خرید ارزان وجوه اشتراک گلستان سعدی با مقامات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه

قسمتی از متن Word (..docx) :

وجوه اشتراک گلستان سعدی با مقامات هنگامی که گلستان سعدی را می خوانیم نوعی آرامش و لذتی خاص به انسان دست می دهد . گوش انسان ، زیبایی نثر را حس می کند . و مثل این است : که سعدی ، شیرین سخن ، در همین قرن اخیر با ما زندگی می کند . و راز زندگی ما را ، از زبان شیوای گلستان ، بیان می کند . در دیباچه ، این گونه زیبا خدای را ستایش می کند : « منّت خدای را عَزَّوَجَلّ ، که طاعتش موجب قُربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . هر نفسی که فرو میرود مُمِدِّ حیات ، و چون بر می آید مُفِرِّحِِ ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب . از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید ؟» ( یوسفی ،1384،ص49) براستی در سخن سعدی ، چه رازی نهفته است که زیبایی کلام او ، انسان را به حیرت وا می دارد . آیا به راستی همانطور که در تاریخ ادبیات ، اشاره شده است سعدی ، سفر های زیادی رفته است ، و نصف آفاق را درنوردیده است . تا بعد از بازگشت از سفر های دور و دراز خویش ، به موطن خود شیراز برگشته است ، و دو اثر عظیم و گرانبهای خویش ، « بوستان » و « گلستان » را به ادب جهان تقدیم کرده است . برای اینکه بتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم ، باید بدانیم « مقامه » چیست ؟ آیا گلستان به راستی نوعی مقامه می باشد ؟ و « مقامات حمیدی » با « گلستان سعدی » چه وجه اشتراک و افتراقی دارند . که در این بخش ، به این سوالات پاسخ می دهیم . بخش لغوی مقامه « مقامات ، جمع مقامه ، که در لغت به معنی جای ایستادن است . در زبان عربی از دوره جاهلیت تا قرن چهارم هجری در معانی مختلف به کار رفته است . این لغت را شعرای دوره جاهلیت و از آن جمله : زهیر بن ابن سلمی – ولبید بن ربیعه ، صاحب چهارمین ، معلّقه از معلقات سبع در اشعار خود به معنی مجلس و « محل اجتماع قبیله » به کار برده اند . در قرآن کریم نیز ابن لغت یک بار به معنی « مجلس » و مترادف با « ندی » ( سوره مریم ، آیه 74 ) و یکبار به معنی « جای ماندن » ( سوره فاطر ، آیه 74 )به کار رفته است . بعد از اسلام کلمه « مقامه » معنی وسیع تری یافت و مترادف با « مکان » و « مجلس » یعنی جایی که در آن هستند یا نشسته اند به کار رفت . و سپس به همین عنوان ، به خطبه و موعظه ای که در محلی ایراد می شد اطلاق گشت . مانند : « مقامات و خطبا » و مجالس « قصاص » و نیز جماعتی راهم که در مجلس گردهم می آمدند ، « مقامه » می گفتند . در آغاز دوره عباسیان کلمه « مقامه» جنبه دینی یافت. و به احادیث و خطبی گفته می شد که در مجالس خلفا ایراد می گشت . و سپس به تدریج در معنی مترادف با اشعار ، اخبار و تاریخ استِعمال شد . ( خطیبی ، 1375 ، ص 544 ) « اعراب گویند : المقامه المجلس او الجماعه مَنْ النّاس اوالخطبه او العظه اوالرّوایه التی تُلقی فی مجتمع الناس . و مقامات زّهاد در مجلس مَلِک ، معروف است که سخنانی می گفتند : در پند و موعظت ملوک ، و نیز به معنی « مجلس گفتن » و موعظه بر منبر یا بر سر انجمن ها است که آن را بعد ها « تذکیر » یا مجلس گویی نامیدند . چه مجلس و مقام تقریباً به یک معنی است . ( بهار ، جلد دوم،1376، صص 813 – 814 ) مقامات در معنی اصطلاحی « مقاماتی که ما در صدد آن می باشیم به معنی روایات و افسانه هایی است که کسی آنها را جمع آوری کرده و یا عباراتی مسجّع و مقفی و آهنگ دار که برای جمعی فرو خواند یا بنویسد و دیگران آن را بر سر انجمن ها ، یا در مجالس خاص بخوانند و از آهنگ کلمات و اسجاع آن که به سجع طیر و تغرید کبوتران و قُمریان شبیه است لذت و نشاط یابند » ( بهار ، جلد دوم ، 1376 ، ص 814 ) « مقامات داستان هایی پی در پی است که قهرمان همه آنها یکی است . این قهرمان در هر داستانی به شکل تازه یی نمودار می شود و اعمال محیّر العقولی انجام دهد . یا به اصطلاح شیرین کاری می کند و در پایان داستان غیب می شود . و کسی نمی فهمد که سرگذشت او به کجا انجامیده است تا آنکه دوباره در داستان دیگر به هیات نوینی آشکار می شود . » ( شمیسا ، 1377 ، ص 94 ) « مقامات قسمی است از اقسام قصص که با صرف نظر از تکّلفات لفظی و معنوی که در آن هدف اصلی است ؛ از جنبه داستانی هیچگونه ارزش و تنوعی ندارد . و مقصود نویسنده ، از ابداع و انشاء آن این است که بتواند با فراغ بال و وسعت مجال ، هرچه بیشتر صنایع لفظی و بدیعی بخصوص سجع را در آن به کار برده و در لغت پردازی و ترکیب سازی ، نهایت هنر خود را در فنّ نثر نویسی به شیوه معمول در این دوره ارائه دهد » ( خطیبی ، 1375 ، ص 546 ) ویژگی های مقامه اگر در تارخ تطّور نثر عربی و فارسی نیک نظر کنیم ؛ خواهیم دید که این فن در دوره ای پدید آمده و رواج یافته که نثر نویسی ، به خصوص در معانی نقلی و فنّی ، در غایت تکلّف و تصنع و در پی آن بوده است تا موضوع جدیدی را ابداع کند . که در آن بتواند بی هیچ گونه قید و حدّی بازهم بی وقفه و درنگ در این راه پیش برود و نثر را به سبک معهود در آن عهد ، به قلّه کمالی که از آن بالا تر نمی توان رفت برساند . این زمینه ، برای نویسندگان عرب ، در قرن چهارم و برای نثر نویسان فارسی زبان ، در قرن ششم فراهم آمد . و چنانکه می بینیم در این مورد نیز کما بیش همان دو قرن فاصله ای که در تاریخ تطّور و نثر عربی و فارسی میان این دو وجود داشت . از جنبه داستانی ، مقامات عبارت است از : داستانهایی کوتاه و مستقل که تنها وجه ارتباط آنها با یکدیگر ، راوی واحدی است که شخص معینی را در حالات مختلف وصف می کند . چنانکه در مقامات همدانی ، راوی عیسی بن هشام و قهرمان داستان ، ابوالفتح اسکندری نام دارد و در مقامات حریری ، راوی حارث بن همام و قهرمان ابوزید سروجی است . ازجمله معایبی که موّرخان ادب و محققان قدیم و جدید بر مقامات گرفته اند : تشابه و وحدت اسلوب است ؛ به این ترتیب که داستان در تمامی مقامات یکسان آغاز شده و قهرمان داستان به یک صورت معرفی می شود . و داستان به شیوه ای یک نواخت پایان می پذیرد . و قهرمان داستان همواره ناشناس وارد داستان می شود و راوی ، پیوسته در سفر به او برخورد می کند . روح پستی و دنائتی است که در کلّیه مقامات به چشم می خورد . زیرا غالباً به دریوزگی و گدائی ختم می شود و اثر اخلاقی نا پسندی در ذهن خواننده به جای می گذارد . ( ابن الطقطقی ) در همین معنی می نویسد : مقامات ، همت خوانندگان را پست می کند . زیرا بنای آن بر سوال و کدیه است و از این روی هرچند از نظر ادبی خالی از فایده نیست ، از نظر اخلاقی مضر به نظر می رسد . ( الفخری ، ص 13 ) از جنبه ادبی نیز باید گفت : به جز آنکه در آن از نوادر لغات ، با تناسبی ضعیف و گاه بی تناسب به سلک عبارت کشیده شده است . ، فایدتی برای آن مترتب نیست . راوی مقامه ، مردی است ظریف ، کثیر السفر ، خوش بیان ، آشنا به فنون ادب ، حافظ انواع شعر و لغت ، مانند عیسی بن هاشم در مقامات بدیعی و حارث بن همام در مقامات حریری . قهرمان داستان ، فردی است خوش مشرب و بیان و بسیار سفر که از شهری به شهر دیگر به دریوزگی می رود و ناشناس می گردد ، گاه در موقف تعلیم می ایستد ، گاه بر منبر می نشیند . چنانکه در مقامات بدیعی و حریری ، ابوالفتح اسکندری و ابو زید سروجی ، با همین صفات نشان داده شده اند . » ( خطیبی ، 1375 ، صص 547 – 549 ) « گلستان » و « مقامات » « گلستان ، اوج آمیزش دو سبک نثر موزون مرسل خواجه عبد الله انصاری و موزون فنی ، قاضی حمید الدین بلخی است . گویی شیخ با تتبع در آثار ادبی پیش از خود دریافته که این دو شیوه ابتر مانده است و جای آن دارد که کسی آنها را ادامه دهد . تاثیر غیر مستقیم « مقامه نویسی » در ادبیات منثور زبان فارسی ، قرن ها دوام یافت و نویسندگان بسیاری در شیوه نگارش خود ، آن را سرمشق قرار داده و تا آنجا که با طبیعت زبان فارسی سازگار بوده از آن پیروی کرده اند . یک نمونه بارز این توجه ، و نه تقلید ، گلستان سعدی و کتب دیگری است که به پیروی از آن ، در ادوار بعد نوشته شد که هرچند نام مقامات نداشت . اما نشانی از آن داشت که این نکته ای است که بسیاری از منتقدان قدیم و جدید نیز آن را پذیرفته و گلستان را شیوه انشاء نوعی مقامات به حساب آورده اند . شیخ در گلستان ، ناهماهنگی و عدم تناسبی را که مقامات با زبان فارسی ، از جهت معنی و مضمون یا لفظ ترکیب داشت رها ساخته و کتاب خود را به گونه ای پرداخته است که با حفظ هدف اصلی این فنّ ، نموداری تمام عیار از نثر فنی مرسل باشد و به عبارت دیگر ، آراستگی لفظی را با توالی و پیوستگی معنی به هم به پیوندد. و نمونه نثری به اسلوب سهل و ممتنع ، چنانکه در اشعار او می بینیم ارایه دهد و اثری جاوید « در لباسی که متکلّمان را به کار آید و مترسلان را بلاغت بیفزاید » (فروغی ، ص8 ) به وجود آورد که تا قرن ها بعد – و هنوز هم – توجه نثر نویسان را به خود معطوف ساخته و آن را سرمشق نویسندگی خود قرار دهند . 2- وجوه اشتراک گلستان با مقامات 1- با نقد و تحلیل دقیق در متن گلستان و اسلوب نگارش آن ، می توان دریافت که مقصود نویسنده بیشتر جنبه ادبی کتاب و ابزار مهارت در هنر نثر نویسی بوده و این همان هدفی است که علی الاصول مقامات در زبان عربی نیز دنبال می کرده است . مثال : « تلمیذ بی ارادت ، [عاشق بی] زرست و رونده بی معرفت ، مرغ بی پر و علم بی عمل ، درخت بی بر و زاهد بی علم ، خانه بی در » ( یوسفی ، 1384 ، ص 183 ) 2- کلیات کتاب در ابواب هشت گانه آن ، بیشتر جنبه ابداعی و ابتکار دارد و از قریحه خلاق نویسنده ، مایه می گیرد . و از همین روی ، با حوادث تاریخی در برخی از آن آمده است ، از حیث تطبیق با دوران ، زندگانی نویسنده ، منطبق نیست و کسانی را که با توجه به مندرجات این گونه حکایات ، خواسته اند گوشه هایی از تاریخ حیات سعدی را روشن سازند ، با اشکال مواجه ساخته و این خود نشانه آن است که هدف نویسنده ابداع اثری ادبی بوده است ، نه تحقیقی ، چنانکه در مقامات نیز چنین است . منتهی در این گونه حکایات ، سعدی خود را گاه به صورت راوی و گاه به عنوان قهرمان داستان نشان می دهد . عدم ارتباط مفهوم پاره ای از حکایات با موضوعی که در آن است نیز خود موید دیگری بر این مدّعی است . مثال : باب سوم : در فضیلت قناعت « ابلهی [ را ] را دیدم سمین ، خلعتی ثمین در بر و قصبی مصری بر سر و مرکبی تازی در زیر ران و غلامی از پی دوان ، کسی گفت : [ سعدی ] چون می بینی این دیبا [ ی ] مُعْلَم برای حیوان لا یَعْلَم ؟ [ گفتم ] خطی زشت است که به آب زر نبشسته است . [ قَدْ شابَهَ بِالْوَری حِمارٌ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ ] [ گفته اند که یک طلعت زیبا ؛ به از هزار خلعت دیبا ]
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید