کد فایل 1226890
قیمت: 35٬000 تومان
تقدیمی از دهکده ما حکایت پیرزن فقیری خانه به خانه می گشت و روزی می جست . دامن خود پر از گندم کرد و راه باز گشت پیش گرفت . در راه خانه دست به دعا برداشت که خدایا گره از مشکلم بگشا . ناگهان گره دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت . چشمانش اشک آلود شد و رو به آسمان کرد و گفت : خدایا من از تو خوا