پاورپوینت حجاب و عفاف

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 18 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

حجاب و عفاف
ارزش واقعی زن رخت ِ زيباي آسماني را خواهرم با غرور بر سر کن نه خجالت بکش نه غمگين باش چادرت ارزش است ، باور کن بوي ِ زهرا و مريم و هاجر از پر ِ چادرت سرازير است بشکند آن قلم که بنويسد : "دِمُدِه گشت و دست و پا گير" است توي بال ِ فرشته ها انگار حفظ وقت ِ عبور مي آيي کوري ِ چشمهاي بي عفت مثل يک کوه نور مي آيي حفظ و پوشيده در صدف انگار ارزش و شأن خويش مي داني با وقاري و مثل يک خورشيد پشت ِ يک ابر ِ تيره مي ماني خسته اي از تمام مردم شهر از چه رو اين قدر تو غم داري ؟ نکند فکر اين کني شايد
چيزي از ديگران تو کم داري !! قدمت روي شهپر جبريل هر زماني که راه مي آيي در شب ِ چادرت تو مي تابي مثل يک قرص ِ ماه مي آيي سمت ِ جريان ِ آب ها رفتن هنر ِ هر شناگري باشد تو ولي باز استقامت کن پيش ِ رو جاي بهتري باشد پر بکش سمت اوج مي دانم که خدا با تو است در همه جا پر بزن چادرت تو را بال است و بدان مي برد تو را بالا در زماني که شأن و ارزش جز به دماغ و لباس و ماشين نيست توي چادر بمان و ثابت کن ارزش واقعي زن اين نيست ...!!!
فرشته ی عفت یکی از خلفای عباسی بر اهل بلخ در اثر ندادن مالیات غضب کرد و آن ها را سزاوار عقوبت دید . مردی را طلبید و او را به عنوان فرماندار و حکومت آن شهر ، روانه کرد و تأکید کرد تا می توانی سخت گیری کن و مردم آن جا را در مضیقه ی مالی قرار ده و هیچ گونه مهربانی بر آنان روا مدار تا با وظایف خود آشنا شوند و به این وسیله مالیات دریافت گردد . فرماندار که از خود اراده ای نداشت ، تسلیم امر خلیفه شد و روانه ی بلخ شد . وقتی به انجا وارد شد ، گفت : من از طرف خلیفه امده ام و امر است که هرچه زودتر خراج اموال خود را بپردازید و هرکس نپردازد ، گرفتار عقوبت است و جای او زندان خواهد بود . با نشر این اعلامیه ، وِلوِله ی عجیبی میان مردم برپا شد ، سر و صداها زیاد شد و همه به هم ریختند و شب و روز آرام نداشتند . ضمناً فرماندار ، زن و بچه همراه داشت . مردم فلک زده بلخ ، هرچه فکر کردند ، راه فراری پیدا کنند ، نتیجه ای نبخشید . بنابراین مشورت کردند که به عنوان شفاعت نزد عیال فرماندار بروند تا شاید راه چاره ای به دست آید و یک مشت زن و بچه ی سر و پا برهنه از این سختی و تهدید راحت گردند . عده ی زیادی از زنان و بچه ها ، با حالی آشفته خود را به عیال فرماندار رساندند و نزد او اظهار ناراحتی کردند و حوائج خود را بیان کردند . وضع رقت بار بچه های کوچک و زن های بی سرپرست ، تأثیر به سزایی در روحیه ی آن زن با ایمان ایجاد کرد و او با دیدن این منظره ،پیراهن مرصّع به جواهر را که برای مجالس عروسی تهیه کرده بود ، به شوهر خود داد و به جای مالیات مردم بلخ نزد خلیفه فرستاد که او از مردم آن شهر بگذرد . (قیمت پیراهن از مالیات بلخ بیشتر بود)
فرماندار پیراهن را برداشت و به سمت مرکز ، حرکت کرد . به منزل خلیفه رفت و پیران مذکور را در مقابل خلیفه گذاشت و در گوشه ای نشست . خلیفه پرسید : این چیست ؟ گفت : خراج و مالیات بلخ است . چون مردم از پرداخت خراج عاجز بودند ، همسرم این را فرستاد تا از آن ها بگذرید و در نتیجه ، مردم آن جا آسوده خاطر باشند . خلیفه وقتی از این جریان باخبر شد، دانست که مردم در اثر فقر نمی توانند مالیات بپردازند و این زن برای نجات آنان چنین عملی انجام داده است . پس به همت والای او تحسین کردو دستور داد از مردم بلخ برای همیشه مالیات نگیرند و پیراهن را به آن زن برگرداند . فرماندار ، پیراهن را به بلخ برگرداند . زن گفت : من پیراهنی را که نظر نامحرم به آن افتاده باشد ، نمی پوشم . آن را بفروشید تا در بلخ مسجدی بنا کنند. (که مسجد کنونی بلخ از فروش همان پیراهن است !) بعد از بنای مسجد ، یک سوم آن پول زیاد آمد ، آن را زیر یکی از ستون ها پنهان کردند که هر وقت مسجد به تعمیر احتیاج پیدا کرد ، از آن پول استفاده کنند . عصمتیان را به مقام جلال                جلوه حرام است مگر با حلال دیده به هر روی، نباید گشاد               پای به هر کوی، نباید نهاد   منبع : هزار و یک حکایت اخلاقی ؛ محمدحسین محمدی ، ص 365

 

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

لوکس فایل | فروشگاه ساز رایگان فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید