معنی شعر یوسف صفحه 55 فارسی نهم
1- یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ◈※◈ کلبه احزان، شود روزی گلستان، غم مخور
معنی: اندوهگین مباش که دلدارِ گمشده دوباره به وطن باز می گردد و خانه ی اندوهان به گلستان شادمانی بدل میشود.
واژه های مهم:
گم گشته: گمشده
بازآید: برمی گردد، بر خواهد گشت
کنعان: نام قدیم سرزمین فلسطین قدیم که حضرت یوسف (ع) اهل آنجا بود
کلبه: خانه کوچک
احزان: جمع حزن، غم ها، اندوه ها
کلبه اَحزان: ماتمکده، ماتم سرا، خانه ای کوچک خارج از
کنعان که حضرت یعقوب (ع)، پس از گمشدن حضرت یوسف (ع)، آن را بَنا کرد و در
دوری یوسف، در آن دعا و گریه و زاری می کرد.
آرایه ها ادبی:
مراعات نظیر: یوسف، کنعان، کلبه اَحزان و…
تلمیح: اشاره به داستان حضرت یوسف (ع)
تضاد: کلبه احزان، گلستان
2- ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بد مکن ◈※◈ وین سر شوریده، باز آید به سامان، غم مخور
معنی: ای دل درد کشیده من، مایوس مباش که حالت بهتر خواهد شد و آشفتگیهای فکری تو آرام و قرار خواهند یافت.
واژه های مهم:
غمدیده: غمگین
بِه: بهتر
شوریده: آشفته، پریشان
سر شوریده: فکر آشفته و پریشان
سامان: نظم، آراستگی، آرامش.
آرایه ها ادبی:
تشخیص: شاعر، دل را صدا زده است و با او سخن می گوید
تناسب: دل و سر / تضاد: شوریده و سامان
کنایه: دل بد مکن: کنایه از ناراحت مباش، نترس و «بد به دلت راه نده».
3- دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت ◈※◈ دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
معنی: بیت نشان دهندهی ناخرسندی کامل حافظ از گذر ایّام است و به طرز مُضحکی شرایط امروز ما را داشته است.
واژه های مهم:
گردون: آسمان، روزگار
دور گردون: گردش روزگار
دو روزی : مدّت کمی
مراد: آرزو، خواست
دائماً: همواره، همیشه
دوران: روزگار
آرایه ها ادبی:
واج آرایی یا نغمه حروف: تکرار حرف «د» و «ر»
جناس: گر، بر – دور، دو
4- هان مشو نومید! چون واقف نِه ای از سرّ غیب ◈※◈ باشد اندر پرده، بازی های پنهان، غم مخور
معنی: هان ای دل، نا امید مباش و غم مخور، زیرا از رموز و اسرارِ عالمِ نهان، آگاه نیستی؛ بازیهای پنهان زیادی در پشت پرده انجام میشود.
واژه های مهم:
هان: بدان و آگاه باش
چون: زیرا
واقف: باخبر، آگاه
نِهای: نیستی
سرّ: راز (جمعِ آن اسرار است.)
سرّ غیب : راز پنهان (رازهای الهی)
اندر: در
آرایه ها ادبی:
ایهام: پرده 1- حجاب 2- پرده ای که در نمایش استفاده می شود 3- اصطلاحی در موسیقی
5-ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کَند ◈※◈ چون تو را نوح است کشتیمان، ز توفان، غم مخور
معنی: ای دل من، اگر سیل نابودی پایههای وجود را با خود ببرد؛ تا زمانی که نوح کشتیبان توست، غم به خود راه نده.
واژه های مهم:
ار: مخفّف اگر
فنا: نابودی
بنیاد: اساس، اصل
طوفان: باران فراوان و شدید
ار: مخفّف اگر
ز: مخفّف از (حرف اضافه)
آرایه ها ادبی:
تشخیص: شاعر دل را صدا زده است
سیل فنا: اضافه تشبیهی (فنا به سیل تشبیه شده است)
بنیاد هستی بر کند: کنایه از نابود کردن
تلمیح: اشاره به داستان حضرت نوح (ع)
مراعات نظیر: سیل، نوح، کشتیبان و توفان
واج آرایی یا نغمه حروف: تکرار حروف «ت» و «ن» در مصراع دوم.
6- در بیابان گر به شوق کعبه، خواهی زد قدم ◈※◈ سرزنش ها گر کُند خار مُغیلان، غم مخور
معنی: بر
اساس این بیت، اگر ما نیز در زندگی بر اساس علایق خود قدم در مسیری
گذاشتیم؛ نباید از سختیها و درشتیهای راه، ناراحت و اندوهگین یا نومید
شویم.
واژه های مهم:
شوق: اشتیاق، علاقه
کعبه: خانه خدا در مکّه
خواهی زد قدم: قدم خواهی زد
سرزنش: ملامت، طعنه، سرکوفت
مغیلان: گیاه خاردار که میوهای شبیه باقلا دارد. مغیلان،
در اصل «اُمّ غیلان» (ام + غیلان) بوده است، به معنی مادر غولان و دیوها؛
در گذشته، تصوّر می کردند که غول ها و دیوهای بیابانی زیر بوته ها پنهان
می شوند و مسافران و اهل کاروان را گمراه می کنند.
آرایه ها ادبی:
جناس: در، گر
تشخیص: سرزنش کردن خار مغیلان
مراعات نظیر: بیابان و خار مغیلان
تکرار: گر.
7- گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید ◈※◈ هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور
معنی:
اگرچه استراحتگاههای بین راه بسیار خطرناک هستند و مقصد نیز بسیار دور
است؛ لیکن همه ی راهها و جاده ها سرانجام به انتها و مقصد می رسند.
واژه های مهم:
بس: بسیار
مقصد: هدف
منزل: محلّ توقّف کاروان، استراحتگاه، جای فرود آمدن
بعید: دور.
آرایه ها ادبی:
تکرار: نیست و نیست؛ بس و بس
مراعات نظیر: راه، مقصد، منزل، بعید و پایان
واج آرایی یا نغمه حروف: تکرار «ی» و «ن» در مصراع دوم.
8- حافظا! در کنج فقر و خلوت شب های تار ◈※◈ تا بوَد وِردت دعا و درسِ قرآن، غم مخور
معنی: ای حافظ، در تنهایی شبهای تاریک و گوشهی تهیدستی، تا زمانی که زمزمهی تو دعا و قرآن باشد، غمی نداشته باش.
واژه های مهم:
کنج: گوشه، زاویه
خلوت: تنهایی
تار: تیره و تاریک
وِرد: زیر لب دعا خواندن، ذکر به صورت زمزمه
احزان: اندوه ها، غمها
هجو: سرزنش کردن به شعر (مسخره)، نکوهش
بعید: دور
گردون: آسمان، فلک
لعن: نفرین کردن، دشنام دادن
تباهی: نابودی
مراد: مقصود، هدف، خواسته شده خار
مغیلان: خار شتر
سر غیب: راز پنهانی
شوق: رغبت، آرزومندی
فرزانه: دانشمند بسیار دانا
فنا: نابودی
واقف: آگاه، با خبر
شوریده: آشفته
نهای: نیستی
هستی: وجود، دارایی، ثروت
کنج: گوشه، زاویه
انوار: نورها و روشناییها
مُقام: اقامت، محل اقامت، جایگاه
قعر: عمق
اوج: بلندی