موضوع انشا : مادر روش منحصر به فرد در کلاس درس برای معلمان عزیز

#فایل # word ورد #روش منحصر به فرد در کلاس درس برای معلمان عزیز #موضوع انشا  : مادر   هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند از معلمان خویش پیشرفته تر است. تهیه وتدوین : محمد فایق مجیدی دهگلان 

موضوع:(( #مادر ))

((#مادر ای هم کلام سخن هایم      بدون تو در دلم نیست خوشی هایم ))

#مادر کسی است که راه رفتن ، حرف زدن ، غذا خوردن ، و..... را به ما یاد داده است و در هر کاری او به ما کمک می کند و او همدم سخن هایمان است ، باغم هایمان غمگین وباشاد بودن ما شاد و خوشحال می شود .

#مادر دوست دارد فرزندی را که تربیت میکند در همه ی جهان به او افتخار کنند ، مادر ها دوست دارند بچه هایشان آن هارا دوست داشته باشند و آن ها را در جا هایی مثل خانه ی سالمندان نگهداری نکنند ، وقتی ادم اشک مادر در خانه ی سالمندان را می بیند ، مانند این  است که قلبم را از تنم جدا میکنند و اشک از چشمانم جاری می شود ، و ان اشک روز مرا خراب می کند . دلم می سوزد برای ان مادران که بچه های نامردشان ان ها را رها میکنند . آخر چه بچه ای دلش می آید ، مادرش را رها کند به نظر من این فرزندان بی دل ترین ادم های دنیا هستند . حتی در قرآن کریم است که اگر با پدر و مادرمان با صدای بلند حرف بزنیم ، خداوند هیچ وقت ما را دوست ندارد و در زندگی مان موانعی قرار می دهد . اگر ما با ما درمان خوش رفتار نباشیم و یا با او با صدای بلند حرف بزنیم قطعا خداوند ما را با عذابی سوزناک و سخت روبه رو می کند و مارا به جهنم خواهد انداخت.

تعداد     3 صفحه    فایل  ورد wordدر حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.


این مطلب نتیجه مطالعه در ایام 30 سال معلمی  (16 سال تدریس ومعاونت و 14 سال کارشناس بودن) است ویژه معلمان جوان و علاقه مند به این مرزوبوم.

این فایل کپی برداری نیست نتیجه سالها یادداشت برداری، تحقیق  و مطالعه مستمر است و یا تجربه ی زیسته ام تا سن 50 سالگی  است ....امید وارم برای تان مفید باشد.

#فایل # word ورد #روش منحصر به فرد در کلاس درس برای معلمان عزیز #موضوع انشا : مادر هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند از معلمان خویش پیشرفته تر است. تهیه وتدوین : محمد فایق مجیدی دهگلان در داستانی از قرآن خواندم که روزی روزگاری جوانی بود که وقتی داشت از دنیا می رفت و طبیب گفته بود که دیگر پسر کارش تمام است . جوان هر چند دقیقه از جای خود بر می خاست و می گفت : شما را به خدا قسم میدهم که به من کمک کنید . بارها و بارها بر می خاست و این حرف را تکرار می کرد . مادر پسر گفت: پیامبر را خبر کنید تا دعایی برای او بخواند ، پیامبر آمد و جوان دوباره برخاست

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید