زندگی نامه ی زنده یاد استاد عباس کمندی شاعر ، نقاش ، فیلم نامه نویس،موسیقی دان

آثار

    سرودن اشعار بیش از 150 ترانه
    ساخت و اجرای بیش از 60 آهنگ و ترانه
    گردآوری مظاهر فرهنگ فلکلوریک (فرهنگ مردم)
    گردآوری و تحقیق زندگی نامه شخصیت های کرد و تبدیل آن به فیلمنامه از آن جمله (سنجرخان، سید عطا کل، زندگی پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی، غارت آثار زیویه، میر نوروزی و…)

آلبوم ها

    هورامان – با همکاری گروه کامکارها
    پرشنگ – با همکاری گروه کامکارها
    گلاویژ – با همکاری گروه کامکارها
    کیژی کورد – آهنگساز محمدجلیل عندلیبی

فیلم نامه

    1- اسب
    2- یک سبد علف
    3- پرواز در قفس
    4- ارثیه مامه رحیم
    5- عضو جدید اوپک
    6- نبرد رمادیه
    7- کوچه سرخ
    8- کاروانسرا
    9- وکیل اول
    10- قلم و شیطان
    11- پهلوان پنبه

برنامه های تلویزیونی

    1- داستانی منزل نو مبارک
    2- عروسکی پهلوان پنبه
    3- مستند دستان سرایان
    4- مستند کهنه هواران (معرفی مشاهیر کردستان)

کتاب ها

    1- دیوان شعر کردی و فارسی
    2- جمع آوری اشعار دیوان میرزا شفیع
    3- ورزش باستانی و پهلوانان کرد
    4- زندگی نامه سید علی اضعر کردستانی
    5- اورامان
    6- رمزگشایی در مظاهر فرهنگی
    7- گردآوری اشعار هیجایی ایرانی قبل از اسلام

گفتنی است که این هنرمن نامی کُرد در تاریخ یکم خرداد سال 93 برای همیشه دیده از جهان بست.

تعداد       25 اسلاید  وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد

این مطلب نتیجه مطالعه در ایام 30 سال معلمی است ویژه معلمان جوان و علاقه مند به این مرزوبوم.

این فایل کپی برداری نیست نتیجه سالها یادداشت برداری، تحقیق  و مطالعه مستمر است و یا تجربه ی زیسته ام تا سن 50 سالگی  است ....امید وارم برای تان مفید باشد.

📙نکته اول: زنده یاد عباس کمندی متولد سال 1331 در شهر سنندج است. عباس کمندی وزادگاهش سنندج 📙نکته دوم: او از همان سنین کودکی با ادبیات فولکلور کردی آشنا می شود و آثار نبوغ وی برای آشنایان نمایان شده. در شانزده سالگی به شعر سرایی، قصه نویسی، قصه پردازی مشغول می شود. عباس کمندی و آشنایی با ادبیات فولکولور کردی مصاحبه * آقای کمندی معمولا مردم شما را با هنر موسیقی می شناسند. اما در سال های اخیر اخباری از شما در حوزه تلویزیون و بعضا ادبیات منتشر شد. خود شما »کمندی« را با کدام شاخصه هنری می شناسید و اساسا از کدام دریچه هنر به این دنیای پررمز و راز آن پا گذاشتید؟ - متشکر. رادیو کردستان در سال 1349 - آن موقع تلویزیون نبود - فراخوانی برای نمایشنامه نویسی منتشر کرد مبنی بر اینکه کسانی که توانایی این کار را دارند، آثار خود را ارایه کنند. من آن وقت 19 سال داشتم. قبل از این فراخوان من به صورت غیررسمی می نوشتم. در پی این فراخوان نمایشنامه ای که تقریبا داستانی رمانتیک و فولکلور بود به نام »شه و بو و حه مه شوان« ارایه دادم که حالت نیمه منظوم داشت. این کار نیم ساعته من چنان شکفت و مورد استقبال قرار گرفت که دوبار تقاضای اجرای آن شد. بار اول آقای فرشا [مجری تلویزیون کردستان] و خانم خلقی باهم اجرا کردند. همین اجرا باعث شد که مردم تقاضای دوباره کنند. بعدها خودم آمدم به صورت نمایشنامه حرفه ای تر نوشتم و کارگردانی کردم. خدا رحمت کند مرحومان عطااله احمدی (گوینده)، مرحومه »شریفه فرقدانیان « که دوسه سال پیش فوت کردند و همین آقای »شاهرخ اورامی« که شعر می گوید و چند نفر دیگر با من همکاری کردند. در واقع من به عنوان نویسنده به خدمت رادیو درآمدم. بعد از این در مناسبت های ملی آن وقت، چون اشعار شعرای وقت با سرودها هماهنگ نبود، به مرحوم آقای کامکار گفتم من می توانم این گونه اشعار را بگویم. * منظور شما حسن کامکار پدر کامکارهاست؟ - بله، ایشان ابتدا به من جواب ندادند. بعد دوباره گفتم آقای کامکار من می توانم این گونه اشعار را برای شما تهیه کنم. گفت: آقاجان، بچه بازی نیست. کسی باید این گونه اشعار بگوید که تاریخ را خوب مطالعه کرده باشد. گفتم: شما از کجا می دانید که من تاریخ را مطالعه نکرده ام؟! گفت: یعنی شما این توانایی را دارید؟ گفتم: بپرس، کاری نداریم؛ خدایشان رحمت کند. من یک شبه چهار شعر برای او آماده کردم. صبح آن روز شعر من در میان بچه های رادیو دست به دست می چرخید. هم به خاطر مضمون و هم به خاطر نظم، از آن استقبال شد.... این مقدمه ای بود که من نخستین بار به عنوان نویسنده و ترانه سرا به رادیو رفتم. به نظرم حدود یکی دو سال گذشت که من خوانندگی را شروع کردم. * چگونه وجود هنر در وجود ذاتی شما کشف شد؟ به طور مشخص از چه زمانی به این توانایی پی بردید؟ - صدای خوب به طور ژنتیکی در خانواده ما موروثی بود. یعنی پدربزرگم، پدرم و عمویم صدایی خوش داشتند. صدای خوش خدادادی و ارثی است و اصلا هنر نیست. بعدها که بتوانی از این صدا استفاده کنی و از آن چه چیزی بسازی مهم است. اگر با سایر اجزا هماهنگ شد، آن وقت می شود هنر. ممکن است از هر صد نفر جامعه بیست نفر صدای خوبی داشته باشند. * ظاهرا »اورامان« نخستین اثر موسیقی بود که شما به صورت رسمی منتشر کردید؟! - من قبلا سه اثر دیگر منتشر کرده بودم. * شرکتی بودند؟ - نه، ضبط رادیو بود. قبل از »اورامان« من حدود 30 ترانه خوانده بودم. معروفترین آنها »بی بی خانم«، »گلی بانه« و »صبری گل فروش« بودند. * »صبری گل فروش« را یکی از خوانندگان قدیمی سنندج در سال های اخیر دوباره خوانی کرده است. - بله، خانم[شهین] طالبانی. باهم همخوانی کردیم. * آهنگ را هم خود شما ساختید؟ یا تقلیدی بود؟ - خودم ساختم؛ اما به تقلید از یک اثر عربی. الان یاد ندارم چه کسی بودند. قبلا می دانستم فراموش کردم. * تصویری از شما که روی نسخه اول اورامان چاپ شده است، سالهای جوانی شما را نشان می داد، ظاهرا نقاشی است... - اورامان با دو لوگو منتشر شد. این تصویر نسخه اولیه مربوط به من است. وقتی نشسته بودم، ارژنگ کامکار تصویر مرا کشید. * پس علاوه بر موسیقی نقاشی هم کار می کنند؟ - بله. * اتفاقا من با بیژن کامکار هم مصاحبه کردم. از سه اثر شما یعنی اورامان، پرشنگ و گلاویژ که با کامکارها کار کردید، سخن به میان آمد. ایشان گفتند این آثار را به صورت غیررسمی آغاز کردیم. یعنی شما گفتید سازی بزن تا بخوانیم. در واقع فی البداهه شما با نیت انتشار کاست عمل نکردید... - بله، برای اورامان همینطور بود. می توانستیم بهتر کار کنیم. سال بعد از این »پرشنگ« و بعدها »گلاویژ« را شروع کردیم. الان کاری جدید با آقای »عندلیبی« داریم به نام »کیژی لادی« (دختر روستا)، شرکتی هست. به نظرم برای نوروز امسال آماده انتشار شود. نصف کار هم ضبط شده است. * آهنگ ها را چه کسی ساخته است؟ - خودم ساخته ام. همه اش کردی است. * حتما باز هم فولکلور..؟! - می دانی موضوع چیست؟ اجازه بده خدمت شما عرض کنم. پایه هایی که من برای موسیقی می گیرم معمولا محلی و فولکلور است که من آن را زنده می کنم؛ از ملودی های کهن کردی و اشعار هجایی کردی شروع می کنم. مسلما تغییراتی صورت می گیرد؛ منتهی این تغییرات اصالت را حفظ می کند؛ چون اصل پایه است. آنچه که بیشتر مرا منزوی کرد قدرناشناسی بود. به هر حال انسانی که در جامعه برای هنر زحمت می کشد و اثر ارایه می کند... ؛ البته هیچ اشکالی ندارد که دیگران هم بیایند و استفاده کنند. حتی من با نام دیگران اثر تولید کرده ام. به میزان خاصی توانایی داشته ام که دیگران هم استفاده کنند. شخصی مثل »عباس کمندی« تا زمانی که وارد گور می شود به عشق نیاز دارد. باید عاشق بود تا بتوان اثری درخور تولید کرد. اما زمانی از عشق تهی می شود، دیگر حرفی برای گفتن ندارد. به خصوص وقتی دیگرانی می آیند در حمله روزگار به انسان شریک می شوند تا انسان را سرکوب کنند... من می توانستم کارهایی در طول این مدت سکوت ارایه بدهم؛ اما جوانب را که می دیدم؛ صحبتی از قدرشناسی نبود. نکته دیگر اینکه تاکی ما کار کنیم و دیگران به نفع خود مصادره کنند؟ باشد که یک بار هم خودم استفاده کنم، چه اشکالی دارد؟ خیلی وقت ها من کار کرده ام و دیگران قاپیده اند. * کارهای شما در شرکت سروش تجدید چاپ هم شد؟ - تجدید چاپ شد، بارها. فقط از فروش نسخه های اول یک میلیون و پانصد هزار تومان به من دادند. شش میلیون فروخته بودیم. سه میلیون و پانصد هم به کامکارها رسید. ابتدا قرار به گونه ای دیگر بود... آن زمان این گونه بود. البته امروز چیزی دیگر است. * برنامه ای برای تجدید همکاری با کامکارها ندارید؟ - نه. * دلیل قطع ارتباط را شما به همان ریشه حرفه ای نسبت می دهید؟ - نه، به حقیقت من کامکارها را به عنوان دوست خیلی می پذیرم. گاهی برای آنها دلم تنگ می شود. چون خاطرات زیادی باهم داریم. جوانی من با این دوستان گذشت. نه تنها به خاطر خوانندگی. توجه داشته باشید من هر وقت به تهران می رفتم، خانه آنها بودم. پدر آنها را هیچ وقت »آقای کامکار« صدا نمی کردم. می گفتم »آغا«. بازبان فرزندانش سخن می گفتم چون با آنها رشد کرده بودم. من به شما نصیحت می کنم که با فامیل یا کسی که دوستش داری، معامله نداشته باشی. * به نظر شما هنرمند به چه کسی گفته می شود؟ - ما هم هنرمند داریم و هم تکنسین هنر. هنرمند خالق است. خداگونه است. تکنسین هنر روی اثر هنرمند کار می کند و در واقع آن را زیباتر و جالب تر می کند. اما متاسفانه امروز در جامعه ما هر کسی دهلی به دست می گیرد، عنوان هنرمند را به او نسبت می دهند و این موضوع به نظرم جالب نیست. هنرمند جایگاه دارد. مگر می شود به سرباز بگویند سرگرد؟! یا به گروهبان می شود سرکار استوار گفت؟! هنرمند بودن رده های مختلف دارد. باید شناسایی شود که چه کسی هنرمند است، چه کسی تکنسین است. مبادا کسی که هنوز هنرمند نیست، تحت تاثیر سخنان دیگران دچار سردرگمی شود. * دوست داریم تحلیل شما از وضعیت امروز هنر در کردستان را بشنویم. گذشته و امروز را چگونه می بینید؟ چه تصویر و ذهنیتی از گذشته و امروز چشمه جوشان هنر در این منطقه دارید؟ - خداوند لطف و رحمتی که به مردم کردستان داشته، این است که به آنها طبیعتی چهارفصل داده و هرکدام از این فصول در کردستان زیبایی و ظرافت خاص خود را دارد. برای مردم کرد این تصاویر چنان زیباست که مادیات نمی تواند جای آن را بگیرد. این گونه نیست که کسی که پول ندارد، زیبایی شناسی هم ندارد. طبیعت کردستان به گونه ای است که خود به خود شاعرپرور و هنرمندپرور است. نمونه ای خدمت شما عرض کنم. در موسیقی اصیل و کهن هندی سازی مثل »سیتار« ناله ی درون مردم هند است. فقر و فلاکت و فرهنگ مردم هند را گویاست. در کردستان هم موضوعاتی مثل رنج و مشقت و درد روزگار موج می زند که در موسیقی و هنر بازتاب یافته است. قالی یه که ی ژێرمان ماسی ده رهه مه پرزگ ماسیه کان زۆخ و وه رهه مه (قالی زیراندازما نقش ماهیان در خود دارد و این ماهی ها هم سینه ای پر از درد و رنج دارند) همین یک شعر می تواند به اندازه شاهنامه تفسیر داشته باشد. خیلی ساده است اما پرمحتوا. تاریخ و به ویژه تاریخ اجتماعی، مسایل فرهنگی، کمبودهای زندگی و مشقت های سیاسی در اشعار و هنر کردی موجود است. از این ها بالاتر، کردستان مکان داشته های فرهنگی ایران باستان است؛ در واقع میراث دار این سرزمین است.هرچه تصور کنی، از موسیقی گرفته تا شعر و ... در این جا ماندگار است. این مسئله خودش وجهه ای جداگانه برای کردها تعریف می کند. البته این گونه نیست که من بگویم کرد برتر است. من قصدم این نیست. شاید همین سنت گرایی باعث عقب ماندگی از خیلی چیزها برای آینده شده است. اما در کل، کردستان، سنت داخلی ایرانیان را حفظ کرد، نوروز را حفظ کرد. موسیقی و ادبیات هجایی خود را حفظ کرد. زیربار عروض نرفت. عروض که مخصوص اعراب است، در کردستان از »وفایی مهابادی« به بعد شروع می شود. قبل از آن ما غزل سرا نداشتیم. این مسایل باعث شده که