لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 2 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
فرخي سيستاني(غلامزاده ثروتمند
ابوالحسن علي بن جولوغ معروف به فرخي سيستاني که يکي از مشهورترين شاعران سده چهارم هجري است در خانواده اي به دنيا آمد که در دربار شاهان زندگي مي کردند.اما زندگي در دربار به کام آنان نبود چراکه پدر فرخي غلامي بيش نبود.به ناچار فرخي هم غلامزاده اي محسوب مي شد که مجبور به اجراي خرده فرمايش هاي اهالي دربار بود.اما او به واسطه هوش و زيرکي سرشارش نواختن چنگ را فراگرفت و همراه با آموزش خواندن و نوشتن سرودن شعر را آغاز کرد.
طولي نکشيد که علم حساب را در حدي که در آن روزگار براي ثبت درآمد و مخارج يک خانواده لازم بود آموخت.به خاطر اين کمالات بود که او در خانه يکي از دهقانان استخدام شد. دهقانان در آن زمان افرادي صاحب مال و زمين بودند که با علم و ادب نيز آشنايي داشتند و به شاعران و نويسندگان توجه و لطف مي کردند.
دهقاني که فرخي در خانه او خدمت مي کرد در سيستان مي زيست .فرخي ازحقوقي که از او دريافت مي کرد راضي بود تا اينکه ازدواج کرد .پس ازآن نامه اي به دهقان نوشت و در آن تقاضاي افزايش دستمزد کرد.اما دهقان تقاضاي او را نپذيرفت.
نااميدي به سراغش آمد. در گوشه و کنار منطقه به دنبال کاري با درآمد بيشتر مي گشت. از آنجا که سرمايه او صداي خوش ـ مهارت در چنگ نوازي وقدرت شاعري بود قصيده اي سرود و به دربار" امير چغانيان" که به شعر و ادب احترام مي گذاشت و به شاعران هداياي قابل توجهي مي بخشيد فرستاد. اگرچه چندان اميدوار نبود اما چاره اي جز اين کار نداشت. اين قصيده که به " با کاروان حله " مشهور است با اين بيت آغاز مي شود:
با کاروان حله برفتم ز سيستان با حله تنيده ز دل ناقه ز جان
به دربار رفت اما با لباس هايي مندرس و پاره. و شعري را که سروده بود عرضه داشت. زيبايي شعر او به حدي بود که امير ابوالمظفر چغاني باور نکرد که اين شعر مال خود اوست. پس خواست تا او را امتحان کند. به او گفت تا قصيده اي در وصف سلطان محمود غزنوي بسرايد. اگر مناسب بود او را به
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 2 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
فرخي سيستاني(غلامزاده ثروتمند
ابوالحسن علي بن جولوغ معروف به فرخي سيستاني که يکي از مشهورترين شاعران سده چهارم هجري است در خانواده اي به دنيا آمد که در دربار شاهان زندگي مي کردند.اما زندگي در دربار به کام آنان نبود چراکه پدر فرخي غلامي بيش نبود.به ناچار فرخي هم غلامزاده اي محسوب مي شد که مجبور به اجراي خرده فرمايش هاي اهالي دربار بود.اما او به واسطه هوش و زيرکي سرشارش نواختن چنگ را فراگرفت و همراه با آموزش خواندن و نوشتن سرودن شعر را آغاز کرد.
طولي نکشيد که علم حساب را در حدي که در آن روزگار براي ثبت درآمد و مخارج يک خانواده لازم بود آموخت.به خاطر اين کمالات بود که او در خانه يکي از دهقانان استخدام شد. دهقانان در آن زمان افرادي صاحب مال و زمين بودند که با علم و ادب نيز آشنايي داشتند و به شاعران و نويسندگان توجه و لطف مي کردند.
دهقاني که فرخي در خانه او خدمت مي کرد در سيستان مي زيست .فرخي ازحقوقي که از او دريافت مي کرد راضي بود تا اينکه ازدواج کرد .پس ازآن نامه اي به دهقان نوشت و در آن تقاضاي افزايش دستمزد کرد.اما دهقان تقاضاي او را نپذيرفت.
نااميدي به سراغش آمد. در گوشه و کنار منطقه به دنبال کاري با درآمد بيشتر مي گشت. از آنجا که سرمايه او صداي خوش ـ مهارت در چنگ نوازي وقدرت شاعري بود قصيده اي سرود و به دربار" امير چغانيان" که به شعر و ادب احترام مي گذاشت و به شاعران هداياي قابل توجهي مي بخشيد فرستاد. اگرچه چندان اميدوار نبود اما چاره اي جز اين کار نداشت. اين قصيده که به " با کاروان حله " مشهور است با اين بيت آغاز مي شود:
با کاروان حله برفتم ز سيستان با حله تنيده ز دل ناقه ز جان
به دربار رفت اما با لباس هايي مندرس و پاره. و شعري را که سروده بود عرضه داشت. زيبايي شعر او به حدي بود که امير ابوالمظفر چغاني باور نکرد که اين شعر مال خود اوست. پس خواست تا او را امتحان کند. به او گفت تا قصيده اي در وصف سلطان محمود غزنوي بسرايد. اگر مناسب بود او را به