لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 21 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
حکایت های مدیریتی
مشاور پير
يك مشاور ميميرد و در آن دنيا در صفي كه هزاران نفر جلوي او بودند براي محاسبه اعمالش ميايستد. اندكي نگذشته بود كه فرشته محاسب ميز خود را ترك ميكند و صف طولاني را طي كرده و به سمت مشاور ميآيد و به گرمي به او سلام كرده و احترام ميگذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روي مبل راحتي كنار ميزش مينشاند.
مشاور ميگويد: "من از اين توجه شما سپاسگزارم، اما چه چيزي باعث شده كه اين گونه با من رفتار كنيد؟"
فرشته محاسب ميگويد: " ما براي افراد مسن احترام ويژهاي قائل ميشويم . ما يك پردازش اوليه بر روي تمامي كارنامههاي اعمال انجام دادهايم و من ساعاتي را كه شما به عنوان ساعات مشاوره براي مشتريان خود اعلام كردهايد جمع زدم. بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن داريد!"
بهشت و جهنم
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد
خداوند دعای او را مستجاب کرد
در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف ديگ بزرگ غذا نشسته بودند همه گرسنه نا اميد و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشت که به ديگ می رسيدولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بودبه طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند عذاب آنها وحشتناک بود !
آنگاه ندا آمد : اکنون بهشت را نظاره کن او به اتاق ديگری که درست مانند اولی بود وارد شد ديگ غذا..جمعی از مردم ...همان قاشقهای دسته بلند ...ولی در آنجا همه شاد و سير بودند آن مرد گفت : نمی فهمم !!! چرا مردم اينجا شادنددر حالی که در اتاق ديگر بد بختند؟ با آنکه همه چيزشان يکسان است؟ندا آمد که در اينجا آنها ياد گرفته اند که يکديگر را تغذيه کنند هر کسی با قاشقش غذا در دهان ديگری می گذارد چون ايمان دارد که کسی هست که در دهانش غذايی بگذارد
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 21 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
حکایت های مدیریتی
مشاور پير
يك مشاور ميميرد و در آن دنيا در صفي كه هزاران نفر جلوي او بودند براي محاسبه اعمالش ميايستد. اندكي نگذشته بود كه فرشته محاسب ميز خود را ترك ميكند و صف طولاني را طي كرده و به سمت مشاور ميآيد و به گرمي به او سلام كرده و احترام ميگذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روي مبل راحتي كنار ميزش مينشاند.
مشاور ميگويد: "من از اين توجه شما سپاسگزارم، اما چه چيزي باعث شده كه اين گونه با من رفتار كنيد؟"
فرشته محاسب ميگويد: " ما براي افراد مسن احترام ويژهاي قائل ميشويم . ما يك پردازش اوليه بر روي تمامي كارنامههاي اعمال انجام دادهايم و من ساعاتي را كه شما به عنوان ساعات مشاوره براي مشتريان خود اعلام كردهايد جمع زدم. بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن داريد!"
بهشت و جهنم
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد
خداوند دعای او را مستجاب کرد
در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف ديگ بزرگ غذا نشسته بودند همه گرسنه نا اميد و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشت که به ديگ می رسيدولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بودبه طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند عذاب آنها وحشتناک بود !
آنگاه ندا آمد : اکنون بهشت را نظاره کن او به اتاق ديگری که درست مانند اولی بود وارد شد ديگ غذا..جمعی از مردم ...همان قاشقهای دسته بلند ...ولی در آنجا همه شاد و سير بودند آن مرد گفت : نمی فهمم !!! چرا مردم اينجا شادنددر حالی که در اتاق ديگر بد بختند؟ با آنکه همه چيزشان يکسان است؟ندا آمد که در اينجا آنها ياد گرفته اند که يکديگر را تغذيه کنند هر کسی با قاشقش غذا در دهان ديگری می گذارد چون ايمان دارد که کسی هست که در دهانش غذايی بگذارد