این منطقه از سایر مناطق نمود و جوشش هنری بیشتری داشته باشد و آن را به جامعه ارایه دهد. منتهی هنرمند آگاه کم دارد؛ هنرمندی که تفکیک کند و بتواند سنت گرایانه تر اثر خود را ارایه کند. البته این موضوع مکمل می خواهد. مثلا من چگونه به هنرمندی می توانم بگویم که این اثر موسیقایی را برای من بازسازی کن و نشانه های عربی آن را حذف کن. هرچند ممکن است با این شرایط ریتم و جاذبه شادی آفرینی بیشتری داشته باشد؛ کار می خواهد. آهنگ های ترکی را تبدیل به کردی می کنند و ... بدون اینکه توجهی به پایه و اساس موسیقی کردی داشته باشند. البته جامعه در درازمدت این گونه آثار را پس می دهد و طرد می کند. شما ببینید که برخی خواننده های ما از دهه پنجاه تا کنون کجا رفته اند؟ حذف شدند. جامعه آنها را طرد کرد. شما ببینید برخی شبکه ها هم در خارج کشور موسیقی پخش می کنند اما دیگر جذبه ندارند؛ مقطعی هستند. در عوض چهره هایی مثل »شجریان« تا قام قیامت پابرجا هستند. * شما علاوه بر موسیقی تحقیقاتی هم در حوزه فولکلور داشته اید. ممکن است از نتایج این تحقیقات بفرمایید و اینکه چه کارهایی انجام داده اید؟ - مسایلی که خدمت شما عرض کردم در واقع عصاره تحقیقات من در فولکلور است. من 18 سال برای واحد تحقیقات [موسیقی صدا و سیما] در تهران کار کردم. در این 18 سال شش هزار صفحه مطلب و مصور تهیه کردم که در تهران نگهداری می شود. الان هنوز هم با من مکاتبه دارند. همین چند روز پیش یک نامه فرستاده بودند که شما این همه کار را در اختیار سازمان قرار داده اید که مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد، جای تقدیر است. براساس همین تحقیقات نمایشنامه ها و آثار مکتوب و تلویزیونی تولید کردم. سریال »میرنوروزی« را نوشتم که در شبکه یک پخش شد. کارهایی تلویزیونی در سنندج داشتم. سریال »رد پای شغال« از شبکه دوم سراسری پخش شد. دو اثر عروسکی 30 و 40 قسمتی هم برای مرکز صدا و سیمای همدان به نام »مورچه ها« و نقلی و ننه نقلی« ساختم. اخیرا »پهلوان پنبه« را به عنوان یک سریال در شبکه محلی کردستان ارایه دادم که به صورت »عروسکی« بود. کارهای زیادی انجام دادم. الان همه اش به ذهنم یا به شمارش نمی آید. * منتقدان آثار تلویزیونی شما می گویند که اگر »عباس کمندی« تنها راه موسیقی را ادامه می داد، موفق تر بود. نظر شما در این باره چیست؟ آیا حضور در عرصه آثار مکتوب و تلویزیون به موسیقی به عنوان محور سرمایه هنری شما ضربه نزده است؟ - ببینید، اولا هنرمند در جامعه حق زندگی دارد. درثانی من به همان اندازه که تشنه موسیقی هستم تشنه شعر، نمایشنامه نویسی و نقاشی هم هستم. نهایتا تابع روحیات و احساس خودم هستم که در چه مقطعی چه هنری در احساس من شکوفا شود تا آن را کار کنم. احساسم از من چه بخواهد و چه بتوانم در این شرایط ارایه دهم. من به این گونه نقدها ایمان ندارم که اگر تنها موسیقی را ادامه می دادم موفق تر بودم. گمان نمی کنم این گونه باشد. من جایی دیگر گفتم که کارخانه ماشین مثلا »ژیان« فقط ژیان تولید نمی کند. ماشین های دیگر هم تولید می کند، هرکدام با ظرفیت و شکل خاصی. پروردگار عالم هم انسان ها را این گونه خلق کرده است؛ با ظرفیت های گوناگون. حالا اگر من ادعا می کنم که ظرفیت و توانایی این را دارم که در تمام این حوزه ها فعالیت داشته باشم، زمانی حرف من غلط از آب در می آید که آثار من جذب جامعه نشود. وقتی جذب جامعه می شود، پس ادعای من صحت دارد. جامعه هیچ چیزی را به زور نمی پذیرد. وقتی جامعه بگوید که این کار شما زیباست، پس مشخص است که من کار کرده ام. * چند اثر مکتوب هم از جمله یک کتابچه در مورد »سید علی اصغر کردستانی« به قلم شما منتشر شده است. این موضوع را هم بیشتر توضیح دهید. - آثار مکتوب منتشر شده زیاد نداشته ام... مطالبی راجع به اورامان در قالب کتابچه ای کوچک و کتابی به نام »سرگذشت ورزش باستانی کردستان« نوشته ام. همانطور که شما گفتید کتابچه ای هم در مورد هنرمند و خواننده نامدار کرد، سید علی اصغر کردستانی دارم. اما آثار مکتوب فراوان دارم که منتشر نشده اند. سرمایه گذاری و پول می خواهد. تا من نمیرم این ارزش را پیدا نمی کنند که کسی برای چاپ این آثار سراغ من بیاید. »زهر افعی« حدود دو هزار صفحه است که خاک می خورد. »پس کوچه های سنندج« را دارم که حدود 700 صفحه است. مقدار زیادی تحقیق و فیلمنامه مثل »سنجرخان« و کاری دیگر به نام »طاعون مسلح« دارم که زندگی نامه »سید عطا« معروف به »عطا کل« که »باینچویی« و از مجاهدین معروف دوران رضاخان بود، است. کاری به نام »سارو« دارم که الهام از یک بیت باستانی است. حتی داستان های پلیسی دارم مثل »مفتش اول« که سریالی 30 قسمتی است. مسایل جاری هم که شما می بینید در شبکه کردستان به صورت فیلم پخش می شود. مثل »ارثیه مامه رحیم« که اخیرا ارایه دادم و »جزیره اسرار آمیز« به عنوان اثر کمدی که قرار است کار بکنند. اخیرا هم سریالی در همین شبکه کردستان داشتم با عنوان »کاگله، عضو جدید اوپک«. * خیلی خوب، آقای کمندی، الان روزگار را چگونه می گذرانی؟ با هنرمندان چه ارتباطی داری؟ - روزگار یک بازنشسته چگونه می گذرد؟ همینطور. به طور کلی با بیرون ارتباط ندارم. مشکل مَفصَل دارم و رفت و آمد برایم سخت است. منتظر مرگ هستیم تا ببینیم کی فرا می رسد. این مرحله را هم می گذرانیم و تمام. من تنها این را می گویم که وقتی هنرمند در جامعه ای مطرح می شود - به ویژه هنرمندی که اصلا برای خود هیچ تبلیغی نکرده است - بی دلیل معروف نمی شود. هنرمندی که با ضد تبلیغ با خود برخورد کرده است و با هنر تجارت نکرده است، هنرمندی که جامعه او را پذیرفته و در بین مردم محبوب می شود، شانسی به این مرحله نمی رسد. رنج برده است. خوب است برخی مسئولان قدرشناس باشند. هنرمندان را درک کنند. آنها یک بار دیگر به دنیا نمی آیند. مخصوصا هنرمندانی که یک پایشان لب گور است. *الان هنوز در خانه کار می کنی؟ - اگر کار نکنم می میرم. شعر می گویم، نقاشی کار می کنم. این تابلوها که می بینید از آثار خودم هستند. تخیلی هستند. * چه سبکی کار می کنید؟ چگونه به سمت نقاشی رفتی؟ - کار من تخیلی است. از کودکی علاقه مند بودم. کلاسیک نیست. هیچگاه توانایی هایم را در مدرک محدود نکرده ام. وقتی مردم به دانشگاه می رفتند من آزاد کار می کردم. در یک شرایطی حس کردم که لازم است انگلیسی بیاموزم و آموختم. البته مدرک برای دوره ما لازم است. اما کار من تحقیق است. اگر شما کلمه ای را مطرح کنید و من با آن ناآشنا باشم حتما دنبال آن می روم و درباره اش کنجکاوی می کنم. این ذات من است.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید