خرید ارزان نهج البلاغع

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه

قسمتی از متن Word (..docx) :

فرمان مالک اشتر ترجمه عهدنامه امام امیرالمومنین على (علیه السلام) به مالک اشتر ترجمه: حسین بن محمد بن ابى الرضا حسینى علوى آوى (قرن هشتم هجرى) مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر محمود عابدى بنیاد بین المللى نهج البلاغه مقدمه بنیاد بنیاد بین المللى نهج البلاغه، از همان آغاز کار خود، بر آن بود که علاوه بر معرفى و عرضه فرهنگ غنى نهج البلاغه و ارزشهاى ماندگار آن، کتب و رسائلى که از دیر زمان درباره این کتاب عزیز با سخنان امیرمومنان على(علیه السلام)پدید آمده اند، با صورتى شایسته تقدیم دوستداران فرهنگ علوى کند، و آنچه را که تاکنون با همکارى نویسندگان و محققان دانشمند، عرضه کرده، به اقتضاى همین خواسته بوده است. از این مجموعه، «مطلوب کل طالب» که شرحى است از رشید وطواط، ادیب و شاعر قرن ششم هجرى، بر صد کلمه معروف حضرت امیرالمومنین على(علیه السلام)، به طبع رسیده و مورد توجه و عنایت خوانندگان قرار گرفته است. اینک با تقدیم «فرمان مالک اشتر»، کهن ترین ترجمه عهدنامه به زبان فارسى، از خداوند متعال مسالت دارد که بر توفیق مصحّح محترم کتاب بیفزاید و همه کسانى را که در معرفى و اشاعه فرهنگ اسلامى صادقانه مى کوشند بیش از پیش موفق دارد. بنیاد بین المللى نهج البلاغه اشاره از سالها پیش که رساله هایى را در شرح سخنان امیرمومنان على بن ابى طالب(ع) شناسایى کردم، بر آن بودم که هرگونه تاثیر و حضورى که کلمات آن امام همام در آثار فارسى داشته است معرفى کنیم. جست و جو براى دستنوشته هاى مطلوب کل طالب رشید وطواط (م: 573)، خردنماى جان افروز ابوالفضل مستوفى (زنده در اوائل قرن هفتم) و کلمات علیه غرّاء مکتبى شیرازى (زنده در نیمه اول قرن نهم)، و تصحیح و عرضه آنها با همین اندیشه بود. از جمله کارهایى که در همان سالها براى تقدیم به حضور علاقه مندان آماده بود، رساله حاضر، نخستین ترجمه شناخته شده فرمان مالک اشتر بود، با تاریخ کتابت 729. آن روزها، یعنى نزدیک به ده سال پیش از این، متن رساله از مقدمه تا کتابنامه از فراز و فرود حروف چینى هم گذشت، اما به عللى ناگفتنى به آفت تاخیر گرفتار آمد و تا امروز در همان دام فرو ماند. اگر قرار بود که امروز کار را آغاز کنم، چه بسا که به بخشهاى دیگر کتاب گرانقدر نهج البلاغه روى مى آوردم، یا دست کم مقدمه را در اینجا با راز و نیاز دیگرى همراه مى کردم و در باب بعضى از فقرات این فرمان، به تناسب حوصله سخن، با خواننده محترم سخنانى مى داشتم، ولى دریغا که چنین مجالى در اختیار نبود. پس به ناگزیر بهتر آن دیدم که به اختصار و به همان صورت پیشین، و به یاد آن سالها، بسنده کنم، و خواننده محقّق را پس از آشنایى با این ترجمه که بیشتر متنى کهن ادبى است و خالى از هر نوع تحلیل در خور، به تاملى دیگر در ارزشهاى جاودانه متن دعوت کنم. با این امید که دریافت آن معانى بلند و التذاذ روحانى حاصل از آن، و سرانجام حرکت به جانبى که گوینده سخن مخاطب خود را فرا مى خواند، گوشه اى از آرزوى همیشگى نگارنده را برآورده کند. و توفیق از خداست. محمود عابدى على... در خدمت پیامبر خدا(ص) بزرگى یافت. وزیر و وصى او بود، و برادر او شد. به راى او، و براى خدا، از جان گذشت. شب و روز، همه، در جهاد بود و هرگز، روى از دشمن برنگرداند. بر کفر و شرک و جهل هزار ضربت زد و هر ضربتش، از عبادت آدمیان و پریان، برتر بود. خدا را مى دید و به عشق و اخلاص مى پرستید. در رکوع نماز، مى بخشید و در روزه و نیاز، اطعام مى کرد. حق پیوسته با او بود و او هرگز، یک دم و یک قدم، بى حق نبود. ولىِ حق و شاهد صدق بود، و شهید عدل. همسر فاطمه بود و پدر حسن و حسین، سید جوانان بهشت. ابوالحسن بود، و نیز ابوتراب. او در زندگى، تا بود مقتداى مردان عمل، پیشواى اهل اخلاص، پیر