فرمت فایل:(word) تعداد صفحات:22 صفحه
بخشی از متن:
کودک در آغاز ارزشهاي اخلاقي را در خانواده مي آموزد و پس از ورود به اجتماع و قرار گرفتن در گروههاي مختلف با ارزشهاي گوناگون مواجه مي شود و همين امر اغلب او را دچار تضاد و دو دلي مي کند .درنتيجه گاهي اوقات ارزشهاي اخلاقي قبلي را تغيير مي دهد .مثلاً مفهومي را کودک در خانواده آموخته است و آن را خوب مي داند ،درحالي که همين مفهوم در گروه همسالان و در محيط آموزشگاه ارزش ديگري دارد (مقدم ، 1366 ، ص 32)
ديدگاههاي مختلف :
«حس وظيفه شناسي تاج جلال و افتخار اخلاق است ».
اسمايلز
وظيفه و تکليف سراسر زندگاني انساني را احاطه کرده است و انجام آن از دوره ي طفوليت و حيات خانوادگي آغاز مي شود .انجام وظيفه عاليترين مقصود زندگاني و هدف اخلاق است و زندگي انسان در مرکز دايره وظايف عمومي قرار گرفته است .براي اينکه وظيفه ما نسبت به خداوند و همنوعان به طور دائم و تزلزل ناپذير انجام گيرد ، لازم است همه مواهبي را که خداوند به ما داده است ،پرورش دهيم .خداوند همه چيز به ما داده است .اراده ي برتر اوست که اراده ي ما را رهبري مي کند .معرفت نيک و بد يعني اطلاع از اينکه چه عملي درست و چه عملي خطاست ،امري است که ما را در اين جهان و در آن جهان نزد خود مسئول قرار مي دهد .عقل بايد به کمک دانش و معرفت بيدار شود .هرچه عقل روشن تر مي شود و وجدان قدرت خود را بيشتر نشان مي دهد مسئوليت انسان بيشتر مي شود .دراينصورت او تحت تأثير اراده ي خداوند بوده ،برطبق آن عمل مي کند و اعمالش از روي اکراه و اجبار نيست و با طيب خاطر انجام مي گيرد .(اسمايلز)
امام صادق (عليه السلام )فرمودند :
«انک قد جعلت طبيب نفسک و بين لک الداء و عرفت و آيه الصحه و دللت علي الدواء فانظر کيف قيامک علي نفسک »(کافي ، جلد 2 )
تو را طبيب خودت قرار داده اند ،مرض را بر تو آشکار کرده اند و نشانه هاي سلامت را به تو آموخته اند و تو را به داوري شفابخش ،راهنمايي نموده اند . در کار خود نظر کن و ببين چگونه براي سعادت خويش قيام مي کني .وجدان اخلاقي و فطرت انساني است که آدمي را چون طبيب به درد و درمان خويش متوجه مي کند و سلامت روان را اعلام مي نمايد (فلسفي ،1343 )
. در حديثي از حضرت علي (ع)چنين آمده است :اکره نفسک علي الفضايل فان الرذايل مطبوع عليها .
با سعي و مجاهده فضايئل را به نفس سرکش خود تحميل کن و برخلاف ميل و رغبتش او را به پاکي و نيکي وادار نما ؛زيرا خواهش طبيعي و رغبت نفساني بشر به شهوات ناروا و رذايل اخلاقي است و قبول فضايل و ملکات پاک بر خلاف تمايلات فطري نفس است (ماهنامه تربيت ، 1370 ،ص 44)