صفحه محصول - لف و نشر مرتب و مشوش ویژه ی کنکوری های رشته انسانی 1402

نوع فایل: Powerpoint (.pptx) قابل ویرایش و آماده پرینت

توضیحات :

لف و نشر

لَف و نَشر: لف در لغت به معنی «پیچیدن» و نشر به معنی «گستردن و باز کردن» است. در اصطلاح بدیع، هرگاه شاعر یا نویسنده دو یا چند واژه ذکر کند، سپس دو یا چند واژه دیگر بیاورد که هر کدام از این ها به یکی از آن واژه های قبل مربوط شود، لف و نشر گویند.

به عبارت دیگر آوردن دو یا چند واژه است در بخشی از کلام که توضیح آن ها در بخش دیگر آمده است.
به واژه ها و ترکیب هایی که در بخش اول ذکر می شود «لف» گفته می شود و به واژه ها و ترکیب هایی که توضیح آن ها می باشد، «نشر» می گویند.

مثال های بیشتر برای انواع لف و نشر:

دو کس دشمن ملک و دین اند: پادشاه بی حلم و زاهد بی علم

اگر ز خلق ملامت و گر ز کرده ندامت

کشیدم، از تو کشیدم، شنیدم، از تو شنیدم {لف و نشر نامرتب}

فرورفـت و بررفـت روز نبـرد

بـه ماهـی نـم خـون و بـر مـاه گَـرد

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین من است

آن نه زلف است و بناگوش که روزست و شب ست {لف و نشر نامرتب}

و آن نه بالای صنوبر که درخت رطب است

دل و کشـورت جمـع و معمـور بـاد

ز ملکـت پراکندگـی دور بـاد

از عفو و خشم تو دو نمونه است روز و شب

وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم

روی و چشـمی دارم انـدر مهـر او

کایـن گهـر می ریـزد آن زر می زنـد {لف و نشر نامرتب}

غلام آن لب ضحّاک و چشم فتّانم

که کید و سحر به ضحّاک و سامری آموخت

از عفو خشم تو دو نمونه است روز و شب

وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم

به لطف خـال و خـط از عارفان ربودی دل

لطیفه های عجب زیر دام و دانۀ توست {لف و نشر نامرتب}

چو آینه و ترازو، خموش و گویا، یار

ز من رمیده که او خوی گفت و گو دارد

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین من است

ای شاهد افلاکی، در مستی و در پاکی

من چشم تو را مانم، تو اشک مرا مانی

معنی آب زندگی و روضۀ ارم

جز طرف جویبار و می خوشگوار نیست {لف و نشر نامرتب}

اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان

دیریست که من کشتۀ این تیر و کمانم {لف و نشر نامرتب}

چنان با زاهد و میخواره می جوشم که بعد از من

ز خاک من یکی مسجد یکی میخانه می سازد

مژگان یار من ز سر ابروان گذشت

یاران حذر کنید که تیر از کمان گذشت

به رویت خط سبز و خال مشکین ای صنم

با هم نشسته طوطی و زاغند در باغ ارم با هم

در کار گلاب و گُل ، حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

فرو شد به ماهی و برشد به ماه

بـن نیـزه و قبّـۀ بـارگـاه

گر دهدت روزگار، دست و زبان زینهار

هر چه بدانی مگوی ، هر چه توانی مکن {لف و نشر نامرتب}

از دســت دل ســوخــتـه و دیـده خـونـبـار

یـک لـحـظـه نـبـودیـم جـدا ز آتش و از آب

لب و گفتار و زلف و عارض اوست

بــاده و شـکـر و شـب و مـهـتـاب

ز چشم و دل، بدن خاکی ام در آتش و آب است {لف و نشر نامرتب}

به چشم بین و به دل رحم کن که کار خراب است

از لب تو بوالعجب تر، پاسخ است

کان چنان تلخ است و بر شکر گذاشت {لف و نشر نامرتب}

سرشک و چهره ام بین، تا نگویی

گدای عشق را سیم و زری نیست

چه باید نازش و نالش، بر اقبالی و ادباری

که تا بر هم زنی دیده ، نه این بینی ، نه آن بینی

والضحی و اللیل، موی و روی تو {لف و نشر نامرتب}

لافتی حرزی است، بر بازوی تو

بکارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبا

نوع فایل PowerPoin pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

فروش فایل با سایت لوکس فایل

تعداد 24 اسلاید وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می باشد.

فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود

نوع فایل: Powerpoint (.pptx) قابل ویرایش و آماده پرینت توضیحات : لف و نشر لَف و نَشر: لف در لغت به معنی «پیچیدن» و نشر به معنی «گستردن و باز کردن» است. در اصطلاح بدیع، هرگاه شاعر یا نویسنده دو یا چند واژه ذکر کند، سپس دو یا چند واژه دیگر بیاورد که هر کدام از این ها به یکی از آن واژه های قبل مربوط شود، لف و نشر گویند. به عبارت دیگر آوردن دو یا چند واژه است در بخشی از کلام که توضیح آن ها در بخش دیگر آمده است. به واژه ها و ترکیب هایی که در بخش اول ذکر می شود «لف» گفته می شود و به واژه ها و ترکیب هایی که توضیح آن ها می باشد، «نشر» می گویند. مثال های بیشتر برای انواع لف و نشر: دو کس دشمن ملک و دین اند: پادشاه بی حلم و زاهد بی علم اگر ز خلق ملامت و گر ز کرده ندامت کشیدم، از تو کشیدم، شنیدم، از تو شنیدم {لف و نشر نامرتب} فرورفـت و بررفـت روز نبـرد بـه ماهـی نـم خـون و بـر مـاه گَـرد یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است آن نه زلف است و بناگوش که روزست و شب ست {لف و نشر نامرتب} و آن نه بالای صنوبر که درخت رطب است دل و کشـورت جمـع و معمـور بـاد ز ملکـت پراکندگـی دور بـاد از عفو و خشم تو دو نمونه است روز و شب وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم روی و چشـمی دارم انـدر مهـر او کایـن گهـر می ریـزد آن زر می زنـد {لف و نشر نامرتب} غلام آن لب ضحّاک و چشم فتّانم که کید و سحر به ضحّاک و سامری آموخت از عفو خشم تو دو نمونه است روز و شب وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم به لطف خـال و خـط از عارفان ربودی دل لطیفه های عجب زیر دام و دانۀ توست {لف و نشر نامرتب} چو آینه و ترازو، خموش و گویا، یار ز من رمیده که او خوی گفت و گو دارد یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است ای شاهد افلاکی، در مستی و در پاکی من چشم تو را مانم، تو اشک مرا مانی معنی آب زندگی و روضۀ ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار نیست {لف و نشر نامرتب} اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان دیریست که من کشتۀ این تیر و کمانم {لف و نشر نامرتب} چنان با زاهد و میخواره می جوشم که بعد از من ز خاک من یکی مسجد یکی میخانه می سازد مژگان یار من ز سر ابروان گذشت یاران حذر کنید که تیر از کمان گذشت به رویت خط سبز و خال مشکین ای صنم با هم نشسته طوطی و زاغند در باغ ارم با هم در کار گلاب و گُل ، حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد فرو شد به ماهی و برشد به ماه بـن نیـزه و قبّـۀ بـارگـاه گر دهدت روزگار، دست و زبان زینهار هر چه بدانی مگوی ، هر چه توانی مکن {لف و نشر نامرتب} از دســت دل ســوخــتـه و دیـده خـونـبـار یـک لـحـظـه نـبـودیـم جـدا ز آتش و از آب لب و گفتار و زلف و عارض اوست بــاده و شـکـر و شـب و مـهـتـاب ز چشم و دل، بدن خاکی ام در آتش و آب است {لف و نشر نامرتب} به چشم بین و به دل رحم کن که کار خراب است از لب تو بوالعجب تر، پاسخ است کان چنان تلخ است و بر شکر گذاشت {لف و نشر نامرتب} سرشک و چهره ام بین، تا نگویی گدای عشق را سیم و زری نیست چه باید نازش و نالش، بر اقبالی و ادباری که تا بر هم زنی دیده ، نه این بینی ، نه آن بینی والضحی و اللیل، موی و روی تو {لف و نشر نامرتب} لافتی حرزی است، بر بازوی تو بکارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبا نوع فایل PowerPoin pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد فروش فایل با سایت لوکس فایل