هنگامی که از آموزش رسمی سخن به میان می آید، اولین موسسه ای که به یاد می آوریم مدرسه است. مدرسه به شکل امروزی و عمومی آن برای اولین بار در فرانسه پس از انقلاب شکل گرفت و بر اساس آن دولت موظف گردید تا آموزش عمومی و ابتدایی را برای همه سازمان دهد (گلشن فومنی، محمدرسول. 1391). از آن روز بسیاری از دانشمندان و عوام، از مدرسه و روش های آن دفاع کرده آن را لازم دانسته اند یا ناراضی بوده و آن را نقد کرده اند و برخی عنوان می کنند که فرزندشان را به مدرسه نخواهند فرستاد (هرچند جایگزین مناسبی برای آن در دسترس بسیاری نیست و در نهایت از مدرسه به عنوان مسیر آموزشی مناسب استفاده می کنند). مدرسه بر اساس کدام دسته نظریات در حیطه آموزش توجیه پذیر و چه نقدهایی بر آن وارد است و آیا بدیل هایی برای جایگزینی آن وجود دارد؟

اشکالی از آموزش از سالهای بسیار دور وجود داشته است. از آموزش سینه به سینه در عصر غارنشینی و آموزش شکار و روشن کردن آتش تا انتقال حرفه ها و مشاغل و پس از آن آموزش درباریان و مذهبیون، نمونه هایی از انواع آموزش بوده اند. در قرن هجدهم، پایه مدارس و آموزش امروزی گذاشته شد. فرانسه پس از انقلاب دولت را موظف به اجرای آموزش عمومی و ابتدایی دانست و آن را به اجرا گذاشت و با گذر زمان سایر کشورهای اروپایی این شیوه را در دستور کار خود گذاشتند و با گسترش ارتباطات در قرن بیستم، این شیوه به سایر نقاط جهان نیز تسری یافت(گلشن فومنی، محمدرسول، 1391).

به دنبال گسترش مدارس در سراسر جهان، نظریه پردازان بسیاری در حمایت از آن برخواستند. در این میان بخصوص کارکردگرایان آن را کمکی برای انسجام اجتماعی و در تامین نیروی انسانی مورد نیاز جامعه لازم دانستند. دورکیم کارکرد مدرسه را توسعه امکانات و توانایی هایی می دانست که جامعه به آنها نیاز دارد و پارسونز وجود آن را برای ادامه حیات جامعه لازم دانسته آن را برای حفظ انسجام اجتماعی ضروری تلقی می کرد (شارع پور، محمود. 1394)

 از سوی دیگر برخی این شیوه آموزش را نقد کردند. نظریه پردازانی مانند آلتوسر، گرامشی، بوردیو و ایلیچ و نظریه های انتقادی و بازتولید از آن دسته نظریاتی هستند که به نقد مدارس و شیوه های آن پرداختند (قالیبافان و مقبولی، 1394). شاید بتوان یکی از بزرگ ترین منتقدان مدرسه و شیوه های آن را ایوان ایلیچ، نظریه پرداز اتریشی قرن بیستم دانست. ایلیچ در کتاب مشهور خود، مدرسه زدایی از جامعه، نظریات خود در خصوص مدرسه و بدکارکردی آن را مطرح کرد. او عنوان می کند موسساتی که ساختار اصلی جامعه امروز را تشکیل می دهند، خود نابود یا تحریف کننده آن اهداف یا نهادهایی هستند که برای آنها به وجود آمده اند. به این ترتیب بیمارستان عامل نابودی سلامتی، کلیسا عامل نابودی مذهب و مدرسه عامل نابودی آموزش و پرورش است. او این موسسات را موسسات تحریف کننده یا معتاد کننده می دانست و خواهان مدرسه زدایی از جامعه بود (شارع پور، محمود. 1394).

ایلیچ معتقد بود که دانش آموز پس از دوسال حضور در مدرسه، دچار نوعی حس حقارت و بی کفایتی می شود که سبب می گردد کودک یاد بگیرد برای موفقیت و تحرک اجتماعی، نیازمند تحصیلات بیشتر است. به این ترتیب او دراین نظام اموزش و پرورش درمی یابد که فاقد خود ارزشی لازم است. او معتقد است که مدرسه هرگز به اهداف آموزش و پرورش که رشد مهارت های مفید و استقلال فکری است دست نمی یابد. بلکه نوعی نگاه دیوان سالارانه و تجاری نسبت به جهان را به دانش آموز منتقل می کند (شارع پور، محمود. 1394)

نظریات ایلیچ تحول شگرفی در خصوص نگاه به آموز ایجاد کرد. امروزه اگر بپرسیم آیا جایگزینی برای مدارس عمومی وجود دارد، پاسخ قطعا مثبت است. در کشورهای اروپایی و آمریکا موسسات و اشکال خاصی از مدرسه شکل گرفته اند و به دنبال رفع ایراداتی هستند که ایلیچ و نظریه پردازان شبیه به او به مدرسه وارد کردند و برخی، آموزش در منزل را جایگزین آموزش در مدرسه کرده اند. انواع این موسسات و روش های آموزش عبارتند از، مدارس دموکراتیک و رایگان، آموزش مردمی، مدارس دوستانه (کوکر)، آموزش در خانه، آموزش غیر حضوری و مدرسه زدایی، مدارس کریشنامورتی، مدارس مونتسوری، مدارس(و کلاسهای درس) باز و دانشکده های والدورف (یا آنگونه که در اروپا از آنها نام برده می شود، اشتاینر).


مدارس دموکراتیک و رایگان، مدارسی هستند که با هدف یادگیری آزادانه کودکان در محیطی امن و بدون اجبار یا زور و ترس از کنجکاوی کودکان و تلاش آنها برای یادگیری خودشان تاسیس شده است. تصمیم گیری در این مدارس بر پایه رای گیری و نظر اکثریت انجام می شود و به گونه ای هستند که کارمندان و دانش آموزان در آنها رای برابردارند. بعضی از آنها در همه موارد اعم از موضوعات مالی، حل و فصل اختلافات، کارمندان و تصمیمات جزئی اداری اجازه رای گیری می دهند. بعضی دیگر از این مدارس به کمیته هایی تقسیم می شوند یا در برخی، مدیر قدرت تصمیم گیری های اداری را حفظ می کند. رای گیری در مدارس دموکراتیک معمولاً در جلسات هفتگی تمام مدارس انجام می شود. در مدرسه آزاد آلبانی ، هرگاه کودک یا بزرگسال احساس کرد که حقوق یکی توسط دیگری نقض شده است، می توانند در هرزمان خواستار یک جلسه با حضور تمام اعضای مدرسه شود تا فوراً به مشکل رسیدگی شود. برگزار کننده جلسه به طور کلی در هر جلسه انتخاب می شود و معمولاً یکی از دانش آموزان این مسئولیت را به عهده می گیرد. قوانین و رویه هایی که توسط کلیه اعضای جامعه از طریق رای دموکراتیک اخد شود لازم الاجراست و همه از پیر و جوان آن را می پذیرند زیرا همه، تصمیم گیری به این روش را درک می کنند (مارتین، روبین.2000).

آموزش مردمی، نوعی آموزش، مخصوص بزرگسالان است و بیشتر به دنبال آموزش سیاسی به شهروندان انجام می شود. این نوع آموزش با آنکه نسبت به موضوع ما یعنی مدارس کمی متفاوت است اما از روشهای آموزشی است که خود افراد به صورت آزادانه در آن شرکت می کنند و مبلغ ایدئولوژی و نظریات طبقه حاکم که نظریه پردازانی چون گرامشی یا ایلیچ آن را نقد می کنند، نیستند و به افزایش آگاهی سیاسی و توان اجتماعی مردم عادی کمک می کنند (مارتین، روبین.2000). 

مدارس دوستانه یا کوکر  مدارسی هستند که شباهت بسیاری به مدارس سنتی دارند. این مدارس معلم محور هستند و بر خلاف بسیاری از انواع آموزش و مدارسی که در ادامه خواهد آمد، از روش نمره دهی و کلاس بندی استفاده می کنند. این مدارس هدف خود را کمک به دانش آموزان برای کشف خودهدایتگری توصیف می کنند. مسئولیتپذیری شخصی در این جامعه برای کسب موفقیت ضروری است. علاوه بر این ، یادگیری مادام العمر، عدالت اجتماعی و به چالش کشیدن ظلم بشر، غالباً اهداف مکمل مدارس دوستانه هستند. در سطح جهانی، کوکرها دوست دارند به "ایجاد جهانی که باید باشد" فکر کنند. بسیاری از مدارس دوستان بر سادگی، صداقت، حل مسالمت آمیز درگیری، عزت کار بدنی، اعتماد متقابل و احترام و مراقبت از یکدیگر و از زمین تاکید می کنند (مارتین، روبین.2000).

آموزش در خانه و مدرسه زدایی  بیشترین شباهت را به نظریات ایلیچ دارد. این روش آموزشی بیشترین مخاطب را در جهان دارد و در ایران نیز به تازگی از آن سخن به میان آمده است. با پیشرفت هایی که انقلاب الکترونیکی و استفاده از کامپیوتر ایجاد کرد، این روش تحصیل رشد فزاینده ای داشته است. در انگلستان یک درصد دانش آموزان از این روش استفاده می کنند. در آمریکا نیز این روش از محبوبیت بسیاری برخوردار است و تا سال 2001 بیش از یک میلیون دانش آموز از آن استفاده می کرده اند. در این روش پیشرفت و رضایت تحصیلی بالاتری در انگلستان گزارش شده است و دانش آموزان از نظر پیشرفت تحصیلی و ورود به دانشگاه با دیگر همسالان خود شبهات بسیاری داشتند. در نقد این روش بیان می شود که کودکان کمتر اجتماعی شده کار با گروه را یاد نمی گیرند و در ارتباط کمتر با سایر دانش آموزان مهارت های کمتری کسب می کنند. در پاسخ به آن نیز بیان می شود که پیشرفت روزافزون اینترنت و راه های ارتباطی مربوط به آن این مشکلات را کمتر کرده است. کما اینکه مزایایی مانند انعطاف بیشتر به دلیل کار انفرادی و یادگیری در محیطی بدون تنش، معایب را تحت الشعاع قرار می دهند(شکوهی یکتا و پرند، 1386).