافت ◈※◈ بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت معنی و مفهوم: انسان ها نتوانسته اند کسی را باشکوه تر از خدا پیدا کنند و چشم ها به نهایت زیبایی خداوند نمیتوانند دست پیدا کنند واژه های مهم: بشر: انسان جمال: زیبایی جلال: بزرگی و شکوه بصر: چشم، بینایی ماورا: بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد منتها: آخرین، پایان، آخر آرایه های ادبی: قافیه ← جمالش (جمال او) و جلالش (جلال او) ردیف ← نیافت در دو کلمه «بَصَر» و«بشر» و نیز «جمال» و«جلال» جناس ناقص اختلافی در این بیت آرایه موازنه ( ترصیع) وجود دارد:همه کلمات در مصرع اول را می توان مقابل کلمات در مصرع دوم قرار داد؛ مثال: بشر = بصر / ماورا = منتها / جلالش = جمالش / نیافت = نیافت 9- تامل در آیینه دل کنی ◈※◈ صفایی به تدریج، حاصل کنی معنی و مفهوم: اگر به درون (دل) خودت که مثل آینه است بنگری و بیندیشی، کمکم درونت پاک و خالص میشود. واژه های مهم: تامّل: تفکر صفا: پاکی درون به تدریج: کم کم حاصل کنی: به دست می آوری آرایه های ادبی: ضافه ی تشبیهی ← آیینۀ دل (دل به آیینه تشبیه شده دل مشبه و آیینه مشبه به) دل و حاصل ← قافیه کنی ← ردیف دانش زبانی: یینه دل: متمم تامل کنی: فعل صفایی: مفعول حاصل کنی: فعل. 10- مُحال است سعدی که راهِ صفا ◈※◈ توان رفت جز بر پی مصطفی معنی و مفهوم: ای سعدی غیرممکن است که جز با پیروی از حضرت محمد (ص)، بتوان به صفا و پاکی دست یافت. واژه های مهم: محال: غیرممکن پی: دنباله رو مصطفی: برگزیده؛ اینجا لقب حضرت محمد(ص) هست آرایه های ادبی: قافیه ← صفا و مصطفی سعدی ← تخلّص شیخ مصلح الدین شیرازی است دانش زبانی: سعدی: منادا محال: مسند است: فعل اسنادی راه صفا: مفعول رفت: فعل.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
ایردراپ12
لوکس فایل بزرگترین سایت فروش فایل
اد ممبر بینهایت کانال،ربات و گروه تلگرام
کسب درآمد 2 میلیون تومان روزانه (تضمین شده با گارانتی بازگشت وجه)

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید