مقدمه
تفکر غالب براي تحليل چگونگي شکلگيري و محتواي استراتژي شرکتهاي کوچک و متوسط بر محورهايي استوار است که شکلگيري استراتژي ها را، حاصل انفعال و يا انباشت تدريجي تجربيات مديراني مي پندارند که غالبا مالک شرکتها نيز هستند.
آشکار شدن رهبران بزرگ جهاني در بازارهاي تخصصي کوچک،بازنگري در نگرشهاي مربوط به شرکتهاي کوچک و متوسط را ضروري ساخته است. شرکتهاي کوچک گمنامي وجود دارند که از مفروضات مديريت نوين پيروي نميکنند و در عين حال رهبران پرمنفعت بازارهاي خويش هستند. آنان استراتژي هاي دگرگونهاي را بهکار ميگيرند که مهمترين مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محيط است.
تفکر غالب براي تحليل چگونگي شکلگيري و محتواي استراتژي شرکتهاي کوچک و متوسط بر محورهايي استوار است که شکلگيري استراتژي ها را، حاصل انفعال و يا انباشت تدريجي تجربيات مديراني مي پندارند که غالبا مالک شرکتها نيز هستند.
آشکار شدن رهبران بزرگ جهاني در بازارهاي تخصصي کوچک،بازنگري در نگرشهاي مربوط به شرکتهاي کوچک و متوسط را ضروري ساخته است. شرکتهاي کوچک گمنامي وجود دارند که از مفروضات مديريت نوين پيروي نميکنند و در عين حال رهبران پرمنفعت بازارهاي خويش هستند. آنان استراتژي هاي دگرگونهاي را بهکار ميگيرند که مهمترين مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محيط است.
فایل دانلودی حاوی فایل ورد است