جوانمردان، باب علم نبوّت بود; و در جهاد و جنگ، تا رفت، همه از خود آزاد، و از خدا لبریز، و پروردگار مروّت و معرفت بود. و چه نیکو فرمود آن پیر معرفت آموز بلخ و روم: در شجاعت شیر ربّا نیستى *** در مروّت خود که داند کیستى در مروّت ابر موسایى به تیه *** کامد از وى خوان و نان بى شبیه او پاک از مادر زاد و پاک در عبودیت زیست. خار در چشم و خس در گلو، عمرى را، به صبر، نشست. پایدار و حق گزار، روزگارى را، به عدل، ایستاد. با یاد پروردگار، رستگار، به پیشگاه او رفت. و چه بحق گفت حکیم غزنوى: تنگ آمد بر او جهان سترگ *** که جهان تنگ بود و مرد بزرگ على بود و على رفت و على ماند. و از على چه ها که گفته اند، و چه ها که نگفته اند! و ما امروز از او چه مى دانیم؟ ذهنهاى ما تهى دست، تجارب ما عقیم، و جهان ما برهوت کذا و کذا، و وصف او بیش از حدِّ نطق و قلم. «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»، و «از دور بوسه بر رخ مهتاب مى زنیم.» و مالک... بنده اى از بندگان خدا بود. در تنگناى خوف و خطر هوشیار بود. در میدانِ مردى و پیکار، پایدار بود. در خرمن وجود بدکاران، از شعله آتش تیزتر بود. و مالک براستى شمشیر خدا بود، نه کند شد، و نه خطا کرد. و عجب هوادار على بود: هرگز روى به کارى نیاورد، و از کارى باز نایستاد، و دیر و زود نکرد، مگر آن که، همه و همه، به فرمان على بود. و که مى داند مالک که بود؟ اگر کوه بود، به خدا قله اى آسمان سا بود و اگر سنگ بود، به خدا سنگى سخت و آتش زا بود. کوهى و سنگى که نه رونده اى آن را به پاى سود و نه پرنده اى آن را به پرواز پیمود. نه تنش اسیر کسى شد، نه دلش تسخیر کسى شد. و مالک براى على و یاران على، یارى نیکخواه بود و در برابر دشمنانشان، استوار و بى گذشت بود. على از او راضى بود و خدا از او راضى باد. ... و این نامه را على براى مالک نوشت. مقدمه مصحح عهدنامه مالک اشتر عهدنامه مالک اشتر، چنانکه سید بزرگ، شریف رضى، آورده است نامه اى است که امیرمومنان على، علیه السّلام، به مالک اشتر نوشت، پس از آن که او را به حکومت مصر روان کرد. مالک اشتر، مخاطبِ نخستینِ امام، در راه مصر به شهادت رسید و، چنانکه گفته اند، این پیمان نامه را درنیافت، اما این یادگار على(ع) از آن سالها، براى همیشه، در گنجینه فرهنگى ما باقى ماند و امروز تامل در آن به خوبى نشان مى دهد که هرچند قرنها بر آن مى گذرد، هنوز و همیشه، جزء جزء آن، چنان به قوت خود باقى است که هرگاه کسى، هم امروز به حکومتى منصوب شود، براى توفیق در کار خود مى تواند، و باید، مُفاد آن نامه را برنامه کار خود بداند، برنامه اى که امیرمومنان هر حاکم مسئولى را به تعهّد رعایت آن فراخوانده است. در این نامه مجملى از وظایف حاکم یا نماینده حکومت که مدار و محور اصلى در اداره امور یک مجموعه انسانى است، آمده است; به علاوه، طرحى براى تاسیس و تکمیل عمده ترین نهادهایى که به سامان رسیدن امور جامعه، و در نتیجه تحقّق حکومتى مقبول و مشروع بدان موقوف است. کارگزاران حکومت و متولّیان امنیت کشور و صلاح جامعه، لشکریان، قاضیان، مشاوران، عاملان، و نیز گروههاى مولّد و گردانندگان نظام اقتصادى و سرانجام طبقات محروم، هر یک در جاى خود به گونه اى شگفت انگیز تعریف شده است و در کیفیت انتخاب اعضاى هر گروه و نظارت مستمرّ به احوال و اعمال آنان سخنانى دقیق رفته است، و آفاتى که ماموران دولتى را در اقدام به اهمّ وظایف خود ناتوان، و وجودشان را مهمل و بى معنى مى دارد و پیکره اجتماع را از سلامت مطلوب محروم مى کند، بازنموده شده است. این مقدّمه جاى بحثى مستوفا و مجالى درخور، براى نمودن حتى گوشه اى از آن دقایق را هم ندارد. دیگران، هر کس به اندازه دریافت خود، گفته اند و خوانندگان مى توانند به آنها مراجعه کنند، اما در اینجا اشاره اى به یکى دو بخش آن، سخن ما را خواهد آراست.
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید